eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.8هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️اذن شوهر برای فعالیت در فضای مجازی 🔷س 5374: آیا حضور و فعالیت زن بدون اذن شوهر در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جایز است؟ به ویژه اگر همراه با ارتباطات متقابلی با نامحرمان باشد. ✅ج: اذن شوهر لازم نیست، مگر اینکه موجب تضییع حق شوهر و یا تصرف در اموال او شود، لازم به ذکر است هر گونه ارتباط با نامحرم که مستلزم مفسده یا خوف وقوع در حرام باشد، جایز نیست. 📕منبع: leader.ir
✴️ جمعه 👈 18 مهر 1399 👈 21 صفر 1442👈 9 اکتبر 2020 🏛مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️امور دینی و اسلامی . 📛 صدقه صبحگاهی اثر نحوست را از بین ببرد. 📛 از منازعات ، دیدارها ، مشارکت ، سفر پرهیز شود . ✈️مسافرت : مسافرت خوب نیست . درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 👶برای زایمان خوب نیست . 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است . ✳️ خرید و فروش ملک و کالا . ✳️ کندن چاه و کانال . ✳️ و امور زراعی و کشاورزی نیک است. 📛 برای ازدواج و آغاز بنایی خوب نیست. 💑 انعقاد نطفه و مباشرت 👩‍❤️‍👩امروز.... پس از وقت فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند چنین ساعتی دانشمندی مشهور با شهرت جهانی گردد .ان شاءالله. 💑امشب... برای در جمعه شب (شب شنبه ) ، دستور خاصی وارد نشده است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) ، باعث دولت می شود. 💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.... یا ، زالو انداختن موجب روشنی دل می شود . ✂️ ناخن گرفتن جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود.. ✴️️ وقت استخاره در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است 😴 تعبیر خواب... خواب و رویایی که امشب (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در ایه ی 22 سوره مبارکه " حج " است. کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها... و از مفهوم و معنای ان استفاده که خواب بیننده را پیش آمدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هر چه سعی کند از آن خلاص نگردد.شما چیزی همانند ان قیاس گردد... ❇️️ ذکر روز جمعه اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸
💫⚡️⚡️💫 پرسید: چرا امام زمانتون نمیاد؟؟😏 گفتم: چون قرار نیس بیان😊 گفت: چی؟؟!!😯 قرار نیس بیاد؟؟!!😳پس چی میگین شماها؟؟!!😏🙄 گفتم: آره؛ قرار نیس بیان!!😊 قراره ..... بیاریمشون❤ اگه قرار باشه قطاری بیاد...🚋 قبلش همه ریلا باید سالم باشن....🛤 اصلا باید مسافر داشته باشه ... برا کی بیان...!!😔 ظهور را تمنا کنیم 🙏🏻 اللهم عجل لولیک الفرج 💕💕💕
