eitaa logo
کانون مداحان
28هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
24هزار ویدیو
230 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار ____________________________ بغض نگاه خسته تان، ای مسیح من مانند سنگ؛ شیشه ی قلب مرا شكست  دار و ندار زندگیم نذر خنده ات غصه نخور، كه ارتش زینب هنوز هست  در راه پاسداری آیین كردگار  عمریست در كنار شما ایستاده ام  این بچه های دست گلم را ز كودكی  من با وضو و حبّ شما شیر داده ام  سر مست باده های طهورایی توأند  شمشیرِ دستِ هر دو شان تیز و صیقلی است  پروانه وار منتظر اذنِ رفتنند  رمز شروع حمله شان ذكر یا علیست  ای پادشاه - تا تو رضایت دهی- ببین  سر بند یا علی به سر خویش بسته اند  بر فوت و فن نیزه و شمشیر واقف اند  چون پای درس ساقی لشگر نشسته اند  عباس گفته: خواهرمن! مرحبا به تو  این مردهای كوچك تو، شیر شرزه اند  مبهوت سبك جنگ و رجزهایشان شدم  شاگردهای اول پرتاب نیزه اند  گفتم به بچه های عزیزم كه تا ابد غمگین زخم سینه ی یك یاس پرپرم  تا آخرین نفس به عدو تیغ می زنید  با نیت تلافی سیلی مادرم  در آزمون صبر و محن، مادر شما  با نمره ی قبولی تان گشت رو سپید  در دفتر كرامت من دست حق نوشت ای دختر شهید، شدی مادر شهید 🔸شاعر: ___________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار _______________________________  بهترین بنده ی خدا زینب  هل اتی زینب، انمّا زینب  ریشه ی صبر انبیا زینب  زینبا زینبا و یا زینب  بانی روضه های غم زینب  تا ابد مبتلای غم زینب  گفت ای مصطفای عاشورا  ای فدای تو زینب کبری  تو علی هستی و منم زهرا  پس فدای تمام پهلوها  سر خواهر فدای این سر تو  همه ی ما فدای اکبر تو  گفت ای شاه ما اجازه بده  حضرت کربلا اجازه بده  جان این بجه ها اجازه بده  جان زهرا اجازه بده  قبل از آنکه سر تو را ببرند  این سر خواهر تو راببرند  من هوای تو را به سر دارم  به هوای تو بال و پر دارم  از غریبی تو خبر دارم  دو پسر نه، دو تا سپر دارم  زحمتم را بیا به باد مده  اشتیاق مرا به باد مده  در دل خیمه خسته اند این دو  سر راهت نشسته اند این دو  دل به لطف تو بسته اند این دو  با بزرگان نشسته اند این دو  این دو با یار تو بزرگ شده اند  با علمدار تو بزرگ شده اند  در کرم سائلی به دست آور  زین دو تا حاصلی به دست آور  سپر قابلی به دست آور  تا توانی دلی به دست آور  دل شکستن هنر نمی باشد  نظرت هم اگر نمی باشد  ای فدایت تمامی سرها  سر چه باشد به پای دلبره  از چه در اشتیاق خواهر ها  تو نظر می کنی به دیگرها  آخرش یا اجازه می گیرم  یا همین کنج خیمه می میرم     ای برادر اشاره ای فرما  ذوقشان را نظاره ای فرما  رد مکن راه چاره ای فرما  لااقل استخاره ای فرما  ورنه نیزه به دست می گیرم  جان هر آنچه هست می گیرم  تو اگر مبتلا شوی چه کنم ؟  پیش چشمم فدا شوی چه کنم ؟  پیش من سر جدا شوی چه کنم ؟  کشته ی زیر پا شوی چه کنم؟  وای اگر حنجرت شکسته شود  پیش من پیکرت شکسته شود  🔸شاعر: _________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار ______________________________ عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند  صبوری اش جگر کوه را بلرزاند  در التهاب وداعی که بازگشت نداشت  زمین حادثه را دور سر بگرداند  بغل کند پسرش را زلال و آینه وار  درون کالبدش عشق را بتاباند  غرور نبض زند از نوک سرانگشتی  که میل سرمه به پلک پسر بلغزاند  سلام ای زن نستوه! هاله ی اندوه!  چگونه شعر کنار تو پر بیفشاند؟  چگونه واژه به تقدیس تو برآید، تا  به بیکرانه ی دنیا تو را بهماند؟  کدام واژه تو را سرکشد عزیز دلم  که هرم داغ تو آن واژه را نسوزاند؟  رسیده است برادر، ز خیمه بیرون آی!  نمی تواند از این درد، سر بچرخاند  گرفته روی دو دستش ستاره های تو را  و دشمن آمده تا کف زند، بشوراند  نسیم حلقه زده لای زلف خون آلود  که باز کاکل داماد را برقصاند  چه سخت بود زنی اشک را بخشکاند!  