eitaa logo
💖 مادر زیرک 💖
4.3هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
241 فایل
ورود به عرصه تربیت بدون آموزش مانند رفتن به میدان جنگ بدون سلاح است. مدیرکانال؛ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت مدیر دبستان دخترانه بهشت پروانه ها ✍️مؤلف کتاب های ئافرت،بازی های آموزشی و... مشاوره: @admin1414
مشاهده در ایتا
دانلود
2750550.mp3
3.39M
صفحه ۴۷۵ قرآن نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج هدیه به مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها @madarezirak
با ورود فرزند جدید به خانه احساس کودک اول را درک کنید. او مجبور است شرایط جدیدی را تحمل کند. از این پس در هر آنچه داشته، باید با دیگری شریک شود. @madarezirak
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ آموزش دستشویی رفتن برای کودکان @madarezirak
وقتي فرزند نوپای شما در محلهای عمومي خود را به زمين پرت ميكند و گريه ميكند، نشان ندهيد هول شديد، دعوا و تنبيه نكنيد و كوتاه هم نياييد. بلکه او را در آغوش بگيريد و از محل خارج كنيد. @madarezirak
صدای بلند خود را برای تشویق نگهداريد، نه تنبیه! وقت تنبیه صدایتان فقط باید آنقدر بلند شود که دربرابر فریاد احتمالی کودک، قابل شنیدن باشد! در هنگام تشویق راحت باشید و هرچقدر خواستید داد و فریاد کنید @madarezirak
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش جامع مجازی گلدوزی از صفرتا صد در پیج ایسنتاگرامی @miriartwork https://instagram.com/miriartwork?igshid=YmMyMTA2M2Y=
۴۷۶ قرآن نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج هدیه به مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها
صفحه ۴۷۶ قرآن نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج هدیه به مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها
(عليه السّلام): کسى كه به مال حلال اندك، راضى شود، مخارجش سبك مى شود، خانواده اش برخوردار مى گردند، خداوند او را به درد و درمان دنيا بي نیاز مى كند و او را سالم و بى گناه از دنيا به دارالسلام بهشت بيرون مى برد.🌹 📗 مسند امام رضا ج۱ ص۲۶۹ @madarezirak
 خاطره از شهید حاج حسین خرازی از کنار آشپزخانه رد می شدم. دیدم همه این طرف آن طرف می دوند ظرفها را می شویند. گونی های برنج را بالا و پایین می کنند. گفتم « چه خبره این جا ؟ » یکی کف آش پزخانه را می شست. گفت « برو. برو. الآن وقتش نیس. » گفتم «وقت چی نیس؟ » توی دژبانی، همه چیز برق می زد. از در و دیوار تا پوتین ها و لباس ها.شلوارها گتر کرده. لباس ها تمیز، مرتب. از صبح راه افتاده بود برای بازدید واحدها. همه این طرف آن طرف می دویدند. ده ماه بود ازش خبری نداشتیم. مادرش می گفت« خرازی ! پاشو برو ببین چی شد این بچه ؟ زنده س ؟ مرده س؟» می گفتم«کجا برم دنبالش آخه ؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه یه وجب دو وجب نیس.از کجا پیداش کنم؟» رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبه ها گفت حسین خرازی را دعا کنید.آمدم خانه. به مادرش گفتم.گفت« حسین ما رو می گفت؟ » گفتم « چی شده که امام جمعه هم می شناسدش؟» نمی دانستیم فرمانده لشکر اصفهان است. داییش تلفن کرد گفت «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشسته ین؟» گفتم «نه. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد. گفت شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.» گفت « چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده. » هان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم.گفتم «خراش کوچیک! » خندید. گفت « دستم قطع شده، سرم که قطع نشده.» @madarezirak
۴۷۷ قرآن نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج هدیه به مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها