eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
21.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 _هیچے میگم میخواے بریم کهف❓ سرمو بہ نشونہ ے تایید نشوݧ دادم قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد ممکـݧ هم بود کہ داغون ترم کنہ چوݧ دفعہ ے قبل با علے رفتہ بودم وارد کهف شدم هیچ کسے نبود رفتم و همونجایے کہ دفعہ ے قبل با علے نشستہ بودیم ،نشستم قلبم کمے آروم شد. اصلا مگہ پیشہ بہ شهدا پناه ببرے و کمکت نکنـ❓ _دیگہ اشک نمیریختم ، احساس خوبے داشتم چشمامو بستم و زیرلب گفتم: خدایا هر چے صلاحہ هموݧ بشہ بہ مـݧ کمک کـ و صبر بده حرفهایے کہ میزدم دست خودم نبود مـݧ، اسماء اے کہ انقد علے و دوست داشت خودش با دست هاے خودش راهیش کردو الاݧ از خدا صبر و صلاحشو میخواد _روزها همینطورے پشت سر هم میگذشت حوصلہ ے هیچ کارے و نداشتم اکثرا خونہ بودم حتے پنج شنبہ ها هم نمیرفتم بهشت زهرا هر چند روز یکبار علے زنگ میزد بهم اما خیلے کوتاه حرف میزد و قطع میکرد روز هایے کہ باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره بے و حوصلہ بودم _هرشب راس ساعت ۱۰ روبروے پنجره میشستم و بہ ماه نگاه میکردم. مطمعـݧ بودم کہ علے هم داره نگاه میکنہ و دلش برام تنگ شده 🔹🔹🔹 _با صداے گوشیم از خواب بیدار شدم دستم رو از پتو آوردم بیروݧ و دنبال گوشیم میگشتم زنگ گوشے قطع شد از ترس اینکہ نکنہ علے بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم با چشماے نیمہ بازم قفل گوشے و باز کردم مریم بود _پوووفے کردم و دوباره روے تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم گوشیم دوباره زنگ خورد با بے حوصلگے برش داشتم و جواب دادم الو❓ الو سلام دختر کجایے تو❓چرا دانشگاه نمیاے❓ علیک سلام. حال و حوصلہ ندارم مریم وا ینے چے. مثل ایـݧ افسرده ها نشستے تو خونہ خوب حالا کارم داشتے❓ آره اسماء میخوام ببینمت ، باهات حرف بزنم راجب چے _راجب محسنے ، ازم خواستگارےکرده خندیدم و گفتم:محسنے❓خوب تو چے گفتے❓ هیچے ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقا کہ بعدشم سریع ازش دور شدم علے قبلا یہ چیزهایے بهم گفتہ بود ولے فکر نمیکردم جدے باشہ _خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یہ خواستگار برات اومده اونم پروندیش خندیدو گفت: واقا کہ حالا کے ببینمت❓ دیگہ واسہ چے میخواے ببینیم❓تو کہ پروندیش یہ کار دیگہ اے دارم. حالا اگہ مزاحمم بگو مـ کہ دارم میگم تو بہ خودت نمیگیرے إ اسماء شوخے کردم بابا ، بعد از ظهر بیا خونموݧ دیگہ هم زنگ نز میخوام بخوابم پروووو. باشہ ، پس فعلا فعلا _گوشے رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم چشمام داشت گرم میشد کہ گوشیم دوباره زنگ خورد فکرکردم مریم ، کلے فوشش دادم بدوݧ اینکہ بہ صفحہ ے گوشے نگاه کنم جواب دادم بلہ❓مگہ نگفتم دیگہ زنگ نز❓ صداے یہ مرد بود ، رو صفحہ ے گوشے نگاه کردم محسنے بود سریع گوشے قطع کردم خدا بگم چیکارت نکنہ مریم _دوباره زنگ زد صدامو صاف کردمو جواب دادم. بلہ بفرمایید❓ سلام خوب هستید آبجے بعد از ازدواجم با علے بهم میگفت آبجے ، از لحـݧ آبجے گفتنش خندم گرفت ممنوݧ شما خوب هستید❓ الحمدوللہ ، ببخشید میخواستم راجب یہ موضوعے باهاتو حرف بزنم خواهش بفرمایید❓ ݧ اینطور ے کہ نمیشہ. شما کے وقت دارید ببینمتوݧ آخہ _حرفمو قطع کردو گفت: علے بهم گفت بیام و ازتو کمک بگیرم اسم علے رو کہ آورد لبخند رو