eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
Taheri_Monajat_Babolharam.mp3
4.64M
|⇦•من آن کبوترِ هر جایی ام.. و توسل به امام زمان روحی له الفدا به نفس حاج محمد رضا طاهری •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ وقتی خود را ... فرقی نمی کند...کربلا باشد یا هرجا که هستید!قُربةًاِلَی الله ، اوراخواهیدکُشت
حتما بخوانید👇👇 داستان زن زیبا در سلول انفرادی مرد تنها! هارون الرشید کنیزى ‏خوش سیما به زندان امام موسى کاظم(علیه السلام) فرستاد تا آن ‏حضرت را آزار دهد. امام در این باره فرمود: به هارون بگو: «"بَلْ أَنتُم بِهَدِیتِکُمْ تَفْرَحُونَ"؛ بلکه شمایید که به هدیه خود شادمانید. مرا به این کنیز و امثال ‏او نیازى نیست.» هارون از این پاسخ خشمگین‏ شد و به فرستاده خویش گفت: «به نزد او برگرد و بگو که ما تو را نیز به‏دلخواه تو نگرفتیم و زندانى‏ نکردیم و آن کنیز را پیش‏ او بگذار و خود بازگرد.» فرستاده فرمان هارون را به انجام رساند و خود بازگشت. با بازگشت‏ فرستاده، هارون از مجلس خویش برخاست و پیشکارش را به زندان امام ‏موسى کاظم(ع) روانه کرد تا از حال آن زن تفحّص کند. پیشکار آن زن را دید که به سجده افتاده و سر از سجده برنمى‏دارد و مى‏گوید: "قدوس سبحانک ‏سبحانک". هارون از شنیدن این خبر شگفت‏زده شد و گفت: به خدا موسى بن جعفر، آن کنیز را جادو کرده است. او را نزد من بیاورید. کنیز را که ‏مى‏لرزید و دیده به آسمان دوخته بود در پیشگاه هارون حاضر کردند. هارون از او پرسید : «این چه حالى است که دارى؟» کنیز پاسخ گفت: «این حال، حال موسى‏بن جعفر است. من نزد او ایستاده بودم و او شب و روز نماز مى‏گذارد. چون از نماز فارغ شد زبان به تسبیح و تقدیس خداوند گشود. من از او پرسیدم: سرورم! آیا شما را نیازى نیست تا آن را رفع کنم؟ او پرسید: مرا چه نیازى به تو باشد؟ گفتم: مرا براى رفع حوایج شما بدین جا فرستاده‏اند. گفت: اینان چه هدفى دارند؟» کنیز گفت: «پس نگریستم ‏ناگهان بوستانى دیدم که اول و آخر آن در نگاه من پیدا نبود، در این ‏بوستان جایگاه‌هایى مفروش به پر و پرنیان بود و خدمتکاران زن و مردى‏که خوش سیماتر از آنها و جامه‏اى زیباتر از جامه آنها ندیده بودم، بر این‏ جایگاه‌ها نشسته بودند. آنها جامه‏اى حریر سبز پوشیده بودند و تاج‌ها و درّ و یاقوت داشتند و در دست‌هایشان آبریزها و حوله‏ها و هرگونه طعام‏ بود. من به سجده افتادم تا آن که این خادم مرا بلند کرد و در آن لحظه ‏پى ‏بردم که کجا هستم . » هارون گفت: «اى خبیث! شاید به هنگامى که در سجده بودى، خواب ‏تو را در گرفته و این امور را در خواب دیده باشى؟» کنیز پاسخ داد: «به خدا سوگند نه سرورم. پیش از آن که به سجده روم‏ این مناظر را دیدم و به همین خاطر به سجده افتادم . » هارون به پیشکارش گفت: «این زن خبیث را نزد خود نگه دار تا مبادا کسى این سخن را از او بشنود.» زن به نماز ایستاد و چون در این باره از او پرسیدند، گفت: «عبد صالح (امام موسى کاظم‏ علیه السلام) را چنین دیدم.» وقتی هم ‏از سخنانى که گفته بود، پرسیدند، پاسخ داد: «چون آن منظره را دیدم ‏کنیزان مرا ندا دادند که اى فلان از عبد صالح دورى گزین تا ما بر او واردشویم که ما ویژه اوییم نه تو . » این ماجرا چند روز پیش از شهادت امام کاظم علیه السلام رخ ‏داد اما آن زن تا زمان مرگش به همین حال بود. 📚بحارالانوار 💕💚💕
