eitaa logo
کانون مداحان
26.6هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
21.2هزار ویدیو
197 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام شماهم رسانه این کانال فعال باشد: افتاده ام به کنج همین حجره ی غریب درگیر پای کوبی زنهای نانجیب پا می کشم به خاک و جوابی نمی رسد با آب آب گفتنم آبی نمی رسد در لحظه های آخر خود آه می کشم از خنده های همسر خود آه می کشم زهر جفا چشیدم و افتادم از صدا یک گوشه مثل بیدم و افتادم از صدا بال و پری نمانده زمین گیر گشته ام در اول جوانی خود پیر گشته ام مانده میان هلهله قلب صبور من در پشت درب بسته شکسته غرور من 🔸شاعر: ________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: شبیه ابر بهاری به ناله می بارم صدای قافله ات را به گوش دل دارم شنیده ام که مسیرت عوض شده داری به سمت کرب و بلا می روی و می باری کنار اکبر و عباس و قاسمت بودی چقدر دل نگران محارمت بودی به چشم می خورد از دور نیزه ها انگار به پای زینبت افتاده لرزه ها انگار به دشت کرب و بلا بوی سیب می پیچد صدای ناله و آهی غریب می پیچد حذر کن از سفر کربلا بیا برگرد ببین سکینه و حال رقیه را برگرد سه شعبه های مهیبی برایت آوردند چه نیزه های عجیبی برایت آوردند چه نقشه های پلیدی کشیده اند اینها برای پیرهن پاره یوسف زهرا سرت حواله ی سر نیزه ها در این صحرا تنت به نعل ستوران مقطع الاعضاء زدند بر تن تو با هزار و صد حربه جدا شده سر تو با دوازده ضربه چه شد که این همه از هم تنت گسست اینجا چقدر روی زمین استخوان شکست اینجا 🔸شاعر: _________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بین بستر در اوج تنهایی بی صدا مانده شیونش انگار با لبی تشنه از جفای زهر لرزه افتاده در تنش انگار گاه زندان و گاه در تبعید سپری کرده روزگاری را از دو چشم همیشه بارانیش می شود دید بی قراری را برسانید جرعه ی آبی برسانید بهر تسکینش گر چه در این دقایق آخر پسرش آمده به بالینش تنش انگار بین تب می‌سوخت آنچنان که شراره شد از زهر از نفسهای آخرش پیداست جگرش پاره پاره شد از زهر با صدایی بریده و لرزان شرحی از حال مضطرش می‌گفت خود جوان بود و دائما با اشک از جوانی ِمادرش می‌گفت مادرش را به گریه می دید و از قیام ِنشسته ای می گفت روضه میخواند،کوچه ای باریک... از غرور شکسته ای می گفت کوچه کوچه غروب تلخی داشت لحظه ها لحظه های آخر شد بر لبش یا حسین ِجانسوزی ست سامرا کربلای دیگر شد 🔸شاعر: _________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شبیه ابر بهاری به ناله می بارم صدای قافله ات را به گوش دل دارم شنیده ام که مسیرت عوض شده داری به سمت کرب و بلا می روی و می باری کنار اکبر و عباس و قاسمت بودی چقدر دل نگران محارمت بودی به چشم می خورد از دور نیزه ها انگار به پای زینبت افتاده لرزه ها انگار به دشت کرب و بلا بوی سیب می پیچد صدای ناله و آهی غریب می پیچد حذر کن از سفر کربلا بیا برگرد ببین سکینه و حال رقیه را برگرد سه شعبه های مهیبی برایت آوردند چه نیزه های عجیبی برایت آوردند چه نقشه های پلیدی کشیده اند اینها برای پیرهن پاره یوسف زهرا سرت حواله ی سر نیزه ها در این صحرا تنت به نعل ستوران مقطع الاعضاء زدند بر تن تو با هزار و صد حربه جدا شده سر تو با دوازده ضربه چه شد که این همه از هم تنت گسست اینجا چقدر روی زمین استخوان شکست اینجا 🔸شاعر: _________________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
کاسه ی چشم حضرتش انگار شده از غصه و غریبی پُر وسط کوچه های بی شرمی نبریدش برهنه پا اینطور از همین کوچه های نامردی خاطرات بدی به دل دارد توی گوشش صدای یک سیلی ست مثل ابر بهار می بارد وسط نافله کجا بردید پیرمردی که بی کس و تنهاست قصه ی تلخ بردنش امروز چقدر مثل روضه ی مولاست از غم چهره ای کبود انگار روزگارش همیشه در غم بود آسمان ِنگاه ِخونش خیس قامتش مثل مادرش خم بود دست شعله رسیده بود ای وای بر دری که زبانه اش می سوخت ناگهان در میان آتش داشت همه ی آشیانه اش می سوخت بین دود و شراره ها آنجا فکر گلهای پرپرش افتاد در ِآتش گرفته را می دید چقدر یاد مادرش افتاد در ِآتش گرفته را می دید به لبش بود آه و واویلا