eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
چایی هارا روی میز گذاشتم و نشستم،علی هم روبه رویم نشست و گفت: -خانوم جان فردا ناهار شرمنده نمیتونم بیام خونه کاری پیش اومده باید برم ستاد ،غذارو با مامانینا بخور عزیز,اوناهم تنان،حاج اقا رفته روستا سر زمین . -باشه اقا. لبخندی زد و در دل من اشوبی راه افتاد. نگاهش به باند پیچی دستم که افتاد به سمتم امد و جلوی پایم زانو زد،با نگرانی پرسید: -چی شده هناس؟چرا دستتو باند پیچی کردی؟ با ارامش گفتم: -نگران نباش سید جان، یکم اب جوش ریختهفخوبم. -اب جوش ریخته؟حواستون کجا بوده خانوم؟چرا مواظب نیستی اخه؟؟؟؟؟ -علی جان گفتم که چیزی نیست. از جلوی پایم کنار رفت و روی مبل نشست. زنگ در به صدا درآمد،علی به سمت ایفون رفت و فهمیدم اقا حامد است.سوییشرتش را برداشت و به پایین رفت...از پشت پنجره به کوچه نگاه کردم زیر نور لامپ های شهرداری ایستاده بودند،علی کلافه بود و دستش را روی صورتش میکشید،اقا حامد هم دلداریش میداد،چه شده بود؟دیگر نمیتوانستم با این همه نشانه به خودم دروغ بگویم،پرده را انداختم و قرص سردرد خوردم،قدم زنان به اتاق رفتم و خوابیدم،چه خوابیدنی... هر نیمه شب پنهان نکن بی خوابی ات را بگذار بر روی زمین بی تابی ات را شبها کم آورده تو و بی خوابی ات را کانال_دعوت_کنید_تا_اونها_هم_بخونن😊😁 😍 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
در خانه قدم میزدم.. چشمان به قاب عکس عقدمان افتاد که روی میز خاطرات بود. یاد اولین اشناییمان کردم، یادم است روزی که از کنارم گذشتی با صدای بلند گفتم : هوی عمو حواست نیست؟ حداقل یقتو وا کن خفه نشی ،چشاتم وا کن با کله نری تو دیوار و تو تنها سکوت کردی و حتی سرهم تکان ندادی.از حرکتت حرصم گرفت و گاز دادم و از کنارت گذشتمفاما این اخرین دیدارمان نشد.. شبی بارانی که اسمان بغضش را باریده بود در بزرگراه ماشینم خراب شد و نیاز به باتری داشتم و هرچقدر چراغ میزدم کسی نایستاد،اگر هم می ایستادند پسر های مزاحم کثیف بودند ،تا ماشینی ایستاد و آن تو بودی, اما تو مرا ندیدی و وقتی نزدیک کاپوت شدی لحظه ای چشمت به چشمم افتاد و آن را پایین انداختی.بدون حرف باتری را به ماشین وصل کردی و استارت زدی، من فقط نگاهت میکردم،اما تو حتی یکبار هم نگاهم نکردی، نگاهی که ارزوی هر پسری بود. اما تو وو خیلی فرق داشتی خیلی.. بعد از تعمیر حتی نایستادی تشکر کنم، سوار شدی و راه افتادی ، سریع به دنبالت آمدم و کنار خانه ای استادی، پیاده شدی و خانمی در را برایت باز کرد، با تعجب دست بر صورتت کشید و کنار رفت، وارد خانه شدی و در بسته شد, ناخودآگاه درب ماشین را باز کردم و به سمت خانه تان راه افتادم،دستم را روی زنگ گذاشتم، بعد چند ثانیه همان خانم جلوی در آمد و گفت: - سلام،بفرمایید عزیزم - سلام خانوم، پایدار هستم.اومدم تا از پسرتون برای وصل باتری به ماشینم تشکر کنم و هزینش رو بپردازم. - تعمیر؟ - بله در بزرگراخ مونده بودم کمکم کردن میشه صداشون کنید؟ - بله دخترم چند دقیقه.. وقتی خواست در را ببند انگار به کسی برخورد کرد و هینی کشید، احساس کردم تو بودی، چون سریع تر از حدمعمول برگشت و گفت: - دخترم نیازی به پول نیست هر انسانی جای پسر من بود همین کارو میکرد، الانم خیلی سرده هوا سریع برو خونه سرما نخوری عزیزم. از لحن محبت امیزش و نگرانیش برای من، تعجب کردم و گفتم .- چرا .. هیچی بله بلاخره تشکر کنید دوبارهف ممنونم خدانگهدار. به سمت ماشین راه افتادم و نشستم.از حرکتت که از من فرار میکردی حرصم گرفته بود، عصبانی از خیس بودن لباس هایم لرزی به اندامم افتاد که بخاری ماشین را روشن کردم و دستم را جلوی دهان گرفته و ها کردم تا گرم شود، ترمز را پایین کشیدم و راه افتادم، آهنگ باران تویی از گروه چارتار پخش میشد، به تمام این اتفاقات فکر میکردم که وقتی کلاژ گرفتم نشد! گوشه ای ترمز زدم، انگار جسمی زیر کلاز بود. دستم را به زیر بردم و آن را بالا آوردم. کیف پولی مشکی، بازش کردم و عکس مادرت را دیدم و عکس اقایی که میانسال بود، انگار پدرت بود، کیف پولت هنگام استارت زدن از جیبت افتاده بود، باید برای پس دادنش دوباره به خانه تان میامدم،هعی. به خانه رفتم و با هزاران فکر و خیال خوابم برد. روز بعد بعد از کلاسم به سمت خانه تان حرکت کردم،کیفم را همراه کیف پولت برداشتم، زنگ را که زدم دختری جوابن در را باز کرد و گفت: - سلام، بفرمااید؟ - سلام خانوم، پایدار هستم، اومدم کیف پول برادرتون که تو ماشینم جا مونده بود رو پس بدم هستن؟ - نه عزیزم نیستن! انگار تعجب کرده بود، البته با طرز گفتن من تعجب هم داشت،احساس کردم در چم هایم دنبال چیزی میگردد، شاید نامزدت یا حتی همسرت بود , اما باحرفی که زد احتمالاتم را بهم ریخت. - ببخشید برادر من چرا تو ماشین شما بودن؟ خواهرت بود.. چه قدر شبیه.. با لبخندی گفتم: - ماجراش طولانیه فکر نکنم بخوای گوش بدی! - نه بگو اما نه اینجا بفرمایید داخل کسی خونه نیست منم تنهام هم صحبت خوبی پیدا کردم. - نه نه ممنونم مزاح.. نگذاشت حرفم را تمام کنم که دستم را گرفت و با محبت تعارفم کرد به داخل. حیاطتان مرا مجذوب خود کرد, با گل آرایی زیبا و دلربا. حوض ابی که ابی زلال داشت ، این صحنه یکی از فانتزی های ذهنم بود؛ پا به خانه گذاشتیم، من را به سمت هال راهنمایی کرد و به آشپزخانه رفت. خواهرت را میگویم.خانه را از دید گذراندم؛ قاب عکس هایی متعلق به دوران جنگ، قرانی سفید و زیبا با رحلی که ان را در اغوش گرفته بود، فرش های طرح سنتی و پنجره هایی بزرگ و دلربا. انرزی به راحتی درخانه در جان بود و حالم را خوب میکرد. خواهرت با دو استکان چایی آمد و کنارم نشست .با روییی گشاده گفت: - اسم من زینبه،خواهر علی اقا هستم و شما؟ # بامــــاهمـــراه باشــید🌹
1_494087482.mp3
3.93M
⚠️حتما ببینید قبر ما را به ۵ کلمه صدا میزند سخنران: 💕💕💕
مداحی آنلاین - مرثیه ماندگاری - علیرضا اسفندیاری.mp3
4.62M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃میخوام که یادی کنم از مرثیه های ماندگار 🍃که نوحه قدیمی ها تو سینه مونده یادگار 🎤 🌷 🌷
🌷🍃 نشستہ‌ام بنویسم هواے تو خوب اسٺ براے قلب شڪستہ صداے تو خوب اسٺ بهشٺ هر چہ ڪہ دارد نصیب اهلش باد ولے براے دل من هواے تو خوب اسٺ ⚜️❤️ ❤️⚜️ 🌷
عاملِ درد و پریشانی من، هجران ست مثل هرهفته همین وقت، دلم نالان است حالِ من خوب نشد وضعیتم بحرانیست شب جمعه ست فقط کرببلا درمان است ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌿🦋 از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟ 🔥شيطان گفت: رباخوار 🌿پیامبر فرمود: دوستت كيست؟ 🔥شيطان گفت: زنا كار 🌿پیامبر فرمود: همنشين صميميت كيست؟ 🔥شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار 🌿پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟ 🔥شيطان گفت: دزد و سارق 🌿پيامبر فرمود: كه پيامبرت كيست؟ 🔥شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده 🌿پيامبر فرمود: نور چشمی تو كيست؟ 🔥شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد. 🌿پيامبر فرمود: كه حبيب و دوستدارت كيست؟ 🔥شيطان گفت: كسيكه تارك نماز جمعه باشد. 🌿پيامبر فرمود: چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟ 🔥شيطان گفت: كه مجاهد فی سبيل ا... و كرد پای آنها 🌿پيامبر فرمود: چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟ 🔥شيطان گفت: توبه، توبه كننده 🌿پیامبر فرمود: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟ 🔥شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز 🌿پيامبر فرمود: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟ 🔥شيطان گفت: صدقه پنهانی و مخفی 💔
⤴️ خواندن ، در شب جمعه، بسیار سفارش شده است. بخوانیم و به نیت ❤️ و همچنین شادی روح 🕊🥀 💎طبق فرمایش آقا امام جعفر صادق(ع) هرکس در شبهای جمعه ✨سوره مبارکه جمعه✨ را بخواند کفاره گناهانش از این جمعه تا جمعه آینده خواهد بود. 📚ثواب الاعمال/ص۷۹ 💕💕💕
خرج تو میکنم دلتنگی هایم را ، به امید دیدار کربلای تو ... من دلم نازک است و زود می گیرد... اما ایمانم اگر به چیزی بند کند ، دیگر هیچ حرفی نمی تواند آن را سست کند ؛ ایمان دارم وقتی دلم عجیب برای تو تنگ می شود ...وقتی عجیب دل هوای دیدارت دارد ... وقتی عجیب جاذبه ی قلبم به سوی توست ... آن لحظه نوشته می شود به پایم ثواب زیارتت! و دلم قرص میشود که تو را از همین اتاقم و پشت پنجره ای نیمه باز زیارت کرده ام... وقتی که نسیم ، موهایم را نوازش میکند... به خودم تلقین می کنم که تو صدایم را شنیده ای و قدری از هوای ملکوتی بین الحرمینت را برای دل خسته ام فرستاده ای... من به همین چیزها دل خوش کرده ام و گرنه که تا بحال از غم دوریت ... دلم به حال خود میسوزد... دلم میسوزد که نمی توانم از نزدیک بـــبــــــویـــمــت...