#طفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکر یا علی، مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزوی مان این است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غُصه خورده، حداقل
غُصۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامیِ سرش باشند
آن قدر تیر و نیزه می بارد
خم به ابرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لا اقل تکه تکه برگردیم
محسن ناصحی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#طفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
صف کشیده می رسد آن حیدر زهرا نشان
تا دهد آداب سر هدیه نمودن را نشان
در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان
در پی اش الله اکبر گو همه هفت آسمان
وه بنازم بر امیر عشق و این سرلشگرش
تا به خرگاه سپه سالار عاشورا رسید
قامت رعنای دلبر پیش پایش قد کشید
از نفیر عصمت الهی به روح دل دمید
رشته ی هرچه محبت بود از طفلان برید
کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهبرش
گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر
حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر
حیدر و جعفر به دو آیینه تابان نگر
عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر
این غریب کربلا و هدیه های خواهرش
خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان
وعده ی دیدار مادر داد بر آغوششان
من نمی دانم چه سری گفت او در گوششان
کرد از جام شهادت واله و مدهوششان
آتش عشق حسینی بود از پا تا سرش
گفت یا ابناء زینب آبرو داری کنید
تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید
از ابوفاضل مدد گیرید سالاری کنید
من زنم اما شما باید علمداری کنید
جانت قربان یک تاری ز موی اکبرش
هستیش تا راهی میدان عاشورا نمود
هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود
لشگری را با دو رزمنده دگر رسوا نمود
خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود
دستی از دل بر دعا دستی دگر بر معجرش
مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت
بر قبول هدیه هایش دامن مادر گرفت
هر دو دست مستجابش را به روی سر گرفت
تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت
دیده آورده حسین دو یار خونین پیکرش
به سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او
چون همای پر شکسته خون چکد از بال و
تا که دید آن انکسار چهره و احوال او
از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او
این اصول عاشقی آموخته از مادرش
قاسم نعمتی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
یتیم امام حسن(ع)
بد شوم با هرکه در حق عمویم بد کند
سیل خواهم شد کسی راه تو را گر سد کند
میرسم پیشت اگر که غصه پیشامد کند
کِی شنیدی که کریمی سائلی را رد کند؟
خوش به حال هرکسی کارش بیافتد باکریم
کارم افتاده به تو پس خوش به حالم یاکریم
عرض حاجت از رفیقان قدیمی سخت نیست
گریه کردن بین یاران صمیمی سخت نیست
از تو خواهش داشتن از بس کریمی سخت نیست
با عمویی مثل تو دیگر یتیمی سخت نیست
با تو یک دم هم نیامد سایه غم بر سرم
اشکهایت را نبینم خاک عالم بر سرم
مثل اسپند در آتش بیقراری میکنم
مثل یارانت تو را ای شاه یاری میکنم
روی مرکب مینشینم شهسواری میکنم
خوب شاهد باش در میدان چه کاری میکنم
پهلوانها از دم تیغم گریزان میشوند
ازرق شامی و اولادش پشیمان میشوند
آخر قصه چنان که فکر میکردم نشد
هیچکس جز سنگ در میدان هم آوردم نشد
جز صدایت هیچ چیزی مرهم دردم نشد
خواستم تا بازهم پیش تو برگردم نشد
هرقدر میشد به سویم سنگ و تیر انداختند
بچه شیر مجتبی را سخت گیر انداختند
در زمین و آسمان پیچیده شد آوازهام
جز کفن پیراهنی دیگر نشد اندازهام
آخرش هم پاره پاره شد لباس تازهام
زیر سم اسبها پاشیده شد شیرازهام
