بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است
سختتر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است
بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است
یک شبه یکباره یکدَم قَد خمیدن مشکل است
از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی
از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی
داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است
از همه از هرکسی او بیشتر آورده است
هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است
قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است
داد اول بازهَم روزیِ میکائیل را
بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را
بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را
بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را
آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است
زینب آمد یا که نه میآمد آنجا فاطمه
زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
لافتا الا علی لا سیف الا فاطمه
کربلا را بی حضورش آفریدن مشکل است
در شُکوهِ او علی را حق تعالی ریخته
در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته
گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است
با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین
پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
ای جوانمُرده کمی دو نوجوانم را ببین
بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است
چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد
گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد
گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است
بِینِ خیمه بود و میآمد صدایِ بچهها
مادر است و کاش میرفت او بِجای بچهها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچهها
وای میآمد زِ میدان نالههای بچهها
دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است
اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست
اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
زیرِ تیر و سنگباران بود حالا نیست نیست
از میانِ نیزهها مادر شنیدن مشکل است
نالهها میآمد و زینب صدا میزد حسین
حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین
سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است
⏹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بهارشرم
السّلام ای رُکن دین روح نماز
بردرت آورده ام روی نیاز
ای به بحر درد وماتم نوح من
ای شفای سینه ی مجروح من
جلوه کرده دربهار شرم من
آه سرد واشک های گرم من
آمدم سوی تو معذور آمدم
با دلی پردرد ومهجور آمدم
آمدم تا از غم آزادم کنی
ازتو می خواهم که ارشادم کنی
بی تو کی پیمانه ای پُر می شوم
گرچه حُرّم باتو من حُر می شوم
بی ولایت حق هلاکم می کند
با تولای تو خاکم می کند
من اسیر ودردمندوخسته ام
رشته ی دل را به مهرت بسته ام
جان فدای مهر ذره پرورت
کن قبولم تا شوم خاک درت
ای سلیمان یک نظر بر مور کن
دیده ی جان مرا پُر نورکن
خاک درگه را غلام خود بخوان
درکنار خوان عام خود بخوان
گربخوانی بنده ی این خانه ام
گرد شمع عشق تو پروانه ام
جز به عشق خویش مجنونم مکن
از در این خانه بیرونم مکن
دوست دارم تا سبو گیرم زتو
باده نوشم آبرو گیرم زتو
دوست دارم خاک راه تو شوم
یا غبارخیمه گاه تو شوم
دوست دارم تا به خون غلطان شوم
اولین جانباز این میدان شوم
اذن میدانم بده تا جان دهم
در ازای عشق تو تاوان دهم
لطف برغمناکیم کن یاحسین
خاکیم، افلاکیم کن یاحسین
*
باز شد یک باردیگر باب عشق
گفت با حُر سرور احباب عشق
خسته وغمگین وخامُش آمدی
سوی ما مهمان ما خوش آمدی
هرکه شد درهرکجا مهمان ما
می نشیند درکنار خوان ما
ما در امید را کی بسته ایم
هیچ دل را از ازل نشکسته ایم
مذهب ما مذهب حُریّت است
مکتب ما مکتب حُریّت است
خصلت آئینه ها پاکی بود
گرچه روی آینه خاکی بود
گرد را ز آئینه اشک توبه شست
غنچه ی امید زین گلزار رُست
نفس را مغلوب کردی عاقبت
قلب بد را خوب کردی عاقبت
تو اگرشرم گناه آورده ای
غم مخور برما پناه آورده ای
هرکه درعشق ووفا پابند شد
درپناه ما سعادتمند شد
ما صدف ها را گهربخشیده ایم
ما به فطرس بال وپر بخشیده ایم
ما کجا ره برمحبان سد کنیم
گرکسی بد کرد ماکی بد کنیم
چون غلام ما شدی هستی امیر
حُر سرخود راکنون بالا بگیر
ماکریمیم وعنایت می کنیم
گمرهان را ما هدایت می کنیم
تاجهان راباز عطر آگین کنیم
هرکه بوی گل دهد گلچین کنیم
بردلت نور ارادت می دهیم
مژده ی صبح سعادت می دهیم
کس به غیر ازما امیر عشق نیست
بی وفایی درمسیر عشق نیست
#حاج_سید_هاشم_وفایی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
حضرت حر بن یزیدریاحی
فلک نجات
گرچه خارم ای گل زهرا تو دستم را بگیر
من که افتادم زغم ازپا تو دستم را بگیر
من به امید نگاه رحمت تو آمدم
قطره ی ناچیزم ای دریا تو دستم را بگیر
چکمه های خویش را برگردنم آویختم
