سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#مثنویِ بوی خطر
به مناسبت #سوم_شعبان میلاد با سعادت ارباب عالم ، مولانا #حسین_بن_علی علیه السلام
باز برون آمده ماه از نقاب
بس کن ! بیهوده متاب آفتاب !
زهرهی زهرا قمر آورده باز
از همه شوریدهتر آورده باز
آمده ماهی که هزار آفتاب
پیش بلندای حضورش شد آب
عرش خدا زیور از او یافته
ساقیِ ما ساغر از او یافته
آنکه شد افلاک گرفتار او
خواجهی لولاک گرفتار او
آنکه رخش شعله زد آفاق را
خاک نشین ساخته نُه طاق را
دیده گشود آن گلِ نیلوفری
پیش رخش شمس و قمر مشتری
چشمِ خدا محوِ تماشای او
محو تماشای سراپای او
ساقی میخانهی دین آمده
عرش نشینی به زمین آمده
ساغر و پیمانه مهیّا کنید
یک دلِ دیوانه مهیا کنید
تا که صمیمانه به نامش کنیم
از سرِ اخلاص سلامش کنیم
فاطمه را نور دو عِین آمده
پای بکوبید ، حسین آمده
بستر او دامنِ پیغمبر است
فاطمه از هر دو پریشانتر است
اشکِ خدا ریخته بر دامنش
شعله زد آن اشک به پیراهنش
دارد از آینده خبر میدهد
در غم او مرثیه سر میدهد
طاقت زهرا به سر آمد دگر
گفت که ؛ جانم به فدایت پدر !
بر دلم از گریه زدی نیشتر
آه ، نسوزانم ازین بیشتر
حرف بزن ! ناله چرا میکنی؟!
دامنِ صبر از چه رها میکنی؟!
ناله چرا ؟! گریه چرا ؟! شاد باش !
شادتر از عالمِ ایجاد باش !
ای که سراپای تو نورانی است !
دیدهات از بهر چه بارانی است !
عاقبت آن گل سخن آغاز کرد
در غم او مرثیهای ساز کرد
گفت ؛ ز بالا خبر آمد مرا
کرب و بلا در نظر آمد مرا
زین سبب از خویش برون گشتهام
راهیِ صحرای جنون گشتهام
کرب و بلا بوی خطر میدهد
یاس در آن معرکه سر میدهد
تیغ جدا میکند از تن سرش
کشته شود در بر او اکبرش
شمعِ وجودش شود آب ای دریغ
بر لب دریای سراب ای دریغ
آتش داغش شررم میزند
شعله به چشمان ترم میزند
دامنِ صحرا کفنش میشود
نیزه رها سوی تنش میشود
دامنش آغشته به خون میشود
عقل گرفتارِ جنون میشود
آتشِ مرثیه که افروختند
حضرت زهرا و علی سوختند
آه ، عجب مجلسی آماده شد
اشک علی زیور سجاده شد
پیکر زهرا تبِ ماتم گرفت
محفلشان رنگ مُحرّم گرفت
طفلِ علی غنچهی لب باز کرد
در برِ مادر سخن آغاز کرد
گفت ؛ خوشم با غمِ فردای خویش
شادم از آیندهی زیبای خویش
تیغ بگو تا بپذیرد مرا
تنگ در آغوش بگیرد مرا
این منم اینگونه پذیرای او
تشنهی بوسیدنِ لبهای او
جامِ لبش شعلهورم میکند
از همه دیوانهترم میکند
تیغ بگو تا ننماید درنگ
وعدهی حق را که نشاید درنگ
اینهمه تاخیر سزاوار نیست
دوریِ شمشیر سزاوار نیست
سینه گشودم که بخواهی مرا
میکشد این چشم به راهی مرا
#ابراهیم_سنائی
#ابراهیم_سنایی
#ابراهیم_سنائی_شاعر_خوزستان_اهواز
#شاعر_اهل_بیت_علیهم_السلام
#شاعر_دفاع_مقدس
#شاعر_پایداری
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#ولادت
#امام_حسین علیه السلام
#رضا_قاسمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دارم از رابطهی شاه و گدا میگویم
پشتِ این در «بده در راه خدا» میگویم
تا بیایند، همه همسفر اشک شویم
«هر که دارد هوس کرببلا» میگویم
فطرس از راه برس؛ راه بلد میخواهم
از پرِ نامهرسانِ تو مدد میخواهم
آسمانجُلتر از آنم که کبوتر باشم
آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم
سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم
من فقط آمدهام دربدرِ در باشم
پشت این قافله ما را بدوانید فقط
دست ما را به ضریحش برسانید فقط
دستِ عرشی شدهی تربت او بر سرم است
هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است
جنسِ گهوارهی ارباب، ضریحی از چوب
بندِ قنداقهاش از ریشه دخیلِ حرم است
