ماجرای لیله المبیت در قرآن کریم
هجرت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مكّه به مدینه
یكی از داستانهای مهم زندگی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ ماجرای عظیم هجرت او و یارانش از مكّه به مدینه است، چنان كه قرآن در سوره انفال آیه 30، و سوره بقره آیه 207 به این مطلب اشاره كرده است، كه خلاصهاش چنین است:
هنگامی كه مسلمانان در مكّه در فشار و آزار شدید مشركان قرار گرفتند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ، مسلمانان را به هجرت به مدینه دستور داد، مشركان احساس خطر شدید كردند...
و با خود گفتند: هجرت مسلمانان به مدینه موجب تشكّل آنها در مدینه شده، و در آینده نزدیك، كار را بر ما سخت خواهد كرد. سران آنها در «دار النَّدوَه» مجلس شورای خود اجتماع كردند، و هر كدام در مورد جلوگیری از اسلام و دعوت پیامبر، پیشنهادی نمودند، چنان كه در آیه 30 سوره انفال به این توطئه، اشاره شده است.در اين زمان بود كه ابليس خود را به شكل يه پيرمرد مسن درآورده و به مجلس وارد شد و پيشنهاد خود را مطرح كرد
سرانجام پیشنهاد ابوجهل تصویب شد، پیشنهاد او این بود كه: «از هر قبیلهای، یك جوان شجاع به عنوان نماینده انتخاب شود، و همه آن نمایندگان در یك شب، خانه پیامبر را محاصره كنند، و به سوی او حمله كرده و او را در رختخوابش بكشند.»
آن شب فرا رسید، جبرئیل ماجرای توطئه كودتاچیان را به پیامبر خبر داد. پیامبر ماجرا را به علی ـ علیه السلام ـ خبر داد، و به او فرمود: «امشب در رختخواب من بخواب، تا كافران گمان كنند كه من در رختخواب خود خوابیدهام، به انتظار من در بیرون خانه بمانند و من پنهانی از خانه خارج شوم.»
با این كه خوابیدن در رختخواب پیامبر و افكندن روپوش سبز پیامبر بر روی خود، صد در صد خطرناك بود، حضرت علی با جان و دل، این پیشنهاد را پذیرفت، و در رختخواب آن حضرت خوابید. آن شب نمایندگان مشركان، با شمشیرهای برهنه، خانه پیامبر را محاصره كردند، پیامبر شبانه، بیآنكه مشركان متوجه شوند، در تاریكی شب از خانه بیرون آمد و به سوی غار ثور كه در هفت كیلومتری جنوب مكّه قرار گرفته، رفت و در آن جا مخفی شد، در این هنگام ابوبكر نیز همراه پیامبر بود.
سپس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از غار ثور به سوی مدینه هجرت نمود، آن حضرت در روز پنجشنبه اول ربیع الاول سال 13 بعثت از مكّه خارج شد و در روز 12 همین ماه به مدینه وارد گردید.[1]
مباهات خدا به فرشتگان در مورد خوابیدن علی ـ علیه السلام ـ
جبرئیل و میكائیل از سوی خداوند، كنار رختخواب حضرت علی ـ علیه السلام ـ آمدند، جبرئیل به آن حضرت گفت:
«به به! كیست مثل تو ای فرزند ابوطالب، كه فرشتگان به وجود تو (و فداكاری تو) مباهات میكنند.» آن گاه این آیه را از طرف خداوند، در شأن علی ـ علیه السلام ـ، به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل كرد:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردم (فداكار و باایمان، هم چون علی ـ علیه السلام ـ به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر) جان خود را در برابر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.»[2]
پي نوشت ها
[1]. اقتباس از سیره ابن هشام، ج 2، ص 126 به بعد؛ ناسخ التواریخ هجرت، ج 1، ص 14.
[2]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 23 و 29. (بقره، 207).
