eitaa logo
کانون مداحان
28هزار دنبال‌کننده
23هزار عکس
24هزار ویدیو
229 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
شمعم که با نگاهِ تو آتش گرفته‌ام امشب کنارِ آهِ تو آتش گرفته‌ام پیرت شدم نگاه به این پیرزن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن امشب غنیمت است برایم چه می‌کُنی آقا شکسته است صدایم چه می‌کُنی امشب نشسته‌ای ولی از من جُدا چرا ای جانِ خیمه پشت‌سرِ خیمه‌ها چرا امشب به پشتِ خیمه چرا خار می‌کَنی این خاک را برایِ که اینبار می‌کَنی با این قلاف قبرِ که را می‌کُنی درست این قبر کوچک است چرا می‌کُنی درست یک پلک هم به هم نَزَنم تا نرفته‌ای گیسویِ خویش را نَکَنم تا نرفته‌ای گفتند عمه دخترکان: نامه آمده است عمه عمو کجاست امان‌نامه آمده است از پیشِ پاسبان حرم آمدم حسین از سمتِ مهربانِ حرم آمدم حسین گفتم به خیمه موقعِ هنگامه نیست نیست بس‌کُن رباب حرفِ امان‌نامه نیست نیست یگ گوشه رفته تا نخِ قنداقه وا کُنَد پیراهنی که تازه خریده است تا کُنَد هِی دستهایِ کوچکِ مهتاب را نَبوس بس‌کن رُباب بچه‌ی در خواب را نَبوس از مَشک ، تازه خورده کمی آب می‌پَرَد آرام بو کُنَش گُلَت از خواب می‌پَرَد امشب دلم برایِ حرم شور می‌زند اصلاً دلم برای خودم شور می‌زند مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند از پنج تا کفن به خدا یک کفن نماند امشب نشسته‌ام که خودم را کفن کنم فکری برایِ آنهمه دستِ بزن کنم امشب که فکر می‌کنم از حال می‌روم فردا چقدر بر سرِ گودال می‌روم امشب زِ درد بر جگرم دست می‌زنم فردا چقدر بر کمرم دست می‌زنم امشب زِ خاک خار اگر جمع می‌کنیم فردا میانِ تیغ ، پسر جمع می‌کنیم امشب غبار از سرِ گیسوت می‌کِشم فردا غروب نیزه زِ پهلوت می‌کِشم امشب کنارِ مادر خود می‌خورم زمین فردا غروب با سرِ خود می‌خورم زمین حسن لطفی *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
هر چه گفتش چشم بر بند از حسین زینب، اما دل نمی‌کَند از حسین داشت یک تن بیمِ جان دو امام گاه در گودال، دل، گه در خیام زین طرف، بی‌یار، مانده یک غریب ز آن طرف،‌ تبدار می‌خواهد طبیب مرغ دل گه در حرم پر می‌کشید گه به سوی قتلگه، سر می‌کشید بود زینب مُحرمِ حجّ وفا گه به سوی مروه گاهی در صفا سینه چون جسم برادر ریش بود گه قدم در پس گهی در پیش بود لاجرم امر امام خویش را رفت سوی خیمه‌ها با قهقرا *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم الله الرحمن الرحیم چه حالِ پُر ملالی داره زینب اگه دستای خالی داره زینب میره خیمه به خیمه تا بدونن برا فرداش چه حالی داره زینب میون این خزونِ عشق و مردی یکی داره میره به خیمه گردی داره میاد بگوشش از رُبابش چرا مادر چرا باز گریه کردی بخواب مادر بخواب با خوندن من بخواب جونِ عمو رو دامنِ من نزن اینقد زبونت رو رولبهات نکِش ناخنت و رو گردنِ من یکی داره تو تنهایی میخونه یه دختر داره بابایی میخونه موهاشو عمه  می‌بافه دوباره براش با اشک لالایی میخونه تویِ خیمَش ببین دلگیره قاسم زبون میگیره فردا میره قاسم اگه تو کوچه با بابام نبودم تقاصِ کوچه رو می‌گیره قاسم مبادا زیرِ دست و پا بمونی مبادا زنده بی بابا بمونی داره قاسم به عبدالله میگه اگه رفتم مبادا جابمونی نبودم من تو پَهلویِ عمو باش کنارش باش بازویِ عمو باش اگه دیدی که اسبا رو میارن رویِ سینش فقط رویِ عمو باش میگه زینب با اون غمهاش عباس امیدِ خیمه‌هامون ، کاش عباس یه بار خواهر بگی زینب فدات شه یه بار خواهر بگو داداش عباس دلِ گلها میلرزه با عمو نه همه تو خیمه‌اند اما عمو نه حرم خواب است بی خوابه حرامی همه تو خیمه‌هان اما عمو نه غمی که اوج غمهامه آوردن یه دردی که رو دردامه آوردن رُباب خوابونده تازه اصغرش رو نگید پیشش امون‌نامه آوردن منو خیمه به خیمه دیدی آقا برا یاری چه ناامّیدی آقا ببین خونی شدن دستات عزیزم چرا شب خارها رو چیدی آقا بیا بردار از خاکا سرت رو نگاهی های هایِ خواهرت رو می‌ترسم بعد این زنده نباشم بیا امشب ببوسم حنجرت رو بمیرم بی کسی مادر نداری مگه خواهر مگه خواهر نداری بده انگشترت رو تا نگم که چرا انگشت و انگشتر نداری بیا ای سایه‌ی اطفال برگرد از این صحرای بداقبال برگرد ببین زینب داره میمیره امشب بیا از سمتِ اون گودال برگرد (حسن لطفی *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم‌الله الرحمن