eitaa logo
کانون مداحان
26.9هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
21.7هزار ویدیو
200 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
دل که عاشق بشود واله و سر گردان است چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است دل که خشکید فقط چارهء آن باران است حلقهء روضهء ارباب بُوَد عرش خدا هر چه فیض است در این دایرهء امکان است شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند نوکر این حرم عشق خودش سلطان است کربلا یک کلمه هست ولی در معنا شرح آن باطن آیات همه قرآن است شرح بی تابی زینب شب عاشورا چیست که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ولی افسوس قرار است ببیند زینب صبح فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است بدنش هیچ چه سازد که ببیند به درخت سر بُبریدهء یار است که آویزان است لطمه اینجاست روا، هر که غروب فردا موی زینب بِکِشد پست تر از حیوان است مجتبی صمدی شهاب ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
یابن الشبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن الشبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیدهای؟ جای سم ستور به یک سینه دیدهای؟ یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر محمود اسدی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟ با قلبِ مثل آینه‌ی روشنت، چه کرد؟ وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است، با ما، ببین که روضه‌ی افتادنت چه کرد می‌گفت روضه‌خوان: که تنت غرق تیر بود هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد؟ افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا بر خاک، سنگ، با رخِ بی‌جوشنت چه کرد انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد جان داد خواهرت، به خدا! تا که دید، شمر با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت چه کرد ای بوسه‌گاه مادر دریا، گلوی تو! آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد از حال رفت و بی‌رمق افتاد روضه‌خوان دیگر نگفت از این‌که پس از کشتنت چه کرد یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟ آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟ لرزید آسمان، چو دویدند اسب‌ها بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟ قاسم صرافان ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
این شب آخری چه زود میگذره شب وداع عاشق و دلبره عزیز من نوبتی هم که باشه نوبت اون وصیت مادره اجازه میدی که روتو ببوسم؟! این دم آخری موتو ببوسم بذار به جای علی و فاطمه با گریه زیر گلوتو ببوسم امشبمون ایشالله فردا نشه خیمه ی ما بدون سقا نشه رباب داره خدا خدا میکنه حرمله پاش به خیمه ها وا نشه برو ولی به فکر خواهرت باش به فکر گریه های دخترت باش دیگه سفارش نکنم عزیزم مراقبه رگایه حنجرت باش اگه بری من می مونم با کوفه کینه داره از پدر ما کوفه باشه برو ولی نگفتی آخر با حرمله چطور برم تا کوفه نگو که غارت میکنن تنت رو نگو...نگو...نگو که گردنت رو... حیفه که غارت بشه ، مادرم دوخت با بازوی شکسته پیرهنت رو بگو که بسته با طناب نمیشم وارد مجلس شراب نمیشم حریف شام و کوفه میشم اما حریف گریه ی رباب نمیشم الهی غصه های سخت نبینم سرت رو بالای درخت نبینم دعا بکن توو مجلس شرابش پا رو سرت پایین تخت نبینم رضا قربانی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
