#داستان
#دختر_شینا
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر
#قسمت_هفتاد_وهفت
💞سرش را پایین انداخته بود و گریه می کرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه. جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق.
از بین حرف هایی که این و آن می زدند، متوجه شدم جنازه ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با اینکه می توانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود.
به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یک ریز گریه می کرد و می گفت: «صمد! چرا بچه ام را نیاوردی؟!»
آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: «مادر جان! مرا ببخش. من می توانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آن ها هم پسر مادرشان هستند. آن ها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را می آوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی می دادم. اگر ستار را می آوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی می دادم.» می گفت و گریه می کرد. تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: «انگار صمد مجروح شده
💞صمد مجروح شده بود. اما نمی گذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد. خواهرش می گفت: «کتفش پانسمان شده انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد.» با این حال یک جا بند نمی شد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود.
روز سوم بود. در این چند روز حتی یک بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبه رو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت می کشیدم و سعی می کردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچه هایش نشکند. بچه ها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. می ترسیدم یک بار صمد بچه ها را بغل بگیرد و به آن ها محبت کند. آن وقت بچه های صدیقه ببینند و غصه بخورند.
عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: «دایی صمد باهات کار دارد.»
انگار برای اولین بار بود می خواستم او را ببینم. نفسم بالا نمی آمد. قلبم تاپ تاپ می کرد؛ طوری که فکر می کردم الان است که از قفسه سینه ام بیرون بزند. ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: «خوبی؟! بچه ها کجا هستند؟!»
گفتم: «خوبم. بچه ها خانه خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟!»
سرش را بالا گرفت و گفت: «الهی شکر.»
دیگر چیزی نگفتم. نمی دانستم چرا خجالت می کشم. احساس گناه می کردم
💞با خودم می گفتم: «حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چطور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم.» صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت می رفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: «بعد از شام با هم برویم بچه ها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده.»
بعد از شام صدایم کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون.
دنبالم آمد توی کوچه و گفت: «چرا می دوی؟!»
گفتم: «نمی خواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه می خورد.»
آهی کشید و زیر لب گفت: «آی ستار، ستار. کمرمان را شکستی به خدا.»
با آنکه بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: «مگر خودت نمی گویی شهادت لیاقت می خواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش.»
صمد سری تکان داد و گفت: «راست می گویی. به ظاهر گریه می کنم؛ اما ته دلم آرام است. فکر می کنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصه خودم را بخورم.»
داشتم از درون می سوختم. برای بچه های صدیقه پرپر می زدم. اما دلم می خواست غصه صمد را کم کنم. گفتم: «خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند.»
✍ادامه داد.....
💥☄💥☄💥☄💥☄💥
☄
⭕️حواسمان پرت نشود!
🔷کوتاه، صریح و بی پرده صحبت میکنم؛ حواسمان جمع باشد. وقتی #رهبری نظام از یک دکترین جهانی سخن میگویند، نکته ای با اهمیت را ذیل رفتارهای چند #سلبریتی یا زود یا دیر رفتن یک فرد قرار ندهیم. قبلا از تکنیک #کانال_انحرافی صحبت کرده ایم و اینکه هدف اصلی این تکنیک "منحرف کردن توجه مخاطب از یک مساله با طرح کردن موضوعی دیگر" است که البته آن موضوع دیگر به مراتب اهمیت کمتری دارد. به همین خاطر است که گاهی در جنجال های خبری مشاهده میشود برخی رسانه ها و مسوولان موضوعات جدیدی را طرح میکنند، تا توجه #مخاطب را از موضوع اصلی و مهم تر منحرف کنند.
🔷مخاطبان، اهالی رسانه و فعالان فضای مجازی، امروز باید مراقب باشیم با موضوعات درجه چندم سرگرم نشویم. موضوعاتی که به لحاظ ساختاری جذابیت دارند، اما اهمیت فراوانی ندارند. موضوعاتی که انرژی و توان را کاهش میدهد و قدرت تمرکز بر روی آنچه که باید را نیز میگیرند.
🔷سخن از #قوی_شدن و استکبارستیزی و #تروریستهای_جنتلمن است، اما ما اندر خم کوچه چند فعال سیاسی معلوم الحال و بازیگر معلوم الحال تر هستیم. سرگرم بازی های بیهوده نشویم و به هر مطلب به اندازه خودش ضریب دهیم.
🔷اگر دقت نکنیم این مدل اطلاعات با ما کاری خواهد کرد تا از کسانی که به آنها ظلم میشود متنفر باشیم و به کسانی که به آنها ظلم میکنند عشق بورزیم. در حجم اخبار، چشمان تیزبین داشته باشیم تا آنچه باید و دارای اهمیت است را ببینیم نه آنچه می گویند تا ما توان تمرکز بر روی موضوعات مهم را از دست بدهیم.
🔷این بمباران اطلاعات شیوه جدید سانسور است، عملا فرصت دیده شدن برخی محتواها و تفکر درباره آنها از مخاطب گرفته میشود.
📝گفت🔻
سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن
به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم...
به ما چه فلانی دزدی میکنه! فلانی رشوه گرفت.. فلانی درد و مشکل داره!
📝گفتم🔻
#زیارت_عاشورا را خوانده ای...
دو دسته جمله دارد یا #سلام یا #لعن؛
جامعه هم دو دسته دارد...
مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان،
عاقبت هم دو دسته میشوند، #بهشت و #جهنم، وسط ندارد.
📝گفت 🔻
حتی #بیطرف ها؟؟؟؟
📝گفتم🔻
در زیارت #عاشورا جوابت هست...
( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله)
امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده...
البته زیاد هم بی طرف نبودند...
هر که در لشکر #حسین(ع) نباشد
در محفل شراب باشد یا نماز... یزیدی است.
گفت🔻
زمانه عوض شده ، فرق کرده...
گفتم🔻
باز زیارت عاشورا جوابت را داده،
(و اخر تابع له علی ذلک)
تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده..
قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد.
گفت🔻
با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟
گفتم🔻
یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی.
در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند.
گفت🔻
حسین زمان که در #غیبت است؟
گفتم🔻
اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، #مسلم ولی امر است.
👈ببین چقدر گوش به فرمان #ولی_فقیه هستی...👉
🌸 احکام 🌸
استفاده از کارت اعتبارى و پرداخت بهره
سئوال:
من از کارت دستگاه خودپرداز بانک استفاده مىکنم، که گاه (بدون اينکه پولى در حسابم باشد) از پول اعتبارى کارت خرج مىکنم ولى بايد يک درصدى اضافه بها به صورت ماهانه، نسبت به آن مقدار پولى که از کارت استفاده کردهام بپردازم. اگر اين بهره حساب مىشود، کفاره اين گناه چيست و چگونه مىتوانم خود و خانوادهام را از اين گناه در آينده خلاص کنم، چرا که بايد در طى بيست ماه آينده اين پول اعتبارى را با اضافه بها پس بدهم.
جواب) اگر با استفاده از کارت اعتبارى پول را به عنوان قرض دريافت کردهايد که بعداً با بهره بپردازيد، اصل قرض صحيح است
و پول قرضى حلال است، ولى درصد اضافه، اگر بابت كارمزد نباشد ربا و حرام است و شما شرعاً بدهکار آن نيستيد اگرچه بانک خواه و ناخواه از شما خواهد گرفت.
مجلس دگرگون شد
نطق حجتالاسلام مجتبی #ذوالنوری نماینده مردم #قم و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در نشست علنی امروز مجلس (یکشنبه 29 دی 98)
🔴رئیس جمهور با نیش و کنایه شیرینی وحدت را به کام مردم تلخ نکند/امروز مردم در شرایط بد معیشتی هستند و دولت مشکلات آنها را پیگیری نمیکند
🔶حجتالاسلام مجتبی #ذوالنوری نماینده مردم #قم و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در نطق میاندستور خود در نشست علنی امروز مجلس (یکشنبه 29 دی 98) گفت:
🔹دشمن فکر کرد که با شهادت شهید قاسم سلیمانی شروع یک دوره آرامش را برای خود رقم میزند، ولی با شهادت #شهید_سلیمانی کابوس آزاردهنده و مرگبار، بیخوابی، ناامنی، دلهره و اضطراب بر اردوگاه دشمن مستولی شده است.
🔹 باید بگوییم که فقط جمهوری اسلامی خونخواه شهید سلیمانی نیست، بلکه همه کشورهای حوزه جهانی #مقاومت_اسلامی خونخواه شهید سلیمانی هستند.
🔹خدا را شاکریم که در این ایامی که استکبار جهانی با اقدامات ناشیگرانه بعضی از داخلیها فکر میکرد جامعه ما دچار شکاف و اختلاف شده، در روزهای گذشته بزرگترین نماز جمعه تاریخ اسلام به امامت ولی امر مسلمین، #مقام_معظم_رهبری چشم جهانیان را به خود خیره و چشم دشمنان اسلام را کور کرد.
🔹امروز مردم ما به برکت خون شهید سلیمانی به یک #وحدت رسیدند. درخواست من از مسئولان و به طور ویژه از آقای رئیسجمهور این است که در سخنان خود این قدر آدرس عوضی و نیش و طعنه نداشته باشند. مزه شیرین این وحدت را در کام مردم تلخ نکنند.
🔹آقای رئیسجمهور! سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که 41 سال سینه خود را سپر دفاع از این مردم کرد، آسمان کشور را 41 سال امن نگه داشت. از کردستان تا آذربایجان غربی، تا گنبد و ترکمنصحرا، تا شرق و شمال و جنوب خراسان، تا سیستان و بلوچستان، تا خلیج فارس، تا خوزستان گلگلون از خون شهدای پاسدار، بسیج و نیروهای مسلح ما دلیل بر سینه سپر کردن پاسداران ما در همه صحنههای خون و خطر برای دفاع از این ملت است.
🔹 اگر اپراتوری به اشتباه برای دفع یک خطر بزرگتر دچار یک خطای انسانی شد، پاسداران ما اینقدر شجاعت، اخلاص و ایثارگری دارند که حتی در انظار عمومی تقصیر دیگران را هم به دوش بکشند و از مردم عذرخواهی کنند.
🔹 آقای رئیسجمهور! در حادثه #قطار_سمنان 46 نفر از هموطنان تبریزی ما بر اثر بیمبالاتی زیر مجموعه شما سوختند و خاکستر شدند. آیا شما یک کلمه از این مردم عذرخواهی کردید؟
🔹آقای رئیسجمهور! در فتنه بنزینی که بر اثر سوءمدیریتی شما، مملکت به خون و آتش کشیده شد، شما آمدید جلوی دوربین و به مردم گفتید من هم مثل شما خبر نداشتم و با خنده وقیحانه نمک بر زخم مردم پاشیدید.
🔹 آقای رئیسجمهور! در این ماجرا یا راست گفتید یا دروغ، اسناد میگوید شما خبر داشتید، اما خدا کند دروغ گفته باشید، چون اگر دروغ نباشد جرمش سنگینتر است. در دولت شما چه اتفاقی مهمتر از این حادثه باید رخ دهد که شما در جریان آن باشید و شما راحت پیش زن و بچهتان در حالی که مملکت دارد میسوزد شما با بیخیالی نخوابیده باشید؟! دوران گفتار درمانی تمام شده، آیا برای این موضوع #عذرخواهی کردید؟
🔹 آقای رئیسجمهور! آیا روزی که مردم را فریب دادید که کاری میکنید هم چرخ صنعت بچرخد و هم سانتریفیوژها و امروز هر دو آنها قفل است، از این مردم عذرخواهی کردید؟
🔹آقای رئیسجمهور! به مردم گفتید روز اول اجرایی شدن #برجام تمامی تحریمها بالمره برداشته خواهد شد. بابت این فریب آیا از مردم عذرخواهی کردید؟ آیا امروز از مردم عذرخواهی کردید که در این سختی معیشتی دست و پا میزنند؟
🔹 در یزد به مردم گفتید بشارت، مژده میخواهیم به 18 میلیون نفر یارانه جدید معیشتی بدهیم، اما به آنها نگفتید با گران کردن بنزین میخواهید هزینه زندگیشان را چند برابر کنید. امروز هم هر کسی به ما مراجعه میکند، میگوید به ما یارانه داده نشده است. آیا به خاطر این بلایی که سر مردم آوردید یک بار از آنها عذرخواهی کردید؟
🔹 مجلس یک کمیته راستیآزمایی تشکیل دهد. امروز مردم در شرایط بد معیشتی هستند و دولت مشکلات آنها را پیگیری نمیکند
#انتقام_سخت
🌸 داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله 🌸
💠 حکایت 💠
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.