الرحیم بدجور دلشکسته‌ای و گریه می‌کنی از اشک چهره شُسته‌ای و گریه می‌کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاکها نشسته‌ای و گریه می‌کنی امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن امشب عجیب خسته‌ای و گریه می‌کنی خونِ جگر برای شما قوتِ شب شده با ناله عهد بسته‌ای و گریه می‌کنی زنجیرها که پشتِ تو را زخم کرده‌اند هر روز بینِ دسته‌ای و گریه می‌کنی هیئت تمام شد همه رفتند و تو هنوز یک گوشه نشسته‌ای و گریه می‌کنی آبی بزن به صورتِ مادر ، زِ دست رفت چون مادرت شکسته‌ای و گریه می‌کنی (حسن لطفی) *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم الله الرحمن الرحیم یا صاحب الزمان آجرک الله کجایی که شبِ غم آخر اومد ببین آهِ دوبیتی هم در اومد دلت اونقدر خونِ که امشب به داد حال و روزت مادر اومد الهی دردِ آقا رو نبینیم بمیریم و مداوا رو نبینیم بگو با صبح  عاشورا نیادش دعایی کن که فردا رو نبینیم الهی رویِ خاکی تو نبینم تو روضه مویِ خاکی تو نبینم شبیه مادرت از پا نیافتی آقا پهلویِ خاکی تو نبینم اگه از ذوالجناح با سر زمین خورد اگه تو خیمه‌ها دختر زمین خورد همه تقصیرِ اون نامرده آقا که آتیش زد در و مادر زمین خورد (حسن لطفی *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم الله الرحمن الرحیم باز دلشوره میکُشد من را کاش میشد که شب سحر نشود صبحِ فردا نیاید و با من کاروانِ تو در به در نشود خارِ صحرا اگر که میچینی دشتی از خاک بر جگر دارم من بمیرم به جای تو ای کاش حیف تنها دوتا پسر دارم از سر شب رُباب در خیمه چادرش را کشیده رویِ علی چه به او گفته‌ای که با گریه میزند بوسه بر گلویِ علی زیر لب حرف میزند با خود بُرده خواب تمام قافله را با سرانگشت میکشد بر خاک عکس تیر مهیب حرمله را سر شب گفت دخترت با من عمه‌جان شانه زن به گیسویم باز هم  یادِ مادرم کردم تا نشست او به روی زانویم از همان روزِ اول سفرت گفت چشمت  که بر نمیگردم هم با خودم چند معجر بود چند چادر اضافه آوردم کن دعایی که گوشِ دخترکت زخمی از گوشواره‌ها نشود معجری که عمو به او داده محکمش بسته‌ام که وا نشود پیشِ رویَت نشسته‌ام اما حالتی مثلِ محتضر دارم هرچه فردا خدا نکرده شود مادرم گفته و خبر دارم گفت فردا که تشنه میمانی تَرَک از زخمها لبت دارد چشمهای تو تار می‌بینند مِیلِ گودال مَرکبت دارد هیچکَس نیست حامی‌ات اما در عوض آنقدر حرامی هست تکیه بر نیزه‌ی شکسته دهی عوضش نیزه دارِ شامی هست گفت فردا به خیمه می‌آید ذوالجناحی که زینش از خون است حَرَمت در میانِ نا محرم قتلگاهت زمینش از خون است (حسن لطفی) *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم الله الرحمن الرحیم چه حالِ پُر ملالی داره زینب اگه دستای خالی داره زینب میره خیمه به خیمه تا بدونن برا فرداش چه حالی داره زینب میون این خزونِ عشق و مردی یکی داره میره به خیمه گردی داره میاد بگوشش از رُبابش چرا مادر چرا باز گریه کردی بخواب مادر بخواب با خوندن من بخواب جونِ عمو رو دامنِ من نزن اینقد زبونت رو رولبهات نکِش ناخنت و رو گردنِ من یکی داره تو تنهایی میخونه یه دختر داره بابایی میخونه موهاشو عمه  می‌بافه دوباره براش با اشک لالایی میخونه تویِ خیمَش ببین دلگیره قاسم زبون میگیره فردا میره قاسم اگه تو کوچه با بابام نبودم تقاصِ کوچه رو می‌گیره قاسم مبادا زیرِ دست و پا بمونی مبادا زنده بی بابا بمونی داره قاسم به عبدالله میگه اگه رفتم مبادا جابمونی نبودم من تو پَهلویِ عمو باش کنارش باش بازویِ عمو باش اگه دیدی که اسبا رو میارن رویِ سینش فقط رویِ عمو باش میگه زینب با اون غمهاش عباس امیدِ خیمه‌هامون ، کاش عباس یه بار خواهر بگی زینب فدات شه یه بار خواهر بگو داداش عباس دلِ گلها میلرزه با عمو نه همه تو خیمه‌اند اما عمو نه حرم خواب است بی خوابه حرامی همه تو خیمه‌هان اما عمو نه غمی که اوج غمهامه آوردن یه دردی که رو دردامه آوردن رُباب خوابونده تازه اصغرش رو نگید پیشش امون‌نامه آوردن منو خیمه به خیمه دیدی آقا برا یاری چه ناامّیدی آقا ببین خونی شدن دستات عزیزم چرا شب خارها رو چیدی آقا بیا بردار از خاکا سرت رو نگاهی های هایِ خواهرت رو می‌ترسم بعد این زنده نباشم بیا امشب ببوسم حنجرت رو بمیرم بی کسی مادر نداری مگه خواهر مگه خواهر نداری بده انگشترت رو تا نگم که چرا انگشت و انگشتر