23.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب پس از کاشت نهال در روز درختکاری. ۹۹/۱۲/۱۵
امشب نگاه كن به اطرافت به خوشبختی هايت... به كسانی كه میدانی دوستت دارند... و به خدايی كه هرگز تنهايت نخواهد گذاشت... 🌟شبتون بخیر و مملو از آرامش🌟
💠🌿|••بسم‌اللہ‌الرحمن‌الرحیم••|🌿💠 🌸•🌸•🌸•🌸•🌸•🎀•🌸•🌸•🌸•🌸•🌸 ••🧡😌•• 🌿 رفقا‌...{🖐🏻} حواسمون‌باشہ..{🌱} یڪ‌قرن‌دیگہ‌هم‌داره‌تموم‌میشہ..{🙃} اما..☝️🏻 یہ‌آقایے‌هنوز‌نیومده..💫 یعنے‌یڪ‌قرن‌دیگہ گذشتہ‌..💛 اما‌.. هنوز‌زمین‌مهیاے‌آمدنش‌نیست {🍀} مشکل‌میدونے‌چیہ‌..؟ گناهای‌ماست..{💔} اگہ‌من‌و‌شما‌یڪ‌گناه‌رو‌بزاریم‌کنار‌ {☝️🏻} هریک‌ماه‌یک‌گناه‌چہ‌کوچیک‌چہ‌بزرگ‌بذاریم‌کنار‌ {🖐🏻} امام‌و‌مولامون‌میان..{🥺} زمین‌مهیای‌آمدنش‌میشہ..‌.{❤️} تاجوانم‌بده‌رخ‌نشانم... {👀} السلام‌علیڪ‌یا‌بقیة‌الله‌فےارضہ..{💫} 🦋 بی بی رقیه ‎‌‌‌‎ 💕💚💕
حـــــق النـــــاس یـــــعنے: ⭕️ بـــــابـــــدحـــــجابـــــے تـــــو دل ڪـــــسے زلـــــزلہ ۱۰ ریـــــشترے بـــــہ پـــــا ڪُـــــنے ولـــــے آوار بـــــرداریـــــش بیفتـــــہ گـــــردن هـــــمسرش... 💕❤️💕
• • گفـــــتم : دگـــــر قـــــلبم شـــــوق شهادتـــــ نـــــدارد ! گفتـــــ : مراقبـــــ ِنگاهتـــــ بـــــاش ... اَلعَین بَریدُ القَلب ؛ چـــــشم پـــــیغام رســـــان دل استــــــــــ . -شـــــهیداحـــــمدمشلبـــــ🌿 💕💛💕
🔰 حضرت شعیب میگفت : گناه نکنید که خدا بر شما بلا نازل میکند.. یکی آمد و گفت من خیلی هم گناه کردم ولی خدا اصلا بلایی بر من نازل نکرده! خداوند به حضرت شعیب وحی میکند که به او بگو اتفاقا تو سر تا پا در زنجیر هستی.. آن فرد از حضرت شعیب درخواست نشانه میکند. خداوند میگوید به او بگو که عباداتش را فقط به عنوان تکلیف انجام میدهد و هیچ لذتی از آنها نمیبرد.. امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند كمترين كاري كه درباره گناهکار انجـام مـیدهد اين است كـه او را از لـذّت مـناجـات محـروم مي‌سـازد. 💕💛💕
🌷اهمیت حجاب: 🌷۱.اولین دستور خدابه آدم ع فرمودازاین گیاه نخور، که حجابش نریزد لاتقرباهذه الشجره...۱۹اعراف 🌷فتکونامن الظالمین بی لباسی وبی حجابی،ظلم است 🌷ونتیجه ی بی حجاب بودن،اخراج ازبهشت شد. قال اهبطوامنها...۲۴ اعراف 🌷۲.اولین دستورخدابه همه انسانها: مواظب باشید شیطان لباستان را نگیرد.۲۷ اعراف 🌷۳.اول فرمودحجاب ، دوم فرمود،نماز وزکات.......۳۳احزاب 🌷۴. دوبار ازحضرت مریم ع تجلیل کرد، هردوبار،فرمود: باحجاب وعفیف بود التی احصنت فرجها ۱۲تحریم و۹۱ انبیاء 🌷۵.حضرت زهرا سلام الله علیها: بهترین عبادت برای زن،حفظ حجاب است 💕💚💕
خدايا🙏 یادم بده آنقدر مشغول عیب‌های خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم... یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم... یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه... یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم... یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"... یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم... یادم بده چشمانم را روی بدی‌ها و تلخی‌ها ببندم .. چرا که چشمان زیبا، بی‌شک زیبا مى بيند همه دنيا را 💕💙💕