📚منابع:
➖نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام، ج 2، ص 77-78.
➖تاریخ مقام الامام المهدی فی الحله، ص ۶۲
➖کتاب پیام امام زمان، سید جمال الدین حجازی
⭕️از دورانی که سگ آمریکایی بالاتر از شاه ایران بود ، رسیدیم به دورانی که کفش یک سردار ایرانی ، قیمتی تر از سر رئیس جمهور آمریکا شد.
🔹 روح امام خمینی(ره) و شهدای انقلاب اسلامی، خصوصا #سردار_دلها #شهید حاج قاسم سلیمانی شاد.
👈 انشاءالله خداوند به رهبر عزیزمان سلامتی عطا کند که همچین اقتداری را مدیون تدابیر ایشان هستیم!
Zonnori_Notqe_Enqelabi.mp3
6.8M
✅ نطق طوفانی و انقلابیِ مجتبی ذوالنور در مجلس
.
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
صحبت از مادر که می آید هیاهو می شود
بغض هایِ زخمى ام بینِ گلو رو می شود
روضه وقتی روضه ی ناموسی است و کوچه ها
لطمه و سیلی ،نصیبِ طاقِ ابرو می شود
روضه ی صدّیقه کبرا.. نه جایِ هرکس است
هر کسی مَحرم شود گریه کُنِ او می شود
اینقدر تأثیر دارد اشک هایِ فاطمی..
زمزمی می سازد از چشم و چنان جو می شود
روضه خوان می خواند از (در) می زنم بر سینه ام
در خیالِ من تداعی زخمِ پهلو می شود
مادرم تا می زند شانه به مویِ خواهرم
در دلم غوغایی از اندوهِ بازو می شود
گوشه ای کز کردن و ساکت نشستن یک خطاست
صحبت از مادرکه می آید هیاهو می شود
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا
ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی زهرا
چنان که بی علی زهرا ندارد کفو و همتایی
علی آری علی یکتای بی همتاست بی زهرا
به قدر قدر و کوثر می خورم سوگند نزد حق
که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی زهرا
نه جنت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را
نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی زهرا
مبادا ناقۀ او پا گذارد دیر در محشر
که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی زهرا
به آیات شفاعت می خورم سوگند در محشر
شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی زهرا
به پیشانی اهل جنت این مصراع بنوشته
که جنت دوزخ رنج و عذاب ماست بی زهرا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا همیشه داشت که چون خود مثل نداشت
از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت
حتی اذانِ حیّ علَی الغربت علی
بی ذکر نام فاطمه خیرالعمل نداشت
شیعه دلش چنین ز غمِ در نمی شکست
مانند مرتضی اگر این خانه یل نداشت
هر چند سومین پسرش را بدون شک
در اوج عرش داشت ولی در بغل نداشت
سوگند می خورم به خود نام فاطمه
زهرا اگر شهید نمی شد اجل نداشت
265986_-210886.mp3
3.46M
♨️سخنان مهم استاد #رائفی_پور
در شهر قم پیرامون انتخابات در چندماه آینده:
"این مثلث یادتان باشد؛
حقوق زن، حقوق کارگری، فیلترینگ
خط انتخابات برای دوگانه سازی"