🔘 اما در مورد آسیب های غیرعمدی، این نوع آسیبها یا سهوا رخ میدن،
یا به دلیل هیجانات زیاد بچه ها
و یا میل به برتر بودن.
🔘 در مورد هیجانات زیاد، بچه ها در این نوع بازیها هیجان زیادی را تجربه می کنند، و اغلب حسابی در بازی فرو میرن😉. گاهی آسیب هایی که به هم وارد می کنند مثل هل دادن، پرت کردن، حتی زدن، عمدی نیست، فقط اونها در اوج هیجان یک جور تخلیه ی هیجانی انجام میدن و چون از عاقبت و نتایج کارشون خیلی دید کاملی ندارند گاهی راه نامناسب را انتخاب میکنند.👌
🔘 مثلا ما والدین می دونیم که اگر حین دویدن پامون را جلوی پای دیگری بگذاریم چه اتفاقاتی ممکنه بیفته😔، ولی بچه ها به خصوص زیر هفت سال به اندازه ما آگاهی ندارند. همونطور که وقتی صبح بیدار میشن نگران نهار و شام و غذای فردا و... نیستند، در مورد آسیبها هم به دلیل تجربه کمتر قطعا آگاهی ندارند. شاید تجربه کرده باشید: به یک کودک اگر بگیم می افتی دستت میشکنه، ممکنه بگه خوب بشکنه مگه چی میشه!!!😳😳
🔘 مورد بعد میل به برتر بودن، مثلا کودک دوست داره زودتر از برادرش به بالای قله تشکی برسه، دوست داره سریع سر بخوره برادرش جلوش راه را بسته و...
🔘 خوب بریم سراغ راه حل ها👇👇👇
1⃣ به بچه ها اعتماد کنیم، هرچه بچه ها متوجه کنترل بیشتر ما باشند، بیشتر رفتارهای بد از خودشون نشون میدن، اینکه مادر بگه نه این بازی نه، یه بلایی سر هم میارید، شما که درست بازی نمیکنید، دفعه پیشم همش تو سر هم زدید و...، این دست رفتارها و عدم اعتماد والدین به فرزند رفتار اشتباه را تشدید میکنه. هرچه اعتماد والدین کمتر باشه کنترل بیشتری انجام میدن و این کنترل گری بچه ها را اذیت میکنه.
2⃣ با توجه به سن بچه ها، محیط را ایمن کنیم. مثلا اگر کودکی داریم که میتونیم هنوز تواناییهای حرکتیش قوی نیست، در اطراف محیط بازی لبه های تیز، چیزهای خطرناک و ... نباشد.
3⃣ یکی از کودکان، مثلا کودک بزرگتر را مورد اتهام قرار ندیم، مثلا تو به خواهر برادرهات آسیب میرسونی، و یا اینکه نقش خاصی به یک کودک ندیم: تو که بزرگتری باید مراقب بقیه باشی. در عوض خطاب به همه بچه ها صحبت کنیم: بچه ها چه بازی هیجان انگیزی میخواید انجام بدید،خوب میدونم که هیچ کدامتون دوست ندارید بقیه آسیب ببینند و مراقب هم هستید.( حتی اگر در ظاهر کودک کوچکتر متوجه حرف شما نباشد.)
ادامه دارد...
#مدیریت_کشمکش_های_بین_فرزندان
#رابطه_فرزندان
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
4⃣ در صورتی که بچه ها زیر هفت سال هستند، به خصوص اگر کودک زیر سه سال هم دارید، میتونید برای جهت دهی به بچه ها چند تا ایده بدید. البته بدون اصرار و کنترل، مثلا در مورد بازی مثال زده شده، من میگم این جاده خیلی باریکه باید یک طرف باشه، یک ماشین بره بالا، بعد یکی دیگه بیاد پایین مگرنه تصادف میشه. یا میگم پلیس جاده کیه حواسش باشه اینجا یک طرفه هست؟ بعد خودم پسرم نقش پلیس را به عهده میگیره و ادامه میده.
