#تلنگـــــــر_و_تفکـــــــر
🚨مجلس ترحیم خودم*
♈بعد مرگم شده بود...
آمدم مجلس ترحیم خودم ،
همه را می دیدم
همه آنها که نمیدانستم عشق من در دلشان ناپیداست
♈واعظ از من میگفت...
از نجابتهایم،
از همهی خوبیها
و به خانمها گفت :
اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگینتر...
راستی این همه اقوام و رفیق !!؟؟
من خجل از همهشان !
من که یک عمر گمان میکردم
تنهایم
و نمیدانستم
من به اندازه یک مسجد پر از آدم ،
دوستانی دارم
♈همه شان آمدهاند!
چه عزادار و غمین...
من نشستم به کنار همه شان
وه چه حالی بودم ،
همه از خوبی من میگفتند
حسرت رفتن ناهنگامم ،
خاطراتی از من
که پس از رفتن من ساختهاند
از رفاقتهایم ...
از صمیمیت دوران حیات
یک نفر گفت: چه انسان شریفی بودم
دیگری گفت فلک گلچین است
♈یک نفر هم میگفت :
"من و او وه چه صمیمی بودیم" !!
و عجیب است مرا ،
او سه سال است که با من قهر است... !!
♈یک نفر ظرف گلابی آورد
و کتاب قرآن
که بخوانند کتاب
و ثوابش برسانند به من
گرچه برداشت رفیق ،
لای آن باز نکرد ...
و ثوابی که نیامد بر من
♈آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد
آمد آن گوشه نشست ...
من کنارش رفتم
اشک در چشم ، عزادار و غمین ،
خوبیام را میگفت
چه غریب است مرا ... !
♈آن ملک آمد باز...
آن عزیزی که به او گفتم من:
« فرصتی میخواهم »
خبرآورد مرا:
« میشود برگردی...
مدتی باشی ، در جمع عزیزان خودت...
نوبت بعد ، تو را خواهم برد...
♈روح من رفت کنار منبر...
و چه آرام به واعظ فهماند:
اگر این جمع مرا میخواهند،
فرصتی هست مرا...
میشود برگردم...
♈من نمیدانستم این همه قلب مرا میخواهند !
باعث این همه غم خواهم شد
روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز...
زنده خواهم شد باز
واعظ آهسته بگفت :
« معذرت میخواهم
خبری تازه رسیدهست مرا
گوئیا شادروان مرحوم ،
زنده هستند هنوز » !
خانمی جیغ کشید و غش کرد
و عزیزی به شتاب ،
مضطرب ،
رفت که رفت...
یک نفر گفت: « که تکلیف مرا روشن کن
اگر او مرد، خبر فرمایید
سوگواری بکنیم ! »
♈عهد ما نیست
به دیدار کسی، کو زنده است
دل او شاد کنیم
کار ما شادی مرحومان است !!!
واعظ آمد پایین...
مجلس از دوست تهی گشت عجیب !
صحبت زنده شدن چون گردید ،
ذکر خوبیهایم
همه بر لب خشکید...
♈ملک از من پرسید:
« پاسخت چیست ؟
بگو !
تو کنون میآیی !؟
یا بدین جمع رفیقان خودت میمانی!!؟؟ »
♈چه سوال سختی !
بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن...
زنده باشم بیدوست ؟
مرده باشم با دوست ؟
زنده باشم تنها !؟
مرده در جمع رفیقان، عزیز!؟
من که در حیرتم از کردهی این مردم نیز...!!!
♈کاش باور بکنیم
کاش بیدار شویم
خوب اندیشه کنیم
معنی واقعی آمدن و رفتن چیست ؟
ای کاش دلی شاد کنیم
تا زمانی که هنوز
زنده اندر برِ ماست...
✍سهراب_سپهری
@ala_allah
#تلنگـــــــر_و_تفکـــــــر
🔴 دل باید صاف باشد
🔹لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ #ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ، ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ!
🔸ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ!
🔹ﻫﻨﮕﺎﻡ #ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ #ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ!
🔸ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر، ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ #ﻧﻤﺎﺯ ﮔزارﺍﻥ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﯼ، ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
🔹ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🔸ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭلی ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ فرﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ...
🔹ﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ رفتار ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ "ﻧﯿﺖ" ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، "ﻋﻤﻞ" ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!
🔸ﭼﺮﺍﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ: "ﻧﯿﺖ" ﻭ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🔺بهشت را به بها دهند نه به بهانه...
@ala_allah
#تلنگـــــــر_و_تفکـــــــر
روزۍکه۱۴۴۰دقیقهاستوما..
نتونیمحداقلپنجدقیقهقرآنبخونیم
یعنےمحرومیتـ...
ازقرآنگوشہۍطاقچہڪلیپیام
سیننشده
داریم..!!
پاشیمبریمقرآنبخونیمیاچی؟
@ala_allah
#تلنگر_و_تفکر
🦋پدري فرزند خود را خواند. دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود نگاه كرد و گفت:
فرزندم چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتي و آن را كثيف نكردي؟!
پسر با تعجب پاسخ داد:
چون معلم هر روز آن را نگاه مي كند و نمره مي دهد.
پدر گفت: دفتر زندگي خود را نيز
پاك نگاه دار، چون معلمِ هستي، هر لحظه آن را مي نگرد و به تو نمره مي دهد...
ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري
آيا انسان نمي داند كه خدا او را مي بیند
سوره علق آیه 14🌿
#تلنگـــــــر_و_تفکـــــــر
👤تو تاکسی نشسته بودم طرف یه حرف قشنگی زد،
❗️گفت : جوونای الان مثل تریاکیای قدیمن،
🔺 اونا پای منقل میشستن و دنیاشون رو میساختن
بعد بلند میشدن میدیدن فقط یه ظرف خاکستر جلوشونه!
🔺نوجوونا و جوونای الان پای گوشی میشینن و دنیاشون رو میسازن
بعد بلند میشن میبینن هیچی ندارن...
#تقوای_مجازی
@ala_allah
#تلنگر_و_تفکر
آقا پسر! سلام👋
اگر درگیری به دوستی با جنس مخالف هستی
جزو یکی از دو گروه زیر میشی👇👇👇
○| محبت دروغین میکنی به طرف مقابلت
○| محبت واقعی و از ته دلت میکنی بهش
اگر جزو دسته اول هستی فقط یه لحظه تصور کن یه نفرم عین تو خواهر تورو گول بزنه
چه حسی پیدا میکنی؟!
اگر جزو دسته دوم هستی که چرا نمیری خواستگاری؟!
هرکسی لایق محبت های تو نیست...❌
عشق و توجه و علاقه اتو بذار برای خانواده ات و همسر آینده ات
#غیرت_علوی #حجاب_فاطمی #تقوای_مجازی
@ala_allah