رفته است آیات قرآن زیر سم اسبها
مثل تو هستم عموجان زیر سم اسبها
شکر در جمع فداییهای تو داخل شدم
چون بلایی بر سر این کافران نازل شدم
با تنم بین تو و شمشیرها حائل شدم
زیر سم اسب هم قد ابوفاضل شدم
روی اعضای تنم جا پای مرکب را ببین
اشکهایت را بگیر و حال زینب را ببین
آرش براری
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
احلی من العسل
پا بر زمین مکوب ،عمو در کنار توست
این سرو قد خمیده که دار وندار توست
ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا
ماه شب چهاردهم بی قرار توست
دل بردن از امام وسراپا عسل شدن
این کار کار بی هنران نیست،کار توست
لاتجزعی” بخوان و برو تا خود خدا وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست من فکر میکنم که خدا از در بهشت هر چه کلید ساخته در اختیار توست ای جان فدای نغمه یان تنکرونی”ات هر کس شهید عشق شود از تبار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بند باز مانده گره یادگار توست دارد زره به قامت تو گریه میکند حتی کلاه خود تو هم داغ دار توست قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه های تن سند افتخار توست در کربلا ضریح برایت نساختند در سینه های مردم عاشق مزار توست احمد علوی #شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
احلا من العسل
من را پدر به دست عمو داد و بعد از آن
با یک نفر خوشم که همان است جان من
شیرینیِ محبت او چیز دیگری است
احلا من العسل شده ورد زبان من
باید وصیت پدرم را عمل کنم
هر چه به جز فدا شدن من ، زیان من
شمشیرها بریده بریده مرا کنید
مظلومیِ حسین بریده امان من
گلبرگهای جسم مرا پخش کرده اید
شادم از اینکه آمده وقت خزان من
حرف از عموی من نزنید ای سواره ها
ای نعلها برای شما استخوان من
آنقدر بر روی بدنم اسب آورید
در تربت حسین بماند نشان من
حامد آقایی
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
یا قاسم ابن الحسن
بد شوم با هرکه در حق عمویم بد کند
سیل خواهم شد کسی راه تو را گر سد کند
میرسم پیشت اگر که غصه پیشامد کند
کِی شنیدی که کریمی سائلی را رد کند؟
خوش به حال هرکسی کارش بیافتد باکریم
کارم افتاده به تو پس خوش به حالم یاکریم
عرض حاجت از رفیقان قدیمی سخت نیست
گریه کردن بین یاران صمیمی سخت نیست
از تو خواهش داشتن از بس کریمی سخت نیست
با عمویی مثل تو دیگر یتیمی سخت نیست
با تو یک دم هم نیامد سایه غم بر سرم
اشکهایت را نبینم خاک عالم بر سرم
مثل اسپند در آتش بیقراری میکنم
مثل یارانت تو را ای شاه یاری میکنم
روی مرکب مینشینم شهسواری میکنم
خوب شاهد باش در میدان چه کاری میکنم
پهلوانها از دم تیغم گریزان میشوند
ازرق شامی و اولادش پشیمان میشوند
آخر قصه چنان که فکر میکردم نشد
هیچکس جز سنگ در میدان هم آوردم نشد
جز صدایت هیچ چیزی مرهم دردم نشد
خواستم تا بازهم پیش تو برگردم نشد
هرقدر میشد به سویم سنگ و تیر انداختند
بچه شیر مجتبی را سخت گیر انداختند
در زمین و آسمان پیچیده شد آوازهام
جز کفن پیراهنی دیگر نشد اندازهام
آخرش هم پاره پاره شد لباس تازهام
زیر سم اسبها پاشیده شد شیرازهام
رفته است آیات قرآن زیر سم اسبها
مثل تو هستم عموجان زیر سم اسبها
شکر در جمع فداییهای تو داخل شدم
چون بلایی بر سر این کافران نازل شدم
با تنم بین تو و شمشیرها حائل شدم
زیر سم اسب هم قد ابوفاضل شدم
روی اعضای تنم جا پای مرکب را ببین
اشکهایت را بگیر و حال زینب را ببین
آرش براری
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
ذوالفقار زینب
به هرکجا بروی میشویم همقدمت
حسین! غصه نخور میشوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین! یک تنه هستم مدافع حرمت
بلاکش توام، امالمصائبت هستم
چه مادرانه برادر مراقبت هستم
هرآنچه را که نگفتی خودم خبر دارم
به جز تو چند برادر دگر مگر دارم؟
اگر اجازه دهی تیغ و نیزه بردارم