5⃣ وقتی جنجالی بین بچه ها رخ میده، و بچه ها به مادر رجوع می کنند، حالا یا با عصبانیت: مامان بیا ببین چکار میکنه😠،یا مامان داداش منو زد😡، یا با جیغ و گریه😩😭، اصلا سریع قضاوت نکنیم. از تک تک بچه ها بپرسیم که مسئله چی بوده و چه اتفاقی افتاده؟!! و ضمن حفظ آرامش، بچه ها را به سمتی سوق بدیم که خودشون چاره اندیشی کنند، مثلا بگیم بیاین با هم فکر کنیم ببینیم چه راه حلهایی وجود داره (#مهارت_حل_مسئله). اینطوری بچه ها به سمت تفکر و حل مسئله هدایت میشن. و شروع میکنند ایده دادن( البته بچه های ۴ سال به بالا)، ایده هاشون را جدی بگیرید و به انتخابشون احترام بگذارید. حتی اگر در ظاهر جالب نباشند، مثلا کودکی بگه من دیگه نمیخوام بازی کنم. بچه ها نیاز به کسب تجربه و مهارت برای رسیدن به رفتار مناسب دارند. مثلا لازم نیست بگم خوب اون وقت باید تنها بشینی،حوصلت سر بره، اصلا بهت خوش نمیگذره و ...
اجازه بدیم خودشون تجربه کنند.
6⃣ تکرار و تمرین بیشتر، بچه ها برای یادگیری تعامل با هم نیاز به تکرار و تجربه های بسیار زیاد دارند. با تکرار هرچه بیشتر در قدرت حل مسئله بسیار پیشرفت خواهند کرد.
6⃣ تا جایی که بچه ها خودشون به مادر رجوع نکردند، یا خطر جانی وجود نداره، سعی کنیم دخالت نکنیم، مثلا اگر من مادر صدای گریه یکی از بچه ها را می شنوم لازم نیست سریع برم بگم چی شده؟ چه کار کردید؟ اجازه بدیم تا حد امکان خودشون مشکل را حل کنند.
قبلا بچه ها این طور چالشها را در حیاط، کوچه و محله بدون حضور والدین رفع می کردند، حالا با روشهای مختلف مثل قهر، زدن، و...🙈، الان با توجه به شرایط زندگی دعواهای توی کوچه و خیابان هم به داخل خانه اومده، من مادر مسئول نیستم تمام این جنجالها را برطرف کنم.
7⃣ به بچه ها برای آرام شدن و رها شدن از هیجانات منفی زمان بدیم، من دیگه داداش یا خواهر را دوست ندارم،نمیخوامش، دیگه باهاش بازی نمیکنم. در زمان بروز این احساسات فقط سعی کنیم صبور باشیم و یک گوش شنوا، کودک خیلی زود از این هیجانات منفی عبور میکنه، نیازی به توجیه و قانع کردن و جر و بحث با کودک نیست:دلت میاد اینطوری بگی؟ خواهر به این خوبی؟ اونوقت تنها میشی!!! و...
8⃣ رفتار خود والدین در مواجهه با هیجانات و چالش ها، میتونه بهترین الگو برای فرزندان باشه، یعنی اگر والدین خودشون قدرت کنترل هیجان و خشم را داشته باشند، بچه ها هم با تمرین و تجربه به سمت الگوی رفتاری پدر و مادر پیش می روند و بالعکس،فرزند من موقع عصبانیت چه رفتاری از من می بینه؟🤔 خود من چطور الگویی هستم؟!!🤔
9⃣ تعامل ها و کشمکش های بین فرزندان، با برخورد صحیح والدین یکی از عاملهای رشد و تعالی بچه ها هست. بچه ها به یادگیری تعامل با هم نیاز دارند، سعی نکنیم صورت مسئله را پاک کنیم. مثلا به جای اینکه به بچه ها فرصت حل مسئله را بدیم، سریع بگیم تو بیا تلویزیون ببین، تو بیا با گوشی بازی کن و...
#مدیریت_کشمکش_های_بین_فرزندان
#رابطه_فرزندان
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆تجربه ی خوب یکی از مادران عزیز کانال👏👏
ممنون از نظر لطفشون🙏🙏
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
#تجربه_های_روزانه_۴۷
#مدیریت_کشمکش_های_بین_فرزندان
#رابطه_فرزندان
🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🏴 به نام خدا
🏴 سلام، عزاداریهاتون قبول
تجربه های روزانه ۴۷
🔘 یکی از مسائلی که مادران عزیز زیاد می پرسند در مورد این هست که فرزند کوچکتر، بازی فرزند بزرگتر را به هم میزنه چه کار کنیم؟! احساس کردم که شاید تجربه ی امروز ما در این زمینه مفید باشه.👌
🔘 پسر بزرگم به قول خودش با قلعه سازیش یک خانه سه حیاطه ساخته بود😉. قبل از شروع بازی، یک سری از قطعات را هم جلوی داداشش ریخت، گفت بیا اینها برای تو، اونم مشغول شد،بنده هم خوشحال مشغول کتابخوانی، ( گرچه پسر کوچیکه سریع میاد مدادم را بگیره کتاب را خط خطی کنه، سریع کتاب را میبندم نمیگم خط نکش،میگم دفتر نقاشیت کو؟مدادرمگی های قشنگ داری؟ البته همیشه هم کتابم بی نصیب نمیمونه😉😢) ولی خوب تا ساختن خودش تمام شد، پسر کوچکم رفت کنارش نشست،( چون خودش هنوز توانایی ساختن نداره، دوست داره با ساخته های برادرش بازی کنه)، گفت: داداشی باهات بازی کنم.
