eitaa logo
کانون مداحان
28هزار دنبال‌کننده
23هزار عکس
24هزار ویدیو
229 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را ندیدم غیر تلخی در زبان با شکوه وا کردن شکرها در دهان دیدم شکوه شکرخواهی را نمی‌خواهند خوبان جز فقیری نعمتی از او گدایان خوب می‌دانند قدر پادشاهی را کجا جز سادگی نقشی پذیرد چهرهٔ زردم قلم یار مرکب نیست کاغذهای کاهی را بهار آمد، جهان دست و ترنج از هم نمی‌داند گواهی می‌دهد هر حُسنِ یوسف بی‌گناهی را بهار آموزگار وعده «یُدرِککُمُ المَوت» است دلا آماده شو آن لحظهٔ خواهی، نخواهی را چه فهمد تیره‌روز از «یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّت»؟ چه داند شب‌پرست، ‌آهنگ باد صبحگاهی را؟ کجا در پیش خصم اظهار عجز از آبرومندی‌ست؟ دلا از لوح سینه پاک کن اوهام واهی را من از دریای شورانگیز معنی عذر می‌خواهم که در تُنگِ غزل محبوس کردم شوق ماهی را قلم از خرمن اشراق امشب خوشه‌چین آمد که وقت مدح آن بانوی معنی آفرین آمد چه بانویی که هر شب سفرهٔ اشک است مهمانش همه کروبیان در عرش مبهوت چراغانش هزاران باغ عطرآگین به فطرت در وجود آمد ز گل‌های فضیلت‌پرور طرف گلستانش چه پلکی زد که مبهوتش زمین صد رنگ را گل کرد صد آیینه تمام آسمان‌ها گشت حیرانش... شکفته باغ بینش در جوار چشمۀ نورش نشسته آفرینش در کنار سفرۀ نانش خدا فرموده تا هجده سحر مهمان ما باشد فرشته‌خلقتی که خلق می‌پندارد انسانش اگر شعب ابی‌طالب، اگر غصب فدک باشد محال است آری آری، بگذرد از عهد و پیمانش نمی‌سازند با سازش هوادارن راه او گواه من وصیتنامهٔ سرخ شهیدانش مدینه، گرچه قبرش را نشان کس نخواهد داد زیارتنامه می‌خواند کنار قبر پنهانش همان قبری که از تشییع پنهانی خبر دارد از اندوه علی، از دل‌پریشانی خبر دارد چه اندوهی که شب خالی ز عطر یاس و شب‌بو شد زمان یک‌سر بدآهنگ و زمین یک‌باره بدخو شد من از «لاتَرفَعوا اصواتکم» در شهر می‌گفتم نمی‌دانم چرا در پشت این خانه هیاهو شد نمی‌دانم چه در شهر مدینه اتفاق افتاد که هر شب نالهٔ «عَجّل وفاتی» سهم بانو شد چه خوابی؟ تا سحر پهلو به پهلو می‌شود اما مگر با درد پهلو می‌توان پهلو به پهلو شد؟ دلش می‌خواست دست و بازویش وقف علی باشد غلاف تیغ اما میهمان دست و بازو شد همه دیدند دست او دگر بالا نمی‌آمد به هر زحمت ولی در روز آخر خانه جارو شد همان دستی که بعد از غسل بیرون از کفن آمد یتیمان را در آغوشش گرفت و خوب دلجو شد چه خوش آن شب، مُصَفّا کرد باغ مهربانی را چه زیبا ریخت در پای علی نقد جوانی را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان پیرم مکن ز بار غمت ای جوان بمان مهمان نُه بهار علی! پا مکش ز باغ نیلوفر امانتی باغبان بمان ای دلشکسته، آه تو ما را شکسته است ای پر شکسته، پر مکش از آشیان بمان دیگر محل به عرض سلامم نمی دهند ای همنشینِ این دل بی همزبان بمان راضی مشو دگر به زمین خوردنم، مرو بازی نکن تو با دل این پهلوان، بمان روی مرا اگر به زمین می زنی بزن اما بیا به خاطر این کودکان بمان در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
وقتی دعا میکنی .... دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست . دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود... دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود. و تقدیر نویس مهربان عالم تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد بیایین همه با هم برای زنده رودی تا ابد جاری دعا کنیم ❣