صبوری اش جگر کوه را بلرزاند  🔸شاعر: ________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار ________________________________  نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان  چقدر ذکر ودعا خواند تا رسیدنشان  دوتا زره به تن کوچک دو آهو کرد  و چشم برد به دل بردن و چمیدنشان  به شاد کردن قلب حسین می ارزید  بهای این همۀ تا ابد ندیدنشان  به دست خویش درختی ز میوه هاش گذشت  و باد سر زده آمد برای چیدنشان  و حس مادری اش بود اینکه دقت کرد  به طرز پا شدن و رفتن و دویدنشان  به روی خویش نیاورد اشک را؟ اما  خمید مادر غمدیده با خمیدنشان  به زیر سم ستوران و زیر پنجۀ تیغ  نگاه کرد دوباره به قد کشیدنشان  حسین بود کنارش نخواست گریه کند  به دل بریدنشان و به سر بریدنشان  در آسمانِ دلِ مادری که زینب بود  هنوز مشت پری مانده از پرشان  🔸شاعر: ________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار ________________________________ دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر  دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر  دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه  دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر  دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن  دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر  کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک  گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر  به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش  به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر  منای کربلا گردیده محو این دو قربانی  نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر  گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری  که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر  بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت  تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!  دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی  قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر  اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم  دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر  امید زینب است ای آفتاب دامن زهرا  که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر  سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا  که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپر  به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری  درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر  فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت  که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!  یکی می گفت دو خورشید از گردون شده نازل  یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر  ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را  که باشد جدة ما فاطمه صدیقة اطهر  پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب  حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر  خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه  دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر  تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا  و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر  ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان  که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر  چو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن  چو باران بر زمین می ریخت دست و پا و چشم و سر  ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان  ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر  به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن  دریغا ماند زیر دست و پا دو سورة کوثر  چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا  به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر  دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله  همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر  چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را  درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر  نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا  مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر  بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را  که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر  به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش  سلام "میثم” و خلق خدا و خالق داور  🔸شاعر: ________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار ________________________________  این شیر بچه های من از نسلِ حیدرند  همزاد پاكی و كرم از خونِ جعفرند  در اوج خویش اگر چه به طیار می رسند  ای رُكنِ عشق من به شما سجده می برند  رخصت دهید لشكرِ طاغوت و جبت را  با ذكر یا علی مدد از پا در آورند  در عشق رفته اند به دائی ماهشان  آئینه های رزم علمدارِ لشكرند  سوگند خورده اند كه قربانیت شوند  من مطمئنم آبرویم را نمی برند  شمشیر بسته، مستِ كفن، تشنه ی وصال  بر جان خویش درد و بلای تو می خَرند  سهمی مرا ز داغِ جگر گوشه ها دهید  این دو امیدِ آبروی من به محشرند  تا زیر كعبِ نیزه نیفتاده ام ز پا  بگذار تا به پای تو از خویش بگذرند  دغ می كنند معجر من جا به جا شود  حساس و غیرتی به سرانجام مادرند  اسباب خجلت است كریمانه كن قبول  این دو ذبیح تحفه ی ناچیزِ خواهرند  در ازدحامِ نیزه و شمشیرها اگر  دیدی كه قطعه قطعه و در خون شناورند  دلخوش نكن به یاوری خواهرانه ام  پاها مرا ز خیمه برونم نمی برند  شرمِ حضورِ خواهرِ خود را قبول كن  قربانیانِ اصغرِ خود را قبول كن  🔸شاعر: ________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار _______________________________ وقتي كسي ز جان خودش دست ميكشد  از هستي و جهان خودش دست ميكشد  وقتي كه آفتاب دلش ميكندغروب  از ماه آسمان خودش دست ميكشد  يادش ميان خلق خدا ميشود عزيز  هر كس كه از نشان خودش دست ميكشد  وقتي كه صحبت ازغم و داغ حسين شد  زينب ز كودكان خودش دست ميكشد  يك بار رو زدم به تو اينگونه تا مكن  سهميه ي مرا تو از اين غم جدا مكن  اينان در آسمان بلندت كبوترند  نام تو ميبرندبه هرجا كه ميپرند  شرمنده ام كه بيشتر از اين نداشتم  اين كودكان تمامي هستي خواهرند  در قلبشان عزاي جوانت گرفته اند  در راه تو فدايي وقربان اصغرند  شمشيرشان ميان كمر برق ميزند  شاگرد درس رزم علمدار لشكرند  خون علي ميان رگ اين دو كودك است  جنگاوري اين دو به زهرا قسم تك است  زينب بيا ببين چقدر قد كشيده اند  از بس كه پابه صفحه ي صحرا كشيده اند  دشمن هنوز دركف اين كودكان توست  تكبير اهل عرش پي حيدران توست  در اين زمان كم چقدر زخم خورده اند  ازسر بگيرتا به كمر زخم خورده اند  اي مادرشهيد كه نذرت اداشده  درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده  ازخيمه ها بيا و ببين بي پسر شدي  مثل من حسين تو از هر نظر شدي  🔸شاعر: ________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار ________________________________ هر‌که دنبال تو اوجِ سحرش بیشتر است اثرِ آهِ دلِ شعله ورش بیشتر است از حرم آمده‌ام با تو بگویم هر کَس بیشتر دل بِبَرد در به درش بیشتر است دهمین روز شد و شد دهِ ذی‌الحجه‌ی من شُکر قربانیِ من برگ و برش بیشتر است خیمه‌ات آمده‌ام بَسط نشستم گویم خیمه‌یِ خواهرِ تو شیرِ نَرَش بیشتر