پسر بزرگم با صدای بلند و جیغ گفت: نه 😭😭 مامان بگیرش الان خرابش میکنه😡😡
به پسر کوچکم گفتم: از داداش اجازه بگیر، بگو داداش مهربونم اجازه میدی منم باهات بازی کنم؟؟😉
👶: داداشی اجازه؟؟؟؟
👦: نه من خودم هنوز باهاش بازی نکردم تو زود خرابش میکنی😖
به کوچیکه گفتم: یکم به داداش فرصت بده خودش بازی کنه، حتما بعدش به تو هم اجازه میده.(در واقع مخاطب این جملات خود پسر بزرگم بود😉)
👦: خیلی فکر خوبیه، آره اینطوری خوبه😍
🔘 سریع به کوچیکه گفتم: میای کمک بریم چای درست کنیم با بسکوییت بیاریم عصرونه بخورید. ( البته چای سیاه نیستاااا، چای به خانگی هست😉)
اسم خوردنی و کمک که اومد سریع اومد سمت من و با هم رفتیم تو آشپزخونه. بلافاصله پسر بزرگم هم اومد، گفت: منم اومدم کمک😳😳
گفتم: مگه نمیخواستی با خانه سازیت بازی کنی، بعد به داداش اجازه بدی؟؟؟!!!
گفت: بازیم تمام شد، داداش اگر میخوای برو خرابش کن😳😂
بعد از چای هم پسر کوچیکه رفت سراغ خانه داداشش و بازی کرد.👌👌
🔘 کافیه فرزند بزرگتر حس کنه که والدین برای بازیش ارزش قائل هستند، برای حقش احترام قائل اند. حالا اگر مادر بگه: باز شروع کردید؟؟؟ خوب بچه هست نمیفهمه، حالا بذار یکم دست بزنه مگه چی میشه؟؟!!!، یک جنگ جهانی راه میفته که عاقبتش...😢😩
پس نه به فرزند بزرگتر برچسب خسیس بودن، بزرگتر بودن،بیشتر فهمیدن و بخشش و بزرگواری بزنیم، نه به کوچکترها برچسب خرابکار و بی عقل بودن و نفهمیدن. فقط سعی کنیم هر کدام از بچه ها متناسب با سنشون به سمت رفتار صحیح هدایت کنیم. هر چه تمرین و تکرار این موقعیتها بیشتر باشد، نیاز به هدایت و دخالت مستقیم والدین هم واقعا کاهش پیدا میکنه.👌👌 مثلا همین که پسر بزرگم میدونه باید قطعات را نصف کنه و به برادرش هم بده، با تکرار مسئله جایگزین دادن محقق شده که دیگه اصلا نیازی به تذکر من هم نیست. مثلا هر وقت چیزی را بخواد از برادرش بگیره میگه مامان بذار فکر کنم ببینم چه جایگزینی بهش بدم!!!! دیگه نیازی نیست من بگم خوب به داداشت جایگزین بده، با تکرار زیاد این موضوع یاد گرفته. پس حواسمون باشه که بچه ها با تکرار داد زدنها و تهدیدها و رفتارهای غلط چی یاد میگیرند!!!!🤔
پ.ن: به نظرم رسید دو مورد از سوالهایی که ممکنه عزیزان بپرسند خودم اینجا جواب بدم.
۱_ در این روش فرزند دوم حداقل باید ۱۸ ماه به بالا باشه و در مورد بچه هایی که تازه راه افتادند شاید به این راحتی نباشه، ولی باز هم راههای خوبی وجود داره که انشاالله مینویسم.
۲- ممکنه بگید خوب فرزند کوچک ما اجازه نمیفهمه!!! مستقیم میره جلو و خراب میکنه، بزرگه اینطوری رفتارنمیکنه، تا فرزند کوچکتر نزدیک بازیش بشه کتک میزنه و هل میده و...👇👇
این رفتارها فقط با تمرین و تکرار و رفتار صحیح والدین به وجود میان. مثلا اسباب بازیهای بچه های ما سه قسمت مساوی هستند، دو بخش انفرادی و یک بخش دو نفره، بچه ها باید برای استفاده از وسایل هم اجازه بگیرند
وقتی هم که دومی حرف نمیزد من به جاش میگفتم داداش اجازه میدی ماشینت را برداره؟؟؟
یا وقتی بزرگه از کوچیکه اجازه میگرفت من میگفتم داره میگه بله یا نه.