نشان دهم به همه مثل تو جگر دارم
ببین که دختر حیدر چه کار خواهد کرد
ببین که شمر چگونه فرار خواهد کرد
نشان دهم به همه اقتدار زینب را
برات خرج کنم اعتبار زینب را
به معرکه ببرم شاهکار زینب را
به رویشان بکشم ذوالفقار زینب را
دوتا پسر نه دوتا شیر بار آوردم
دوتا معلم تفسیر بار آوردم
چقدر خواستهام از خدا قبول کنی
هزار مرتبه خواندم دعا قبول کنی
بگو چه کار کنم باز تا قبول کنی؟
چه میشود پسران مرا قبول کنی؟
بیا و این دو جوان رشید را بپذیر
بیا و خواهش این موسفید را بپذیر
غلامها همه پای امیر میمیرند
به هرکدام بگویی بمیر میمیرند
جوابشان ندهی ناگزیر میمیرند
مرا اگر که ببینند اسیر میمیرند
مخواه تا که نظاره کنند اسارت را
چگونه صبر کنند آنهمه جسارت را
هوای عشق تو هی میکند هواییشان
به دست و پات میافتند هر دوتاییشان
سر دو خواهرزاده فدای داییشان
دلم نسوخته والله از جداییشان
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
من از تو دور شوم لحظهای؟ خدا نکند
کشیدهای دو شهید مرا به پهلویت
گذاشتی سرشان را به روی زانویت
خجالتم مده شرمندهایم از رویت
عزیز فاطمه زحمت مده به بازویت
تو باشی از پسرانم خبر نمیخواهم
حسین! بیتو من اصلا پسر نمیخواهم
آرش براری
#آرش_براری #شعر_شهادت_دو_طفلان_حضرت_زینب
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
یا قاسم ابن الحسن
می رسد لحظه رها شدنت
می رسد لحظه مصاف به تو
ای کلام تو ذوالفقار علی
که رسیده ست بی غلاف به تو
یاد صفین زنده شد وقتی
تاختی سوی جنگ مثل حسن
همه جا رد گامهای تو بود
کربلا پر شد از عقیق یمن
اخم کردی و تیغ ها افتاد
دید دشمن که بر تنش سر نیست
آنکه چون کوه روبروی تو بود
ازرق شامی است؟...دیگر نیست
بی زره آمدی به میدان و
بی زره مرگ را بغل کردی
مرگ در کربلا همان عسلی ست
که تو در کام خویش حل کردی
نقطه اتصال سبطینی
آن زمان که کفن به تن کردی
تو حسینی به دشت کرببلا
که ردای حسن به تن کردی
به عمو حق بده که جان بدهد
یادگار برادرش رفته
حال او مثل حال آن وقتی ست
که تنش مانده و سرش رفته
کربلا هم مدینه شد وقتی
تن زخمیت سنگ باران شد
به پدر رفته ای که تابوتش...
نوبت وصل دوستداران شد
عمه آن شب در آسمان می دید
هر ستاره به پات حجله شده
در فراق دو یادگار حسن
چشمهایش فرات و دجله شده
تا که حرف فرات شد بر نی
مردی از شرم موسپید شده
خبری کل دشت را پر کرد
قاسم بن الحسن شهید شده
صادق میرصالحیان
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
قاسم ابن مجتبی(ع)
هر چه بر ما می رسد یا از کریمان می رسد
یا که از ذرّیه و از نسلِ ایشان می رسد
بی کرامت روی قولِ دیگران دلخوش نکن
با کرم بر هر گره..امدادِ آسان می رسد
می شود تکلیفِ ما روشن به دستانِ کریم
پشتِ دربِ خانه اش..رونق فراوان می رسد
چنگ زن بردامنِ پاکِ حسن با اعتقاد...
با نگاهش نعمتِ بی حد چو باران می رسد
لحظه ای غافل نشو از قاسم ابن مجتبا..
ازعنایاتِ پسر...الطافِ پنهان می رسد
می کند قسمت میانِ گریه کُن ها..کربلا
قاسم است و زیرِ چترش دل به سامان می رسد
روضه ها ی حضرت قاسم..تماشایی تر است
از لبم گاهی حسن گاهی حسین جان می رسد
این پسر انگار دارد دو پدر ...باشد بجا..
گر بگویم غیرتش بر شاهِ مردان می رسد
هم حسینی باشد وهم مجتبایی..تا ابد
از کنارِ مرقدش بوی شهیدان می رسد
محسن راحت حق
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
غزل مصیبت حضرت عبدالله بن الحسن(ع)
من آمدم عمو نگرانی برای چه؟
فکر خیام و فکر زنانی برای چه؟
من آمدم تا که نگویند بی کسی
در زیر تیغ و نیزه نهانی برای چه؟
گویند زینت سَرِ دوش پیمبری
بر روی خاک و رمل روانی برای چه؟
من آمدم به نام حسن جلوه ای کنم
خواهی مرا ز خویش برانی برای چه؟
برخیز مثل ظهر نمازت اقامه کن
اینجا نماز عصر بخوانی برای چه؟
درگیر عقل و عشق شدم تا که آمدم
با من مگو تو تازه جوانی برای چه؟...
اینجا رسیده ای بخدا عشق من توئی
هستی شکار نیزه پَرانی برای چه؟
از شعلهء لبت جگرم سوخت چون پدر
مانند تشنهء رمضانی برای چه؟
فوّاره میزند زتنت خون چه سازمت؟
از هم گسیخته شریانی برای چه؟
این دست ها به درد من اصلا نمیخورد
از علقمه تو خون به دهانی برای چه؟
شمشیر و تیر و نیزه و زخم زبان و سنگ
بر کشتن تو کرده تبانی برای چه؟
با نیزه جسم تو به زمین دوخته مگر؟
آخر نمیخوری تو تکانی برای چه؟
یک نیزه در گلوی تو بد گیر کرده است
خون میرود ز تو فَوَرانی برای چه؟
اجزای پیکرت به زمین ریخته شده
چون برگِ پای دارِ خزانی برای چه؟
دُزدیدن سرِ تو زده بر سر کسی
اسباب خنده های سنانی برای چه؟
مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
غزل اول جلسه ای شب ششم محرم
در بین روضه ایم و به ما شد عنایتی
جز گریه بر حسین نداریم عادتی
ما وارثان گریه ء آدم شدیم پس
داریم تا ابد به خلائق شرافتی
این افتخار ماست که در زیر آسمان
فرموده فاطمه که به روضه تو دعوتی
در نامه ء عمل چه هراسی است روز حشر
که غیر آه و گریه نباشد عبادتی
این اشکها دوای تمامیِ زخم هاست
اشکی ببار تا که نماند جراحتی
جز مهر و لطف چیز دگر ما ندیده ایم
در این بساط شامل خیر و محبّتی
این خانه ، خانه ایست که جُونِ سیاه رو
گردد سفید رو و شود دُرِّ قیمتی
آقای خانه بر سر هر چه شهید رفت
بهتر از این کجاست چنین اُوج عزّتی
این خانه ایست مرگ عسل میشود در آن
بر کام هر که کرد ز جانان حمایتی
قاسم اگر به معرکه آمد اراده بود
تا که حسن به جلوه نماید قیامتی
قاسم به معرکه رُخِ بابا سفید کرد
اَزرق دو نیمه شد چه خروشی چه هیبتی
پایش نمیرسید اگر بر رکاب اسب
شد قد کشیده مثل عمو بعدِ ساعتی
با نعل ها زبس به رُخش بوسه ها نشست
دیگر چه چهره ای چه جمالی چه صورتی
بالا سرش صدای شکستن زیاد بود
شد کربلا مدینه که دارد حکایتی..
مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
غزل مصیبت حضرت قاسم بن الحسن(ع)
ای ماه خون گرفته عمو مضطرت شده
مثل تن علی دل من پرپرت شده
تا گرد و خاک بر سر جسمت بلند شد
گفتم خدا به خیر کند محشرت شده
رفته فرو تنت به دل خاک ها چرا
پا خورده ای مگر که زمین بسترت شده
چشمت زدند چشم پلیدان این سپاه
که لخته خون عذار رُخ انورت شده
داماد سنگ خوردهء من سر بلند کن
که نو عروس تو نگران خاطرت شده
پا بر زمین مکش که مرا میزنی زمین
بنگر مُقلّدم که چه با رهبرت شده
خوردی عسل ولی ز لبت چکّه میکند
از بسکه پُر ترک لب تو، ساغرت شده
ایکاش با زِره تو به میدان می آمدی
تا لِه نمیشدی چه به این پیکرت شده
چشمت به لب رسیده چه خاکی به سر کنم
چه دلخراش چهرهء خوش منظرت شده
گیسوی تو کنار تنت ریخته زمین
سر پنجه ها مگر که شکنجه گرت شده
مانند مادرم شده خُرد استخوان تو
این ارث کوچه سهم تو از کوثرت شده
تو درد میکشی و دلم تیر میکشد
دردِ جناق وا شده درد سرت شده
در زیر نعل ها بدنت قد کشیده است
مثل عموی خود شده ای باورت شده؟
مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*