eitaa logo
مدار 01:20
13.9هزار دنبال‌کننده
43.7هزار عکس
27.8هزار ویدیو
114 فایل
🔴 ما ساعت هایمان را در 01:20 بامداد جمعه ۱۳ دیماه ۹۸ کوک و شمارش معکوس را آغاز کرده‌ایم تا روزی که ان‌شاءالله در قدس نماز بخوانیم 🔹دسترسی سریع به ناب ترین اخبار، اطلاعات و تحلیل ها 🔸تبلیغ نداریم 🔹️آنتی صهیون (فقط مسائل مهم) eitaa.com/antiizion
مشاهده در ایتا
دانلود
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اگر سید مرتضی آوینی بود شاید داستان یحیی سنوار را این‌گونه روایت می‌کرد ... 🔹 شهید آوینی، سال‌ها پیش در مستند «روایت فتح»، داستان امروز مقاومت را روایت کرده است! و این است، "فتح خون" ... @madare0120
جدول متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان 🔹اعضای کمیته پیگیری متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان، جدولی را که برای متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان کشوری در سازمان برنامه و بودجه تهیه و بر سر آن توافق شده است، منتشر کردند. 🔹براساس این جدول، ابتدا ضریب متناسب‌سازی محاسبه و تفاضل حقوق فرد و نود درصد حقوق شاغل همتراز به دست می‌آید؛ چهل درصد این مبلغ امسال به عنوان متناسب‌سازی پرداخت خواهد شد. @madare0120
أم‌البنین‌یعنۍعباس‌داشتہ‌باشۍوبگویۍ «ازحُســღـــیـن؏ چھ خبــر؟!»... @madare0120
مدار 01:20
وعده صادق که انجام نشد وعده باقر هم به روز جمعه خورد! @madare0120
عضو هیات رئیسه مجلس توقف ابلاغ قانون عفاف و حجاب را تایید کرد 🔹سلیمی، عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی،گفت: دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در نامه ای به مجلس خواستار توقف ابلاغ قانون عفاف و حجاب به دولت و اجرای این قانون شده است. 👤 آنتی صهیون: "وعده باقر" هم به "وعده صادق" پیوست و هر دو به تاریخ..! عقوبت های الهی سخت‌تری برای این مملکت در پیش خواهد بود! @madare0120
. 🔴پیام یک عضو صرب تبار واگنر که طی سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ در سوریه جنگیده بود، به مردم سوریه: مردم عزیز سوریه، داستان شما به دلیل خیانت بزرگی که توسط هرکسی که به آن اعتماد داشتید، پایانی غم انگیز دارد و من واقعاً به اندازه شما ویران هستم. ممکن است فکر کنید که من به خاطر پول پیمانکاری در کشور شما بودم، اما این موضوع برای من پول نبود، من در واقع سابقه جنگیدن با جهادگران را داشتم. وقتی به کشور شما رسیدم، در اوایل چهل سالگی بودم، اما تمام چیزهایی که در جنگ شما تجربه کردم، در تمام جنگ‌ها، احساس می‌کردم دوباره به جوانی برگشته‌ام. در طول مدتی که در سوریه بودم، با برخی از شرافتمندترین سربازانی که در تمام عمرم دیده بودم، ملاقات کردم و برخی حتی یک بار مرا نجات دادند. اگرچه من تنها دو سال در جنگ شما حضور داشتم، اما جنگیدن در آن برایم افتخار بود و از حضور در سوریه پشیمان نیستم، واقعاً یکی از بهترین دوران زندگی من بود. بعد هر اتفاقی که بیفتد، تاریخ به یاد خواهد آورد که سوریه، کشوری نسبتا کوچک، ۱۳ سال متوالی در برابر توطئه جهانی ایستاد و جنگید. مطمئنا، داستان در حال حاضر به پایان رسیده است، اما چه کسی می داند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، فقط باید منتظر ماند و دید. افتخار بزرگی بود که شاهد چنین داستان افسانه ای بودم و حتی برای مدتی بخشی از آن بودم، اما اکنون تمام شده است، اما همانطور که گفتم، چه کسی می داند در آینده چه خواهد شد. @madare0120