خودم هم بخوام کوچکترین چیزی از وسایل بچه ها بردارم ازشون اجازه میگیرم. برای برداشتن وسایل پدرشون اجازه میگیرم و...، یا همین رفتار جایگزین دادن را بارها و بارها من تکرار کردم تا برای پسرم جا افتاد و شد یک رفتار همیشگی. وقتی از رفتار نادرست❌ استفاده نکنیم، نیاز هر کودک را درک کنیم، به بچه ها فرصت بدیم، خودشون با تکرار تجربه ها، مهارت تعامل و ارتباط با هم را یاد می گیرند.
#تجربه_های_روزانه_۴۷
#مدیریت_کشمکش_های_بین_فرزندان
#رابطه_فرزندان
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
سلام، وقت بخیر
قصه های سارا و سینا (۱)
قسمت اول: بیا فکر کنیم، اوووووووم🤔
( موضوع: تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
🔵 مادر رفته بود خرید. سارا و سینا در خانه مادربزرگ مشغول بازی بودند. پدربزرگ درب خانه را خیلی آرام باز کردند و در حالی که یک بسته را پشت سرشون قایم کرده بودند، امدند داخل، بچه ها به سمت پدربزرگ دویدند و گفتند: باباجون باباجون برای ما هدیه خریدید؟😊
باباجون گفت: هیس!!!🤫 بچه ها سر و صدا نکنید، امروز تولد مادربزرگ هست من میخوام مادربزرگ را خوشحال کنم.😉
سارا و سینا با هم گفتند: آهاااااا، که اینطور🤔
🔵 به سمت اسباب بازیهاشون برگشتند.اما سارا بازی نمیکرد.
سینا : انگار حواست نیستااااا!!!!!!
سارا: دارم فکر میکنم، اووووووم🤔
سینا: به چی؟؟🧐
سارا: به اینکه ما هم به مامان جون هدیه بدیم!!!🤔
سینا: چطوری؟؟؟؟ ما که الان نمی تونیم تنهایی بریم خرید، پول هم نداریم؟!!☹️
سارا: خوب خیلی کارهای دیگه ای هم میشه انجام داد، دارم فکر میکنم.اوووووووم🤔
یادت هست برای تولد بابا، با مامان کیک🎂 درست کردیم.😋
سینا: خوب اگر بخوایم وسایل کیک را از مامان جون بگیریم که میفهمه؟!!☹️
سارا: درسته. خووووب، یادت هست برای تولد مامان نقاشی کشیدیم. مامان خیلی خوشحال شد و هنوز هم اون نقاشی روی دیوار اتاق هست.🙂
سینا: خیلی خوبه، پاشو پاشو بریم نقاشی بکشیم☺️
🔵 سارا و سینا از پدربزرگ، کاغذ سفید و مداد سیاه گرفتند، سارا یک قایق بادبانی⛵️ روی امواج دریا 🌊 و یک خورشید 🌝 در آسمان کشید. سینا هم چند درخت🌴🌳، گل🌷🌾🌹چمنزار، یک خورشید و دو تا ابر کوچولو در آسمان کشید.
🔵 سارا: عالیییییییه.👌👌 ولی صبر کن!!!؟؟؟؟😳🤔 مدادرنگی ها خونه خودمونه☹️☹️، حالا چطوری نقاشی ها را رنگ کنیم؟؟!!🤨
سینا: واااااااای، خیلی بد شد☹️
سارا: بیا بازم فکر کنیم، اوووووووم🤔
فهمیدم فهمیدم، مامان جون همیشه وقتی خیاطی می کنند تکه پارچه های اضافی را توی یک کیسه جمع میکنند، خودم دیدم. باید برم پیش باباجون👌👌.باباجون باباجون چسب هم دارید؟
باباجون: بله که داریم
سینا: آهااااااان. منم فهمیدم 👌
سینا دوید سمت حیاط
🔵 سارا به جای دریا از تکه پارچه آبی، به جای قایق از تکه پارچه قهوه ای و برای خورشید از تکه پارچه زرد استفاده کرد. بادبانها را هم سفید گذاشت.
🔵 سینا هم برای کامل کردن درختان و گلهایی که کشیده بود از شاخه و برگها و گلهای ریخته شده در باغچه استفاده کرد.