🍃دلم تنگ است يامهدي 🍃کجاماندي؟ 🌷بگوديشب نمازت را 🌷کجاخواندي؟ 🍃کناربارگاه مرتضي بودي؟ 🍃وياکه زائرموسي الرضا بودي؟ 🌷بگودرمکه درحال دعاهستي ؟ 🌷ويامهمان شاه کربلا هستي؟ 💚وياهرنيمه شب دلتنگ وتنهايي 💚عزاداربقيع وقبرزهرايي؟ 💛دلم تنگ است يامهدي 💛براي ديدنت هردم 💛حلالم کن اگريکدم 💛توراآزرده ات کردم 🌷دراين دنياکه گرديده 🌷پراز نيرنگ ونامردي 🌷دعايت ميکنم هرشب 🌷که فردايش توبرگردي *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَليِّکَ الفَرَج*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 هفته به هفته می‌گذرد با خیال تو پس لااقل به حرمت خون خدا بیا بیش از هزار سال تو خون گریه کرده‌ای ای خون جگر ز غربت زینب‌کبری بیا 💔
✨﷽✨ 🔴حکایتی هارون‌الرشید و بهلول دانا ✍روزی هارون رشید تصمیم میگیرد تا در بین مردم شهر خود مسابقه ای به نام هرکس بزرگترین دروغ را برای من بگوید دخترم را به او خواهم داد . روز اول چند نفر پیش او می آیند وهرکس دروغی میگوید : یکی میگوید :(من کره زمین را روی دست هایم چرخانده ام ) نفر دیگر میگوید :(من در یک راه که راهزن داشت همه را کشتم و بقیه رو نجات دادم ) هارون رشید گفت همه راست است روز پنجم به پادشاه خبر آوردند وگفتند بهلول میگوید بزرگترین دروغ را برای پادشاه اورده ام اما دروغ نمی توانداز در ورودی شهر داخل شود باید به بیرون شهر بیایید هارون گفت باشد قبول است وقتی به بیرون رسیدند بهلول گفت این سبد بزرگ دروغ من است هارون گفت دروغت را برایمان بگو : 💥بهلول گفت :پدر شما در زمانی که این قصر را ساخت از پدر من ۱۰۰۰۰سکه طلا گرفت وگفت بعدا از پسرم سکه ها را بگیرید هارون گفت این دروغ است بهلول گفت پس من باید با دختر شما ازدواج کنم هارون گفت این سخن راست است بهلول گفت پس باید سکه های من را بدهید (داستانک‌ونکات‌ناب)
🚨 رئیس قوه‌قضایی رفته مرز پیگیر بازگشایی بازارچه مرزی و رونق صادرات شده. و جلوی غارت دشت مغان رو گرفته و به مرزبان‌های کشور سری زده! 🔻رئیس قوه‌مقننه رفته بیمارستان به کادر درمان روحیه بده درددل‌شون رو بشنوه! ⭕️رئیس قوه مجریه هم نشسته توی دفترش از روسای دوقوه دیگه گله می‌کنه که این کارها وسط کرونا کم عقلیه😐
‼️میزان نفقه 🔷س 5376: ۱. نفقۀ زن که بر شوهر واجب است، چه مقدار است؟ ۲. آیا ای که زن از شوهر دریافت می کند، در صورتی که تا پایان باقی بماند، دارد؟ ✅ج: ۱) عبارت است از هر آنچه زن به طور متعارف به آن احتیاج دارد، مانند غذا و وسایل مورد نیاز آن، لباس، مسکن، هزینۀ درمان بیماری های متعارف و نظافت و ... به مقدار و کیفیتی که برای امثال او متعارف است. ۲) نفقه خمس ندارد، هر چند احتیاط مستحب است كه اگر از زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود.
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 مطابق 📅 ۲۰ مهر ۱۳۹۹ هجری شمسی ۲۲ صفر ۱۴۴۲ هجری قمری ۱۰ اکتبر ۲۰۲۰ میلادی 👌 روز اول هفته را حتما با آغاز کنید . 🌸 اذکار روز شنبه : - یا رَبَّ العالَمین ( 100مرتبه ) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن 🌸 این شنبه روز خوبی است وضض برای امور زیر مناسب است: 🔹خرید و فروش و امور تجاری 🔹آغاز معالجات و درمان 🔹طلب خواسته ها و حوائج 🔹دیدن صاحب منصبان و بزرگان 🔹دیدارهای سیاسی 🔹تعلیم و تعلم 🔹کشاورزی و باغداری 🔹مسافرت 🌹 نوزادی که امروز متولد شود مبارک و خوش و قدم و محبوب دلها گردد ان شاالله. 🌷 در این شنبه شب جهت فرزند دارشدن ،به قصد بچه دار شدن ، دستور خاصی وارد نشده است. ولی مجامعت برای سلامتی مفید است. ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری خوب نیست و موجب فقر و بی پولی می گردد. ♦ یا در این روز از نظر ماه قمری ، خوب است و باعث قوت دل انسان می گردد. 💢️ این شنبه برای (رفع موهای بدن با نوره) مناسب است. 👕 شنبه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست . طبق روایات آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری و غم و اندوه می گردد. 🕧 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 🔹اذان صبح: ۴۳ : ۰۴ 🔹طلوع آفتاب: ۰۷ : ۶ 🔹اذان ظهر:: ۵۱: ۱۱ 🔹غروب آفتاب: ۳۵ : ۱۷ 🔹اذان مغرب: ۵۳ : ۱۷ 🔹نیمه شب شرعی: ۰۹: ۲۳ 💫ذات الکرسی عمود ۲۱:۰۰ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاوس ،سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
اولویت سوال و عمل برخی از مردم در اثر سهل انگاری وظایف خود را به گونه ای ناصحیح انجام می دهند و پس از گذشت مدت زمانی به فکر سؤال می افتند. در حالی که باید از ابتدا با کسب آگاهی لازم وظایف خود را صحیح انجام دهند. در اینجا به چند نمونه از آن ها اشاره می شود: 1. پولی که به عنوان امانت در اختیارش بوده خرج نموده و پس از مدت ها به فکر سؤال از مشروعیت عملش افتاده است. 2. روزه داری که از روی فراموشی چیزی خورده و فکر کرده روزه اش باطل شده، بدون سؤال از حکم مسئله روزه خود را باطل نموده و بعد از آن به فکر سؤال افتاده است. 3 یابنده ای که مالی را پیدا کرده ابتدا آن را استفاده می نماید و بعد از مدت ها به فکر حکم مسأله می افتد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ گریه حاج قاسم با شنیدن نوای حاج صادق آهنگران 🔹معلومه که سردار سلیمانی یاد دوستانش افتاده بود که یکی یکی رفته بودند...😔 ✍یاد نامه به شهید پور جعفری افتادم: 🔹من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم 🔹هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند 💔 ✍حاجی پس فقدان شما رو برای ما کی گردن میگیره؟💔
برداشت نادرست از ریا برخی ها ریا را مساوی با مخفی نبودن، می دانند، مثلاً تصور می کنند نماز شب را حتما باید مخفیانه بخوانند تا ریا نشود! در حالی که هر چند ریا در نماز شب جایز نیست، ولی لزومی ندارد آن را مخفیانه و به دور از چشم دیگران خواند. متن دقیق رساله: در نماز شب، در تاریکی خواندن و مخفی کردن از دیگران شرط نیست، اما ریا هم در آن جایز نیست. رساله آموزشی بخش قبله و اقسام نمازها
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند: خداوند از اين رو پيامبران را بر ديگر مردمان برترى داد كه با دشمنان دين خدا بسيار با مدارا رفتار مى كردند و براى حفظ برادران همكيش خود نيكو تقيه مى كردند.✨ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💚✺✦۞✦┄
🍃گل زیادست ولی آن گل بی خار کجاست؟ 🍂همدم باغ گل و زینت گلزار کجاست 🍃دل پر از غصه و دردست کسی می داند؟ 🍂حرم راز دل عالم اسرار کجاست 🍃حکمت دیده ی ما دیدن روی مه اوست 🍂ما همه چشم ولی چشمه ی افکار کجاست 🍃چشم یعقوب به دنبال پسر می گردد 🍂توی چاه است و یا بر سر بازار...کجاست
هـرشخصـی روزانه 25مرتبه بگوید أَسْتَغْفِر اللَّهَ‏ الْعَظِيمَ‏‌ الَّــذِي‌ لا إِلهَ إِلَّا هـُوَ الْحَيُّ الْـقـَيُّوم الَّــــذِي‏ لا يَــمُـوتُ‏ اَبــَداً آن شخص درنفس‌ خودش و مال و فرزندخود هیچ بدی نبـیند،مجـرب اســـت. 📚مخزن تعـویذات ص 33 💕💕💕
••• آخر‌وصیتنامه‌اش‌نوشتہ‌بود؛ وعدہ‌ۍما‌بهــشتــ بعد‌ روۍبهــشت‌ راخط زدہ بود اصلاح‌ڪرده‌بود : وعدہ‌ۍما"جَنَّتُ‌الْحُسِیْن‌علیہ‌السلام"» 🕊💌 💕💕💕
✍ برگی از خاطرات پرده را عقب زد که مهدی را در کت و شلوار دامادی ببیند مهدی سرش را خم کرد و از زیر درخت انار که غرق گل بود، رد شد قدش از مرد دیگری که مثل ساق دوش همراهش می آمد، بلندتر بود. کنار درخت آلو مکث کرد، اولین بار بود که صورت مهدی را از روبه رو میدید صفیه آهسته گفت: این هم آقای_داماد؛ زن ها سرشان را اوردند نزدیک سر صفیه. مادر بزرگ پرسید: کدام یکی داماد است؟ صفیه مهدی را نشان داد "همون که اورکت پوشیده" ولباس سبز سپاه که شلوارش بالای پوتین نیم دار گِتر شده و زانو انداخته بود... شهید مهدی‌ باکری
🔴 حرام شدن بهشت بر چند گروه خداوند بهشت را بر چند طايفه حرام كرده است: ❶ شراب خوار ❷ رباخوار ❸ غيبت كننده عده اى كه دور هم مى نشينند، غيبت مؤمنى را مى كنند تمامشان لاشخور (خوردن گوشت برادر مسلمان)هستند و لاشخور را در بهشت راه نمى دهند.اگر مى خواهى جزء لاشخورها نباشى تا در مجلسى كه نشسته اى، اگر كسى اسم مؤمنى را برد، تا خواست عيبى برايش بگويد، زود برخيز و بگريز، تا مى توانى جلويش را بگير. اگر چنانچه جلوى غيبت را گرفتى، خداوند هزار باب شر به رويت مى بندد، اگر جلويش را نگرفتى و كمكش كردى، خدا هم تو را 70 برابر غيبت كننده عذاب مى كند... 📚قصص الله يا داستان هايى از خدا مؤلف:قاسم و احمد ميرخلف زاده
وقتی که کارتان میگیرد و دورتان شلوغ میشود تازه اول مبارزه است ..، زیرا شیطان به سراغتان میاید‌..! اگر فکر کرده‌اید که شیطان میگذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کـنید ، هرگـز ..؛ 💕💕💕
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ _ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت سوار تاکسے شدم و روبروے پارک پیاده شدم روے نیمکت نشستم و منتظر موندم مریم دیر کرده بود ساعت و نگاه کردم ۴:۳۵ دیقہ بود. شمارشو گرفتم جواب نمیداد ساعت نزدیک ۵ بود اگہ با محسنے باهم میومدݧ خیلے بد میشد _ساعت ۵ شد دیگه از اومد مریم ناامید شدم و منتظر محسنے شدم سرم تو گوشیم بود کہ با صداے مریم سرمو آوردم بالا مریم همراه محسنے ، درحالے کہ چند شاخہ گل و کیک دستشوݧ بود اومدن... _با تعجب بلند شدم و نگاهشوݧ کردم ، مریم سریع پرید تو بغلم و گفت:تولدت مبارک اسماء جونم آخ امروز تولدم بود و مـݧ کاملا فراموش کرده بودم. یک لحظہ یاد علے افتادم ، اولیـ سال تولدم بود و علے پیشم نبود. اصلا خودشم یادش نبود کہ امروز تولدمہ امروز ک بهم زنگ زد یہ تبریک خشک و خالے هم نگفت. بغضم گرفت و خودمو از بغل مریم جدا کردم _لبخند تلخے زدم و تشکر کردم خنده رو لبهاے مریم ما سید محسنے اومد جلو سریع گفت: سلام آبجے ، علے بہ مـݧ زنگ زد و گفت کہ امروز تولدتونہ و چو خودش نیست ما بجاش براتو تولد بگیریم مات و مبهوت نگاهشوݧ میکردم دوباره زود قضاوت کرده بودم راجب علے مریم یدونہ زد بہ بازومو گفت: چتہ تو ، آدم ندیدے❓ _دوساعتہ دارے ما رو نگاه میکنے خندیدم و گفتم؛ خوب آخہ شوکہ شدم، خودم اصلا یادم نبود کہ امروز تولدمہ. واقعا نمیدونم چے باید بگم چیزے نمیخواد بگے. بیا بریم کیکتو ببر کہ خیلےگشنمہ روے یہ نیمکت نشستیم بہ شمع ۲۲سالگیم نگاه کردم از نبودݧ علے کنارم و مسخره بازیاش ناراحت بودم حتے نمیدونستم اگہ الان پیشم بود چیکار میکرد❓ _کیکو میمالید رو صورتم❓در گوشم بهم میگفت خانمم آرزو یادت نره ، فقط لطفا منم توش باشم. اذیتم میکردو نمیزاشت شمع و فوت کنم❓آهے کشیدم و بغضمو قورت داد زیر لب آرزوکردم "خدایا خودت مواظب علے مــݧ باش مـݧ منتظرشم" شمع و فوت کردم و کیکو بریدم مریم مث ایـݧ بچہ هاے دو سالہ دست میزدو بالا پاییـݧ میپرید _محسنے بنده خدا هم زیر زیرکے نگاه میکردو میخندید لبخندے نمایشے رو لبم داشتم کہ ناراحتشوݧ نکنم مریم اومد کنارم نشست: خوووووب حالا دیگہ نوبت کادوهاست إ وا مریم جاݧ همیـنم کافے بود کادو دیگہ چرا وا اسماء اصل تولد کادوشہ ها. چشماتو ببند حالا باز کـ. یہ اد کلـݧ تو جعبہ کہ با پاپیو قرمز تزئیـ شده بود ￿گونشو بوسیدم گفتم واااااے مرسے مریم جاݧ _محسنے اومد جلو با خجالت کادوشو دادو گفت: ببخشید دیگہ آبجے مـݧ بلد نیستم کادو بگیرم ، سلیقہ ے مریم خانومہ ، امیدوارم خوشتوݧ بیاد کادو رو باز کردم یہ روسرے حریر بنفش با گلهاے یاسے واقا قشنگ بود از محسنے تشکر کردم. کیک و خوردیم و آماده ے رفتـݧ شدیم. ازجام بلند شدم کہ محسنے با یہ جعبہ بزرگ اومد سمتم: بفرمایید آبجے اینم هدیہ ے همسرتوݧ قبل از رفتنش سپرد کہ بدم بهتو _از خوشحالے نمیدونستم چیکار باید بکنم جعبہ رو گرفتم و تشکر کردم اصلا دلم نمیخواست بازش کنم تو راه مریم زد بہ بازومو گفت: نمیخواے بازش کنے ندید پدید❓ ابروهامو بہ نشونہ ے ن دادم بالا و گفتم: ببینم قضیہ ے خواستگارے محسنے الکے بود دستشو گذاشت رو دهنشو آروم خندید بابا اسماء جدیہ _خوب بگو ببینم قضیہ چیہ❓ هر چے صب گفتم: واقعیت بود خوب❓ میشہ بشینیم یہ جا صحبت کنیم❓ محسنے و چیکار کنیم❓ نمیدونم وایسا رو کردم بہ محسنے و گفتم: آقاے محسنے خیلے ممنو بابت امروز واقا خوشحالم کردید شما دیگہ تشیف ببرید ما خودمو میریم پسر چشم و دل پاکے بود ولے اونقدرام حزب اللهے نبود خیلے هم شلوغ و شر بود اما الا و مظلوم شده بود _سرشو آورد بالا و گفت: خواهش میکنم وظیفم بود ، ماشیـݧ هست میرسونمتوݧ دیگہ مزاحمتو نمیشیم چہ مزاحمتے مسیرمہ ، خودم هم باهاتو کار دارم آخہ مـ با مریم کار دارم آها خوب ایرادے نداره مـݧ اینجا ها کار دارم شما کارتوݧ تموم شد بہ مـݧ زنگ بزنید بیام بعد هم ازموݧ دور شد _بہ نیمکتے کہ نزدیکمو بود اشاره کردم ، مریم بیا بریم اونجا بشینیم خوب بگو ببینم قضیہ چیہ❓ إم ...