نداری بیا ای سایه‌ی اطفال برگرد از این صحرای بداقبال برگرد ببین زینب داره میمیره امشب بیا از سمتِ اون گودال برگرد (حسن لطفی *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ___________ شُده از تیر و نیزه مالامال پادشاهی که سَخت شُد پامال تبلِ شادی زدند تا افتاد از رویِ اسب، خسته و بی حال شمر خندید و بی محلی کرد "اَلعَطَشْ" هَر چه گُفت در گودال خنجر کُند او نمی برید روی سینه نشست آن قتّال دست و پا زد حسین مانند مرغ بسمل، بدون پر، بی بال با وجود هزار و نهصد زخم نیست دیگر نیاز به غسّال ساربان از عقیق او نگذشت در شلوغی غارت اموال از تن بی سرش چرا دیگر؟! سنگ ها می کنند استقبال مادرش آمد و چه سخت گذشت ماجرای تنش به این منوال یادم آمد "غروب فرشچیان" ذوالجناح آمدست خونین یال چادر خیمه ها در آتش سوخت چادر خواهرش ... زبانم لال بود در دست عده ای نامرد گوشواره، النگو و خلخال سنگ ها خورد روی نیزه حسین رفت زینب ز داغ او از حال داد فتوا شریح، قاضی شهر شمر را بر قبولی اعمال ... 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ___________ سایه ات بر سر من هست ولی فردا نه! احترام پر من هست ولی فردا نه مشک خالی ست ولی شکر که سقا داریم دست اب آور من هست ولی فردا نه چشم بد دور ز قد من و زنهای حرم دور من اکبر من هست ولی فردا نه! تاکنون پای غریبه به حرم وا نشده.. حُرمت محضر من هست ولی فردا نه بقچه ی کهنه ما هست لباست هم هست هدیه مادر من هست ولی فردا نه بنشین خوب ببین چادر من را حالا چادرم بر سر من هست ولی ... ترسم این است که تو دق بکنی از حرفم به سرم معجر من هست ولی فردا نه گوشواری که خودت داده ای الان دارم محرمم! زیور من هست ولی فردا نه 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ___________ مادر آب! غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی..... مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی..... خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی..... قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» تار می دید همه کرببلا را ز عطش دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش بود عطشان و از آ ن گوهرِ نایاب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» سر، پیمبر شدو نی نقطۀ معراج شد و .... قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شد و .... حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شد و .... هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» پدر خاک! نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " ای مصیبات به پیشِ غمِ این تن هیچید به عبا کاش یکی بود تنش را میچید گر چه گیرم کفنی بود نمی شد پیچید بوریا نیز حریفِ تن صد چاک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود شهریار همه عالم بدنش عریان بود پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد" 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ___________ هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد رنگ جمال پرده نشینان پریده شد تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک افسار گرگ های حرامی دریده شد چون ماهی فتاده به صحرای خون تنش بر روی خارهای مغیلان کشیده شد میگفت تشنه ام جگرم سوخته ولی با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد هر کس رسید زخم به زخمش اضافه کرد اعمال کشتنش به درازا کشیده شد وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد دنیا خراب,قامت زینب خمیده شد 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ___________ قلبی که با حضور شما پا نمی شود محبوب خانواده ی زهرا نمی شود انسان بی حسین چو بیمار لاعلاج دردش به هیچ وجه مداوا نمی شود عین هزار سال رکوعش قبول نیست قدی که سمت کربلا تا نمی شود تنها نه اینکه زنده کند مرده را حسین بی مهر او مسیح, مسیحا نمی شود همچون رسالتی که روی دوش مصطفاست جز او کسی به دوش نبی جا نمی شود روزی به روی سینه ی احمد نشسته بود امروز, شمر از بدنش پا نمی شود می خواست از گلو سر او را جدا کند خیلی تلاش می کند… اما نمی شود جز آن که از قفا ببرد از حسین سر از کار قاتلش گرهی وا نمی شود 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*