. 🔻خلاصه سخنان امروز شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزب الله لبنان: 🔹حمایت حزب‌الله از غزه، یک اقدام شرافتمندانه بود. دشمن صهیونیستی به‌دنبال نابودی هرگونه مقاومتی است که در برابر اقدامات توسعه‌طلبانه او ایستادگی کند. 🔹حزب‌الله هدف دشمن برای نابودی مقاومت را ناکام گذاشت. ما شهرک‌نشینان اسرائیلی را آواره کردیم. محال است که ما تسلیم شویم و خواری هم در قاموس حزب‌الله هیچ‌گونه جایی ندارد. دشمن به این نتیجه رسید که افق مقابله با مقاومت حزب‌الله بن‌بست است. 🔹فلسطین پایه اصلی در منطقه به شمار می‌رود. اسرائیل اشغالگر فلسطین است. ما باید با این غده سرطانی مبارزه کنیم. 🔹همه با توانمندی‌های خود به جای تماشاگر بودن در این باره باید وارد عمل شویم. مشروعیت مقاومت برخواسته از ایمان آن است. 🔹زمانی که از مقاومت صحبت می‌کنیم از حقانیت می‌گوییم که حقوق خود را بگیرد و با دشمنانی که در جهت سلب کردن حقوق آنهاست می‌جنگد. 🔹مقاومت با یک حمله دشمن از بین نمی‌رود. ممکن است مقاومت ۱۰ تا ۵۰ سال ادامه داشته باشد. طول زمان مقاومت برای از بین بردن اشغالگران است. 🔹مسئله مهم مستمر بودن مقاومت است. زمانی که مقاومت در این خصوص فداکاری می‌کند به معنای شکست نیست. 🔹پیروزی زمانی اتفاق می‌افتد که در برابر دشمن بایستیم. 🔹ما از لبنان دفاع کردیم زیرا تجاوزگری اخیر علیه لبنان بود و علیه حزب‌الله نبود. 🔹اگر این پایداری مردمی و حمایت از مقاومت نبود اسرائیل به بیروت رسیده و طرح‌های خود را اجرایی کرده بود. طرح‌های اجرایی مانند شهرک‌سازی در جنوب لبنان و سیطره در سیاست‌ها و آینده لبنان بود. @madare0120
. 🔻اهم سخنان شیخ نعیم قاسم در خصوص تحولات سوریه: 🔹آنها ( اسرائیل) تمام توانایی های ارتش سوریه را تحت عناوین مختلف از بین بردند و این نشان دهنده تصمیم توسعه طلبانه است و آنها می خواهند نفوذ اسرائیل به همه کشورهای عربی گسترش پیدا کنند. 🔹حکومت در سوریه به دست نیروهای جدیدی افتاد که تا زمانی که تثبیت نشوند، مواضع روشنی اتخاذ نکنند و نظم حکم فرما نشود، نمی توانیم در خصوص آن ها قضاوت کنیم. 🔹مردم سوریه حق دارند دولت، قانون اساسی و انتخاب های خود را انتخاب کنند. 🔹حزب الله مسیر تدارکات نظامی از طریق سوریه را از دست داد و این یک موضوع جزئی است. مقاومت انعطاف پذیر است و آنچه مهم است تداوم آن است. 🔹امیدواریم همه طرف ها در سوریه مشارکت کنند تا این دولت بر اساس حاکمیت شهروندان سوری شکل بگیرد. 🔹 ما سابقا از سوریه حمایت کردیم زیرا در موضعی خصمانه با «اسرائیل» قرار داشت. 🔹ما باور نداریم که آنچه در سوریه اتفاق می‌افتد بر لبنان تأثیر بگذارد و امیدواریم که سوریه مطابق با خواسته مردمش با ثبات ظاهر شود. 🔹امیدواریم حاکمان جدید سوریه به اسرائیل به عنوان دشمن نگاه کنند و روابط خود را با آن عادی سازی نکنند! @madare0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