شمعم که با نگاهِ تو آتش گرفته‌ام امشب کنارِ آهِ تو آتش گرفته‌ام پیرت شدم نگاه به این پیرزن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن امشب غنیمت است برایم چه می‌کُنی آقا شکسته است صدایم چه می‌کُنی امشب نشسته‌ای ولی از من جُدا چرا ای جانِ خیمه پشت‌سرِ خیمه‌ها چرا امشب به پشتِ خیمه چرا خار می‌کَنی این خاک را برایِ که اینبار می‌کَنی با این قلاف قبرِ که را می‌کُنی درست این قبر کوچک است چرا می‌کُنی درست یک پلک هم به هم نَزَنم تا نرفته‌ای گیسویِ خویش را نَکَنم تا نرفته‌ای گفتند عمه دخترکان: نامه آمده است عمه عمو کجاست امان‌نامه آمده است از پیشِ پاسبان حرم آمدم حسین از سمتِ مهربانِ حرم آمدم حسین گفتم به خیمه موقعِ هنگامه نیست نیست بس‌کُن رباب حرفِ امان‌نامه نیست نیست یگ گوشه رفته تا نخِ قنداقه وا کُنَد پیراهنی که تازه خریده است تا کُنَد هِی دستهایِ کوچکِ مهتاب را نَبوس بس‌کن رُباب بچه‌ی در خواب را نَبوس از مَشک ، تازه خورده کمی آب می‌پَرَد آرام بو کُنَش گُلَت از خواب می‌پَرَد امشب دلم برایِ حرم شور می‌زند اصلاً دلم برای خودم شور می‌زند مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند از پنج تا کفن به خدا یک کفن نماند امشب نشسته‌ام که خودم را کفن کنم فکری برایِ آنهمه دستِ بزن کنم امشب که فکر می‌کنم از حال می‌روم فردا چقدر بر سرِ گودال می‌روم امشب زِ درد بر جگرم دست می‌زنم فردا چقدر بر کمرم دست می‌زنم امشب زِ خاک خار اگر جمع می‌کنیم فردا میانِ تیغ ، پسر جمع می‌کنیم امشب غبار از سرِ گیسوت می‌کِشم فردا غروب نیزه زِ پهلوت می‌کِشم امشب کنارِ مادر خود می‌خورم زمین فردا غروب با سرِ خود می‌خورم زمین حسن لطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عصر در آتش خیمه دل پیغمبر سوخت آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها گوشه ی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت وسط سرخی آتش دل زینب اما یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت بعد ها  کنج خرابه به پدر دختر گفت: تو نبودی کمکم روی سرم معجر سوخت از غم سوختن اهل حرم بود اگر نیمه  شب آمدو در کنج تنور  آن سر سوخت خیمه ها سوخت و باد آمدو خاکستر رفت دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت دید آزاد شده آب ولی طفلش نیست ناله زد از جگرو یاد لب اصغر سوخت ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام ▶️ کشید فاطمه آه و نی از نوا افتاد شراره ای به دل پاک انبیا افتاد جلال حضرت صدیقه، گوشواره عرش میان کوچه ی گودال بی هوا افتاد شهی که تکیه ی او تکیه گاه عرش خداست به نیزه تکیه زد اما یکی دو جا افتاد به بارگاه تنش غیر بوسه بار نداشت به این حرم گذر نیزه و عصا افتاد رواق سینه ی او جای چکمه هرگز نیست شکوه عرش خدا زیر دست و پا افتاد چه شد که خنجر کند جماعتی ناپاک به جان آیه ی تطهیر و إنّما افتاد اگر که تولیت زلف اوست با زهرا چه شد که گیسوی او دست شمرها افتاد هنوز مردم صحرا نشین عزادارند سه روز روی زمین پیکرش چرا افتاد چه کیمیای عجیبی که بعد دفن تنش حریر هم به تمنای بوریا افتاد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کینه ها چون بود مادرزاد...آمد مادرت کردی از پهلویِ او تا یاد...آمد مادرت غربت و تنهایی ات بر هیچکس پوشیده نیست تا نباشی هیچ دشمن-شاد...آمد مادرت حُرمتِ خونت حلالِ عدّه ای لقمه حرام کشتنت چونکه نبود ایراد...آمد مادرت ضربهٔ شمشیر کاری بود و روی پیکرت اولین زخمی که شد ایجاد...آمد مادرت شمر(لع) وقتی در دلِ گودال، محکم پا گذاشت گفت تا که «هر چه باداباد»...آمد مادرت عرش تا فریاد زد ای وای بر روی زمین- زینت دوش نبی افتاد...