این روزها من وهمسرم و دوتا بچه هام چهارتایی به همراه خواهرم میریم واسه جذب مشارکت حداکثری انتخابات ...
من هماهنگ کننده ام با مردم محله
همسرم سخنران جلسه
و پسرم مسئول آوردن و بردن صندلی و وسایل پذیرایی وتنظیم باند و صوت
و خواهرم و دخترم مسئول تدارکات ...
حدود ساعت ۵ عصر بود رفتیم محله مسکن مهر شهر کوچک مان صفی آباد که مقداری از شهر فاصله داره یک ساعت زودتر از شروع جلسه رفتیم تا جانمایی کنیم و خانمهارو دعوت کنیم برای حضور...
یکی یکی در خونه ها رو زدیم که خانومی با انبوه نان به دست از راه رسید و گفت بیشتر خانومها در جلسه قرآن مسجد هستن
نشستیم تا فهمید که ماجرا چیست گفت ببرم نانها رو بزارم خونه بیام کمکتون
با یکی دوتا از خانمهای همسایه زودی آمد و همینطور که کمک میکرد در چیدن صندلی ها میگفت نان خریدن ماهم داستانی شده هرروز باید پیاده بریم تا مرکز شهر و نان تهیه کنیم خب همسرانمون هم که اغلب کارگرند و در منزل نیستن به ناچار باید خودمون بریم....
از مسیر پراز خاک راهشون میگفت که بدون ماشین پیاده روی میکنند تا برسن به شهر ووقتی به خانه میرسن تمام لباس هاشون پر خاک و باید شسته بشن...
در محله شان حتی یک مغازه مواد غذایی هم نبود و با همه این کم و کاستی ها چنان قربان صدقه رهبر و شهدا مون میرفت و دائم میگفت چه خوب کاری کردین که آمدین برای انتخابات اینجا صحبت کنید آخه دوره های قبل پنجاه هزار تومنی میدادن به مردم اینجا و میبردنشون به نفع خودشون واسه شوراها رای بگیرن....
این شد که عزممون جزم شد تا حتما این مطلبو به مردم ضعیف از لحاظ مالی بگیم که بابا گول وعده ها و پولها و کمکهای از سر قصد و غرض را نخورین و به فرد اصلح رای بدین تا اوضاعتون روبه راه شه....
اتفاقا جمعیت زیادی آمدند و خودشون هم پای کار بودن فقط التماس میکردن که بگین به مسئولین حداقل یه سرویس ایاب ذهاب و یه نونوایی واسه ما ردیف کنن...
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
#صفی_آباد_خراسان_شمالی