شعر نه؛ واژهای از دفتر شاعرهایم
زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم
گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست
آجرِ روضهایِ بزمِ عزایش اینجاست
دستبوسان، به حرم، همنفسِ خوبانند
صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست
هر کجاییم، کنار حرم اربابیم
خاک پاییم، غبار حرم اربابیم
خبری هست، همه عرش خبردار شده
«فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده -
- در دلِ قصهی آزادیِ خود میگوید -
- «باز هم حیدر کرار، پسردار شده»
ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم
یارمان آمد و ما نیز، به قربان رفتیم
مادر آب به دامان، سر دریا دارد
پدر خاک به لب، تربتِ اعلا دارد
بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله
باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد
مادرِ آب، عطش را به بغل میگیرد
اشک میآید و لبخندِ لبش میمیرد
روضه نازل شد و در میکده باران آمد
صحبت از آب شد و آیهی عطشان آمد
مقتلِ ناطقِ این روضه، پس از باریدن
به تسلای دلِ مادر گریان آمد
مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» میگفت
از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» میگفت
خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد
مادری ضجهای از داغِ پسر خواهد زد
لشکری میرسد و بر بدنِ تشنه لبی
خنجر و تیغ و عصا، سنگ و سپر خواهد زد
آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد
روضهخوان! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد
.
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
سرود مسجدی ولادت امام حسین علیه السلام
سوم شعبان طلوعِ،مهرِ روی ماهِ عشق
این حسین هستی و جان و،مقتدا و شاهِ عشق است
خوش آمدی خوش آمدی ای گل زهرا
خوش آمدی خوش آمدی ماه عاشورا
خوش آمدی خوش آمدی روح و جان ما
یا ثارَالله یا ثارَالله یا ثارَالله یا ثارَالله...
آمده عشق مطهّر،نور چشمان پیمبر
یا حسین شده نَوای،کلّ مخلوقات داور
گره گشای عالَمین ابی عبدالله
به مصطفی نورِ دوعین ابی عبدالله
جانها فدایت یا حسین ابی عبدالله
یا ثارَالله یا ثارَالله یا ثارَالله یا ثارَالله...
#سرداران_کربلا
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
سرود مسجدی ولادت حضرت عباس علیه السلام
چهارم شعبان طلوعِ،ماهِ بی مثل و قرین است
جشن میلاد ابالفضل،پسر امّ البنین است
خوش آمدی خوش آمدی ای صفای دل
خوش آمدی خوش آمدی نورِ این محفل
خوش آمدی خوش آمدی یا ابوفاضل
ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل...
ای که تو نور دو عینی،من ز عشقت بی قرارم
کاشف الکربِ حسینی،گره افتاده به کارم
ای ساقیِ جامِ ولا یا ابوفاضل
حقّ امام و شهدا یا ابوفاضل
مرا ببر به کربلا ابوفاضل
ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل...
#سرداران_کربلا
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
سرود مسجدی ولادت امام سجاد علیه السلام
پنجم شعبان طلوعِ،مهر بی مثال دین است
موسم عطا و رحمت،جشن زین العابدین است
خوش آمدی خوش آمدی روح عدل و داد
خوش آمدی خوش آمدی شاخهٔ شمشاد
خوش آمدی خوش آمدی حضرت سجاد
یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا...
در ولادتش دل ما،شوق بی قرینه دارد
آرزوی خاک بوسِ،تربتِ مدینه دارد
ای عشق تو به هر کجا،رنگ و بوی ما
ولایتت در دو جهان،آبروی ما
نابودیِ وهابیت،آرزوی ما
یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا یابن الزّهرا...