آمد مادرت تشنه بودی! بر گلویت رویِ خاکِ کربلا تا به جای آب، خنجر داد...آمد مادرت قتلگاهت شد شلوغ و پیکرت از حال رفت آسمان دق کرد و زد فریاد...آمد مادرت ای زبانم لال! کو پیراهن و انگشترت کو «سرت»؟! شد غارتت آزاد...آمد مادرت این طرف میگفت با گریه «بنیَّ»؛ آن طرف رفت تا که خیمه ها بر باد...آمد مادرت! ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خطا کرده‌ام، سربه‌راهم کنید زمین‌گیرِ نفسم، نگاهم کنید پشیمانم از هرچه غیر از حسین نگاهی به این سوزِ آهم کنید شبیهِ غلامِ سیاهت، خوش است کمی لطف و احسان به ما هم کنید برای خودم پادشاهم، اگر نگهبانِ آن بارگاهم کنید به روزی که خلقت، شود بی‌پناه شهِ تشنه‌لب را پناهم کنید بشویید من را، به اشکِ روان سپس وارد قتلگاهم کنید ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به هم زد لشکری را گرچه تنها بود و بی یاور ولی داغ دل ایتام امانش را برید آخر برادر می رسد گودال و خواهر می رود از حال چه می گویم زبانم لال، شاید بشنود مادر جدا افتاده اند اما یکی هستند، می بینی؟ دمی غافل نمی مانند از احوالات یکدیگر به جان ذره های کائنات افتاده آشوبی نمی میرد چرا شاعر، نمی خکشد چرا جوهر؟ حسین افتاده و دارد خودش جان می دهد کم کم چه اصراری ست اینگونه بتازد بر تنش لشکر؟ پدر انگشترش را در رکوعش داده بود...آری پسر در سجده هم انگشت می بخشد هم انگشتر یکی دنبال پیراهن، یکی سوی کلاخودش یکی با دست لرزان آمده در جستجوی سر نه عیبی دارد آن دِشنه، نه جانی دارد این تشنه ولی از مادرش زهرا خجالت می کشد خنجر دوان برگشت سمت خیمه ها خواهر سراسیمه که می آیند سوی خیمه هایش قوم غارتگر فراری می دهد ایتام را در غربت صحرا مبادا گُر بگیرد چادری، غارت شود معجر چه با زحمت خودش را می رساند باز تا گودال چه بی صبرانه می آید به بالای سرش خواهر نمی دانم چه شد اما زمین افتاد با صورت نمی دانم چه دید اما نکرد این صحنه را باور که اینسو تیر ماند و نیزه ماند و پیکری صدچاک که در آنسو نماند از خیمه ها جز خاک و خاکستر ستون آسمان ها را تکان داد اه آن محزون که یا جداه در خون نور چشم خویش را بنگر منم زینب، بگو این دم چه سازم بین نامحرم؟ کجا دیدی در این عالم، کسی از من پریشان تر؟ کجا رفت آن محبت ها، کجا شد جای آن بوسه؟ که حتی نقطه ای سالم نمی یابم در این پیکر به خود لرزید عرش آنجا که زینب ناله زد یا رب برای چون تو معبودی چه قربانی از این بهتر؟ کسی که پاسخ هل من معین اش را نداد امروز نمی دانم چه پاسخ می دهد فردا به پیغمبر سری اینک شکستند و سری بالای نی بستند زمین غوغا، زمان غوغا، جهان غوغاست سرتاسر زمان از دست رفت و سرخ شد خورشید عاشورا مهیای سفر هستم ولی بی قاسم و اکبر لگد روزی به در خورد و به پیکر می خورد امروز بماند اهل دنیا را جهانی بی در و پیکر ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مثل یک شیشه ی عِطری که درش وا شده بود سر جدا از بدن زاده ی طاها شده بود گشت آکنده ز عِطرش همه ی دشت بلا بر لب جن و ملَک بانگ خدایا شده بود لاله هایش همه پرپر شده آغشته به خون باغبانی که بهارش همه یغما شده بود عِطرش آمیخت چو با رایحه ای با گل یاس قتلگَه خواستگه ناله ی زهرا شده بود زینب آمد که سرِ سرو به دامان گیرد لیک سر بهر سر نیزه مهیا شده بود جای یک بوسه نَبُد بر تن آن سرو بلند و گلو بوسه گه خنجر اعدا شده بود تا به رگ های بریده سر خود را بنهاد عالمی غرق در آن صحنه ی زیبا شده بود و در آن لحظه که زینب همه زیبایی دید گشت هنگامه به پا محشر کبری شده بود آفرینش همه میرفت شود کُن فیکون عرش لرزید و فلک هم کمرش تا شده