است به تو نزدیکتر از اهلِ حرم خواهرِ توست به تو چون از همه زنها پسرش بیشتر است دشتِ من از همه شیر و عسلش شیرین تر باغ من از همه شَهد و شکرش بیشتر است همه‌ی غیرتشان  قامتشان  رفته به من بچه عقاب ببین بال و پَرَش بیشتر است آنکه چون ماست که بی چون و چرا می‌ماند آنکه باید رود  اما اگرش بیشتر است آنکه مانندِ علی شد زره‌اش پشت نداشت آنکه ترسیده زِ جانش سپرش بیشتر است به سر موت قسم یک سر مو پس نکشم از همه دختر حیدر جگرش بیشتر است کیستم فاتح میدان تو ، از هرچه که هست آنکه آوازه‌ی تیغِ پدرش بیشتر است تیغ را کرده حمایل  که بفهمد آن قوم هرکه شاگردِ علی شد هنرش بیشتر است از علمدار بپرس از دو جوان می‌گوید بین اصحاب به این دو نظرش بیشتر است می‌شناسم جگرت را به تو از خواهشِ من قسمِ چادر زهرا اثرش بیشتر است هر دو میدان زده خواندند رجزها اما چه کنم آنهمه لشکر نفرش بیشتر است خبر رفتنشان زود به هرسو پیچید به زمین خوردنشان که خبرش بیشتر است غمِ مادر غمِ بابا نه فقط داغ پسر پیش مادر اثرش بر جگرش بیشتر است ناله تواَم که شود اهل حرم می‌نالند ناله تواَم که شود هم اثرش بیشتر است عون اُفتاده زمین پیکرِ او پیچیده ازدحامیست ولی رویِ سرش بیشتر است وَ محمد نَفَسش کمتر و کمتر می‌شد زخمِ رویش زِ تنِ محتضرش بیشتر است آه بر سینه‌‌شان قاتل و قاتل پُر شد وای از ضربه‌‌شان سخترش بیشتر است پُرِ زخمند پر از نیزه و شمشیر ولی از میان همه زخمِ تبرش بیشتر است پیرمرد است چگونه دو جوان بردارد از علی‌اکبر هم دردِ سرش بیشتر است بیشتر می‌شود این حجم اگر جمع شود تن پاشیده زِ هم مختصرش بیشتر است.... همه جای بوی تنِ عون محمد دارد همه جایند ولی دور و برش بیشتر است مادر است اینکه در آن خیمه سرش درد گرفت اینکه از فاطمه درد کمرش بیشتر است.... 🔸شاعر: _________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅اشعار _______________________________ چه وداعی چه قدر جانسوز است کربلا ، کرب والبکاء شده است مادری پشت پرده ی خیمه دست بر دامن دعا شده است گریه های حرم سؤالی شد! راستی بانوی قبیله کجاست!؟ شیرِ مردانِ زینب کبری! کمی آهسته ؛پس عقیله کجاست!؟ سخت از پیر خیمه دل کندید بال پروازتان تقلا کرد نام زهرا گره گشاتان شد قسم عشق کار خود را کرد گرگ های گرسنه ی این دشت در کمین اند ، با خبر باشید این خلیفه پرست های حریص لاله چین اند ، با خبر باشید نوه ی مرتضی شدن جُرم است خونتان را حلال می بینند تازه اسلام نابتان را هم زیر تیغ سؤال می بینند شعله های نفاق این مردم از سقیفه زبانه می گیرند جان زهرا به فکر خود باشید پهلو ها را نشانه می گیرند خونِ دل روزی علی کردند پشت پا می زنند این مردم کوفه را با مدینه فرقی نیست! بی هوا می زنند این مردم کوچه وا می کنند با حیله کینه فتوای لاله کوبی داد تجربه گفت: اولین کوچه … در مدینه جواب خوبی داد اصل این جنگ بر سر فدک است کوچه راهی به کربلا دارد بیشتر فکر دستتان باشید شمر نقش مغیره را دارد راستی، سمت حرمله نروید شرح این درد، مو به مو مانده به خدا حیف چشم های شماست چند تیری برای او مانده کاش می شد که از دل زینب هجرتان مهر مادری ببرد چشم خولی به دست تقدیر است منتظر مانده تا سری ببرد 🔸شاعر: ______________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
به لطف خدا کلاسهای آموزش مداحی طبق معمول هرهفته ها جمعه ها فرداهم راس ساعت9صبح جمعه واقع در خیابان سروش چهارراه عسکریه کوچه مهدیه بزرگ اصفهان دقیقا مقابل مهدیه اصفهان سالن حسینیه فرهنگی قرآنی صرافان (کانون مداحان استان) برگزار و به تمامی شرکت کنندگان به رسم یادبود.یک جلد کتاب تقدیم خواهدشد
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅مرثیه خوانی محتشم كاشاني و مقبل اصفهاني در عالم خواب در حضور خاتم الانبياء (ص) مقبل (شاعر اصفهاني) در جواني در نهايت ظرافت و لطافت بود، در ايام محرم به جمعي رسيد كه در عزاي حضرت سيدالشهداء عليه السلام به سينه زني مشغول بودند. وي از روي استهزاء چيزي خواند كه عزاداران ناراحت شدند. مقبل پس از چندي به بيماري جذام مبتلا شد، به طوري كه مردم از او متنفر شدند و وي در آتشخانه ي حمام قرار گرفت. سال ديگر، روزي با دلي شكسته در كنار خرابه اي نشسته بود، جمعي از سينه زنان اين شعر را مي خواندند: چه كربلاست امروز  چه پر بلاست امروز سر حسين مظلوم  از تن جداست امروز آتش در نهاد مقبل افتاد و با نظر حسرت به آنها نگاه كرد و گفت: روز عزاست امروز  جان در بلاست امروز فغان و شور محشر  در كربلاست امروز مقبل همان شب، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديد، ايشان وي را نوازش كردند و از تقصيرش درگذشتند. گويند: نام او «محمد شيخنا» بود و آن جناب او را «مقبل» لقب دادند. لذا شروع به سرودن قضاياي حضرت سيدالشهداء عليه السلام كرد. مقبل گويد: چون واقعه ي شهادت را تمام كردم، شب جمعه بود. چندان خواندم و گريستم تا آنكه در بستر به خواب رفتم. در عالم خواب، خود را در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام ديدم كه منبري گذارده و جناب خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم تشريف داشتند، در آن اثناء محتشم را حاضر كردند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: امشب شب جمعه است، بر منبر برو و در مصيبت فرزندم چيزي بخوان. محتشم به امر آن حضرت بر منبر رفت. خواست در پله ي اول بنشيند، ولي حضرت فرمودند: بالا برو، چون به پله دوم رفت، باز فرمودند: بالا برو؛ و همچنان به او فرمودند، تا اينكه بر پله ي آخر منبر نشست و اشعاري خواند تا به اين بند معروف رسيد: پس با زبان پر گله آن بضعه ي بتول  رو در مدينه كرد كه يا ايها الرسول  اين كشته ي فتاده به هامون حسين تست  وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست  اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست  زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست  مقبل گويد: پس از پايان تعزيه داري و سوگواري، حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم خلعتي به محتشم عطا فرمودند. من با خود گفتم: البته اشعار من مورد قبول آن حضرت قرار نگرفته است، زيرا به من دستور خواندن ندادند. ناگاه حوريه اي به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: حضرت فاطمه ي زهرا عليهاالسلام مي گويند: دستور بفرماييد كه مقبل واقعه اي در مرثيه ي سيدالشهداء عليه السلام بخواند. پس آن حضرت به من امر فرمودند و بر منبر رفتم و بر پله ي اول ايستادم و چنين خواندم: روايت است كه چون تنگ شد بر او ميدان  فتاد از حركت ذوالجناح وز جولان  نه سيد الشهدا بر جدال طاقت داشت  نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت  كشيد پا ز ركاب آن خلاصه ي ايجاد  به رنگ پرتو خورشيد، بر زمين افتاد هوا ز جور خالف، چو قيرگون گرديد  عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد  اگر غلط نكنم، عرش بر زمين افتاد ناگاه كسي اشاره كرد كه فرود آي! دختر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بيهوش گشته است! من از منبر فرود آمدم و منتظر عطاي حضرت خيرالبرايا بودم. ناگاه ديدم ضريح مطهر حضرت سيدالشهدا عليه السلام باز شد و شخص جليل القدري از آن بيرون آمد. اما زخم سينه اش از ستاره افزون و جراحات بدنش از شماره بيرون است. ايشان خلعت فاخري به من عطا فرمودند. عرض كردم: فدايت گردم، شما چه كسي هستيد؟! فرمودند: من حسين عليه السلام هستم.  ( سحاب رحمت ص 90 ) 《وقايع الايام ج 1، ص 58》 ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ماگرفتارعلمـدارتوهستیم حسین از ازل یارعلمـدارتوهستیم حسین سمت نوڪرےما سِمتی دیرینہ اسٺ عبــددربار علمدارتوهستیم حسین مااگرمهرتو داریم همہ مدیــون لطف بسیار علمدارتوهستیم حسین‌ ‌ 🌘