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حکومت جهانی امام مهدی
داستان اصحاب كهف در قرآن
أَمْ حَسِبْت أَنَّ أَصحَب الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ ءَايَتِنَا عجَباً(9)
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنك رَحْمَةً وَ هَيىْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشداً(10)
فَضرَبْنَا عَلى ءَاذَانِهِمْ فى الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً(11)
ثُمَّ بَعَثْنَهُمْ لِنَعْلَمَ أَى الحِْزْبَينِ أَحْصى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً(12)
نحْنُ نَقُص عَلَيْك نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى (13)
وَ رَبَطنَا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لَن نَّدْعُوَا مِن دُونِهِ إِلَهاً لَّقَدْ قُلْنَا إِذاً شططاً(14)
هَؤُلاءِ قَوْمُنَا اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَّوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسلْطنِ بَينٍ فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً(15)
وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ فَأْوُا إِلى الْكَهْفِ يَنشرْ لَكمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ يُهَيىْ لَكم مِّنْ أَمْرِكم مِّرْفَقاً(16)
وَ تَرَى الشمْس إِذَا طلَعَت تَّزَوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَات الْيَمِينِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ وَ هُمْ فى فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِك مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ مَن يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن يُضلِلْ فَلَن تجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِداً(17)
وَ تحْسبهُمْ أَيْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَات الْيَمِينِ وَ ذَات الشمَالِ وَ كلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطلَعْت عَلَيهِمْ لَوَلَّيْت مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْت مِنهُمْ رُعْباً(18)
وَ كذَلِك بَعَثْنَهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنهُمْ قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ كمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظرْ أَيهَا أَزْكى طعَاماً فَلْيَأْتِكم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَ لْيَتَلَطف وَ لا يُشعِرَنَّ بِكمْ أَحَداً(19)
إِنهُمْ إِن يَظهَرُوا عَلَيْكمْ يَرْجُمُوكمْ أَوْ يُعِيدُوكمْ فى مِلَّتِهِمْ وَ لَن تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً(20)
وَ كذَلِك أَعْثرْنَا عَلَيهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ أَنَّ الساعَةَ لا رَيْب فِيهَا إِذْ يَتَنَزَعُونَ بَيْنهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيهِم بُنْيَناً رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِم مَّسجِداً(21)
سيَقُولُونَ ثَلَثَةٌ رَّابِعُهُمْ كلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسةٌ سادِسهُمْ كلْبهُمْ رَجْمَا بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سبْعَةٌ وَ ثَامِنهُمْ كلْبهُمْ قُل رَّبى أَعْلَمُ بِعِدَّتهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلا قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلا مِرَاءً ظهِراً وَ لا تَستَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَداً(22)
وَ لا تَقُولَنَّ لِشاى ءٍ إِنى فَاعِلٌ ذَلِك غَداً(23)
إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُر رَّبَّك إِذَا نَسِيت وَ قُلْ عَسى أَن يهْدِيَنِ رَبى لاَقْرَب مِنْ هَذَا رَشداً(24)
وَ لَبِثُوا فى كَهْفِهِمْ ثَلَث مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسعاً(25)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىٍّ وَ لا يُشرِك فى حُكْمِهِ أَحَداً(26)
9. مگر پنداشته اى از ميان آيه هاى ما اهل كهف و رقيم شگفت انگيز بوده اند؟
10. وقتى آن جوانان به غار رفتند و گفتند: پروردگارا، ما را از نزد خويش رحمتى عطا كن و براى ما در كارمان صوابى مهيا فرما.
11. پس در آن غار سالهاى معدود به خوابشان برديم .
12. آنگاه بيدارشان كرديم تا بدانيم كدام يك از دو دسته مدتى را كه درنگ كرده اند، بهتر مى شمارند.
13. ما داستانشان را براى تو حق مى خوانيم . ايشان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان داشتند و ما بر هدايتشان افزوديم .
14. و دلهايشان را قوى كرده بوديم كه به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است و ما هرگز جز او پروردگارى نمى خوانيم ، و گرنه باطلى گفته باشيم .
15. اينان ، قوم ما، كه غير خدا خدايان گرفته اند، چرا در مورد آنها دليلى روشنى نمى آورند؟ راستى ستمگرتر از آن كس كه دروغى درباره خدا ساخته باشد، كيست ؟
16. اگر از آنها و از آن خدايان غير خدا را كه مى پرستند گوشه گيرى و دورى مى كنيد، پس سوى غار برويد تا پروردگارتان رحمت خويش را بر شما بگسترد و براى شما در كارتان گشايشى فراهم كند.
17. و خورشيد را بينى كه چون برآيد، از غارشان به طرف راست مايل شود و چون فرو رود، به جانب چپ بگردد. و ايشان در فراخنا و قسمت بلندى غارند. اين از آيه هاى خداست . هر كه را خدا هدايت كند، او هدايت يافته است و هر كه را خدا گمراه ك
ند، ديگر دوستدار و دلسوز و رهبرى برايش نخواهى يافت .
18. چنان بودند كه بيدارشان پنداشتى ولى خفتگان بودند. به پهلوى چپ و راستشان همى گردانديم ، و سگشان بر آستانه دستهاى خويش را گشوده بود. اگر ايشان را مى ديدى ، به فرار از آنها روى مى گرداندى و از ترسشان آكنده مى شدى .