إم چطورے بگم❓میدونے اسماء نمیخوام بهت دروغ بگم کہ. مـݧ وحید و دوست دارم خندیدم و گفتم: منظورت محسنے دیگہ❓خب پس مبارکہ آره. اما یہ مشکلے هست ایـݧ وسط چہ مشکلے❓ خوانوادم چطور❓اونا مخالفـ❓ اونا بہ نظر مـݧ احترام میزارݧ اما... اما چے❓ _اسماء پسر عموم هم خواستگارمہ از،بچگے دائم عموم داره میگہ کہ مریم و ساما مال همـ. اما مـ ساما و میخوام او منو روحرف عموم هم نمیش حرف زد اینطورے کہ نمیشہ مریم یہ روز با پسر عموت دوتایے برید پیش عموت ایـ حرفایے کہ زدے و بهش بگید نمیشہ _میشہ تو بہ خدا توکل کـݧ اوووم. اسماء یہ چیز دیگہ ام هست... ادامه دارد... ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 _میشہ تو بہ خدا توکل کـݧ اوووم. اسماء یہ چیز دیگہ ام هست دیگہ چے❓ بہ نظرت منو وحید بہ هم میخوریم❓ظاهرموݧ شبیہ همہ اعتقاداتمو، او خیلے اعتقاداتش قویہ مریم اوݧ تورو همینطورے کہ هستے انتخاب کرده، بعدشم تو مگہ اعتقاداتت چشہ❓خیلیم خوبے _مریم آهے کشیدو سرشو انداخت پاییـ، چے بگم هیچے نمیخواد بگے اگہ حرفات تموم شده بہ او بنده خدا زنگ بزنم بیاد زنگ بز حالا امروز چطورے باهم رفتید خرید❓ واے بسختے اسماء از خوشحالے نمیدونست چیکار باید بکنہ از طرفے هم خجالت میکشید و سرش همش پاییـ بود همہ چیم خودش حساب کرد _اخے الهے. گوشے و برداشتم و بهش زنگ زدم ۵ دیقہ بعد در حالے کہ سہ تا بستنے تو دستش بود اومد اے بابا چرا باز زحمت کشیدید قابل شمارو نداره آبجے مریم بلند شدو گفت: خوب مـ دیگہ برم، دیرم شده _محسنے در حالے کہ بستنے و میداد بهش گفت:ماهم داریم میریم اجازه بدید برسونیمتو اخہ زحمت میشہ چ زحمتے آبجے شما هم پاشید برسونمتوݧ خندم گرفتہ بود. سرمو تکو دادم رفتیم سوار ماشیـݧ شدیم... مریم و اول رسوندیم بعد از پیاده شد مریم شروع کرد بہ حرف زدݧ... اولش یکم تتہ پتہ کرد إم چطوری بگم راستش یکم سخته ... _حرفشو قطع کردم، خوب بزارید مـ کمکتوݧ کنم راجب مریم میخواید حرف بزنید❓ إ بلہ. از کجا فهمیدید❓ خوب دیگہ... راحت باشید آقاے محسنے علے سپرده هواتونو داشتہ باشم دم علے آقا هم گرم. راستش آبجے، خانم سعادتے یا همو مریم خانوم بہ پیشنهاد ازدواج مـ جواب منفے داد. دلیلشو نمیدونم میشہ شما ازشوݧ بپرسید❓ بلہ حتما. دیگہ چے❓ _دیگہ ایـ کہ مـ کہ خواهر ندارم شما لطف کنید در حقم خواهرے کنید، مـ واقعا بہ ایشوݧ علاقہ دارم. اگر هم تا حالا نرفتم جلو بخاطر کارهام بود خندیدم و گفتم: باشہ چشم، هرکارے از دستم بر بیاد انجام میدم ایشالا کہ همہ چے درست میشہ... واقا نمیدونم چطورے ازتوݧ تشکر کنم _عروسیتو حتما جبرا میکنم ممنو شما لطف دارید، بابت امروز هم باز ممنو هوا تقریبا تاریک شده بود، احساس خستگے میکردم بعد از مدتها رفتہ بودم بیرو جعبہ ے کادو ها مخصوصا جعبہ ے بزرگ علے تو دستم سنگینے میکرد با زحمت کلید و از تو کیفم پیدا کردم و در و باز کردم _راهرو تاریک بود پله هارو رفتم بالا و در خونہ رو باز کردم ، چراغ هاے خونہ هم خاموش بود اولش نگرا شدم اما بعدش گفتم حتما رفتـݧ خونہ ے اردلا کلید چراغو زدم با صداے اردلاݧ از ترس جیغے زدم و جعبہ ها از دستم افتاد ￿واااااے یہ تولد دیگہ همہ بود حتے خوانواده ے علے جمع شده بودݧ تا براے مـݧ تولد بگیرݧ تولد ،تولد تولدت مبارک... ادامه دارد.. ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