🔵 سارا : من فقط به یک شاخه نازک برای میله بادبان قایم احتیاج دارم.
سینا : من هم فقط یک تکه پارچه زرد برای خورشید و دو تکه پارچه آبی برای ابرهای آسمان احتیاج دارم.👏👏
🔵 نقاشی های سارا و سینا به زیبایی، کامل شد. مادربزرگ از دیدن نقاشی های جالب سارا و سینا خیلی ذوق زده شد. 😍😍
#خلق_قصه
#قصه_سارا_و_سینا
#بیا_فکر_کنیم
#تفکر_خلاق
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
#تجربه_های_روزانه_۴۸
#مهارت_حل_مسئله
🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🏴 به نام خدا
🏴 سلام، عزاداریهاتون قبول
تجربه های روزانه ۴۸
🔘 پسر بزرگم فریاد کشید: مامان، مامان، بدو بیا ببین چی برداشته؟!!!! بدو بدو !!!
دیدم پسر کوچکم جعبه گچ را از کمد برداشته، و داره روی یکی از گل میزها خط خطی میکشه.
🔘از این گچ ها، در پارک و برای نقاشی روی زمین استفاده می کنیم. پسر بزرگم گفت: داداش اینها برای اینجا نیست، اینها برای محوطه هست، حالا هم تا کلی وقت نمیتونیم بریم☹️☹️( پدر بچه ها چند روز قبل علائم کرونا داشتند، فعلا به خاطر بچه ها منزل مادرم در قرنطینه هستند. ولی پزشک گفتند که ما هم دو هفته کامل قرنطینه باشیم)
🔘 حرف پسرم منو به فکر برد. گفتم یعنی اگر نتونیم بریم توی محوطه، نمی تونیم با گچ نقاشی کنیم؟؟؟؟🤔
🔘 گفت چرا؟ یادم اومد، تخته سیاهی که ایلیا برام هدیه آورده!
گفتم: اون که خونه مامان جون هست☹️
ولی بیا با همدیگه فکر کنیم روی چه چیزی می تونیم با گچ نقاشی کنیم🤔🤔، یک تکه گچ بردار بریم امتحان کنیم.👌
🔘 خودم از اول می دونستم چی میخوام بهشون بدم، ولی گذاشتم کم کم با سعی و خطا به نتیجه برسیم. یک کیسه پلاستیک بزرگ دادم گفتم ببین روی این میشه
گفت: نه
🧕: ببین روی دیوار حمام میشه
👦: نه خیلی کمرنگ میشه، معلوم نیست
🧕: بیا بزن بریم سراغ گنجینه بازیافتی ها
🔘 چند تکه از مقوای کارتنهایی که قبلا به عنوان قایق استفاده کرده بودن و پاره شده بود، گفتم ببین اینها چطوره؟؟؟
👦: عالیه😍
🔘 دوتایی مشغول شدند، برای داداشش توضیح می داد داداشی حتما که لازم نیست بریم محوطه یا تخته سیاه داشته باشیم، از همین کارتنهای بازیافتی هم میشه استفاده کرد. خیلی کیفش بیشتره چون بزرگه😍😍
#تجربه_های_روزانه_۴۸
#مهارت_حل_مسئله
🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆دست ورزی با آرد
🔘 دو روز پیش میخواستم بچه ها را ببرم حمام( چون پدرشون نیستند)، دیدم حیفه که انقدر تمیز و مرتب برن حمام😉😂، باید به قدری کثیف باشن که حمام کردنشون ارزش داشته باشه.😉😂
🔘 معمولا از ماشین بازی در آرد شروع میشه و بعد به غلتیدن در آرد ختم میشه😉😂😂. البته پسر کوچیکم علاقه ی چندانی نداره، ولی پسر بزرگ عاشق اینجور بازی هاست.
پ.ن: البته به طور معمول برای دست ورزی از خمیربازی،گل سفال و یا خمیرهای غذا و خمیر نان استفاده می کنیم، آردبازی را محدودتر انجام میدیم. به هر میزان از آرد هم که قابل جمع آوری باشه با قاشق جمع میکنم و دفعات بعد استفاده می کنیم. 👌
🔘 چون بچه ها به خاطر نبودن پدرشون و قرنطینه در خانه، تحت استرس و فشار زیادی هستند، بازیهای دست ورزی برای تخلیه ی استرس، اضطراب و نگرانی هاشون و نتیجتا جلوگیری از لجبازیها و پرخاشگریهای احتمالی، واقعا لازم و تأثیرگذار هست.👌👌👌
#بازیهای_خانگی
#بازی_دستورزی
🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak