السلام ای صادق آل علی
قلب شیعه یا ولایت منجلی
السلام ای صادق آل عبا
ششمین منجی دین مصطفی
السلام ای مظهرحی مبین
شیعیان را تا صف محشر معین
اسلام ای گلعذار فاطمه
دیده گریان بی قرار فاطمه
نجل زهرا جان پیغمبر تویی
غنچه ای از گلشن حیدر تویی
در کمال و در بلاغت حیدری
از تمام شیعیان دل میبری
در ره قرآن و عترت لایقی
رهبر شیعه امام صادقی
چون علی آموزگار مکتبی
مقتدایی ورئیس مذهبی
در صبوری چون امام مجتبی
نور چشمان همه اهل ولا
بر علی و فاطمه نور دو عین
رهرو مولای مظلومان حسین
در عبادت همچوزین العابدین
روشنیبخش قلوب مومنین
روشنی دیده ی باقر تویی
همچو بابت طیب و طاهر تویی
ای گل بستان سرای اهل بیت
منشالطف و عطای اهل بیت
در میان خلق عالم بی قرین
شیعه را حبل المتین حصن حصین
زینت شهر مدینه قبر تو
صبر هم گشته خجل از صبر تو
گرچه باشد قدر و جاه تو رفیع
مرقدت با خاک یکسان در بقیع
مهر تو بر شیعه عزت می دهد
مرقد تو بوی جنت می دهد
گرچه بودی بر همه یار و حبیب
لیک بودی بین شهر خود غریب
بارها قلب تو را آزرده اند
سوی مقتل پابرهنه بردهاند
آمده دشمن ز بام خانه ات
ازستم آتش زده کاشانه ات
گرچه از جور و جفا پژمرده ای
رهرو زهرای سیلی خورده ای
یاد زهرای حزینه کرده ای
یاد بازو ،زخمسینه کرده ای
یاد مسمار و در و ضرب لگد
خواست مادر از کنیز خود مدد
پشت در غنچه ز شاخه شد جدا
محسن شش ماهه ی او شد فدا
یاد اشک چشم حیدر بوده ای
یاد زینب ،داغ مادر بوده ای
زخم حیدر راعدومی زد نمک
فاطمه را پیش اومیزدکتک
مادرت را وحشیانه میزدند
با غلاف و تازیانه می زدند
با کتک بار ولایت میکشید
حیدر از زهرا خجالت می کشید
سوختی تو زان همه رنج و محن
اشک جانسوز حسین آه حسن
یا (رضا) در کام کن دیگر زبان
سوخت قلب مهدی صاحب زمان
گرچه گویی تو سخن بی واهمه
در مدینه گریه کن بر فاطمه
ما تو را با هر بدی هم میخریم
از کرامت در مدینه می بریم
#شهادت_امام_صادق_
#علیه_السلام_
#مشهد_مقدس_
#رضا_یعقوبیان_
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
شهادت امام صادق علیه السلام
تو گل باغ ولایی مولا
یوسف آل عبایی مولا
صادق آلمحمد هستی
ششمین نور هدایی مولا
کرم از هر نگهت می بارد
صاحب جود و سخایی مولا
با احادیث پر از حکمت خویش
شیعه را راهنمایی مولا
ما همه درد، تو درمان همه
درد ما را تو دوایی مولا
شهر یثرب شده منزلگه تو
ساکن شهر صفایی مولا
هر گرفتار که سویت آید
گره از کار گشایی مولا
همچو جد و پدر و مادر خویش
تو معین الضعفایی مولا
علم پیغمبر اکرم در توست
شمع جان علمایی مولا
گرچه در غربتی همچون حیدر
مظهر صبر خدایی مولا
دارم امشب به دل سوخته ام
در غمت حال و هوایی مولا
من بمیرم به ره دین خدا
جان تو گشته فدایی مولا
همچو جدت به میان آتش
داشتی کرببلایی مولا
از غم آن همه ظلم وکینه
داشتی شور و نوایی مولا
دستگیر همه عالم اما
کشته ی زهر جفایی مولا
امشب از سوز جگر در غم تو
می کنم نوحه سرایی مولا
شاد درمحشرم از این همه لطف
که تو ارباب (رضایی) مولا
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#مشهد_مقدس
#رضا_یعقوبیان
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد
لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد
با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد
اينجان ميان روز زمين خورد مادرم
رويش عباى خويش امير عرب کشيد
شهر مدينه شهر زمين خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد
در کربلا زمانۀ غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد
شب هاى جمعه مادر ما داد ميزند
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد
بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد
صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد
ميخواست داد عمۀ ما را در آورد
آتش به قلب سوختۀ آن بى ادب کشيد
اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد
يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست
ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را
کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را
به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش
کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را
به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام
ولی از دست ندادند تماشایش را
درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش
بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را
کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد
بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را
او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد
جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را
او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار
زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد
می زند تا شکند بازویِ زهرایش را
دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده
عمه ی کوچک خود دید و نفس هایش را
خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب
کاش می شد که نبیند لبِ بابایش را
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ ولی می دانم
(( او سلیمان جهان است که خاتم با اوست))
زندگی نامه ی او سطر به سطرش روضه است
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک ، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضه ی سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزون تر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
#مربع_ترکیب
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده درتوصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین
تا ابد مرئوس ماییم و ریاست باشما
نازشصت هرکسی مارا رسانده تاشما
انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت
بحث و استدلال از عصرشما بالاگرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جا گرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند
آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی
از بقیه بی نیازیمو نیاز ما تویی
ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی
بانی ترویج عاشورا تویی! پس بی گمان..
خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خان
مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده
سهم تو دراین دیار آشنا غربت شده
بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده
خانه امن الهی سلب امنیت شده
آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید
ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید
پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنیست
نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنیست
دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنیست
بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنیست
کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی
پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی
گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست
راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟
راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟
راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟
راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند؟
چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟
نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد
نه کسی باتازیانه خواهری را میکشد
نه کسی از پشت موی دختری را میکشد
نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد
نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست
قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست
#سید_پوریا_هاشمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
مظلوم آقا
آتش انداخته انگار ز پا تا به سرم
بس که زد طعنه به من، سوخت تمام جگرم
روح، زندانی این جسم نحیفم شده است
مانده در این قفسِ تنگ، فقط بال و پرم
کارم افتاده به دست دو سه تا گزمهء مست
زیر این بار بلا راست نمی شد کمرم
می کشیدند مرا در وسط کوچه شبی
می زدم بر رخ خود لطمه به یاد پدرم
سیلی و آتش و میخ و در و دیوار و لگد
رد شد آن صحنهء تاریک ز پیش نظرم
آه از سینه ی تنگی که برایم مانده
وای از روضهء مادر که شده دردسرم
گرچه یک عمر دلم از غم او می سوزد
بی پر و بالم و درگیر عذابی دگرم
هیچ روزی نشده تلخ تر از عاشورا
می دهد رنج، غم یار ز شب تا سحرم
طاقتم رفت که می گفت کسی در گودال
سرش اینجاست، ببر حمله دگر سوی حرم
گوشواره، گلِ سر، معجر و مثل اینها
شده تصویر پر از خونِ دو چشمان ترم
چقدر بی سر و پا دور حرم سرگردان
چقدر درد که آمد همگی دور و برم
جان من بر لبم آمد، نفسم می سوزد
آه افتاده در این لحظه کجاها گذرم
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
دوباره کینه ها انداخت آتش در دلِ کوچه
به پا شد داغ سنگینی دوباره داخلِ کوچه
مصیبت دیده و بگذار در حال خودش باشد
دلِ من هم گرفته باز هم مثل دلِ کوچه
همان دود و همان شعله! فقط با این تفاوت که
دو دست پیرمردی بسته شد در منزلِ کوچه
اگر بردند با پای برهنه علتش این بود
که در تاریخ باشد ردّ حقّ و باطلِ کوچه
کشیدند و چه محکم بر زمین خورد و زبانم لال
به روی صورتش پاشیده شد آب و گِلِ کوچه
محاسن گرد و خاکی، تازیانه، طعنه و تهمت
جسارت های ِ کفرآلود می شد حاصلِ کوچه
رئیس مذهب شیعه در آن اوجِ بلا حتی
نظرها داشت با لطف و کرَم بر سائلِ کوچه
میان گریه ها میگفت: وا أمّاه...یازهرا(س)
همین ذکر پیاپی گفتنش شد قاتلِ کوچه
عبایش رفت زیر سمّ مرکب گفت یاجدّاه
به جز گودال، مقتل شد پس از این شاملِ کوچه!
#مرضیه_عاطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
واویلا
هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد
داد بیداد که یک روز به جعفر افتاد
یا رب این شعله چرا ول کن این طایفه نیست؟!
باز از خیمه گذشت و روی این در افتاد
وضویش خورد به هم بس که تکانش دادند
سر سجاده خود با دل مضطر افتاد
با عصا هم بدود باز زمین می افتد
بی عصا رفت و به هر کوچه مکرر افتاد
پس کجایند دراین واقعه شاگردانش؟
پیش چشمان همه حرمت منبر افتاد
تا زمین خورد صدا زد ز جگر وا اماه
پشت در یاد زمین خوردن مادر افتاد
مادرش خورد زمین خورد زمین خورد زمین
جلوی چشم علی فاطمه با سر افتاد
فضه امد کمکش ورنه مصیبت میشد
فضه با دیدن او پهلوی کوثر افتاد
گریه غربت زن قاتل شوهر باشد
پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد
آخر روضه ما حرف حسین است حسین
دشنه با حنجر خشکیده ی او در افتاد
ولی الله به یک ضربه تنش برگشته
گذر شمر به این ناحیه اخر افتاد
کینه اش با دوسه تا ضربه به پایان نرسید
انقدر زد روی تل یکسره خواهر افتاد
بانوک چکمه تنش این سو وآن سو می شد
بانوک نیزه سرش این ور و آن ور افتاد
آنکه درسجده فقط پای خدا می افتاد
وقت قتل علی اکبر شد و بدتر افتاد
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا مظلوم
گفتم خلیل زاده ام آتش عقب کشید
دستى به روى شانۀ من با ادب کشید
لعنت بر آنکه آتش از او با حیاتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشید
با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسایه اى ندید و کتک ها به شب کشید
اینجان میان روز زمین خورد مادرم
رویش عباى خویش امیر عرب کشید
شهر مدینه شهر زمین خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشید
در کربلا زمانۀ غارت غلام شمر
در خیمه ها رداى تنى غرق تب کشید
شب هاى جمعه مادر ما داد میزند
گیسو گرفت قاتل و سر را عقب کشید
بازار کوفه گریه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشید
صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشید
میخواست داد عمۀ ما را در آورد
آتش به قلب سوختۀ آن بى ادب کشید
اول شراب خورد و به سر یک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود روى لب کشید
یک سرخ مو بلند شد از ما کنیز خواست
ترسید دخترى و خودش را عقب کشید
قاسم نعمتی
#شعر_شهادت_امام_ششم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا امام صادق(ع)
آسمان را کمی تکان بدهید
نیمه شب آمده اذان بدهید
لذت گریه در نماز شبِ
خودتان را به عرشیان بدهید
باهمین قدّ و قامتی که خم است
بین سجده به شهر، جان بدهید
پا شوید و کمی قدم بزنید
تا به این شعله ها امان بدهید
پا به سجاده ات گذاشته اند
جلوهء صبر را نشان بدهید
تا دخیل قنوت تان باشد
فرصتی هم به ریسمان بدهید
میشود هتک تان عذاب علی
میخورد روضهء شما به علی
بیقرارم زحال محتضرت
از دل خون و چشمهای ترت
آن زمانی که می کشیدندت
درد آمد عیادت کمرت
شکر، وقت نفس نفس زدنت
زن وبچه نبوده دور و برت
وسط کوچه ها ترا کشته
خاطرات اسارت پدرت
گرچه شمشیر بر سرت دیدی
گذرت داده احمد از خطرت
بی عمامه صدا زدی که حسین
کاش می ماند عمامه ات به سرت
کاخ رفتی و این و آن نزدند
به لبت چوب خیزران نزدند
کاروانی در التهاب افتاد
دور دست همه طناب افتاد
سری افتاد از فراز سنان
چون عقیقی که از رکاب افتاد
آن گلویی که نصّ قرآن بود
دست آلوده ای خراب افتاد
شانه میکرد با وضو زهرا
گیسویی را که در شراب افتاد
چوب برداشت تا به لب بزند
با سکینه سپس رباب افتاد
عاقبت ماند روی آن لبِ خشک
جای چوبی که از شتاب افتاد
وای از چشم مست خیلی ها
معجر افتاد دست خیلی ها
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_امام_ششم #شعر_شهادت_امام_صادق
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
ما گداییم گدای پسر فاطمه ایم
بوسه زن های عبای پسر فاطمه ایم
بنویسید فدای پسر فاطمه ایم
گریه کن های عزای پسر فاطمه ایم
چشم ما چشمه ای اندازه ی دریا دارد
هر چه ما گریه کنیم از غم او جا دارد
پیرمردی که خدا در سخنش پیدا بود
زردی برگ گل یاسمنش پیدا بود
سنّ بالایش از آن خم شدنش پیدا بود
با وجودی که خزان در بدنش پیدا بود
نیمه شب بر سر سجّاده عبادت می کرد
مثل یک عاشق دلداده عبادت می کرد
ماجرایی که نباید بشود، امّا شد
باز هم واژه ی «حرمت شکنی» معنا شد
پای آتش به در خانه ی آقا وا شد
در آتش زده مثل جگر زهرا شد
ولی این بار در خانه دگر میخ نداشت
کار بر سینه ی پروانه دگر میخ نداشت
تا شکست آینه اش اشک زلالش افتاد
با تماشای چنین منظره بالش افتاد
تا که وحشت به دل اهل و عیالش افتاد
باز هم خاطره ای بد به خیالش افتاد
ناگهان سنگ دلی آمد و آقا را برد
بی عمامه پسر فاطمه را تنها برد
می دوید آه چه با تب نفسش بند آمد
پابرهنه پی مرکب نفسش بند آمد
وسط کوچه دل شب نفسش بند آمد
نه که یک بار مرتّب نفسش بند آمد
با چنین سرعتی افتادن آقا قطعی است
با زمین خوردن او گریه ی زهرا قطعی است
آهِ بی فاصله اش مرثیه خوانی می کرد
اشکِ پر از گله اش مرثیه خوانی می کرد
اثر سلسله اش مرثیه خوانی می کرد
پای پر آبله اش مرثیه خوانی می کرد
دختری را که یتیم است پیاپی نزنید
زخم هایش چه وخیم است! پیاپی نزنید
عمّه ام در سر بازار … نگویم بهتر
عدّه ای هرزه و بیکار … نگویم بهتر
با دف و هلهله و تار … نگویم بهتر
ناگهان چشم علمدار … نگویم بهتر
تا که او را جلوی نیزه ی سقّا بردند
ناله زد آه عمو روسری ام را بردند
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
نه رواقی، نه گنبدی،حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست
غیرمُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری،کنار تو نیست
بغضهایم کجا دخیل شوند
پس ضریحت کجاست آقاجان
روضه خوان ها چرا نمی خوانند
گریه ها بی صداست آقاجان
گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابه پای کبوتران شما
کاش می شد که دانه ای گیرم
امشب از دست مهربان شما
حرف ِ گلدسته را نباید زد
تا حسودان شهر بسیارند
از شما خانواده آقاجان
درمدینه همه طلبکارند
حیف آن چاهها که حیدر کند
چقدر مادرت دعاشان کرد
عوض آن همه محبت ها
این مدینه چه خوب جبران کرد
کاش ایران می آمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند
پیر مظلوم بی حرم،اینجا
پسران تو صاحب حرمند
کاش ایران می آمدی آقا
مُلک ری قبله ی ولا می شد
مثل مشهد برایتان اینجا
مشهد الصادقی بنا می شد
کاش ایران می آمدی آقا
قدمت روی چشم ما جا داشت
کاش خاک شلمچه و فکه
عطریاس عبایتان را داشت
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش رأفت و حیاء دارند
ریسمان دست هم نمی بندند
همه دلهای با صفا دارند
کاش ایران می آمدی آقا
در مدینه غریب افتادید
من بمیرم برایتان؛ گیر ِ
عده ای نانجیب افتادید
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند
حرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمی دارند
کاش ایران می آمدی آقا
نوکری تو کم ثوابی نیست
همه جا از فضائلت گویند
صحبت ازمجلس شرابی نیست
وحید قاسمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
فصل غم آمده زمان عزاست
کنج سینه شراره ها دارم
رخت ماتم به تن نمودم و باز
بین چشمم ستاره ها دارم
آسمان نگاه غمبارم
رنگ و بوی مدینه را دارد
هر چقدر آه هم اگر بکشم
از تب سینه باز جا دارد
آنکه یک عمر پای مکتب خود
روضه میخواند و عاشقانه گریست
گریه هایش شبیه باران بود
آن امامی که صادقانه گریست
ظلم تاریخ باز جلوه نمود
وقت تکرار قصه شومی ست
با تبانی آتش و هیزم
جاری از چشم، اشک مظلومی ست
آتش دشمنان به پا شده در
خانه ای در میان یک کوچه
میرود بی عمامه مردی در
غربت بی امان یک کوچه
داغیِ سینه میکند باور
بانفس هاش آه سردی را
خاک این کوچه ها نمیفهمند
غربت اشک پیر مردی را
پیر مردی که سوز آتش را
ساکت و بی کلام حس میکرد
پیرمردی که درد غربت را
مثل جدّش مدام حس میکرد
پیرمردی که تا زمین میخورد
نفسش در شماره می افتاد
دست خود میکشید بر روی خاک
یاد آن گوشواره می افتاد
یاد یک گوشواره خونین
یاد اشک نگاه طفلی بود
یاد آن مادری که زود گرفت
دست خود را به روی چشم کبود
نیمه شب تا که دشمن آقا را
میکشید او به ناله می افتاد
یاد یک کاروان و یک کودک
یاد اشک سه ساله می افتاد
یاد آن کودکی که حس میکرد
زخمِ زنجیرِ داغِ قافله را
شوری اشک او چه میسوزاند
زخم صورت ،و جای آبله را
مسعود اصلانی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
سلام الله،مولانا !سلام الله ای رهبر
سلام الله یا صادق،سلام ای حضرت جعفر
چه شبهایی نمازت را بنی العباس بر هم زد
و بُردت با جسارتها ،همانند پدر ،حیدر
میان کوچه ها بهرت ،مجسم گشت غمهایی
همان ایام تاریکی،که آمد بعد پیغمبر
گهی یک ابر تاریکی، به اوج آسمان دیدی
همان ابری که زد رعدی ،به رخسار گل ازهر
گهی باران پر بغضی،ز اشک مجتبی دیدی
که راه رجعت منزل ،نشان میداد بر مادر
گَه از فریاد بیجانی ،"خذینی فضّه"می آید
همانا کشته شد محسن، که افتاده به رویش در
و دَر گفتم به یاد آمد، حکایتهای آتش را
که تفتیده کند میخی،و سوزد مو و هم معجر
و باز از آتشم روضه،میان ذهن من جاری:
غروب کربلا وقتی،که از تل آمده خواهر
خبیثی داد فرمانی ،که سوزاندن روا باشد
و خیمه خیمه ها سوزد،و چوب و پرده خاکستر
حسین آن غیرت حق بر،شکسته نیزه زد تکیه
شعار راد مردی را، بیان فرمود بر کافر
صدای "عمه جان عمه"،فضای دشت را پیچد
و دخترها به گرد او ،مثال یاس و نیلوفر
به یکسو جمع می سازد،زنان دل پریشان را
ز یکسو میشود فکرِ ،نجات مردِ در بستر
تپشهای دلش اما، حسین بن علی گوید
هنوزش قلب زینب در میان مقتل دلبر
چقدر اشکت روان گشته،وبی تابی بر این حرفم
شوم خاموش یا مولا، نخوانم روضه ی دیگر
همان تاریخ عاشورا ،همان عهد غدیر خم
دعای حضرت ساجد،و ذکر منجی آخر
اگر بر ما رسید اینک،یقین از قال صادق شد
تو کوثر را شدی کوثر،و من شانئ،هو الابتر
ابراهیم لایق بر حق
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
آقا تورا چون حیدر کرار بردند
در پیش چشم بچه های زار بردند
تو آنهمه شاگرد داری پس کجایند!
آقا چه شد آنشب تورا بی یار بردند؟
این اولین باری نبود اینطور رفتید
آقا شمارا اینچنین بسیار بردند
وقتی شما فرزند ابراهیم هستی
قطعاً شمارا ازمیان نار بردند
آنشب میان کوچه ها باگریه گفتی
که عمه جان را هم سربازار بردند
یاد رقیه کردی آنجاکه شمارا
پای برهنه از میان خار بردند
این ظاهر درهم خودش می گوید آقا
حتما شمارا از سر اجبار بردند
سخت است اما آخرش تابوتتان را
آقاهزاران شیعه در انظار بردند
مهدی نظری
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
باز هم پشت در خانه صدا پیچیده
بوی دود است که در بیت ولا پیچیده
عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند
باز هم، همهمه در کوچه ما پیچیده
آن طرف نعره شیطانیِ« آتش بزنید»
این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده
خلوت پیرترین مرد مناجات شکست
حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده
چکمه از پای درآرید حرم محترم است
عطرِ سجاده آقا کفِ پا پیچیده
آبرو دارد وپیراهنِ او را نکشید
پیرمرد است به پاهاش رَدا پیچیده
دور تادور گلویش شده زخمی بس کن
خُب! ببین گوشه عمامه کجا پیچیده
بین درگاهی خانه نفسش بَند آمد
گوئیا زمزمه فضه بیا پیچیده
شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت
چه صداهاست که در کرببلا پیچیده
دختری داد زد عمه عموعباس کجاست؟
به پرو پای همه شمر چرا پیچیده؟
هر چه سر بود که اینان همه بر نیزه زدند
پس چرا حرمله دور شهدا پیچیده؟
یک نفرنیست بگیرد جلوی چشم رباب
یک سری را به سرِ نیزه جدا پیچیده
قاسم نعمتی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
تا که از آه سخن روی لبان می آید
باز هم حرف مدینه به میان می آید
تا که حرف از گل یاسی به زبان می آید
مهربان بانوی جنت نگران می آید
اشک از چشمه ی کوثر به زمین می ریزد
خاک از حرمت دلدار ز جا بر خیزد
قرن ها هست که ما داغ شقایق داریم
این چه امری است که از جانب خالق داریم
لطف یار است اگر یک دل عاشق داریم
همه از مرحمت حضرت صادق داریم
دین ما گر چه همان هدیه ی پبغمبری است
مُهرِ بر روی جبین و دل ما جعفری است
دلبری کز سخنش قفل دل ما وا شد
صد هزاران چو مسیح از دم او احیا شد
عشق ایجاد شد و غنچه و گل زیبا شد
دل بر او دادن ما روز ازل امضا شد
شکر خالق که شدیم از قِبَلِ او لایق
بشنویم از همه سو جمله ی قال الصادق
به خدا بی رخ او چشمه ی خورشید نبود
مهر و مهتاب نه و زهره و ناهید نبود
عارفان را به وصال این همه امید نبود
دین احمد پس از او زنده و جاوید نبود
آیه های سخنش جلوه ی قرآن دارد
ز حدیث لب او دیده چو باران دارد
عاقبت بر سر قتلش به جگر خون آمد
زهرِ منصور دوانیقی ملعون آمد
تا که افتاد زمین اشک چو جیحون آمد
مادر او ز جنان با دل محزون آمد
جسم آغشته به زهرش چو به بستر افتاد
گویی از غربت او عشق مکرر افتاد
او نیاورد دمی جز به خدا روی نیاز
وقت جان دادن اگر هر دو لبانش شده باز
لحظه ی آخر خود کرد سفارش به نماز
بود از داغ حسین یکسره در سوز و گداز
روضه بر جد غریبش همه دم می خوانده
اشک خون بهر غریبی حسین افشانده
گر چه در ظاهرش از زهر جفا جان داده
می توان گفت که از عشق خدا جان داده
یا که از داغ شه کرببلا جان داده
وز غم مادر و آن کوی بلا جان داده
هر چه بود این همه اندوه شده قاتل او
شعله ای گشته و آتش زده جان و دل او
به گمانم دم آخر که در آن بستر بود
ضجه و ناله کنان در بر او مادر بود
بس که در غربت و بی همره و بی یاور بود
یاد اندوه شه بی کفن و بی سر بود
او که هر صبح و مسا ذکر حسین بر لب داشت
دم آخر به دلش داغ غم زینب داشت
محمد مبشری
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
دم آخر به برم زود بیا مادرجان
تا کنم سفره دل پیش تو وا مادرجان
همه اعضای تنم مثل تنت آب شده
بین بستر بنگر حال مرا مادرجان
سوخت چون خانه تو خانه و کاشانه من
میزدم در وسط شعله صدا مادرجان
سوختن ارثیه مادری ماست ولی
صورت حور کجا شعله کجا مادرجان
نه فقط آن شب و نه آن صحنه، خدا میداند
روضه خوان تو شدم در همه جا مادرجان
یاد کردم ز کتک خوردن تو ،تا گفتند
میزدند پیرزنی را زجفا مادرجان
گفته بودم به همه مادر مارا کشتند
قنفذ و ضرب غلافش به خدا مادر جان
گفته بودم به همه بعد پییمبر شده بود
کار تو گریه به هر صبح و مسا مادرجان
گفته بودم به همه رکن تو را بشکستند
با همان ضرب در و ضربه پا مادرجان
گفته بودم به سرت پارچه ای می بستی
بعد از آن واقعه کوچه چرا مادرجان
گفته بودم به همه ناحلة الجسم شدی
شبهی ماند فقط از تو به جا مادرجان
گفته بودم به همه مادر ما غش میکرد
دم به دم بود چنین حال شما مادرجان
گفته بودم که شکست و به روی خاک افتاد
گوشوار تو زسیلی جفا مادر جان
گفته بودم که از آن هیزم نیم سوخته، هست
نزد ما ،تا برسد مهدی ما مادر جان
محمد مبشری
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#امام_صادق
من که کبوتر دلم،همیشه در هوای توست
همچو نسیم قدسیان،عازم آن سرای توست
دو چشم جان به سوی تو،کعبه ی کعبه کوی تو
قبله ی قلب خسته ام ،تربت دلربای توست
بقیع اگر چه خلوت از ، همهمه ی آدمیان
پر از حضور عرشیان ، به قبر باصفای توست
خیل ملک صف به صف از ، بارگه ات کند عبور
که بارگاه خاکی ات ، بهشت آشنای توست
هدیه هر فرشته بر ، جمع ملائک به جنان
ذره ای از خاک بقیع ، به عطر جان فزای توست
زائر قبر اطهرت ، زیارت خدا کند
که وجه بی بدیل تو،جلوه ای از خدای توست
مرا اگر که دعوتی ، بهر زیارتت کنی
جان دهم از شوق وصال،که این هم از عطای توست
ای که رئیس مذهبی،به مکتب خدای عشق
بقای دین احمدی،به لطف گفته های توست
جلوه ی رب ازلی،وارث غربت علی
معنی دین نبوی،تلالو ولای توست
به سن پیری ز پی،مرکب دشمنت روان
به کاخ آن که به لبش،طعنه و ناسزای توست
شرح نمی توان نمود،داغ تو را که گوییا
هر چه غریبی و غم است،جمع شده برای توست
رخت سیه به تن کند،مادر قد خمیده ات
اوکه همیشه گریه کن،به مجلس عزای توست
محمد مبشری
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
﷽ #سوم_خرداد
#سالروز_آزادی_خرمشهر
آن خطه که مانده روی لب فـریادش
گلگون بدمــد ز خــاک ها شمـشادش
دل های همه بسـوی خرمشـــهر است
شهــــری که خــداوند نمـــود آزادش
چــه مبارک سحـری بود و چـــه خرمشهری
چــه نوید ظفــــری بـود و چــه خرمشهری
خبــر آمـــد که شـــده لشــــکر دشمن نابود
چـــه مبارک خبــــری بـود و چه خرمشهری
در دل شـــهر که دشــمن هـمه را ویران کرد
چه شرار و شــرری بود و چــه خـــرمشهری
از غــــم مــــردم آن شــــهر و جـفای دشمن
وه چه خونین جگری بـود و چه خرمشهری
در شـب حمله ی مـــردان ز جـــان بگذشته
چه منور قـــمری بود و چـــه خــــرمشهری
نظــری داشـــت به الطــاف خــدا روح الله
چه خدایی نظری بود و چـــه خرمشـــهری
گـــفت آزاد شــد از لطـــف خـــدا خرمشهر
این چه نیکو اثــری بود و چه خـــرمشهری
جـبـهه در جبــهه دلیران سفــری داشته اند
چه مطـهر سفـــری بـود و چه خرمشــهری
پسری پیش پدر خفت به خون در آن شهر
چه دلاور پســـری بود و چــــه خرمشهری
«یاسر» اینـک ثمر خون شهید آزادی ست
این چه گلگون ثمری بود و چه خرمشهری
شاعر:استاد محمود تاری «یاسر»
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
«سوم خرداد»بود.
صبح روز سوم خرداد بود.
جان ز دنیای دنی آزاد بود.
وقت رفتن، وقت ایثار و جهاد.
وقت همت، وقت استمداد بود.
شهر خرمشهرِ خونین پیرُهن..
زیر پای قاتل و جلّاد بود.
بند پوتین های من چون بند دل..
محکم و یاد خدا در یاد بود.
دل ولی با عشق و با خشم و خروش..
مملوء بیزاری از بیداد بود.
سینه ام را کینه ی نامردمی
می فشرد و دل ز آن ناشاد بود
اسلحه در دست من جان می گرفت .
شاید آن هم تیشه ی فرهاد بود.
بی ستونی کامل از بیداد و غم.
در مقابل، شاخص الحاد بود.
می خروشیدم شبیه آذرخش.
آتشم تهدید استبداد بود.
شهرِخرمشهر اسیر و منتظر
انتظار شیر مردی راد بود.
گرچه خاکش سرخ و نخلش بر زمین.
در دل حق پیشه گان آباد بود.
می رسید از خشت خشت خانه ها.
آن سکوتی که همه فریاد بود.
بی مهابا حمله ایی جانانه شد
حمله ایی که خود نوید داد بود
حمله ایی سخت وسریع و آتشین.
بر صف دوُنانِ بی بنیاد بود.
آنچنان عرصه به دشمن تنگ شد.
کو چو گنجشگی اسیر باد بود.
دست او بالا سلاحش بر زمین.
کُشتگانش خارج از اعداد بود.
آری،آری لطف حق یاری نمود.
یاری از نوعی که خود، ارشاد بود.
نصرت جان برکفان،تقدیر حق.
جانثاران را ز حق امداد بود.
دیو بی رحمی ز پا افتاد و پس..
شهر خونین هم دگر آزاد بود.
#عرش(شیرانی)
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#شعر_آئینی
#غزل
#خرمشهر
بشنو داستان خرمشهر
لحظه ای از زبان خرمشهر
لطف حق بود ، سوم خرداد
فتح شد آستان خرمشهر
مدتی چکمه های بعثی شوم
بود بار گران خرمشهر
شد رها از اسارت شیطان
خاک قدسی نشان خرمشهر
تا که سیمرغ عشق ، بال گشود
در دل آسمان خرمشهر
خون مردان پاکباز و دلیر
شد مدال و نشان خرمشهر
وطن ماست دوستش داریم
جان ما هست و جان خرمشهر
قدر این خاک را بدانید ای -
مردم قهرمان خرمشهر
کمیل کاشانی - ۱۳۹۵/۳/۳
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
به مناسبت سوم خرداد سالروز #آزادسازی_خرمشهر
سفر کردند و پیدا شد چه ناپیدایِ بسیاری
عجین شد واژهٔ ایثار با معنایِ بسیاری
بخوان آیاتی از «إنّا فتَحنا» را به خطّ خون
که از تفسیر آن جاری شود دریایِ بسیاری
نمایان شد شجاعت بیشتر با فتح خرمشهر
همان فتحی که با خود داشت برکت هایِ بسیاری
تناور کرد سرو استقامت را، نشست این باغ
به داغِ لاله های عاشق و زیبایِ بسیاری
شنیدم کودکانی با یتیمی خون دل خوردند
شنیدم کم شدند از خانه ها بابایِ بسیاری
چه مادرها که دق کردند در آغوش ِ قاب عکس
چه همسرها که جان کندند با رؤیایِ بسیاری
اگر چه خون دل خوردند اما عشق میکردند
از آن سرما که شد سرشار از گرمایِ بسیاری
خدا آزاد کرد از پنجه هایِ رنج ایران را
جواب صبر شد روحیهٔ بالایِ بسیاری
خیانت کرد دشمن بر وطن اما خدا را شکر
به دست ضربهٔ کاری قلم شد پایِ بسیاری
پُر است از شیرهای در کمین هر گوشه از این خاک
هنوز ایرانمان دارد «جهان آرا»یِ بسیاری!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#دفاع_مقدس
#یادش_بخیر
#حاج_رضا_یعقوبیان ✍
کربلای جبهه ها یادش بخیر *
آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
میهمانانِ شهیدانِ خدا
عاشقانِ کربلا یادش بخیر
صبرشان در راهِ قرآن، زینبی
ما کجا ،آنها کجا، یادش بخیر
جبهه و ایثارِ جان در راه دوست
عشقِ مردانِ خدا یادش بخیر
نیمه شبها با خدا راز و نیاز
آن مناجات و دعا یادش بخیر
لحظه لحظه با خدا وُ اهلبیت
جمله از دنیا جدا یادش بخیر
پشت سنگر ها میان خاکریز
گریه های بی صدا یادش بخیر
جبهه ها وُ گریه های نیمه شب
بر شهید نینوا یادش بخیر
موقعِ حمله به رمزِ یاحسین
عاشقان کربلا یادش بخیر
در میانِ موجِ خون غلطان شدن
دست و پا از تن جدا، یادش بخیر
گریه بر درد و غمِ مظلومیِ
خاندانِ مصطفی یادش بخیر
جمعه ها با مهدیِ صاحب زمان
زمزمه، شور و نوا یادش بخیر
بر لبِ رزمندگانِ با صفا
ذکرِ " یا مهدی بیا" یادش بخیر
فاطمیه کُنجِ سنگرها ز غم
گریه بر خیرُالنسا یادش بخیر
وقتِ پیروزیِ جُنداللهیان
خنده ی روحِ خدا یادش بخیر
درمیان جبهه با رزمتدگان
لطفِ زهرا بر (رضا) یادش بخیر *
* "رضا" تخلص شاعر
.*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*