سلام(بخوانیدوارسال کنید): باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): امشب خدا هم از محنت گریه میکند یا مرتضی کنار تنت گریه میکند هنگام غسل دادن تو چشم همسرت با خون زیر پیرهنت گریه میکند گاهی برای غربت وتنهایی خودش گاهی برای سوختنت گریه میکند امشب بگو چه میگذرد بر دل کفن؟ وقتی لباس بر بدنت گریه میکند از سوز گریه های غریبانه علی آهسته گوشه ای حسنت گریه میکند زینب تمام غصه ی خود را ز یاد برد از بس حسین بی کفنت گریه میکند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): امروز که جز عشق تو پندار ندارم جز جان به قدوم تو سزاوار ندارم اى دلبر من غیر تو دلدار ندارم با غیر تو اى شیر خدا کار ندارم من فاطمه ام واهمه از نار ندارم امروز به سر چون که تو دستار ندارى با حکم نبى فرصت گفتار ندارى لیکن تو مپندار که یک یار ندارى یا اینکه غریب استى و دلدار نداری من فاطمه ام مانع گفتار ندارم فریاد که بردند ز من بوالحسنم را گم کردهام امروز خدایا وطنم را پامال نمودند الهى چمنم را وا می کنم امروز به نفرین دهنم را در راه تو از نعره زدن عار ندارم خون در دلم از داغ تو اندوخته بهتر در محفل من شمع تو افروخته بهتر آن سینه که شد محرم تو دوخته بهتر مویى که به کارم نخورد سوخته بهتر من حوصله ی این همه آزار ندارم چون پاى تو آید به میان مادّه ی شیرم گردست دهد در وسط کوچه بمیرم عالم همه فهمید به عشق تو اسیرم با نام تو در نار بگویم که مجیرم من خود شررم واهمه از نار ندارم جان می دهم امروز که دلدار بماند بر صفحه جان نقش تو اى یار بماند زهراى تو بین در و دیوار بماند قدرى ز لباسم نوک مسمار بماند من وحشتى از لطمه ی مسمار ندارم تبدار شده در تب و تاب تو تن من بیمار شده از غم عشقت بدن من بشنو تو در این لحظه على جان سخن من اینگونه مبین سرخ شده پیرهن من و اللَّه که من جامه ی گلدار ندارم اکنون که عدو دست یداللهى توبست اینگونه مپندار که زهراى تو بنشست بر معجر خود گر بنهد فاطمه ات دست از جاى درآرد به خدا هر چه ستون است صد حیف که من رخصت پیکار ندارم رفتند بنى هاشم و درد است به سینه تکذیب شده فاطمه از فرقه ی کینه حیدر شده محزون چو من زار و حزینه امّید مدد در همه ی شهر مدینه جز حمزه و جز جعفر طیار ندارم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): قامتِ اقتدار باید بود شیر ، شیرِ شكار باید بود پایِ این ساحلِ پُر از امواج صخره‌ای استوار باید بود بر سَرِ سنگریزه پا بگذار رود نه ، آبشار باید بود پشت بر پشت، تكیه‌گاهِ هم دو سَرِ ذوالفقار باید بود اَلغَرَض حرف‌های ما این است: آه، زهرا تبار باید بود مثل خورشید ، سیره زهراست كه ولایتمدار باید بود جز در این جادّه قدم مگذار هرچه داری بیار كم مگذار ای مدینه بیا به سر بزنیم ناله از آتشِ جگر بزنیم پیشِ پرهایِ سرخِ پروانه تا دَمِ صبح بال و پَر بزنیم لااقل ما به جایِ مردم شهر به عیادت رویم و سر بزنیم یادِ پهلویِ مادرِ گل‌ها خم شده دست بر كمر بزنیم نَفَسش در شماره اُفتاده سر به بیمارِ محتضر بزنیم روضه‌هایِ نگفته را گوییم ضجه‌ها را بلندتر بزنیم وای بر من! بهار را كُشتند مادری باردار را كُشتند كوهی از غم به شانه‌ها مانده غرقِ خون چشمِ كربلا مانده هِق‌هِق و گریه‌هایِ بی‌ نَفَس است پشتِ این بغض‌ها صدا مانده پایِ چشمانِ مادری چندی‌ست نقشِ یك زخمِ بی‌حیا مانده چادری كه مدینه روشن كرد رویِ آن جایِ ردِ پا مانده زخم بر روی زخم اُفتاده ردِ خونی به كوچه‌ها مانده خسته را ، بی‌پناه را كشتند مادری پا به ‌ماه را كشتند رعشه در دست و پایِ بانو بود لرزه‌ای در صدایِ بانو بود دختری چادرش به سر كرده كه پس از این به جایِ بانو بود سُرفه فرصت نداد بر مادر نوبتِ لای‌لایِ بانو بود سه كفن روی دست‌هایش داشت یكی از آن برای بانو بود و لباسی كه دوخته اما شاهدِ زخم‌های بانو بود پس از آن یاحسین می‌گفت و.... روضه‌خوانِ عزایِ بانو بود خیسِ اشک از عزایِ پیرهن است وای بر من ! حسین بی ‌كفن است مرد تنهای قله‌های بلند مرد سجاده ، مردِ بی ‌مانند آن كه در شهر شوكت و همت سكه‌ها را به نامِ او زده‌اند آن كه مدحش خودِ خدا می‌گفت لحظه‌هایی كه تیر می‌افكند ذوالفقارش اگر كه می‌چرخید می‌گشود از سپاه  بند از بند مِیل اگر داشت با دَرِ خیبر قلعه را هم زِ جایِ خود می‌كَند حال ، شرمنده آب می‌ریزد رویِ یاسش گُلاب می‌ریزد شب رسیده ، زمانِ باران است آتشی در دلِ نِیِستان است شهر خوابند و خانه‌ای بیدار خانه‌ای در هجومِ طوفان است كودكانی كنارِ یك تابوت رویِ سنگی تنی كه بی‌جان است كودكانی فشرده در بَرِ هم چهره‌هایی كه زرد و گریان است ناله‌ها بینِ سینه‌ها مانده آستین‌ها میانِ دندان است چند وقتی‌ست مانده بی