بود زین مصیبت چو ز احجار زمین خون جوشید آسمان گریه کنان زین غم عظمی شده بود شیشه ی عطر تنش خرد و درش گم شده بود همچو تسبیح که پاشیده ی اعضا شده بود بر سِنان تا که سَنان زد سر پر خون حسین در دل زینب غم دیده چه غوغا شده بود کس ندانست در آن لحظه به زینب چه گذشت آه از آن شیشه ی عِطری که درش وا شده بود ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ يكي با نيزه اش از پشت ميزد يكي با چكمه و با مُشت ميزد خودم ديدم سنانِ دائمُ الخَمر حسينم را به قصد كشت ميزد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پَر پَر زدی و بال و پَر تو رها نشد آه…ای غریب، راه گلوی تو وا نشد در ازدحامِ زخمِ تنت نیزه جا نشد از روی سینه تو چرا؟! شمر پا نشد با دست و پا زدن نفست تنگ می شود بی حالی و نصیب سرت سنگ می‌شود دیدی هِلال آب نیاورد و دیر شد دیدی که کهنه پیرُهنت غرق تیرشد دیدی تمام پوشش تو یک حصیر شد زینب کنار جسم تو یکباره پیر شد طاقت بیار، لشکرت ای شاه می رسد طاقت بیار ، مادرت از راه می رسد ای کاش چوب کفر به ایمان نمی زدند با خیزران به قاری قرآن نمی زدند آتش به خیمه های پریشان نمی‌زدند نیزه به پهلوی تو حسین جان ،نمی زدند از نعل ها سراغ تنت را گرفته ایم از دست "بوریا" کفنت را گرفته ایم یک عده روی غارت سر شرط بسته اند یک عده روی خُود و سپر شرط بسته اند یک عده روی مشک قمر،شرط بسته اند ای وای...روی زیور و زر شرط بسته اند من تازیانه می خورم و تو نفس بگیر برخیز و معجری که ربودند پس بگیر اصلا کسی به آینه سنگ جفا نزد! آن پیرمرد روی تنت با عصا نزد! در قتلگاه هیچ کسی دست و پا نزد! با نیزه بر گلوی تو آن بی حیا نزد! مادر دوباره مونس و تنها کَسَت شده بر گرد سمت خیمه که "دلواپست" شده ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ يك نفر روى خاك ها بود و صدنفر فكر غارت از اويند چيست جرمش؟عليست بابايش همه فكر غرامت از اويند راويان گفته اند مولا را با كف پاش پشت رو كرده خنجر كند او نمى برّد شمر را بى آبرو كرده خواهرش هم رسيد در گودال ديد او را كه دست و پا مى زد ديد ارباب نيمه جان بود و مادرش را همش صدا مى زد يک نفر گفت ذبح سر با من بين لشكر دوباره دعوا بود شمر و خولى حريص تر بودند حرف آنها به هم بفرما بود عده اى بر نگاه بى رمقش مثل خولى بلند مى خندند آن طرف تر هم عده اى نامرد سر اعضاش شرط مى بندند ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زمین یک آهِ شعله ور درآورد غم ِ تو اشکِ پیغمبر(ص) درآورد تنت را تیرباران کرد و دیدم دوباره نیزه ای دیگر درآورد بمیرد حرمله(لع) که با تبسّم؛ سه شعبه زد به سمتت! پر درآورد رسید و پیکرت را غرقِ خون دید دلِ مادر سر از محشر درآورد یکی آورد با خود نعلِ تازه یکی پیراهن از پیکر درآورد نشست و با غضب از دستت ای وای هم انگشت و هم انگشتر درآورد نمی‌دانم چه شد که خنجرِ شمر(لع) زد و از حنجرِ تو سر درآورد! ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ روی زمین افتادی و بال و پرت رفت نا باورانه نیزه در نیزه سرت رفت تو زینت دوش نبی بودی ولی حیف خوردی زمین و زیر مرکب پیکرت رفت عمامه و خُود و سپر ،شمشیر، حتی در آن هیاهو یادگار مادرت رفت ترکیب انگشتان دستانت به هم خورد وقتی به دست ساربان انگشترت رفت باور ندارم قسمتی از مقتلت را باور ندارم که اسارت خواهرت رفت دیگر چرا در آن بیابان پیکرت ماند ؟؟ دیگر چرا در مطبخ خولی سرت رفت... یادت میاید دفن کردی اصغرت را ؟؟ بر روی نیزه ها چرا پس اصغرت رفت؟؟ حالا که نزدیک فراتی...با خبر باش!! از کربلا لب تشنه آخر دخترت رفت... ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خنجر رسید از راه حنجر را ببُرِّد در پیش چشم فاطمه سر را ببُرَّد خنجر ولی کار بریدن را رها کرد از بوسه گاه مادرش زهرا حیا کرد تا منصرف آن خنجر از زیر گلو شد با یک لگد سالار زینب پشت و رو شد قاتل گرفت از گیسویش در روز روشن وقتی فرو شد دشنه ای بر پشت گردن... ...با ضربه ی اول شبیه محتضر شد در زیر چکمه تشنگی اش بیشتر شد با ضربه ی دوم دوباره دست و پا زد خیلی به زحمت مادر خود را صدازد با ضربه ی سوم که قصد حنجرش کرد بالای سر زهرای هجده ساله غش کرد با ضربه ی چهارم محاسن غرق خون شد فرزند زهرا حا و سین و یا و نون شد با ضربه ی پنجم به جانش رعشه افتاد روی زمین پا می کشید_ ای داد بی داد _ مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست شش ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست؟ با ضربه ی هفتم شبیه شیرخواره آمد صدای خس خس از حلقوم پاره با ضربه ی هشتم که دل از خواهرش کند زینب میان خیمه ها مو از سرش کند مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست نُه ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟ مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست ده ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟ وقتی نمی بُرد بیا و دست بردار آقای ما را ذبح کردی یازده بار با ضربه ی آخر که جانش بر لب آمد دیگر صدای ضجه های زینب آمد با ضربه ی آخر سرش از تن جدا شد از پنجه های شمر گیسویش رها شد با ضربه ی آخر سری افتاد بر خاک پهلوشکسته مادری افتاد بر خاک با ضربه ی آخر همه کل می کشیدند در پیش چشم فاطمه کل می کشیدند با ضربه ی آخر غم خواهر همین بود کلی رگ پاشیده از هم بر زمین بود با ضربه ی آخر که جان از پیکرش رفت با کیسه ای خولی به دنبال سرش رفت با بغض حیدر ؛ بغض زهرا سر بریدند با حوصله آقای ما را سر بریدند ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پیش نگاهم که ز زین پیکرت افتاد گوشه ی گودال ز پا مادرت افتاد شمر نشست تا که روی سینه ی تو با خنجر کندی به جان حنجرت افتاد تیره هوا ، سرخ زمین ، خون به دلم شد تا که ز جسم تو حسین جان سرت افتاد بی کفنی...؟! باشد ، عبا و زرهت کو ؟ پیرهن پاره مگر از برت افتاد ؟ نیمه ی شب ساربان به قصد چه آمد ؟ قطع شد انگشت تو...؟ انگشترت... افتاد...؟ وای بمیرم برای غیرت چشمت چشم حرامی به رخ خواهرت افتاد کاش سر نیزه علمدار نبیند معجری از روی سر دخترت افتاد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟ با قلبِ مثل آینه‌ی روشنت، چه کرد؟ وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است، با ما، ببین که روضه‌ی افتادنت چه کرد می‌گفت روضه‌خوان: که تنت غرق تیر بود هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد؟ افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا بر خاک، سنگ، با رخِ بی‌جوشنت چه کرد انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد جان داد خواهرت، به خدا! تا که دید، شمر با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت چه کرد ای بوسه‌گاه مادر دریا، گلوی تو! آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد از حال رفت و بی‌رمق افتاد روضه‌خوان دیگر نگفت از این‌که پس از کشتنت چه کرد یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟ آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟ لرزید آسمان، چو دویدند اسب‌ها بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟ ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار ______________ ای برادر پیش چشم خواهرت پرپر نزن با گلوی پاره پاره حرفی از مادر نزن جان خواهر هی نزن اینگونه پیشم دست و پا دست و پا پیش منِ درمانده مضطر نزن شمر ظالم اندکی آهسته تر آرام تر ضربه ها را بر گلو هر دفعه محکم تر نزن این گلو باشد حریم بوسه های جدّ من بی حیا شرمی بکن بر بوسه گه خنجر نزن او تمام اعتقاد و باور و ایمانم است اینچنین با ضربه هایت شعله بر باور نزن دخترش آمد برای بدرقه بی ظرف آب لحظه ای این دشنه را پیش رخ دختر نزن ای که بردی پیش چشم من تمام حاصلم دیگر اکنون هی لگد بر پیکر بی سر نزن 🔸شاعر: _____________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار _____________ شبِ حرم شبِ احرام شامِ تاسوعاست میان خیمه‌یِ اصحاب روضه‌ی زهراست شب است و باز به گِردِ خیام می‌گردد دوباره دورِ خیامِ امام می‌گردد صدایِ پایِ نگهبان خیمه می‌آید دوباره خواب به چشمانِ خیمه می‌آید کسی خیالِ حرم را نمی‌کند تا اوست سکینه صحبتِ غم را نمی‌کند تا اوست عَلَم به دوشِ علمدار تا قدم می‌زد هراس را به دلِ دشمنان رقم می‌زد اگر صدایِ قدمهاست جایِ غربت نیست میان لشکرِ دشمن نگرد  جرات نیست به مَشک سمتِ حرم بُرده آب را عباس حرام کرده به بیگانه خواب را عباس گذشته نیمه‌ای از شب مدام می‌گردد شب است و باز به گِرد خیام می‌گردد که دید بِینِ سیاهیِ شب کسی‌آید زِ دور سمتِ امیر عرب کسی‌آید به خشم خیره شده شیرِ هاشمی غُرید نَهیبِ غُرشِ عباس در فضا پیچید که هستی اینهمه جرات به خویشتن دادی؟ و دودمانِ خودت را به سوختن دادی؟ عَلَم ندیده ای از دور با علمدار است چگونه آمده ای چشم خیمه بیدار است اگر قدم زِ قدم رویِ خاک برداری قدم به خاک نخورده دو چاک برداری کلام او که به پایان رسید جانش سوخت صدایِ ناله‌ی زینب شنید جانش سوخت به رویِ چشمِ زمین ماهِ خاندان اُفتاد زمین به پیشِ قدمهایِ آسمان اُفتاد مرا ببخش چرا آمدید تا اینجا سلام حضرت بانو شما کجا اینجا دو چشمِ خسته‌یِ خاتون کربلا وا شد تمام زمزمه اش ذکرِ واحسینا شد رسیده‌ام که ببینی مرا قراری تو وصیتِ پدرم را به یاد داری تو گرفت دست تو و گفت ای توانِ حسین همیشه جانِ تو و جانِ کودکانِ حسین چه شد که خاک به دامان و چنگ بر جامه است ببین به خیمه‌مان صحبتِ امان نامه است جهان به چشمِ علمدار تار تر شده بود تمامِ قامتِ عباس شعله ور شده بود میانِ شب عرقِ شرم از جبین می‌ریخت سرش به زیر چه اشکی بر آن زمین می‌ریخت گرفت چادرِ بانو و بال و پَر میزد برایِ غربت او داد از جگر میزد سوار رفرف خود شد توان به مرکب داد علم به دوش گرفت و توان به زینب داد کشید تیغ دو سر را به دورِ سر چرخاند سپاه را به نگاهی به جنبشی لرزاند رگی به صفحه‌ی پیشانی‌اش تورم کرد تمام لشکرِ شب دست و پایِ خود گم کرد دوباره مرکبِ خود را به رقص آورده شبیه سینه‌ی آتش فشان تلاطم کرد به بیرقی که به دوشش نهاده موج اُفتاد امیر سمت حرم آمد و تبسم کرد کشیده نعره که امشب امانتان بِبُرم برای حرف امان نامه دودمانتان بِبُرم به زخم تیغ علی بازوانتان شکنم به ضربه‌ای همه‌ی استخوانتان شکنم رسید ظهرِ دهم نوبت علمدار است تنش به رویِ زمین های گرم خونبار است وزید سوزِ حزینی به خیمه‌گاهِ رباب که ای برادرِ تشنه برادرت دریاب میان علقمه خونش به راه اُفتاده دو چشم خون شده و از نگاه اُفتاده کنارِ پیکرِ او بویِ یاس پیچیده شکسته مادری آنجا به آه اُفتاده حرامیان همه با نیزه های خود رفتند امیر مانده و در قتلگاه اُفتاده حسین می رسد و جمع می‌کند او را میانِ راه چرا تکه ماه اُفتاده به پا بخیز که سمت حرم کسی نَرَود ببین به خیمه ی زینب