#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مگر که قصد سفر داری ای جوان علی
نفس نفس نزن ای جان من به جان علی
تو ای قرار دل بی قرار من زهرا
نمی شود نروی از کنار من زهرا؟
مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو
مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو
میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی
چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟
بگو ز هر چه که خواهی نگو خداحافظ
به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ
هنوز زخمی دست سیاه شلاقی
برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی
به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن
زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن
هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم
شرار خنده ی مردم نرفته از یادم
سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو
سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو
قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند
صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند
تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه
زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه
کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی
گذشته ای ز جوانیت در ازای علی
🔸شاعر:
#حسن_کردی
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#وداع
#شهادت
#فاطمیه
#مثنوی
مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام
از همسر غریب خودم رو گرفته ام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط
سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم
خود را کشان کشان سر سجاده می برم
خود را برای پر زدن آماده کرده ام
جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام
میخواهم از حبيب خداحافظي كنم
از حيدر غريب خداحافظي كنم
خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي
آماده سفر شده ام الوداع علي
نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگی ام کم نداشتم
نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام
خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام
من را ببخش می روم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا
بالی که سوخته است وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت می کشی
خود را کنار من روی زانوت می کشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن
آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن
بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را
#محمد_جواد_پرچمی
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
جز گُل که می فهمد غم پرپر شدن را
در آتشی از کینه خاکستر شدن را
زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی
مدیون او هستند پیغمبر شدن را
لحظه به لحظه با تمام عشق آموخت
زهرا به فرزندان خود حیدر شدن را
نالایقم اما خدا را شکر، چشمم
در روضه دارد افتخار تر شدن را
در عالم ذر هر که چیزی از خدا خواست
ما هم طلب کردیم از او نوکر شدن را
با شوق خاک پای زهرا می شوم تا
پیدا کنم شایستگی زر شدن را
وقتی که زهرا در میان کوچه افتاد
حس کرد حیدر داغ بی لشکر شدن را
با کینه در می زد به خود می گفت باید
از او بگیرم لذت مادر شدن را
دریا به حال چشم هایت گریه می کرد
سجاده هنگام دعایت گریه می کرد
آن روز آتش شرمسار چادرت بود
آن روز میخ در برایت گریه می کرد
وقت قنوتت دست تو بالا نمی رفت
افلاک با هر ربنایت گریه می کرد
وقتی علی را سوی مسجد می کشاندند
جبریل آنجا پا به پایت گریه می کرد
جای تو خالی بود در گودال اما
زینب غریبانه به جایت گریه می کرد
پروانه ای روی مزارت عاشقانه
در حسرت صحن و سرایت گریه می کرد
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
زهرا گذشت و خاطرههایش هنوز هست
در مسجد مدینه صدایش، هنوز هست
شهری که بود شاهد غمهای فاطمه
پر از صدای گریه، فضایش هنوز هست
از گلشن امید به تاراج حادثات
گل رفته است و عطر وفایش هنوز هست
یاد مصیبتش نشد از سینهها برون
آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست
در هر دلی که داشت تجلی، به جای ماند
در هر سری که بود هوایش، هنوز هست
در آستانهی درِ آن روضهی بهشت
بانگ و نوای «وا ابتایش» هنوز هست
راز و نیاز فاطمه را تا دهد گواه
محراب هست و موج دعایش هنوز هست
چون آرزوی خفته در آغوش سرد خاک
محسن به جا نماند و عزایش هنوز هست
گر سر زند به کلبهی احزان او کسی
پی میبرد که شور و نوایش هنوز هست
سودی نخواست از فدک، اما به یادگار
آن خطبهی بلیغ و رسایش هنوز هست
تا انتقام مادر خود را کشد ز خصم
مهدی که باد جان به فدایش! هنوز هست
گر نیستیم قابل دیدار او «شفق»
ما را به سینه، شوق لقایش هنوز هست
استاد شفق
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
زمستانی سیاه ست وسفیدی سرزدازموها
زبامم برف پیری رانمیروبندپاروها
چه میزانی پی سنجیدن جرمم به جزعفوش
که ترسم بشکندپرهای شاهین ترازوها
کندخامه به گوش چامه نجوا نام زهرارا
مگردستم بگیردلطف آن بانوی بانوها
گناه من فراوان واگربانوی محشراوست
درآن غوغاچه دارم کم،نیارم خم به ابروها
نه هرکس فخردارد گَرد روب خانهات گردد
مگراززلف حورالعین کندآماده جاروها
اگرآلودهام«یاطاهر»و«یاطاهره»گویم
دراین تسبیح همسنگند«یازهرا»و«یاهو»ها
اگریک فضل ازفضّه کسی گویدبه شوق آن
کنندازلانه هجرت چون پرستوهاارسطوها
نخی ازمعجرت حبلالمتین بهرامامان هم
به دستت شربتی داری شفای جان داروها
گهی دستاس دستت بوسه زد،گه آبله پایت
عبادت را و،همت رادرآن سوی فراسوها
به طوفانهامگرموجی خبرازپهلویت دادهست
که میمیرندوکشتیهانمیگیرندپهلوها
بنای کوچ توازکوچه شدآغازوکوچیدی
ازآن روزست می کوچند ازلانه پرستوها
علی انسانی
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#شهادت
#غزل
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود
آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود
یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گُرُسنه بودند
افطار خانه یِ ما در سفره یِ شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود
من هیچ شِکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه دوست باید آماده یِ بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود
رفتم برای مردم حُجّت تمام کردم
او را که می کشیدید او حُجّت خدا بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دستِ بسته وا بود
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سَرَم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود
#علی_اکبر_لطیفیان
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
❁﷽❁
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
در را که با شتاب لگد وا نمی کنند
دیوار را که صفحه گلها نمی کنند
گلبرگ یاس را که با آتش نمی کشند
سیلی نصیب صورت حوراء نمی کنند
آتش به درب خانه ی رهبر نمی زنند
توهین به بیت و سرور مولا نمی کنند
با کودکان خانه که مشکل نداشتند
رحمی چرا به گریه ی آنها نمی کنند
مردم به جای بیعت و همیاری امام
غربت نصیب رهبر تنها نمی کنند
در پیش چشم غیرت مردانه ی کسی
حمله به دست و بازوی زنها نمی کنند
زن را به قصد کشت به کوچه نمی زنند
جمعی اگر زدند تماشا نمی کنند
کاری اگر به دست تماشاگران نبود
دیگر گره ز کار عدو وا نمی کنند
حتی اگر سفارش پیغمبری نبود
اینگونه با ولای علی تا نمی کنند
دردا که درد دین به دل اهل خدعه نیست
حیله گران ز توطئه پروا نمی کنند
#محمود_ژولیده
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
#چارپاره
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
❁﷽❁
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
آن گروهی که می از ساغر بیگانه زدند
پشت پا برحرم وحرمت خم خانه زدند
سینه پر کینه شد از واقعه خم غدیر
کز ستم آتش کین بر درآن خانه زدند
اه از توظئه رهبر پیمان شکنان
که به فرموده او سنگ به پیمانه زدند
من نگویم که چه رخ داده ولی می دانم
شمع را کشته شرر بر پر پروانه زدند
سینه را میخ در خانه درید از اثرش
تیر غم بر جگر ساقی میخانه زدند
بلبل از سوز جگر نعره کشید از غم گل
تا که بر صورت گل سیلی خصمانه زدند
تا نبی رفت علی شد زستم خانه نشین
خنده شوق برآن همت مردانه زدند
گفت(ژولیده) که درذم عدو حافظ گفت
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
#ژولیده_نیشابوری
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
منم که گردش شام و سحر به دستم بود
ظهور و غیبت شمس و قمر به دستم بود
منم حبیبه ی حق بضعه النبی ، زهرا
کسی که ملک قضا و قدر به دستم بود
به من رسید جفایی که هستی ام را سوخت
از آن جفا سندی معتبر به دستم بود
فدک مگوی که از دادن و گرفتن و آن
دلی شکسته و خون جگر به دستم بود
در آن زمان که به سیلی نوازشم دادند
هنوز جای لبان پدر به دستم بود
نگاه مات حسن کشت و زنده کرد مرا
که وقت حادثه دست پسر به دستم بود
مغیره بازویم از ضرب تازیانه شکست
که وقت مرگ هنوز آن اثر به دستم بود
نظر به دست علی دوختند خلق ولی
در آن میانه علی را نظر به دستم بود
تن ضعیف کجا و چهل نفر ای کاش
توان و قدرت از این بیشتر به دستم بود