19. چنين بود كه بيدارشان كرديم تا از همديگر پرسش كنند. يكى از آنها گفت : چقدر خوابيديد؟ گفتند: روزى يا قسمتى از روز خوابيده ايم . گفتند: پروردگارتان بهتر داند كه چه مدت خواب بوده ايد. يكيتان را با اين پولتان به شهر بفرستيد تا بنگرد طعام كدام يكيشان پاكيزه تر است و خوردنيى از آنجا براى شما بياورد، و بايد سخت دقت كند كه كسى از كار شما آگاه نشود.
20. زيرا محققا اگر بر شما آگهى و ظفر يابند، شما را يا سنگسار خواهند كرد و يا به آيين خودشان بر مى گردانند، و هرگز روى رستگارى نخواهند ديد.
21. بدين سان كسانى را از آنها مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست . وقتى كه ميان خويش در كار آنها مناقشه مى كردند، گفتند: بر غار آنها بنايى بسازيد - پروردگار به كارشان داناتر است - و كسانى كه در مورد ايشان غلبه يافته بودند، گفتند: بر غار آنها عبادتگاهى خواهيم ساخت .
22. خواهند گفت : سه تن بودند، چهارميشان سگشان بود. و گويند پنج تن بودند، ششم آنها سگشان بوده . اما بدون دليل و در مثل رجم به غيب مى كنند. و گويند هفت تن بودند، هشتمى آنها سگشان بوده . بگو پروردگارم شمارشان را بهتر مى داند و جز اندكى شماره ايشان را ندانند. در مورد آنها مجادله مكن مگر مجادله اى بظاهر، و درباره ايشان از هيچ يك از اهل كتاب نظر مخواه .
23. درباره هيچ چيز مگو كه فردا چنين كنم ،
24. مگر آنكه خدا بخواهد. و چون دچار فراموشى شدى ، پروردگارت را ياد كن و بگو شايد پروردگارم مرا به چيزى كه به صواب نزديك تر از اين باشد، هدايت كند.
25. و در غارشان سيصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند.
26. بگو خدا بهتر داند چه مدت بسر بردند. دانستن غيب آسمانها و زمين خاص اوست ؛ چه ، او بينا و شنواست . جز او دوستى ندارند و هيچ كس را در فرمان دادن خود شريك نمى كند.
(از سوره مباركه كهف )
داستان اصحاب كهف از نظر قرآن و تاريخ
آنچه از قرآن كريم در خصوص اين داستان استفاده مى شود اين است كه پيامبر گرامى خود را مخاطب مى سازد كه ((با مردم درباره اين داستان مجادله مكن مگر مجادله اى ظاهرى و يا روشن )) و از احدى از ايشان حقيقت مطلب را مپرس . اصحاب كهف و رقيم جوانمردانى بودند كه در جامعه اى مشرك كه جز بتها را نمى پرستيدند، نشو و نما نمودند. چيزى نمى گذرد كه دين توحيد محرمانه در آن جامعه راه پيدا مى كند، و اين جوانمردان بدان ايمان مى آورند. مردم آنها را به باد انكار و اعتراض مى گيرند، و در مقام تشديد و تضييق بر ايشان و فتنه و عذاب آنان بر مى آيند، و بر عبادت بتها و ترك دين توحيد مجبورشان مى كنند. و هر كه به ملت آنان مى گرويد از او دست بر مى داشتند و هر كه بر دين توحيد و مخالفت كيش ايشان اصرار مى ورزيد او را به بدترين وجهى به قتل مى رساندند.
قهرمانان اين داستان افرادى بودند كه با بصيرت به خدا ايمان آوردند، خدا هم هدايتشان را زيادتر كرد، و معرفت و حكمت بر آنان افاضه فرمود، و با آن نورى كه به ايشان داده بود پيش پايشان را روشن نمود، و ايمان را با دلهاى آنان گره زد، در نتيجه جز از خدا از هيچ چيز ديگرى باك نداشتند. و از آينده حساب شده اى كه هر كس ديگرى را به وحشت مى انداخت نهراسيدند، لذا آنچه صلاح خود ديدند بدون هيچ واهمه اى انجام دادند. آنان فكر كردند اگر در ميان اجتماع بمانند جز اين چاره اى نخواهند داشت كه با سيره اهل شهر سلوك نموده حتى يك كلمه از حق به زبان نياورند. و از اينكه مذهب شرك باطل است چيزى نگويند، و به شريعت حق نگروند. و تشخيص دادند كه بايد بر دين توحيد بمانند و عليه شرك قيام نموده از مردم كناره گيرى كنند، زيرا اگر چنين كنند و به غارى پناهنده شوند بالاخره خدا راه نجاتى پيش پايشان مى گذارد. با چنين يقينى قيام نموده در رد گفته هاى قوم و اقتراح و تحكمشان گفتند: ((ربنا رب السموات و الارض لن ندعو من دونه الها لقد قلنا اذا شططا هولاء قومنا اتخذو امن دونه الهة لو لا ياتون عليهم بسلطان بين فمن اظلم ممن افترى على اللّه كذبا)) آنگاه پيشنهاد پناه بردن به غار را پيش كشيده گفتند: ((و اذ اعتزلتموهم و ما يعبدون الا اللّه فاووا الى الكهف ينشر لكم ربكم من رحمتة و يهيى ء لكم من امركم مرفقا)).
آنگاه داخل شده ، در گوشه اى از آن قرار گرفتند، در حالى كه سگشان دو دست خود را دم در غار گسترده بود. و چون به فراست فهميده بودند كه خدا نجاتشان خواهد داد اين چنين عرض كردند: ((بار الها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتى عطا فرما و براى ما وسيله رشد و هدايت كامل مهيا ساز)).
پس خداوند دعايشان را مستجاب نمود و سالهايى چند خواب
را بر آنها مسلط كرد، در حالى كه سگشان نيز همراهشان بود. ((آنها در غار سيصد سال و نه سال زيادتر درنگ كردند. و گردش آفتاب را چنان مشاهده كنى كه هنگام طلوع از سمت راست غار آنها بر كنار و هنگام غروب نيز از جانب چپ ايشان به دور مى گرديد و آنها كاملا از حرارت خورشيد در آسايش بودند و آنها را بيدار پنداشتى و حال آنكه در خواب بودند و ما آنها را به پهلوى راست و چپ مى گردانيديم و سگ آنها دو دست بر در آن غار گسترده داشت و اگر كسى بر حال ايشان مطلع مى شد از آنها مى گريخت و از هيبت و عظمت آنان بسيار هراسان مى گرديد.
پس از آن روزگارى طولانى كه سيصد و نه سال باشد دو باره ايشان را سر جاى خودشان در غار زنده كرد تا بفهماند چگونه مى تواند از دشمنان محفوظشان بدارد، لاجرم همگى از خواب برخاسته به محضى كه چشمشان را باز كردند آفتاب را ديدند كه جايش تغيير كرده بود، مثلا اگر در هنگام خواب از فلان طرف غار مى تابيد حالا از طرف ديگرش مى تابد، البته اين در نظر ابتدائى بود كه هنوز از خستگى خواب اثرى در بدنها و ديدگان باقى بود. يكى از ايشان پرسيد: رفقا چقدر خواب يديد؟ گفتند: يك روز يا بعضى از يك روز. و اين را از همان عوض شدن جاى خورشيد حدس زدند. ترديدشان هم از اين جهت بود كه از عوض شدن تابش خورشيد نتوانستند يك طرف تعيين كنند. عده اى ديگر گفتند: ((ربكم اعلم بما لبثتم )) و سپس اضافه كرد ((فابعثوا احدكم بورقكم هذه الى المدينة فلينظر ايها ازكى طعاما فلياتكم برزق منه )) كه بسيار گرسنه ايد، ((و ليتلطف )) رعايت كنيد شخصى كه مى فرستيد در رفتن و برگشتن و خريدن طعام كمال لطف و احتياط را به خرج دهد كه احدى از سرنوشت شما خبردار نگردد، زيرا ((انهم ان يظهروا عليكم يرجموكم )) اگر بفهمند كجائيد سنگسارتان مى كنند ((او يعيدوكم فى ملتهم و لن تفلحوا اذا ابدا)).
اين جريان آغاز صحنه اى است كه بايد به فهميدن مردم از سرنوشت آنان منتهى گردد، زيرا آن مردمى كه اين اصحاب كهف از ميان آنان گريخته به غار پناهنده شدند به كلى منقرض گشته اند و ديگر اثرى از آنان نيست . خودشان و ملك و ملتشان نابود شده ، و الان مردم ديگرى در اين شهر زندگى مى كنند كه دين توحيد دارند و سلطنت و قدرت توحيد بر قدرت ساير اديان برترى دارد. اهل توحيد و غير اهل توحيد با هم اختلافى به راه انداختند كه چگونه آن را توجيه كنند. اهل توحيد كه معتقد به معاد بودند ايمانشان به معاد محكم تر شد، و مشركين كه منكر معاد بودند با ديدن اين صحنه مشكل معاد برايشان حل شد، غرض خداى تعالى از برون انداختن راز اصحاب كهف هم همين بود.