نگاه اُفتاده 🔸شاعر: __________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار _________ لحظه های آخر است دیگر هرکسی هر چه داشت رو میکرد پیرمردی سنگ می آورد و یکی نیزه را فرو میکرد دیگری پاره های جسمش را تیر میزد و رفو میکرد ویکی هم گرفته پیکان را در دهان و در گلو میکرد یک ضریح دیده اند پنداری هرکسی حاجتی از او میکرد بهترین جایزه ها را شاید شمر نامرد آرزو میکرد از همه بی آبرو تر بود آنکه او را پشت و رو میکرد 🔸شاعر: __________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار _________________ عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت: باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است آری این آینه زیباست اگر بگذارند این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت آبروی چمن ماست اگر بگذارند در عقیق لب من موج زند دریایی که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن جامۀ روز مباداست اگر بگذارند... 🔸شاعر: __________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار _________________ انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست این مرحله را غیر امام الشّهدا نیست آئینه تر از روی تو خورشید ندیده این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی تو برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست ای یوسفم از غارت این گرگ صفت ها جز پیرهن کهنه تو را چاره گشا نیست دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم ورنه پس از این چاره به جز مرگ مرا نیست هرچند که دل داده ای ای ماه به رفتن والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست تا بر سر معجر ننهم دست اسیری کار تو برایم به جز از دست دعا نیست از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست ای کاش که انگشتر تو زود درآید در سنّت غارتگر انگشت حیا نیست 🔸شاعر: __________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار _________________________ آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل قومی پی دلدار و قومی بنده ی دل آن سو خیامِ نار و این سو خیمه ی نور آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور خلقت میان این دو خیمه ایستادند قومی به آن قومی به این سو رو نهادند ای دوست خود را در کدامین خیمه دیدی یار حسینی یا طرفدار یزیدی؟ خود در چه قومی کرده ای احساس، خود را؟ بگشای چشم عبرت و بشناس خود را آن سو زحق دل ها جدا بود و جدا بود این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود آزاد مردان دور ثارالله بودند از سرنوشت خویشتن آگاه بودند همچون عروسان،مرگِ خون را طوق کردند غسل شهادت در سرشک شوق کردند بنوشته بر رخسار خود با اشک دیده تنها حیات ما جهاد است و عقیده در انتظار صبح فردا بی شکیبند هر یک زهیرند و بُریرند و حبیبند عباس گوید: وقف خاک دوست، هستم این دیده،این پیشانی،این سر،این دو دستم! من زاده ی آزاده ام البنینم مشتاق شمشیر و عمودِ آهنینم فردا کنم دریای خون، دشت بلا را چون روی خودگلگون کنم کرب وبلا را اکبر که از سر تا قدم پر از خدا بود ممسوس در ذات خدا، از خود جدا بود پیش از شهادت حال با شمشیر می کرد آیینه ی دل را نشان تیر می کرد دریای خون آغوشِ مولا بود بر او زیباتر از دامان لیلا بود بر او قاسم عروس مرگ را در بر گرفته گویی دوباره زندگی از سر گرفته ازبس که داردمرگِ خون را چون عسل،دوست بر قامتِ رعنا زره پوشیده از پوست 🔸شاعر: __________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