: جانشین کم کم صداي اذان به گوش مي رسيد ... هر چند از دور پخش مي شد و هنوز از ما فاصله داشت ... - اگه اشکالي نداره مي تونم شغل شما رو بدونم؟ ... - يه کارآگاه پليسم ... از بخش جنايي ... چهره اش جدي شد ... براي يه لحظه ترسيدم ... ' نکنه من رو نيروي نظامي ببينه؟ ' ... نگاهش برگشت توي آينه وسط ... - احيانا ايشون همون کارآگاهي نيستن که ... و دنيل با سر، جوابش رو تاييد کرد ... ديگه نزديک بود چشم ها به دو دو کردن بيوفته ... نکنه دنيل بهش گفته باشه که من چقدر اونها رو اذيت کردم ... و حالا هم من رو آورده باشن که ... با لبخند آرامي بهم نگاه کرد ... نفسي که توي سينه ام حبس شده بود با ديدن نگاهش آرام شد ... - الله اکبر ... قرار بود کريس روي اين صندلي نشسته باشه ... اما حالا خدا اون کسي رو مهمان ما کرده که ... نفسش گرفته و سنگين شد ... و ادامه جمله اش پشت افکارش باقي موند ... - شما، اون رو هم مي شناختيد؟ ... - به واسطه دنيل، بله ... يه چند باري توي نت با هم، هم صحبت شده بوديم ... نوجوان خاصي بود ... وقتي اون خبر دردناک رو شنيدم واقعا ناراحت شدم ... خيلي دلم مي خواست از نزديک ببينمش ... و پيچيد توي يه خيابون عريض ... - نشد ميزبان خودش باشيم ... ان شاء الله ميزبان خوبي واسه جانشينش باشيم ... چه عبارت عجيبي ... من به جاي اون اومده بودم و جانشينش بودم ... از طرفي روي صندلي اون نشسته بودم و جانشينش بودم ... مرتضي ظرافت کلام زيبايي داشت ... يه گوشه پارک کرد ... مسجد، سمت ديگه خيابون بود ... يه خيابون عريض تمييز، که دو طرفش مغازه بود ... با گل کاري و گياه هايي که وسطش کاشته بودن ... با محيط نسبتا آرام ... از ماشين خارج شدم و ورود اونها رو نگاه کردم ... اون در بزرگ با کاشي کاري هاي جالب ... نور سبز و زردي که روي اونها افتاده بود ... در فضاي نيمه تاريک آسمان واقعا منظره زيبايي بود ... چند پله مي خورد و از دور نمای اندکی از حوض وسط حياطش ديده مي شد ... افرادي پراکنده از سنين مختلف با سرعت وارد مسجد مي شدن ... و يه عده بي خيال و بي توجه از کنارش عبور می کردن ... مغازه دارهاي اطراف هنوز توي مغازه هاشون بودن ... و يکي که مغازه اش رو همون طور رها کرد و وارد مسجد شد ... مغازه اش چند قدم پايين تر بود ... اما به نظر مي اومد کسي توش مراقب نيست ... از کنار ماشين راه افتادم و رفتم پايين تر ... و از همون فاصله توي مغازه رو نگاه کردم ... کسي توش نبود ... همونطوري باز رهاش کرده بود و رفته بود ... توي پرواز استانبول ـ تهران، حجاب گرفتن خانم ها رو ديده بودم اما واسم عجيب نبود ... زياد شنيده بودم که زن هاي ايراني مجبورن به خاطر قانون به اجبار روسري سر کنن ... اما اين يکي واقعا عجيب بود ... کمي بالا و پايين خيابون رو نگاه کردم ... گفتم شايد به کسي سپرده و هر لحظه است که اون بياد ... اما هيچ کسي نبود ... چند نفر وارد مغازه شدن ... به اطراف نگاه کردن و بعد که ديدن نيست بدون برداشتن چيزي خارج شدن ... کنجکاوي نگذاشت اونجا بمونم و از عرض خيابون رفتم سمت ديگه ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
سخنش با تو: هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد. و هرجوانی که نماز اول وقت را در حدتوان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم حسین( علیه السلام) خواهم کرد واورا دعا می کنم. باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد. "شهیدحسین محرابی" 💕🧡💕