#سرداران_کربلا
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#امام_حسین #مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
خوش به حال دل من مثل تو آقا دارد
بر سرش سایه ی آرامش طوبا دارد
با شما آبرویی قدر دو دنیا دارد
پای این عشق اگر جان بدهم جا دارد
آدم تو شده ام با تو سر افراز شدم
یعنی از موهبت داغ تو آغاز شدم
چه کسی گفت پریشان نشدن خوب تر است
مدیون لب جانان نشدن خوب تر است
دم به دم گریه ی باران نشدن خوب تر است
ظرف یک ثانیه توفان نشدن خوب تر است
هر کسی گفته غم نام ترا نشنیده
حرفی از سلسله احکام ترا نشنیده
قبل از اینکه برسی اشک همه در آمد
یعنی از معجزه ات کوثر دیگر آمد
بر سر بال و پر سوخته ها پر آمد
شاه از در نرسید این همه نوکر آمد
دست بر سینه به فرمان نگاهت دارند
سر روی آینه ی تربت راهت دارند
ما که هستیم ،تو را قلب خدا میخواهد
خوب ها هیچ که هر بی سر و پا میخواهد
اشک حاجت که بهانه است تو را میخواهد
پشت در هم بروی باز گدا میخواهد
چشم پر شرم کرم خانه خرابش بکند
وای یکبار شده یار خطابش بکند
ای مناجات پر از عاطفه های عرفه
دست بالا ببر ای مرد خدای عرفه
تا که شرمنده شود جای به جای عرفه
از صدای سخن عشق دعای عرفه
خوشتر از صوت دل انگیز ترا نشنیدیم
یادگاری است که در هیچ کجا نشنیدیم
من اگر در حرم روضه نبارم چه کنم
دست من نیست که از فصل بهارم چه کنم
از ازل خدمت تو شد سر و کارم چه کنم
تا محرم شب و روزم نشمارم چه کنم
همه اجداد من آواره ی آل تو شدند
یک به یک ایل و تبارم همه مال تو شدند
وسط روز دهم زمزمه ی باران بود
جنگ بین همه ی کفر و همه ایمان بود
کار تو منجی انسانیت انسان بود
کار تو کار نبوده ست که کارستان بود
نور حق از افق خاک تو در می آید
فقط از دست تو این معجزه بر می آید
داغ چشمان تو گلهای معطر داده
کربلا سوخت ولی از نفست بر داده
دست هایت به خدا اکبر و اصغر داده
به سر نیزه بی حوصله هم سر داده
سر به داری که شبیه تو شود آخر کیست
هیچ کس پیش تو محبوب تر از زینب نیست
سر به زیرند پس از بی سریت گردن ها
بعد عریانی تو وای به پیراهن ها
خاک بر حال و به فردا به همه بعدا ها
تف بر این زندگی مرده به این آهن ها
بعد تو هیچ نداریم علم را بفرست
منتقم صاحب آن تیغ دو دم را بفرست
🔸شاعر:
#علیرضا_لک
_____________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#یا_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
#یا_قمر_العشیره
#مدح_حضرت_قمر
والا مقام و حضرت سقا اباالفضل
ما قطره و مافوق هر دریا اباالفضل
گر تشنه ی عشقی فقط ساقی علمدار
بابای مشک و آب را بابا اباالفضل
دستِ خدا دستان او را بوسه میزد
داری میان قلب مولا جا اباالفضل
چشمان زیبایش تمام هستیِ ما
دلهای ما مجنون و آن لیلا اباالفضل
او مادرش اُم الادب ام البنین است
اما یقین دارم گلِ زهرا اباالفضل
پیغام عشق از علقمه داده به عالم
انّی اُحامی رهبر و مولا اباالفضل
ای عبد صالح ، ای علمدار حسینی
ای پرچمت بالا ز هر بالا اباالفضل
باب الحوائج هستی و عالم گرفتار
ربّ وفایی، عالی و اعلا اباالفضل
فرمانده ی کلّ قوا هستی و من عبد
حقّا مسلمانم ز تاسوعا اباالفضل
ما را مسلمان کرده پرهای علامت
کوری چشم منکر و اعدا اباالفضل
تا عمر باشد من بدهکار تو هستم
نامم زدی در بین نوکرها ابالفضل
زیبا ندارد کلّ این عالم کجایی؟
واللهِ در عالم یلِ زیبا اباالفضل
در مجلست حاضر شود مهدی زهرا
ای احسن الحوال این دلها اباالفضل
/عبدِ کریم/
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ولادت
#چارپاره
آغاز روضه بود که شاعر وضو گرفت
بعد از وضوبرای نوشتن اجازه خواست
با اشک وآه رو به ضریحت نشست وبعد
در باب شعر از تو مضامین تازه خواست
شعرش،هوای پرزدنش،گریه کردنش
حال وهوای سوم شعبان گرفته بود
با دست روبه سوی مدینه اشاره کرد
شهری که بعد از آمدنت جان گرفته بود
کوتاه بود دستش از آن سرو سربلند
در خطی از مدینه که تا کربلا کشید
شاید هزار بار فقط مرد وزنده شد
در ذهن نیمه جان خودش تا تو را کشید
آن گاه دل شکسته وآرام وسر به زیر
آمد کنار خانه تان،خانه ی علی
با احترام روی دوزانو نشست ودید
طفلی که سر گذاشته بر شانه ی علی
دارد به روی فاطمه لبخند میزند
دارد تمام هستی این خانه میشود
با او فضای خانه پر از عطر زندگیست
با او هوای شهر صمیمانه میشود
شاعر عزل نوشت ولی چارپاره شد
با لرزشی مداوم ورنگی پریده تر
لکنت گرفت با ضربانی که تند شد
نام حسین بر لبش آمد بریده تر
باران السلام علیک ایها الشهید
نم نم تمام خانه ی او را فرا گرفت
یک یا علی نوشت وخودش را به او سپرد
در لرزشی که شانه ی او را فرا گرفت
بی شک حسن تمام وجودش حسینی است
وقتی حسین محو تماشای زینب است
این روزها به شادی او شاد میشود
اما همیشه در غم فردای زینب است
من فکر میکنم که خداوند ذوالجلال
اورا عصای پیری حیدر گذاشته
عرش خداست دوش پیمبر وَ این پسر
پا روی شانه های پیمبر گذاشته