....................﷽.................................. اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 🙏 دعا برای مردم غزه و شیعیان لبنان و سوریه و غیورمردان انصارالله یمن فراموش نشود⚘️ @madare0120
مدار 01:20
فرمانده اطلاعات زاهدان چگونه ترور شد؟ 🔹روز جمعه ۸ مهرماه، مولوی عبدالحمید امام جماعت مسجد مکی زاهد
مردی ۴۴ ساله و قوی‌هیکل با چشمانی جذاب و گیرا، با لبخندی به شیرینی عسل، مردی اسرارآمیز به‌نام سردار شهید «سید حمیدرضا هاشمی» با اسم رمز «سید علی موسوی» می‌گویند پاییز فصل عاشق‌هاست، فصل عاشقی و عشق‌بازی، قلب مردی که می‌خواهم از او برای‌تان تعریف کنم هم با «عشق» گره خورده بود، عشقی که تا لحظه شهادت در پاییز سال قبل به آن وفادار ماند. سردار شهید سید حمیدرضا هاشمی از آن آدم‌های عجیب و غریبی‌ست که نمی‌خواهم بگویم تا حالا مثل او را ندیده‌ام، اما آنها خیلی‌خیلی کمیاب هستند، مردهایی که مرد بودن از ظاهرشان، نگاه‌شان و کلام‌شان می‌بارد، اما وقتی می‌اُفتی دنبال‌شان تا بیشتر درباره‌شان بدانی، تازه می‌فهمی چقدر رمزآلود و اسرارآمیز هستند. مهربانی‌اش «ارث مادری» بود. @madare0120
آقای هاشمی از فرهنگیان بازنشسته آموزش‌وپرورش است، همسرش نرگس خانم میرزادی از زنان مومن، مهربان و خوش‌قلبی بوده که دلش حتی طاقت دیدن بریدن سر یک مرغ را هم نداشته است. وقتی آقای هاشمی حال خراب حمیدرضا را بعد از مرگ دختربچه هفت‌ساله صابخانه‌اش دید، وقتی افتادن شلنگ از دست او موقع چشم توی چشم شدن با گربه خرابکار را دید، دلش قُرص شد، حمیدرضا این خوش‌قلبی و مهربانی را از مادر به ارث برده است. اینکه نمی‌نویسم، حاج آقا هاشمی برای این است که پدر شهید هاشمی هنوز نه به مکه رفته و نه حتی به کربلای معلا، وقتی علتش را می‌پرسم، می‌گوید: چند تا دختر و پسر داشتم که باید عروس و دامادشان می‌کردم و آنها واجب‌تر بودند، اما خیلی دلم می‌خواهد به کربلا بروم. @madare0120
. آقای هاشمی قبل از آنکه از سید حمیدرضا تعریف کند، می‌گوید: «قبل از هر چیز باید یک موضوعی را توضیح دهم، من اصلا اهل سنت را قاتلان فرزندم نمی‌دانم، همان جوری که در اهل سنت بعضی‌ها وطن‌فروش و جاسوس هستند و مسائل مختلف دیگری دارند، در شیعه هم افرادی که این‌طور ناباب باشند را داریم. پس شهادت پسرم را به‌حساب اهل سنت نمی‌گذارم، حمید، رابطه بسیار صمیمی با اهل سنت زاهدان داشت و نمونه‌اش اینکه در تشییع جنازه‌اش هم امام جمعه و هم مردم اهل سنت شرکت کردند و اظهار می‌کردند اگر شما فرزندتان را از دست دادید، ما هم فرزندمان را از دست دادیم و هم مهمان‌مان را، این را خوب می‌دانم، مهمان برای اهل سنت خیلی مهم است. الان هم بچه‌های اهل سنت که در سپاه هستند، ارادت خاصی به این شهید دارند و به همین خاطر به من سر می‌زنند و احساس همدردی می‌کنند، بچه‌های اهل سنت ارادت خاصی به حمید داشتند، او هم آنها را دوست داشت. اهل سنت خصوصیاتی دارند که حمید تمام مسائل را کاملا رعایت می‌کرد که ناراحت نشوند. البته این را باید اینجا بگویم که آقای هاشمی خودش بذر محبت به اهل سنت را در دل حمیدرضا گذاشته است، آن هم زمانی که با خوشرویی از همکار