آرى ، وقتى فرستاده اصحاب كهف از ميان رفقايش بيرون آمد و داخل شهر شد تا به خيال خود از همشهرى هاى خود كه ديروز از ميان آنان بيرون شده بود غذائى بخرد شهر ديگرى ديد كه به كلى وضعش با شهر خودش متفاوت بود، و در همه عمرش چنين وضعى نديده بود، علاوه مردمى را هم كه ديد غير همشهرى هايش بودند. اوضاع و احوال نيز غير آن اوضاعى بود كه ديروز ديده بود. هر لحظه به حيرتش افزوده مى شود، تا آنكه جلو دكانى رفت تا طعامى بخرد پول خود را به او داد كه اين را به من طعام بده - و اين پول در اين شهر پول رايج سيصد سال قبل بود - گفتگو و مشاجره بين دكاندار و خريدار در گرفت و مردم جمع شدند، و هر لحظه قضيه ، روشن تر از پرده بيرون مى افتاد، و مى فهميدند كه اين جوان از مردم سيصد سال قبل بوده و يكى از همان گمشده هاى آن عصر است كه مردمى موحد بودند، و در جامعه مشرك زندگى مى كردند، و به خاطر حفظ ايمان خود از وطن خود هجرت و از مردم خود گوشه گيرى كردند، و در غارى رفته آنجابه خواب فرو رفتند، و گويا در اين روزها خدا بيدارشان كرده و الان منتظر آن شخصند كه برايشان طعام ببرد.
قضيه در شهر منتشر شد جمعيت انبوهى جمع شده به طرف غار هجوم بردند. جوان را هم همراه خود برده در آنجا بقيه نفرات را به چشم خود ديدند، و فهميدند كه اين شخص راست مى گفته ، و اين قضيه معجزه اى بوده كه از ناحيه خدا صورت گرفته است .
اصحاب كهف پس از بيدار شدنشان زياد زندگى نكردند، بلكه پس از كشف معجزه از دنيا رفتند و اينجا بود كه اختلاف بين مردم در گرفت ، موحدين با مشركين شهر به جدال برخاستند. مشركين گفتند: بايد بالاى غار ايشان بنيانى بسازيم و به اين مساءله كه چقدر خواب بوده اند كارى نداشته باشيم . و موحدين گفتند بالاى غارشان مسجدى مى سازيم .
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حکومت جهانی امام مهدی
خدایا به بزرگی خودت همه مریض ها رو شفا بده مخصوصا کوچولوهای بی گناه رو. ....
سحر خیزی قانون طبیعت و سنت زیبای الهی است. اگر بر خلاف آن عمل کنیم خودمان متضرر خواهیم شد و از مواهب آن بی بهره خواهیم ماند
آیت الله نصرالله شاه آبادی می فرمودند :
برای دنیایتان هم که شده سحرها بیدار شوید . بیداری سحر با وسعت رزق ، زیبایی چهره و خوش اخلاقی همراه است .
آیا شما تاکنون هیچ خروسی را دیده اید که تا ساعت ۹ صبح بخوابد ؟ آیا شنیده اید که هیچ مرغی نیز به بهانه اینکه امروز جمعه است بیشتر بخوابد ؟ آیا این سحر خیزی مرغ و خروسها و این آوای طبیعت برای ما پیام ندارد ؟
ثابت شده است که فتوسنتز گیاهان با سپیده دم شروع می شود
سحر خیزی مایه برکت و کامیابی است و خواب صبحگاهان مانع روزی و نکبت آور است
حضرت علی (ع) می فرماید:
صبح زود برخیزید (سحر خیز باشید) که برکت در آن است
ولی برای انسان بیدار شدن در صبح مانند دریافت ضربه از چوب خیزران بوده و برخاستن از رختخواب مانند یک مجازات سخت احساس می شود . در حالی که اونیز باید شاد زندگی کردن و وجود داشتن را از صبحگاه باز یابد انسان هم باید جشن صبح و سحر خیزی را بر پا کند.
آن گاه که گفت و گو با محبوبت را وداع گفتي،
و نمازت را سلام دادي،
سر بر خاک بگذار و او را شکر نما.
شکر، چون توفيق نمازت داده.
«شکراً لله، شکراً لله، شکراً لله.»
سجده ما از صد تا فحش برای شیطون بد تره...
تو روایت داریم وقتی ما سجده میکنیم شیطون از شدت حسادت سر درد میگیره...
همگی باهم ده دقیقه ای بریم سجده
یا بن الحسن روحی فداک یا ابن الحسن جانم فدای تو متی ترانا و نراک کی میرسد که ما را نظاره کنی و ما جمال نورانیت را نظاره کنیم.
بايد يقين كنيم اگر وجود امیرالمومنین علی علیه السلام نبود،هیچ کداممان نبودیم...
یاد اميرمومنان علي عليه السلام روحي له الفداء چنان قدرتمند است که کافی است با توجه از صحیفه ی دل مومنی عبورکند
آن هنگام تمام سپاهیان جهل و اضطراب و غم ،از صفحه ی سریرتش نقش بر خواهند بست و به سياهچاله ي عدم خواهند پيوست...
فقط کافیست روزانه قلب را متوجه این حقیقت بی کران و بي افق نماييم و سر سفره ی بی انتهای آرامش آن ،طعام نور به جان گرسنه ی رنجورمان هدیه کنیم...
خوشا آنان که روزانه زیارت امین الله را از دست نمیدهند و هر روز با کانون و رکن عالم تجدید پیمان و عهد می نمایند
8635543_110.mp3
9.15M
صلی الله علیک یا اباعبدالله
حاج حسین سیب سرخی
شور فوق العاده زیبا
زمین خوردم آقا بلندم کن...
#شوخی_با_نامحرم
💢مراقب باش!
ابوبصیر می گوید: در #کوفه بودم، به یکی از #بانوان درس قرائت قرآن می آموختم. روزی در یک موردی با او #شوخی کردم! مدتها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمی گرداند، این چه سخنی بود که به آن #زن گفتی؟ از شدّت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه نمودم. امام باقر علیه السلام فرمود: #مراقب باش که تکرار نکنی.
📚بحار، ج 46، ص 247
✅ بسیاری در دنیا مجازی از حد و مرز رابطه با #نامحرم عبور میکنند و...
#اخلاق_مومنانه
💢عالم بی عمل به چه ماند!
✅امام موسی کاظم علیه السلام:
همه مردم، ستاره های آسمان را میبینند ولی تنها کسانی به وسیله آنها راه را مییابند که #منازل آن را میشناسند. شما نیز چنین هستید. حکمت و #موعظه را میآموزید اما تنها کسی به وسیله آن هدایت میشود که به آن عمل کند.
📚بحارالانوار، ج ۷۵، ص۳۰۰
#پاسخ_شبهات
💢آیا پیامبر اسلام(ص) فرمود که حتی اگر دخترم فاطمه(س) هم دزدی کند دستش را #قطع میکنم؟!
آیا مطرح کردن چنین موضوعی، #جسارت به مقام شامخ بانوی اول اسلام نیست؟
#پاسخ
✅سرقت چه #آشکار باشد و چه پنهان، چه از مردم باشد و چه از بیت المال، چه #سارقان افراد فرودستی باشند و چه صاحب منصب و خانوادهدار و ...، موضوعی است که در قرآن و #سنت بر حرمت و زشتی آن بارها تأکید شده است.
✅این موضوع تا اندازهای #مهم است که بر اساس برخی گزارشها پیامبر اسلام(ص) اعلام کرده که حتی نزدیکترین فرد به او - یعنی دخترش فاطمه س - نیز در صورت ارتکاب چنین گناهی از #مجازات آن مصون نخواهد ماند.
عائشه میگوید: زنی در زمان پیامبر(ص) دزدی کرد.
#قوم او نزد اسامة بن زید رفتند تا او نزد رسول خدا(ص) برای آن فرد مجرم #شفاعت کند، اما پیامبر(ص) به اسامه فرمود:
گروههایی قبل از شما نابود شدند. (یکی از دلایلش این بود) هنگامی که انسان اصل و نسبداری (که طبیعتاً از هوادارانی نیز برخوردار بود) مرتکب دزدی میشد، از #مجازاتش صرف نظر کرده، اما سارقان ضعیف و بیسر و پا را مجازات میکردند. به خدا سوگند اگر #دخترم فاطمه(س) دزدی کند، دستش را قطع میکنم.
✅اما در ارتباط با #سند این گزارش باید گفت؛ در بیشتر موارد برای موضوعاتی تاریخی از این دست، سندی ذکر نشده و اعتبار کتاب، معیار اعتبار گزارش است و حتی اگر سندی هم وجود داشته باشد، بر اساس مبانی رجالی شیعه، سند صحیح ارزیابی نمیشود، اما با این وجود، مشکلی در محتوای روایت وجود ندارد تا پذیرش آنرا دچار مشکل کند و آنچه گفته شده با دیگر آموزههای اسلامی نیز همخوان میباشد؛ زیرا #بیان میکند که اگر دین امری را واجب میکند، متصدیان دین نباید بر خلاف آن عمل کنند و نباید #تبعیضی بین افراد وجود داشته باشد.
در #تعبیرات موجود در این گزارش، جسارتی به وجود مقدس حضرت زهرا(س) وجود ندارد؛ زیرا اجرای حد را مشروط بر رخدادی نموده که به نظر شیعه و اهلسنت هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
✅این تعبیر پیامبر اسلام(ص) در مورد دخترشان مانند تعبیر پروردگار نسبت به شخص پیامبر(ص) است که در آیات پایانی سوره حاقه میفرماید:
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویل. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمین. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتین!
اگر او (پیامبر) به دروغ سخنانی را به ما نسبت میداد، ما از او انتقام گرفته و رگ گردنش را #قطع خواهیم کرد!
نه پیامبر(ص) به خدا دروغ خواهد بست و نه حضرت فاطمه(س) دست به دزدی خواهد زد و تمام اینها تنها برای نشان دادن #اهمیت اطاعت از خدا و خودداری از #گناه است و اینکه منتسب بودن به بزرگان به تنهایی نمیتواند #عاملی برای جلوگیری از مجازات باشد.
📚 الطبقات الکبری، ج 4، ص 52
📚 مفاتیح الغیب، ج 23، ص 317
🌺داستان و حکایت پندآموز
ثروتمند زاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت :صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگين است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، اين كجا و آن كجا؟
فقيرزاده در پاسخ گفت: تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد، پدر من به بهشت رسيده است .!
#حکایت
#پندانه
🔴🔴🔴هشدار مجدد #آیتالله نوری همدانی درباره #FATF
♦️آیتالله نوری همدانی:وضعیت کنونی معیشت مردم بسیار ناراحتکننده است و از مسئولان تقاضا میشود با یک مدیریت صحیح و نظارت کامل مشکلات را جدی و سریع حل کنند.
♦️همانطور که قبلا گفتم FATF یک قرارداد عبری، عربی، غربی است توقع بود با عنایت بیشتری در مجلس بررسی میشد.
♦️ما نظر خود را گفتیم تا فردا تاریخ قضاوت نکند که سکوت کردیم.
♦️چطور میتوان قرارداد مبارزه با تأمین منابع مالی تروریست را امضاء کرد و تعیین مصداق با آمریکا باشد؟
♦️آمریکایی که عربستان و صهیونیست را که دایم مشغول کشتار هستند تروریست نمیداند، اما حزبالله لبنان را تروریست معرفی میکند.
#سیاسی
🔴 اسمش# فضای مجازی است درحالیکه واقعاً #فضای حقیقی است
♦️#امام خامنه ای: دوران کنونی برای حوزههای علمیّه و برای روحانیّت یک ویژگیهایی دارد که با دورانهای قبل فرق میکند که این اختصاصات به نفع و در جهت توفیق روحانیّت است...
♦️یکی از خصوصیّات ممتاز امروز، آماده بودن وسایل رساندن پیام است؛ همین #فضای_مجازی ... که «اسمش فضای مجازی است درحالیکه واقعاً فضای حقیقی است»؛ یعنی این فضا درون زندگی بسیاری از مردم حضور دارد. خب همین فضای مجازی یک ابزار است؛ یک ابزار بسیار #کارآمد برای اینکه شما بتوانید #پیامتان را به اقصیٰ نقاط دنیا برسانید، به گوش همه برسانید. این امکان دیروز نبود، امروز هست. یکی از امتیازات این است. ۹۶/۶/۶
#نفوذ
#سیاسی
🔺علی مطهری: حدس میزنم مردم هم موافق افزایش قیمت #بنزین هستند!
✍ جناب مطهری، فارغ از اینکه خدا کند #برجام، #CFT و... را نیز با همین حدس و گمانهایتان تصویب نکرده باشید، حدس میزنید نظر مردم راجع به اشتغال فرزند جنابعالی در شهرداری تهران چه میباشد؟! 🤔
#نفوذ
#سیاسی
💢
اگه فعالین ستاد روحانی بخوان استخدام بشن
اولین دوره ای که دولت باید براشون بزاره
نحوه پاک کردن آرایش و توضیح شئونات اسلامی هس
البته ک "تو از اسلام چه میفهمی؟" همشو میشوره میبره
#استخدام_بنفش
#نفوذ
#سیاسی
🚩 صلی اللّه عليك يا سیدالکریم
چهارم ربیع الثانی، سالروز میلاد حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السّلام، مبارک باد.