نمی گذاشتم او را کشان کشان ببرند
دوباره دامن مولا اگر به دستم بود
کشیدم آه به نفرین ولی علی نگذاشت
از آنکه امر حیات بشر به دستم بود
شکسته دست من افتاد دیگر از دستاس
اگر چه امر قضا و قدر به دستم بود
شبی که زینب من پیش بسترم خوابید
نگاه دختر من تا سحر به دستم بود
همیشه دست 'موید' گرفته ام از لطف
که مادرم من و چشم پسر به دستم بود
#سیدرضاموید
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#بعد_شهادت
#علی_انسانی
#زمینه
هستی ام بودی، رفتی از دستم
تو چرا رفتی، من چرا هستم
فاطمه جانم فاطمه جانم
از کفم رفتی، ای امید دل
زندگی بی تو، شد به من مشکل
فاطمه جانم فاطمه جانم
گشتی آسوده، آخر از غم ها
تو شدی راحت، من شدم تنها
فاطمه جانم فاطمه جانم
من نشانت از، پشت در جویم
می روم با چاه، درد دل گویم
فاطمه جانم فاطمه جانم
تو کفن پوشی، من سیه پوشم
ناله های تو، مانده در گوشم
فاطمه جانم فاطمه جانم
گریه بر طفل بی گنه کردم
تو جفا دیدی، من نگه کردم
فاطمه جانم فاطمه جانم
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_زهرا
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته در گلویم
بحری شده ام تمام گوهر
در مدح و ثنای کفو حیدر
آن شمسۀ عالم هدایت
پیوند رسالت و ولایت
او کوثر و نور و قدر و طاهاست
او مریم یازده مسیحاست
گلواژهء وحی بر لب اوست
صد لیلۀ قدر هر شب اوست
وقتی به نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
دیدند خدای بی نیازش
فخریّه نموده بر نمازش
چون پرتو حق که تابد از طور
تابید شبی ز چادرش نور
زآن نور که بود نور ایمان
هفتاد یهود شد مسلمان
از عصمت او حجاب جوشد
جز او که ز کور چهره پوشد؟
حیدر که امامت و ولایت
دارد به جهان بی نهایت
چون فاطمه اش دُر سخن سُفت
رازی ز کمال خویشتن گفت
حیرت زده رو به قهقرا رفت
یکباره به نزد مصطفی رفت
احمد که ز قصّه بود آگاه
لبخند زد و شکفت ناگاه
کای کّل علوم را تجسّم
بنشین به برم بزن تبّسم
کاین راز نگفته با تو گویم
زهراست محمّد و من اویم
با این همه داشت دستش آماس
گرداند ز بس به خانه دستاس
چون ذات خدای خود یگانه
با فضّه شریک کار خانه
فردوس گدای فضه اوست
خاک کف پای فضه اوست
ای منطق تو پیام قرآن
بر هر نفست سلام قرآن
قرآن به تو قلب خود گشوده
مشتاق تلاوت تو بوده
ای دختر نور و کفو یاسین
ای بضعهء خاتم النبیین
تو لیلهء قدر کبریایی
تو مادر کل انبیایی
قرآن به فضیلتت گواه است
هر لحظهء تو هزار ماه است
ای حامل وحی هم کلامت
خوانند پیمبران امامت
کوثر نمی از محبت تو
تطهیر گواه عصمت تو
تهلیل تو بهترین شهادت
تسبیح تو بهترین عبادت
ای ملک خدا مدینهء تو
جنت نفسی ز سینهء تو
یک خوشه ز خرمنت کرامت
یـک غنچه ز دامنـت امـامت
یک قطره ز اشک توست کوثر
یک سایه ز قامت تو محشر
یک حکم تو را هزار طاعت
یک اجر محبتت شفاعت
سرمایـۀ ما ولایت توست
آن هم همه از عنایت توست
بانوی همیشۀ جهانها
عمر تو فراتر از زمانها
هر نکته که حاجت بیان است
از تربـت مخفیات عیان است
با آنکه به خاک بی نشانی
خورشید هزار کهکشانی
هرچند که قبر تو نهان است
خاک تو فراتر از جهان است
بر عرشۀ فُلکِ تو فَلَک چیست
در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست
ارکان وجود محکم از توست
ملک و ملکوت عالم از توست
مسکین تو ای ملیکۀ دین
صد باغ فدک دهد به مسکین
بالله به بهشت ناز داری
تو کی به فدک نیاز داری
تو بهر علی قیام کردی
خود را سپر امام کردی
احقاق فدک برای این بود
کآن در ید دشمنان دین بود
دشمن ز شما فدک ستاند
تا دست علی تهی بماند
تو یار امام راستینی
تو دست خدا در آستینی
جز دست خدا کسی نشاید
کز دست علی گره گشاید
از فتنهء شوم اهرمن ها
قرآن و علی شدند تنها
در شهر مقدس مدینه
شد باز دوباره باب کینه
از فتنه به دوششان حطب ها
بدذات تر از ابولهب ها
در بیت رسول پا نهادند
در را به غضب فشار دادند
دردا که تو را به خانه کشتند
با ضربت تازیانه کشتند
خاکم به دهن، به ضرب سیلی
خورشید مدینه گشت نیلی
تا چند کنایه و اشاره؟!
والله شکست گوشواره
فریاد که پاره شد گلویم
بگذار همان به پرده گویم
تاریکی محض نور را کشت
شیطان به بهشت حور را کشت
پاداش رسول، خوش ادا شد
یک آیه ز کوثرش جدا شد
آن آیه در نهفته ات بود
محسن گل ناشکفته ات بود
ای آه نهان درون سینه
ای تیرگی شب مدینه
تو گریۀ مخفیانه دیدی
تو دفن بدن شبانه دیدی
مولا ز فراق خونجگر بود
از هر شب خود غریب تر بود
می ریخت سرشک بر عذارش
می کرد نگه به قبر یارش
کای قبر، امید حیدر است این
پاکیزه گل پیمبر است این
جانان من است این تن پاک
آرام به بر بگیرش ای خاک....
استاد حاج غلامرضا سازگار
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