کن نظر یک لحظه حالم را تو دستم را بگیر
سربه خاک آستانت می گذارم یاحسین
برنمی دارم سراز این جا تو دستم را بگیر
گر رهت رابستم وقلب تورا بشکسته ام
آمدم شرمنده ای مولا تو دستم را بگیر
دستگیری اززپا افتادگان کارشماست
من کنون افتاده ام ازپا تو دستم را بگیر
گرنگیری دست این افتاده را ای وای من
هست اینک روز واویلا تو دستم را بگیر
من امیری را رها کردم که گردم بنده ات
بی کس وتنهایم وتنها تو دستم را بگیر
ای که فطرس را تو بخشیدی نجات از بند غم
من گرفتارم دراین صحرا تو دستم را بگیر
محرم این کعب کعبه ی ایمان وعزّت گشته ام
شسته ام دست ازهمه دنیا تو دستم را بگیر
نیست جزتو بهر من امروز مصباح الهدا
ای چراغ روشن فردا تو دستم را بگیر
بهترین ره تا خدا رفتن ره مهرشماست
ای حبیب ربی الاعلی تو دستم را بگیر
دوست دارم تاکنم جان را نثار راه تو
درفضای گرم عاشورا تو دستم را بگیر
عبد تو شدحُر ،«وفایی» تاکه عبد حُر شود
جان حُر ای مهربان مولا تو دستم را بگیر
#حاج_سید_هاشم_وفایی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
___________
#طفلان_حضرت_زینب
دو خورشید جهان¬آرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم¬سنگر
دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه
دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر
دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن
دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر
کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک
گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر
به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر
منای کربلا گردیده محو این دو قربانی
نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر
گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر
بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!
دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر
اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم
دو فرزند عزیز خویش را دور علی¬اصغر
امید زینب¬ است ای آفتاب دامن زهرا¬
که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر
سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا
که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپر
به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری
درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر
فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت
که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!
یکی می¬گفت دو خورشید از گردون شده نازل
یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر
ندا دادند ما دو شیرزاده¬ایم زینب را
که باشد جدة ما فاطمه صدیقة اطهر
پیمبر جد و زهرا¬ جده و مادر بود زینب
حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر
خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه
دو حیدر حمله¬ور گشتند بر دریایی از لشکر
تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان¬آرا
و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر
ز آب تیغ هر یک آتشی می¬ریخت در میدان
که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر
چو آتش بر فلک فریاد می¬رفت از دل دشمن
چو باران بر زمین می¬ریخت دست و پا و چشم و سر
ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان
ز بس بر جسم¬شان بنشست زخم نیزه و خنجر
به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن
دریغا ماند زیر دست و پا دو سورة کوثر
چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا
به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر
دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله
همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر
چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر
نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا
مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر
بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را
که در یک لحظه داده در ره دین دو علی¬اکبر
به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش
سلام "میثم" و خلق خدا و خالق داور
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
___________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
_______
#طفلان_حضرت_زینب
با تو خورشید شدم، بی تو شبِ تار شدم
غمِ تنهایی تو دیدم و بیمار شدم
سایه رویِ سرم! زینبِ تو آشفته ست
یار کم داری و از دلهره سرشار شدم
پیش من بغض خودت را به گلویت نسپار
جانِ من حرف بزن! از غم تو زار
نگرانم شده ای! دلنگرانت شده ام
عاشقت هستم و عمریست وفادار شدم
گریه میکردم از اوّل که فدایت بشوم
دل به من دادی و یک عمر بدهکار شدم
مادر از غربتِ امروزِ تو آنقدر گریست
که به والله به عشقِ تو پسردار شدم
نذر تو خون گلویِ پسرانم! بپذیر ...
سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_____________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
___________________
#طفلان_حضرت_زینب
فرمانده بودی آمدی سرباز دین باشی
دُر باشی و حُر باشی و مرد آفرین باشی
از حضرت زهرا شفاعت را طلب داری
باید بگویم هر چه داری از ادب داری
چون در حقیقت حضرت زهرا نگاهت کرد
با یک نظر فرمانده ی کل سپاهت کرد
معنی حُرکربلا اینطور شد ساده
هرکس که زهرا شد خریدارش،شدآزاده
نعلین را در کربلا انداختی بر دوش
یعنی به فرمانت شدم آقا سراپا گوش
سرباز اربابی و حکم آمد از آن بالا
فرماندهی لشکر صدیقه ی کبرا
تو در حقیقت چون که بر ارباب پیوستی
روز نخستین راه را روی خودت بستی
روز نخستین صحبت ارباب پاکت کرد
روز دهم تاثیر کرد و سینه چاکت کرد
پیوستنت تاریخ را یکدفعه برگرداند
بیش ازهمه این بازگشتن شمر را سوزاند
یک بار با برگشتنت یک بار با جنگت
یعنی دودفعه شمر افتاده ست در چنگت
فرمانده ی محض سپاه توبه کارانی
ازاین جهت درد مرا هم خوب میدانی
یک آیت از مجموع اعجاز حسینی تو
چون اولین سردارِ سرباز حسینی تو
درکربلا ازاین جهت مثل علی هستی
که بر سر خود دستمال زرد را بستی
آن دستمالی که حسین از مادرش دارد
حُر مثل سربندی همان را بر سرش دارد
پیداست بر انگشتر کرب و بلا دُرّی
زهرا خریدار تو شد ازاین جهت حُرّی
یعنی گریز روضه ی حُر میشود کوچه
یعنی ازآن نامردها پُر میشود کوچه
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
_______________
#طفلان_حضرت_زینب
قامت كمان كند كه دو تا تیر آخرش
یك دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشكرش
این دو ز كودكی فقط آیینه دیدهاند
آیینهای كه آه نسازد مكدرش
واحیرتا كه این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
با جان و دل دو پاره جگر وقف می كند
یك پاره جای خویش و یكی جای همسرش
یك دست، گرم اشك گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تكیه گاه اهل حرم بود و كوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا كه خدا نكرده مبادا برادرش...
🔸شاعر:
#سیدحمیدرضا_برقعی
_______________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
_______
#طفلان_حضرت_زینب
نور چشمم فدای طفلانت
جان زینب همیشه قربانت
زندگی من و تب و تابم
دست من خالی است دریابم
حیف شد بیش از این توانم نیست
حاصلی جز دو نوجوانم نیست
تو که دریای رحمتی آقا
تحفه ام را عنایتی آقا
این دو فرزند نازنین،هدیه
من و شرمندگی از این هدیه
این دو گرچه تعلقات منند
حاصل عمر من حیات منند
تو ولی زندگی و جان منی
من زمینم تو آسمان منی
دوست دارم به راه تو بروند
پیش مرگ سپاه تو بروند
لحظه لحظه اگر سترگ شدند
این دو با عشق تو بزرگ شدند
من نبینم غریب خواهی شد
لحظه ای بی حبیب خواهی شد
فکر این دو نشسته بر آهم
فکر غیر از تو را نمی خواهم
بعد از این خستگی نباید داشت
جز تو وابستگی نباید داشت
ای که آهنگ التماس منی
بعد از این تو فقط حواس منی
می شوم بی سپر فدای سرت
مادری خون جگر فدای سرت
سر تو نازنین سلامت باد
سر این دو پسر فدای سرت
اشک هایم فقط به خاطر توست
این همه چشم تر فدای سرت
سر طفلم اگر شود فردا
روی نی جلوه گر فدای سرت
تن اینها اگر ز هم پاشید
آه من را کسی نخواهد دید
نوه ی مرتضی همان بهتر
که نبیند اسیری مادر
🔸شاعر:
#حسن_کردی
_______________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
___________
#طفلان_حضرت_زینب
با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است
سختتر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است
بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است
یک شبه یکباره یکدَم قَد خمیدن مشکل است
از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی
از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی
داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است
از همه از هرکسی او بیشتر آورده است
هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است
قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است
داد اول بازهَم روزیِ میکائیل را
بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را
بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را
بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را
آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است
زینب آمد یا که نه میآمد آنجا فاطمه
زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
لافتا الا علی لا سیف الا فاطمه
کربلا را بی حضورش آفریدن مشکل است
در شُکوهِ او علی را حق تعالی ریخته
در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته
گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است
با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین
پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
ای جوانمُرده کمی دو نوجوانم را ببین
بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است
چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد
گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد
گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است
بِینِ خیمه بود و میآمد صدایِ بچهها
مادر است و کاش میرفت او بِجای بچهها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچهها
وای میآمد زِ میدان نالههای بچهها
دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است
اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست
اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
زیرِ تیر و سنگباران بود حالا نیست نیست
از میانِ نیزهها مادر شنیدن مشکل است
نالهها میآمد و زینب صدا میزد حسین
حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین
سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
______________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
_______________
#طفلان_حضرت_زینب
هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش
مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش
وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی
با یل ام البنین بودند در دور و برش
مریم و آسیه را دیدم که می آموختند
با چه شوقی درس عفت را به پای منبرش
دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب
می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش
اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست
عصمت الله است این آیینه نام دیگرش
حضرت زهرای اطهر مظهر حجب و حیاست
ارث برده این عقیله حجب را از مادرش
حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم
چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش
هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند
یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی_رضاپور
__________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
___________________
#طفلان_حضرت_زینب
باید که راه بر دل تو واکنم حسین
تا کِی به غربت تو مُدارا کنم حسین
یک گوشه مینشینم و هِی گریه میکنم
شاید میان قلب تو غوغا کنم حسین
حالا که از غم علیاکبر تو تا شدی
باید به محضر تو کمر تا کنم حسین
موی سفید بعد علی در سرت نماند
هر غصّه تو را به دلم جا کنم حسین
پیش زنان و اهل حرم خجلتم نده
پیش تو من چقدر تقلّا کنم حسین
من حاضرم به جای تلافی خنده ها
با خون دوای غربتت امضا کنم حسین
طفلان خانه زاد مرا هم قبول کن
خواهم که سر به پیش تو بالا کنم حسین
*" وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست"
مجبورم اینکه صحبت زهرا کنم حسین
راضی مشو که همره طفلان بیایم و...
در زیر سنگ جسم تو پیدا کنم حسین
راضی مشو که ببینند بر سرت
با قاتلان مست تو دعوا کنم حسین
راضی به مو کشیدن من پیش شان مشو
دیگر چگونه درد خود افشا کنم حسین
پیش پسر کشیده به مادر زدن رواست؟
آیا دوباره فاشِ مُعمّا کنم حسین
*مصرعی از محمد سهرابی
🔸شاعر:
#مجتبی_صمدی_شهاب
______________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
حصار نیزه ها
ناگهان حصار نیزه ها شکست
پشت لخته های خون صدا شکست
استخوان شویِ دختر حسین
در هجوم زیر دست و پا شکست
بین رفت و آمد سپاهیان
عکس کودکی مجتبی شکست
غرق عطر یاس بود سینه اش
بوی فاطمه وزید تا شکست
داغ او چه می کند حسین را
او که وقت بردن عبا شکست
پیر شد حسین تا که قد کشید
قد کشید و شاه کربلا شکست
ذکر اهل خیمه هاست انکسار
یاشکست و یا شکست و یا شکست
حسین واعظی
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن #شعر_شهادت_یتیم_امام_حسن
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