گریه می کرد و صحنه را می دید آتش ِخیمه های عاشورا گریه می کرد و صحنه را می دید گیسوانی که آخرش می سوخت وسط شعله های نامردی عمه ای را که معجرش می سوخت گریه می کرد و صحنه را می دید غارت خیمه های زنها را روضه می خواند در دلش آنجا بر نوک نیزه اشک سقا را شاعر: ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ تلگرام👇👇👇 https://t.me/madahanesfahan ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/maddahanesf سروش👇👇👇 http://sapp.ir/maddahanesf بله👇👇👇 https://ble.im/maddahanesf گپ👇👇👇 https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام👇👇👇 Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
کاسه ی چشم حضرتش انگار شده از غصه و غریبی پُر وسط کوچه های بی شرمی نبریدش برهنه پا اینطور از همین کوچه های نامردی خاطرات بدی به دل دارد توی گوشش صدای یک سیلی ست مثل ابر بهار می بارد وسط نافله کجا بردید پیرمردی که بی کس و تنهاست قصه ی تلخ بردنش امروز چقدر مثل روضه ی مولاست از غم چهره ای کبود انگار روزگارش همیشه در غم بود آسمان ِنگاه ِخونش خیس قامتش مثل مادرش خم بود دست شعله رسیده بود ای وای بر دری که زبانه اش می سوخت ناگهان در میان آتش داشت همه ی آشیانه اش می سوخت بین دود و شراره ها آنجا فکر گلهای پرپرش افتاد در ِآتش گرفته را می دید چقدر یاد مادرش افتاد در ِآتش گرفته را می دید به لبش بود آه و واویلا گریه می کرد و صحنه را می دید آتش ِخیمه های عاشورا گریه می کرد و صحنه را می دید گیسوانی که آخرش می سوخت وسط شعله های نامردی عمه ای را که معجرش می سوخت گریه می کرد و صحنه را می دید غارت خیمه های زنها را روضه می خواند در دلش آنجا بر نوک نیزه اشک سقا را شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
کاسه‌ی چشم حضرتش انگار شده از غصه و غریبی پُر وسط کوچه‌های بی شرمی نبریدش برهنه‌پا اینطور از همین کوچه‌های نامردی خاطرات بدی به دل دارد توی گوشش صدای یک سیلی‌ست مثل ابر بهار می‌بارد وسط نافله کجا بردید پیرمردی که بی کس و تنهاست قصه‌ی تلخ بردنش امروز چقدر مثل روضه‌ی مولاست از غم چهره‌ای کبود انگار روزگارش همیشه در غم بود آسمان ِنگاه ِخونش خیس قامتش مثل مادرش خم بود دست شعله رسیده بود ای وای بر دری که زبانه‌اش می‌سوخت ناگهان در میان آتش داشت_ همه‌ی آشیانه‌اش می‌سوخت بین دود و شراره‌ها آن‌جا فکر گل‌های پرپرش افتاد در ِآتش‌گرفته را می‌دید چقدر یاد مادرش افتاد در ِآتش گرفته را می‌دید به لبش بود آه و واویلا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید آتش ِخیمه‌های عاشورا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید گیسوانی که آخرش می‌سوخت وسط شعله‌های نامردی عمه‌ای را که معجرش می‌سوخت گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید غارت خیمه‌های زن‌ها را روضه می‌خواند در دلش آن‌جا بر نوک نیزه اشک سقا را ✍ مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم          ‌╔═💎💫═══╗ ➡️    www.mesf.ir/s          ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
کاسه‌ی چشم حضرتش انگار شده از غصه و غریبی پُر وسط کوچه‌های بی شرمی نبریدش برهنه‌پا اینطور از همین کوچه‌های نامردی خاطرات بدی به دل دارد توی گوشش صدای یک سیلی‌ست مثل ابر بهار می‌بارد وسط نافله کجا بردید پیرمردی که بی کس و تنهاست قصه‌ی تلخ بردنش امروز چقدر مثل روضه‌ی مولاست از غم چهره‌ای کبود انگار روزگارش همیشه در غم بود آسمان ِنگاه ِخونش خیس قامتش مثل مادرش خم بود دست شعله رسیده بود ای وای بر دری که زبانه‌اش می‌سوخت ناگهان در میان آتش داشت_ همه‌ی آشیانه‌اش می‌سوخت بین دود و شراره‌ها آن‌جا فکر گل‌های پرپرش افتاد در ِآتش‌گرفته را می‌دید چقدر یاد مادرش افتاد در ِآتش گرفته را می‌دید به لبش بود آه و واویلا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید آتش ِخیمه‌های عاشورا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید غارت خیمه‌های زن‌ها را روضه می‌خواند در دلش آن‌جا بر نوک نیزه اشک سقا را ✍ 🔻مقدمتان را به این کانال 19 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