شانه گیسوانی اگر پریشان است چشم‌ها وقتِ گریه می‌سوزند سمتِ مادر نگاه می‌دوزند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟ دیگر شدم بدون عصا آسمان من! مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق با لاله اش چکار کنم باغبان من؟! ماندست چند تار مویت بین شانه ای. چشمم که خورد تیر کشید استخوان من! راحت بخواب درد کشیدن تمام شد! راحت بخواب درد کشیده جوان من! کابوس لحظه های علی نقش قبر توست.. فکرش به هم زده ست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت آخر کجاست قبر تو راز نهان من.. گفتم درِ جدید بسازند بعد تو تا میخ ها دوباره نگیرند جان من.. حالا دگر تمام شده امتحان تو... حالا دگر شروع شده امتحان من... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): کسی که درد سوزانده دلش را غریبه ریخت برهم منزلش را بیا ای دل برای گریه امشب بخوانیم‌ اعتراف قاتلش را معاویه نبودی چه خبر بود! سر بیعت حکومت در خطر بود! ازین سو کوه هیزم جمع میشد ازان سو فاطمه در پشت در بود.. اراذل این شرایط را که دیدند به سمت خانه ی حیدر دویدند نصیحت کردن زهرا به هم خورد میان صحبتش هو میکشیدند! نفس میزد صدایش را شنیدم علی را در احد یکباره دیدم هزاران کینه در دل داشتم من زدم با پا به در! نعره کشیدم غرور چشم حیدر را شکستم چنان محکم زدم در را شکستم در خانه‌ ز لولا تا جدا شد زدم‌ پهلوی کوثر را شکستم در افتادو زمین افتاد زهرا علی میزد فقط فریاد زهرا همینکه ناله زد فضه خذینی همه گفتند که جان‌ داد زهرا یکی آتش به کل باغ میزد یکی بر قلب زینب داغ میزد میان آن شلوغی ها مغیره به دست فاطمه شلاق میزد... کشیدم هر طرف شیرخدارا زدم درآن میانه بچه هارا تن زهرا به زیر دست و پا بود علی انداخت بررویش عبا را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): جان علی! جانم فدایت کَلِّمینِی کُشتی مرا با گریه هایت کَلِّمینِی حرفی بزن، آهی بکش، بیچاره ام کرد این اشک های بی صدایت کَلِّمینِی بسته ست جان من به پلک نیمه جانت می میرد آخر مرتضایت کَلِّمینِی از غصه هایت با علی هم درد دل کن ای در صبوری بی نهایت کَلِّمینِی روضه بخوان امشب بخوان از داغ محسن با من بگو از آن حکایت کَلِّمینِی از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی تا دق نکرده مجتبایت کَلِّمینِی پلکی بزن تا قلبهامان جان بگیرد جان شهید کربلایت کَلِّمینِی نیمه نگاهی کن به حال زینبین و بردار دست از این دعایت کَلِّمینِی ذکر شب و روزت شده «عَجِّل وَفاتِی» آوای جانسوزت شده «عَجِّل وَفاتِی» ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای که همه عالم دور تو میگرده اینهمه تنهاییت جون به لبم کرده برای قلبم باهمه غربت مثل یه کوهی علی آرامش روحی علی علی ای صبر و قرار دلم ای حضرت خیبر شکن ای دلخوشی فاطمه علی ای چاره ی بیچاره ها ای صاحب تیغ دو دم ای پشت وپناه همه صبرو قرار منی میکنم اشکاتو پاک دارو ندار منی یاعلی روحی فداک ☑️بند دوم حتی اگه هیشکی دم نزد از یاری غصه نخور حیدر فاطمتو داری پای تو هستم ای همه هستم صددفه میشم فدات من جونمو میدم برات برات من سینه سپر میکنم تو کوچه کتک میخورم میسوزم و پرپر میشم برات ای شیر دلیر عرب ای غربت بی منتها من یک تنه لشکر میشم صبرو قرار منی میکنم اشکاتو پاک دارو ندار منی یاعلی روحی فداک ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): این روزها که حال و هوایت گرفته است از زور بغض و گریه صدایت گرفته است این درد های مبهم و گهکاه مدتی ست شادابی و نشاط و قوایت گرفته است دیگر بگو برای چه درخانه پیش ما روی از رخ چو ماه، حیایت گرفته است خواب حسن شبیه تو آشفته می شود دیشب به خواب گفت شفایت گرفته است در خواب دیده است که از دست گرگ ها یک پیرهن شبیه عبایت گرفته است چادرسیاه تو شده سرخ و مقطعه دستی به معجر تو خدایت گرفته است خانه خراب این زن همسایه پیش من گندم برای نان عزایت گرفته است انگار ضربه در و دیوار کوچه ها مهر اجابتی به دعایت گرفته است ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