خورشید وماه دور سرش چرخ میزنند
یعنی که کهکشان شده آواره ی حسین
جایی که جبرئیل پرش را گشوده است
فطرس دخیل بسته به گهواره ی حسین
بادی وزید وپنجره ها باز تر شدند
پایان روضه وقت اجابت رسیده بود
یعنی غروب روز دهم بر فراز نی
پیغمبری به مزد رسالت رسیده بود
#احمد_علوی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند
خبر از آمدن لیلی دل ها دادند
چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی
رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند
حسن دوم این خانه به دنیا آمد
شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند
باز زهرا و علی معجزه کردند امروز
بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند
او همان است که پای عَلَمش روز ازل
آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند
این چه عشقی است که آرامش عالم را برد
این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند
عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد
ساقیا باده بده عشق جهانی آمد
ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان
حضرت سید و سالار سلام آقاجان
بوی سیب حرم کرببلا می آید
تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان
دل و دین همه را روی تو نه ، نام تو برد
یوسف حیدر کرار سلام آقا جان
ای وفادارترین عشق اباعبدالله
بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان
نا امید آمدم اما تو امیدم دادی
آی مهتاب شب تار سلام آقاجان
ای رفیق غم و شادی و من بیچاره
بهترین محرم اسرار سلام آقاجان
کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست
لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست
آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود
دست هر کس که کسی بود برین دامن بود
نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی
نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود
چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال
اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود
روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد
آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود
وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد
دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود
جاودانه است کسی که شده مست جامت
مرده آن است که یکبار نبرده نامت
تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم
در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم
از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر
سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم
خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی
هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم
می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین
تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم
روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز
تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم
کوله بار گنه از شانه ما بردارند
در همان ثانیه که زیر علامت هستیم
رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور
ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور
هر نفس اهل مناجات صدایت کردند
عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند
هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت
هوس علقمه و کرببلایت کردند
به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند
آن جماعت که جوانی به فدایت کردند
سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین
انبیا تک تکشان گریه برایت کردند
عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس
گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند
نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع
تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند
یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت
《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》
#محمد_حسین_رحیمیان
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_عباس_عليه_السلام
#ولادت
#مثنوی
هر چند که ماهیِ سیاهم
غم نیست، که در پناه ماهم
حق است که دارد این همه مست
ماهی که دل از حسین برده ست
بنگر قمرا ! که بیقراریم
داریم تو را و غم نداریم
ای بارگه ادب، اباالفضل!
ای ساقی تشنه لب، اباالفضل!
دنیا به سراب بسته ما را
بی دست، بگیر دست ما را
دست تو گره گشای ما شد
چون در بغل حسین وا شد
حیدر نسبی، علی تباری
تو وارث برق ذوالفقاری
سقا و برادر حسینی
دلداده و دلبر حسینی
ای کارگشای ارمنیها!
درگاهِ دعای ارمنیها!
ای دست گره گشا، اباالفضل!
مدیون توایم، یا اباالفضل!