امام هادی(ع):هرکس عبدالعظیم را در ری زیارت کند مانند کسی است که سیدالشهدا(ع) را در کربلا زیارت کرده است
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
آقای گره گشا رسیده
خیر و خبر صفا رسیده
بر بال ملک بدست جبرییل
آئینه کربلا رسیده
این هفته ادامه میدیم ادامه مبحث جلسه قبل رو (دلایل عقلی حجاب می گفتیم به دلیل پنجم رسیدیم
دلیل پنجم: آزادی فردی تا جایی محترم است که مانع آزادی دیگران نباشد.
اگر قرار باشد زنان و مردان رعایت پوشش کامل را نکنند و همانند داخل خانه در جامعه حاضر شوند، مزاحم آزادی فکر و اندیشه و ذهن دیگران خواهند بود و فکر دیگران را اسیر خویش خواهند ساخت
در تمام دنیا حتی در جوامع و کشورهای لائیک نیز این گونه است که آزادی فردی در چارچوب قوانین محترم است و نمی توان به بهانه آزادی قوانین را زیر پا نهاد و حقوق دیگران را نادیده گرفت. مثلا در هنگام رانندگی فرد نمی تواند به بهانه آزادی هر گونه که دوست دارد رانندگی کند.
در کشورهای غربی چون می خواهند از زن سوء استفاده جنسی بکنند به خانم ها می گویند شما باید آزاد باشید و هر گونه که دوست دارید بیرون بیایید. غربی ها که این قدر از عقل و عقل گرایی دم می زنند به مسئله حجاب که می رسند، کاری به عقل و حکم عقل ندارند.
در حالی که عقل می گوید چون بی حجابی و بد حجابی مانع آزادی فکر دیگران است، خانم ها و آقایان باید مراقب پوشش خود باشند. خیلی روشن است که برهنگی ضایع کننده حقوق دیگران است و جوانان را به ورطه فساد و تباهی می کشاند. حتی آن هایی را که ازدواج کرده اند بنیان خانواده شان را متزلزل می کنند. یعنی مرد و زن دیگر به همسرانشان قانع نخواهد بود.
این ها آسیب ها و زیان هایی است که بی حجابی و بد حجابی به جامعه ما وارد می سازد. و مسلم است که زن با پوشش کامل یعنی چادر مشکی است که می تواند حقوق دیگران و خود را حفظ کند آن هم در همه جا و هر مکان. مثل به هنگام رانندگی، کسب و کار و دانشگاه.
مثلا فرض کنید یک خانم حجابش را با سر کردن چادر مشکی به طور کامل رعایت بکند و سوار تاکسی بشود معلوم است که مزاحم رانندگی راننده نخواهد بود. اما کافی است پوشش خانمی نامناسب باشد، فکر راننده مشغول این خانم خواهد شد و مدام در آیینه نگاه می کند تا این خانم را ببیند. این راننده چون فکرش مشغول و اسیر این خانم بد حجاب شده است نمی تواند به درستی و ایمن رانندگی کند و قوانین را رعایت کند و امکان تصادف او زیاد خواهد بود
در دانشگاه هم این گونه است. اگر دختر و پسر رعایت پوشش خود را نکنند، فکرهای همدیگر را درگیر میل جنسی خواهند ساخت و باعث افت علمی همدیگر و دانشگاه خواهند شد.
برای ما باعث تاسف و سر افکندگی است که 4 سال پیش اعلام کردند در کشور آمریکا، 4 دانشگاه از دانشگاه های آن جا طرح تفکیک جنسیتی را به اجرا در آورده اند.
یعنی همان هایی که دین ندارند و کشورشان لائیک است، این موضوع را فهمیده اند. و اعلام کردند که پس از اجرای این طرح، دانشجویان بیشتر حواسشان به درسشان است و میزان فساد در دانشگاه کمتر شده و مشکلات اخلاقی دانشگاه کمتر شده و خانواده ها هم بیشتر تمایل دارند تا فرزندانشان در این گونه دانشگاه ها درس بخوانند
این که غربی ها و آمریکایی ها پی به این مسئله برده اند، نشان دهنده این است که حجاب حکم عقل است و بیان های قرآن و اسلام در این رابطه، ارشادی است.