اهل سنت خود که از زاهدان به کرمان آمده بود در خانه‌اش پذیرایی می‌کرد. از مدرسه تا دانشگاه تا ۱۲ سالگی حمید در مازندران بودیم، من ساروی هستیم و مادر خدابیامرز حمید، کرمانی بود و رطوبت آنجا اذیتش می‌کرد برای همین آمدیم کرمان و از سال ۶۹ ساکن این شهر هستیم. پسرم دوره راهنمایی را در مدرسه شهدای ۲۴ گذراند که خودم هم آنجا معلم بودم و دیپلمش را در مدرسه شهدای ۱۰ کرمان گرفت. بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان در دانشگاه مجلسی اصفهان کارشناسی کامپیوتر قبول شد، وقتی به آنجا رسید، اولین کاری که با روحانی بزرگواری که آنجا بود، انجام داد، برگزاری کلاس رایگان آموزش قرآن برای حدود ۵۰ دانش‌آموز بود. حمید آن زمان ازدواج کرده بود و یک خانه دربست برایش گرفتم که با همسرش زندگی کند، در خانه هم به امور بچه‌های کلاس قرآن رسیدگی می‌کرد. دو سال بعد به دانشگاه نجف‌آباد رفت، در خانه‌ای مستاجر بود که صاحبخانه در طبقه بالا بودند و یک دختر کلاس اولی داشتند، این دختر در اثر تصادف به رحمت خدا رفت. همزمان من و حمیدرضا در شمال بودیم زیرا یکی از بستگان ما فوت کرده بود. گفت بابا! من و شما همین الان باید برویم نجف‌آباد، گفتم اینجا را چکار کنیم. گفت اینها بزرگ هستند و می‌فهمند اما اون بچه منتظر منه. گفتم: بچه به رحمت خدا رفته. گفت: بابا روح اون بچه منتظر منه. آن‌طور که آقای هاشمی می‌گوید: دخترک صاحبخانه، صبح‌ها قبل از اینکه به مدرسه برود، اول سری به خانه آقا حمیدرضا و همسرش می‌زده، آنقدر سید را دوست داشته که باید او را می‌بوسیده و بعد راهی دبستان می‌شده است. وقتی مراسم ختم دخترک تمام می‌شود، باز هم حمیدرضا از پدرش می‌خواهد در خانه آنها بماند. به من گفت: بابا چند روزی اینجا باش. من حالم خیلی خراب است. گفتم: حکمت خدا بوده، گفت: حکمت خدا را قبول دارم اما علاقه این بچه را چه‌کار کنم. سرپرستی دو تا بچه را هم قبول کرد، اما به شرط اینکه اصلا این بچه‌ها را نبیند. گفتم چرا نبینی؟ گفت: اگر این بچه‌ها را ببینم، مهرشان به دلم می‌افتد و دیگر نمی‌توانم رهای‌شان کنم. وقتی مرد اسرارآمیز قصه ما عاشق شد یکی از اتفاق‌های عجیب زندگی شهید حمیدرضا هاشمی هم مربوط می‌شود به ازدواجش. او در ۱۸ سالگی ازدواج کرده است و تا لحظه شهادتش پای این عشق ماند. پیشنهاد شما بود که اینقدر زود ازدواج کند؟ خودش می‌خواست، هنوز دیپلم هم نگرفته بود، پسر باهوشی بود، وقتی کلاس ۱۱ بود، همکارانم او را می‌گذاشتند جای خودشان تا کلاس را اداره کند و می‌رفتند دنبال کارهای‌شان، اما یک‌دفعه عاشق شد. گفتم: بابا درست را بخوان، بعدش چشم، اما به ما قول داد ۱۰۰ درصد دانشگاه قبول می‌شود. قول داد، پزشکی قبول شود، اما علاقه‌ای به پزشکی نداشت. گفتم بحثم پزشکی و غیرپزشکی نیست، فقط شما رشته خوبی در دانشگاه خوبی قبول شو و به قولش عمل کرد و مهندسی کامپیوتر قبول شد. بعد از دانشگاه در مسجدی که رفت‌وآمد می‌کرد با سردار حاج‌باقری رئیس وقت بنیاد شهید کرمان آشنا شد، سردار از حمید چی دیده بود، نمی‌دانم، اما اصرار کرد، حمیدرضا مدتی در بنیاد کار کند، ۵، ۶ ماه در بنیاد کار کرد و بعد هم امتحان داد و در سپاه پذیرفته شد. @madare0120