#قاسم_صرافان
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_عباس_عليه_السلام
#ولادت
#مدح
#غزل
درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته
بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته
از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه
این کمان آرشی را از عجم برداشته
این صدا اصلاً صدای گریه ی یک طفل نیست
در حسینیه کسی انگار دم برداشته
من که باور می کنم این طفل وقت بازی اش
ماه را از آسمان ها دست کم برداشته
من که باور می کنم این طفل از روز نخست
گفته یا مولا و در خانه قدم بر داشته
حلقه های اشک در چشمان بی تاب علی
پرده ها از راز دستان قلم برداشته
دست از قنداق وا کرده ست یعنی یا حسین
از همین امشب ابالفضلت علم بر داشته
تا حسین بن علی برداشته قنداقه را
نعره ی «آقا فدایت می شوم» برداشته
از همین امشب به یاد سوز لب های حسین
مشک چشمان ابالفضلیش نم برداشته
تازه امشب هر کسی کرب و بلا را خواسته
از سر خوان ابالفضلیش کم بر داشته
این یل بی دست وقت نوکری در کربلا
دست بر سینه شدن را از حرم برداشته
#مهدی_رحیمی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#مثنوی
گرچه سرگرمِ کسب و کارش بود
نان خورِ رزق کار و بارش بود
او که با عالمِ خودش میساخت
روز و شب با غمِ خودش میساخت
آری این مرد ، ارمنی بود و
داستانش شنیدنی بود و
سر او گرمِ کارگاهش بود
گرچه او معتقد به راهش بود
سالها هرچه او به دست آورد
خرج بیماری عزیزش کرد
سرِ شب تا به خانه بر میگشت
دردهایش شبانه بر میگشت
غرق اندوهِ همسرش بود و
پسرش بین بسترش بود و
چشم را رود نیل میبیند
پسرش را علیل میبیند
نه دگر ناز میکند این گُل
نه زبان باز میکند این گُل
پسری ناتوان گفتن داشت
پسرش آرزوی رفتن داشت
به امیدش چه روز و شبها رفت
هر طرف بر درِ مطبها رفت
به مریضش فقط حواسش بود
خواهشش بود التماسش بود
ولی افسوس غم عذابش کرد
رفت بر هر دری جوابش کرد
ناگهان بغصِ سالها وا شد
چشمهایش هجومِ دریا شد
هق هقِ بی امان امانش بُرد
عاقبت دردها توانش بُرد
مدِّ چشمش به آسمان میخورد
شانههایش فقط تکان میخورد
کاش با هیچ کس چنین نشود
مردی اینقدر شرمگین نشود
چه جوابی به همسرش بدهد؟
چه امیدی به دخترش بدهد؟
گفت با زخمِ این جگر چه کنم
گفت با خود که بی پسر چه کنم
خویش را کنج خانهاش حِس کرد
دستی آنجا به شانهاش حِس کرد
یک نفر گفت غم اگر سخت است
گرچه بیماریِ پسر سخت است
غم اگر سخت تر ز الماس است
کارِ عالم به دست عباس است
هرکه از درد بود جان به لبش
دست خالی نرفته از مطبش
گفت با او که کو کجا بریم؟
گفت باید به کربلا برویم
نام او جانِ تازهاش بخشید
تازه جان بر جنازهاش بخشید
بار خود را گرفت بر دوشش
پسرش بود بینِ آغوشش
ناگهان بی اراده راهی شد
همره خانواده راهی شد
رفت...با آه و اشک ، کرببلا
رفت میدانِ مشک کرببلا
چه هوایی در آن غروبی داشت
سر به آن دربهای چوبی داشت
همه با احترام میرفتند
همه غرق سلام میرفتند
گرچه او خواهشی فراوان داشت
حس آرامشی فراوان داشت
نذرهایش شنیدنی بودو
ارمنی بود و دیدنی بودو
بِین زوارِ بی قرارِ ضریح
با پسر رفت تا کنارِ ضریح
یک نفر الدخیل میگوید
یک نفر یا کفیل میگوید
یابنَ حبلُالمتین کسی میگفت
یابنَ امُالبنین کسی میگفت
با مریض و علیل آنجا رفت
تا ضریحِ بلندِ آقا رفت
تا که میخواست شرح حال کند
قبل از آنیکه او سوال کند
پسرش را که دید غوغا کرد
پسرش حرف زد زبان وا کرد
در کنار ضریح جایش بود
باورش نیست روی پایش بود
یک مسیحی دوباره درمان شد
ارمنی آمد و مسلمان شد
محترم رفت و محترم برگشت
ساعتی بعد از حرم برگشت
رفت تا خانهی پُر از یاسش
رفت او با امیرعباسش
#حسن_لطفی ۹۷/۰۱/۳۱
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