لبم نشست بهتوݧ اطلاع میدم. فعلا خدافط خدافظ _چند دیقہ بعد گوشیم بازم زنگ خورد ایندفعہ با دقت بہ صفحہ ے گوشے نگاه کردم. با دیدݧ صفر هاے زیادے کہ تو شماره بود فهمیدم علے سریع جواب دادم الو سلام الو سلام اسماء جاݧ خواب بودے❓ عزیزم بیدار بودم چہ خبر❓ سلامتے. تو چہ خبر کے میاے❓ إ اسماء تو باز اینو گفتے❓دوهفتہ هم نیست کہ اومدم _إ خوب دلم تنگ شده منم دلم تنگ شده ، حالا بزار چیزیو کہ میخوام بگم باید زود قطع کنم با ناراحتے گفتم: خب بگو محسنے بهت زنگ زد دیگہ❓ آره ازت کمک میخواد اسماء هرکارے از دستت بر میاد براش بکــݧ باشہ چشم مـ دیگہ باید برم کارے ندارے❓ مواظب خودت باش چشم. خدافظ خدافظ _با حرص گوشے و قطع کردم زیر لب غر میزدم‌(ی دوست دارم هم نگفت)از حرفم پشیموݧ شدم حتما جلوے بقیہ نمیتونست بگہ دیگہ خوابم پرید. لبخندے زدم و از جام بلند شدم. اوضاع خونہ زیاد خوب نبود چو اردلاݧ فردا باز میخواست بره سوریہ براے همیـݧ تصمیم گرفتم کہ با محسنے و مریم بیروݧ حرف بزنم _یہ فکرے زد بہ سرم اول با مریم قرار میزارم بعدش به محسنے هم میگم بیاد و باهم روبروشوݧ میکنم کارهاے عقب افتادمو یکم انجام دادم و بہ مریم زنگ زدم و هموݧ پارکے کہ اولیـݧ بار با علے براے حرف زدݧ قرار گذاشتیم ، براے ساعت ۴قرار گذاشتم _بہ محسنے هم پیام دادم و آدرس پارک و فرستادم و گفتم ساعت ۵ اونجا باشہ لباسامو پوشیدم و از خونہ اومدم بیرو ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت.. ❤️💞❣💛 ❤️💞❣💛❤️💞❣💛
پیری ام کامل شده،قدّ کمانم را ببین مثلِ نیلوفر شدم نام و نشانم را ببین بعدِ تو خیلی شکسته تر شدم سلطانِ عشق جانِ من! باور نداری باز جانم را ببین سنگ ها خوردم به وقتِ خطبه خوانی یاحسین پلک را بر هم بزن زخمِ دهانم را ببین کلِّ دندانهایم شکسته در مسیرِ عاشقی عفو کن ای جانِ من،لکنت زبانم را ببین «اربعین است و رسیدم پابرهنه محضرت» خوب دقّت کن که آمد در کنارت خواهرت» همسٍفر بودم‌ چهل منزل کنارِ نیزه ها با بریده حنجرت بودی سوارِ نیزه ها بینِ کوفه تا زدم سر را به محمل ای عزیز اختلال افتاد یک لحظه به کارِ نیزه ها بسکه خون پاشید از پیشانی ات دلدارِ من پُر شده در ایِن جهان داد و هوارِ نیزه ها کعبِ نی می خورد یا بر پشت و بر پهلویِ من یا سرت می شد عزیز دل شکارِ نیزه ها «اربعین است و کبودم بدتر از نیلوفرم» «چشم وا کن تا ببینی قابِ عکسِ مادرم» هیچ می دانی چه آمد بر سرم بازارِ شام هیچ می دانی بسته بودند شهپرم بازار شام کوچه کوچه دور گرداندند زینب را حسین دل شکسته خون جگر شد خواهرم بازار شام ناسزاهایی شنیدم از دهانِ شامیان وا شده انگار پای مادرم بازار شام هیچ می دانی که تنها مانده بودم بی قرار مانده بودم با دلِ پُر مضطرم بازار شام «اربعین است و رسیدم با وقاری له شده» «آمدم از شامِ بد با اعتباری له شده» در سفر جایی ندیدم بدتر از بزمِ شراب بین یک طشتِ طلا بودی منم در التهاب با عصا یا خیزران می زد به لبهایت حسین در دلم افتاد بدجوری عزیزا اضطراب جامِ می در یک‌ طرف رأسِ بریده یک طرف کاش می دیدم تمامِ صحنه ها را یک سراب منجلی شد روضه ی عالم دراین مصراعِ شعر چشم های هیز بود و دخترانِ بی نقاب «اربعین است و رسیدم با گله در محضرت» «خواهشاً از من نپرس از حال و روزِ دخترت»
