eitaa logo
کانون مداحان
27.5هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
23.2هزار ویدیو
220 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
قاسم جان عمو تنهاست برای اولین دفعه میان خیمه عاقد گفت: خانم جان وکیلم؟ فضای خیمه ساکت بود بر عکسِ تمام دشت برای دفعه ی دوم سر ارباب سویِ دخترش برگشت برای دفعه دوم.......وکیلم؟....بار سوم شد لب قاسم لبالب از تبسم شد برای بار سوم من وکیلم؟ پدر جان با اجازه از عمو عباس و مشک پاره اش آری پدر جان با اجازه از علیِ اصغر و گهواره اش آری پدر جان با اجازه از علیِ اکبری که اربأ اربا شد به تدبیر جوانان بنی هاشم به زحمت در عبا جا شد پدر جان با اجازه از سکینه از رقیه از دوتا دریای جان بر لب پدر جان با اجازه از رباب و عمه جان زینب ...بله... بدین ترتیب قاسم گشت داماد و دل نجمه شده شاد و به شادی تیرها و نیزه ها گشتند آماده برای پای کوبی نیز نوشیدند از ظرف عسل باده زمان می ایستد این جا و درس خانواده یاد می گیرد، اگر برده است ابراهیم در مسلخ،فقط فرزند را یک بار حسین بن علی در کربلا آورده فرزند و برادر زاده و داماد و خواهر زاده و شش ماهه و یک کاروان  مثل رباب و زینب و عباس و مانند سکینه یا رقیه بازهم بسیار تا بسیار نشسته در میان خیمه داماد و عروسش در کنار و بی خبر، ناگاه می آید صدا از دور صدا از دور می آید که من مأمورم و معذور قاسم جان عمو تنهاست ببین تنهایی اش از دور هم پیداست بدین ترتیب قاسم تازه داماد عمو از جای خود برخاست که ای تازه عروس من خداحافظ شده طبق قرار قبل،دیگر موقع رفتن خداحافظ نمی فهمم ز کُلِّ داستان تنها همینش را عروس از او نشانی خواست و جای نشانی داد قاسم تکّه ای از آستینش را گمانم معنی اش این است مثل آستین و دست؛ از سوی حسن،قاسم شده در آستین،پنهان که در کرب و بلا بهر حسین امروز عیان گردد که حتی سنگ در مرثیه اش آب روان گردد زره.... نه..... بر تنش جوشن کفن باشد اگر عباس شد ذُخرٌ الحسین این نوجوان ذُخرٌ الحسن باشد در این شادی کفن پوشیده این داماد جای رخت دامادی صدای یا حسین و یاحسن بانگ خروشش شد در این سو نیزه و... شمشیر، آن سو، ساق دوشش شد زمان برجا زمین برپا شده جشنش چنین برپا که نُقل سنگ می ریزند و می ریزند بر سر تیر چون شاباش تنش مانند بوم و نیزه چون نقاش نمی دید از حرم این صحنه ها را نو عروسش کاش میان دشت،دامادیت را ضرب المثل کردی نشستی نیزه را با نیت زهرا، تو از پهلو بغل کردی فقط ماه محرم را تو با دامادی ات، ماه ... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
نفس بکش تو هم شبیه عمویت صدا بزن پدرت را نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامه‌برت را به سوره‌ی مَدَنی دستِ بی‌وضوی کسی خورد همان که آیه به آیه گرفت، موی سرت را نوشت، با قلمِ نیزه روی مصحفِ جسمت کسی که داد، به من روضه‌های معتبرت را شبیه شیشه‌ی عطری؛ که سنگ خورده شکسته خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را چرا کشیده شدی آیه‌ی مقطعه‌ی من ؟! اگر چه قاتلِ تو بُرده است بیشترت را نهالِ باغِ امیدم ؛! تبر تو را به زمین زد و بعد، اسب، لگدمال کرد، برگ و برت را تو مثلِ حمزه‌ای و قاتل از عشیره‌ی هند است نشسته روی تو خورده عصاره‌ی جگرت را کبوترم !؛ قفست باز شد؛ برو به سلامت اگر چه سنگ‌پران‌ها شکسته‌اند پرت را  رضا قاسمی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
احلی من العسل می نویسم سرخ تا با خونِ خود یاری کنی آبِــرویم خـــوب بــایـــد آبِــروداری کنــی نامه ام در کربلا تضمینِ میدان رفتن است پاسخِ خیرِ عمــو را می شود ” آری ” کنی خواهشِ شمشیرِ من صُلح است امّا خویشِ من در دلِ میــدان مبـــادا خویشــــتن داری کنــی وارثِ فتــحِ جَمل با ذوالفقــارِ کوچــک ات می توانی آیه های مــرگ را جـــاری کنــی جز شهادت هیــچ پایانی سزاوارِ تو نیست شک ندارم می روی شایسته ســالاری کنی نوجوانِ من جوان تر می شوی با زخم ها با علی اکبـــر اگــر همــزاد پنــداری کنی اشــک می ریزد برایـت شـــاه بیتِ کربلا ای گُلِ خندان مبــــادا گـریه و زاری کنی بیـــنِ اقیانــــوسِ نــا آرامِ او آرام بـــاش شاید اینگونه دلش را هم پرســـتاری کنی بوسه ای برداری از شش گوشه ی خشکِ لبش روزه ات را اینچنیـن شـــاهانه افطــاری کنی آخرِ نامه نوشته بود با یک قطره اشــــک : آه عبدلله جان باید تو هم کـــاری کنــی ...  ابراهیم زمانی قم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
چه کنم چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم خواستی تا که بگویی به عمویت بابا گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم نیزه‌ای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند نعل رویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند تیغشان برتو نه بر سینه‌ی پیغمبر خورد دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد در تو دیدم حسنم را که دوباره می‌خواند روضه‌ی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد حسن لطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سنگ تو زنم به سینه سنگ تو زنم چه در زِره یا کفنم نیزه چو شد پیرهنم به مرگ خنده می زنم اذن بده پر بکشم جام بلا سر بکشم عمو تویی کار و کسم عشق تو باشد نفسم گشته تنم چون قفسم به نوجوانِیم قسم قیام باشد سخنم من حسنم من حسنم به تیغِ اشقیا عمو به نیزهٔ بلا عمو زدند بی هوا عمو حلال کن مرا عمو «افتادم از پشت فرس عمو به فریادم برس» ای که به قاسم مددی تو ماهِ من تا ابدی حال که پیشم آمدی قدم به چشمِ من زدی از تو جدا نمی شوم ببخش پا نمیشوم به لحظه ی پریدنش ذره به ذره چیدنش پا به زمین کشیدنش نداشت تابِ دیدنش دلش چه آزرده حسین کشان کشان برده حسین حامد آقایی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ای بِقُربانِ حسن هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن ای بِقُربانِ حسین و ای بِقُربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان می‌دهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن هرکجا رفتیم دیدم کار دستِ مجتبی است بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن نه که تنها این دوشب کُلِ محرم می‌شویم شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت : می‌رود جانِ حسین و می‌رود جانِ حسن نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی” تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا نعره زد عباس ؛ ای جانم به قربانِ حسن روضه‌های ما همه لطفِ امام مجتبی است شُکر هرشب می‌روم در زیرِ بارانِ حسن پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم... هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن حسن لطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
در بِین روضه‌ایم در بِین روضه‌ایم و به ما شد عنایتی جز گریه بر حسین نداریم عادتی ما وارثان گریهء آدم شدیم پس داریم تا ابد به خلائق شرافتی این افتخار ماست که در زیر آسمان فرموده فاطمه که به روضه تو دعوتی در نامهء عمل چه هراسی است روز حشر که غیر آه و گریه نباشد عبادتی این اشکها دوای تمامیِ زخم هاست اشکی ببار تا که نماند جراحتی جز مهر و لطف چیز دگر ما ندیده‌ایم در این بساط شامل خیر و محبّتی این خانه ، خانه ایست که جُونِ سیاه رو گردد سفید رو و شود دُرِّ قیمتی آقای خانه بر سر هر چه شهید رفت بهتر از این کجاست چنین اُوج عزّتی این خانه ایست مرگ عسل میشود در آن بر کام هر که کرد ز جانان حمایتی قاسم اگر به معرکه آمد اراده بود تا که حسن به جلوه نماید قیامتی قاسم به معرکه رُخِ بابا سفید کرد اَزرق دو نیمه شد چه خروشی چه هیبتی پایش نمیرسید اگر بر رکاب اسب شد قد کشیده مثل عمو بعدِ ساعتی با نعل ها زبس به رُخش بوسه ها نشست دیگر چه چهره ای چه جمالی چه صورتی بالا سرش صدای شکستن زیاد بود شد کربلا مدینه که دارد حکایتی..‌ مجتبی صمدی شهاب ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
قاسم بن المجتبی(ع) از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل متن بازوبند او تلفیقی از ایثار و عشق شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو گفت بسم الله را و شد هماوردش اجل با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم مثلِ بابایش حسن(ع) در صحنۂ جنگ جمل سیزده ساله ست اما در مسیرِ رزم او سخت جان دادند؛ بی تیر و سپر شیرانِ یَل یکّه می تازید و افتادند فوراً یک به یک آن حرامی های باقی مانده از لات و هُبل بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین از لبِ شمشیر او میریخت در میدان، عسل بد نظر خورد و تنش شد نیزه باران و نماند؛ محض ِ لبهای عمو یک جایِ سالم لااقل رفت اما کاشکی می ماند تا جای پدر... چشم هایِ عمه زینب(س) را بگیرد رویِ تل! مرضیه عاطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
وارثِ فتــحِ جَمل می نویسم سرخ تا با خونِ خود یاری کنی آبِــرویم خـــوب بــایـــد آبِــروداری کنــی نامه ام در کربلا تضمینِ میدان رفتن است پاسخِ خیرِ عمــو را می شود ” آری ” کنی خواهشِ شمشیرِ من صُلح است امّا خویشِ من در دلِ میــدان مبـــادا خویشــــتن داری کنــی وارثِ فتــحِ جَمل با ذوالفقــارِ کوچــک ات می توانی آیه های مــرگ را جـــاری کنــی جز شهادت هیــچ پایانی سزاوارِ تو نیست شک ندارم می روی شایسته ســالاری کنی نوجوانِ من جوان تر می شوی با زخم ها با علی اکبـــر اگــر همــزاد پنــداری کنی اشــک می ریزد برایـت شـــاه بیتِ کربلا ای گُلِ خندان مبــــادا گـریه و زاری کنی بیـــنِ اقیانــــوسِ نــا آرامِ او آرام بـــاش شاید اینگونه دلش را هم پرســـتاری کنی بوسه ای برداری از شش گوشه ی خشکِ لبش روزه ات را اینچنیـن شـــاهانه افطــاری کنی آخرِ نامه نوشته بود با یک قطره اشــــک : آه عبدلله جان باید تو هم کـــاری کنــی  ابراهیم زمانی قم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
پَریشانِ حسن هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن ای بِقُربانِ حسین و  ای بِقُربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان می‌دهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن نه که تنها این دوشب  کُلِ محرم می‌شویم شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت : می‌رود جانِ حسین و می‌رود جانِ حسن نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی” تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا نعره زد عباس  ؛  ای جانم به قربانِ حسن روضه‌های ما همه لطفِ امام مجتبی است شُکر هرشب می‌روم در زیرِ بارانِ حسن پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم... هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن حسن لطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
قلب معرکه غصه نخور تا پسر حسن هست پهلوون جنگای تن به تن هست هیچی نباید جلومو بگیره زره اگه پیدا نشد کفن هستهرکاری لازمه بگو می‌کنم یه صبح تا شب عمو عمو می‌کنم عمو اگه بازم نذاری برم وصیت بابامو رو می‌کنم توو قلب معرکه قدم می‌زنم رجز میخونم از تو دم مینزم بذار فقط پام برسه به میدون لشکر دشمنو بهم میزنم ازرق شامو سرجاش می‌شونم نیزه توو قلب بچه‌هاش می‌شونم هرکی طرف شه با تو مطمئن باش... ...که مادرش رو به عزاش می‌شونم من مدد از شاه نجف گرفتم واسه تو جونمو به کف گرفتم مثل علی توو خیبر و نهروان جمجمه‌هاشونو هدف گرفتم شمشیر و نیزه رو تنم نشسته راه تنفسم رو نیزه بسته توو این شلوغیا سم اسباشون استخونای سینمو شکسته نعره یا علی مدد کشیدم جلوی سیل اسبا سد کشیدم حالا دیگه کفن به اندازم نیست برای اینکه خیلی قد کشیدم  آرش براری ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
حصار نیزه ها ناگهان حصار نیزه ها شکست پشت لخته های خون صدا شکست استخوان شویِ دختر حسین در هجوم زیر دست و پا شکست بین رفت و آمد سپاهیان عکس کودکی مجتبی شکست غرق عطر یاس بود سینه اش بوی فاطمه وزید تا شکست داغ او چه می کند حسین را او که وقت بردن عبا شکست پیر شد حسین تا که قد کشید قد کشید و شاه کربلا شکست ذکر اهل خیمه هاست انکسار یاشکست و یا شکست و یا شکست حسین واعظی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