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد ... و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ... چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه پیاده رفتن ِ تا ، "کــربلا" فراق افتاد شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ... تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد همین که اذن دخول از لب تو جاری شد همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد... بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
🔹فیض زیارت🔹 مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را مبند این‌گونه بر یاران خود راه سعادت را گدایانت به شوق وصل می‌آیند و می‌گویند مگیر ای شاه از ما پاپتی‌ها این محبت را نجف تا کربلا عشق است، موکب موکبش رحمت خدا بخشیده انگاری به خُدامت سخاوت را چنان گِرد تو می‌آیند خَلقُ الله از هر سو تداعی می‌کند هر اربعین روز قیامت را تو با هفتاد و دو یارت به روی نیزه‌ها رفتی و آوردی کنار خویش هفتاد و دو ملت را اگر داغی به پا دارند تاول نیست می‌دانم زمین بوسیده در هر گام، پای زائرانت را
شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه داغِ تو دق داده مرا، مثل رقیه زل میزنم بر خاطراتِ با تو بودن با گریه های بی صدا، مثل رقیه بابایِ او بودی! برای من هم ارباب از تو وفا دیدم! وفا؛ مثل رقیه نام ِ تو را هر جا زمین خوردم سریعاً- گفتم به امید شفا، مثل رقیه کز کرده ام یک گوشه با دستانِ خالی دستانِ تو مشکل گشا، مثل رقیه دلتنگ پابوس ِ توام دستِ خودم نیست لبریزم از حال بکا، مثل رقیه بیزارم از تقدیر، از قسمت! از آنچه؛ کرده مرا از تو جدا... مثل رقیه دادی براتِ زائرانت را به جز من افتادم از پا بی هوا، مثل رقیه در سینه دردی مشترک داریم با هم جامانده ام از کربلا، مثل رقیه!
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه خوانی سوزناک روضه عالم اهل سنت برای امام حسین و بر روی منبر مسجد اهل سنت ✅
ورود قافله به کربلا در اربعین ،،،،،،،،،،، زینب آمد کربلا و کربلا در غم نشست کاروان شد نینوایی ، نینوا در غم نشست ناگهان بشکست بغض هر یتیم خون جگر ناله ها برخاست از دل ، هر صدا در غم نشست خیمه ها بر پا شد و شیون ز هر سو شد بلند همصدا با داغداران خیمه‌ها در غم نشست بار دیگر دختری از داغ بابا گریه کرد بار دیگر خواهری درد آشنا در غم نشست از علی بن الحسین آه جگر سوزی رسید حجت حق در غم خون خدا در غم نشست کربلا در کربلا و اربعین در اربعین هر که بود از اهل بیت مصطفی در غم نشست بس که سنگین بود داغ لاله های کربلا از همان آغاز غم ارض و سما در غم نشست از شرار شعله ها و شیون آل علی نی زمین می سوخت بلکه ماسوا در غم نشست مادری از داغ طفل شیرخوارش گریه کرد کودکی می سوخت در بزم عزا در غم نشست ناله های العطش آید هنوز از تشنگان از غم لب تشنگان آب بقا در غم نشست «یاسر» از داغ حسین بن علی قلب زمان در فضایی بی قرار و جانگزا در غم نشست
عبدِ ماتم زده ات باز هوایی شده است ذکر شيرين لبش نوحه سرایی شده است بی سبب نيست اگر گوشه چشمش شده خيس شب جمعه ست دلش كرب و بلایی شده است‌
🌹قسم به این دل ویران، 🌹دلم هوای تو دارد 💞به این دو دیده گریان، 💞دلم هوای تو دارد ❤️بجز وصال تو جانا، ❤️مراخیال دگرنیست 💚نشسته مست وغزل خوان 💚دلم هوای تو دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاملِ درد و پریشانی من، هجران ست مثل هرهفته همین وقت، دلم نالان است حالِ من خوب نشد وضعیتم بحرانیست شب جمعه ست فقط کرببلا درمان است ●➼‌┅═❧═┅┅───┄