eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💚...♡ نمی‌دانم چه شدڪه سرنوشت مرا به این راه پر عشـق رساند! بدون شڪ شیــرحلال مادرم لقـــمه‌حــلال پــدرم و انتخاب همســـرم در آن‌اثر داشته‌است 🌷 🍁🍂🍁🍂
💠میخوام نماز شب بخونم ولی سخته💠 ✅ مهمترین دلیلی که باعث میشه نماز شب نخونیم، اینه که حال نداریم نصف شب یا قبل اذان صبح بیدار بشیم 💢در حالیکه میشه تو روز هم نماز شب خوند.... شاید تعجب کنید ولی واقعا میشه... ⭕️سخت‌ترین وقت نماز شب قبل از اذان صبح ⭕️راحت‌ترین وقت قبل از خواب یا در روز 🔳وقت خواندن نماز شب بعد از نیمه شب تا اذان صبح بوده و بهترین زمان آن قبل از اذان صبح هست ولی هم می‌توان قبل از رسیدن نیمه شب نمازشب را خواند و هم در روز ⬛️ نماز شب قبل از خواب و پیش از رسیدن نیمه شب 💢امام صادق علیه السلام فرمود: اگر بیم دارى که پایان شب برنخیزى یا سرما و مشکل دیگرى مانع نماز شبت خواهد شد، نماز شب را در اوّل شب(بعد از نماز عشاء) بخوان 📕وسائل الشیعه : ج ۳، ص ۱۸۳ ✳️ توجه: اگر نماز شب را قبل از نیمه شب خواند سزاوار است که نیّت اداء نکند بلکه به نیّت جلو انداختن (تعجیل) بخواند. ⬛️ قضای نماز شب در روز 💢اگر کسی نتوانست شب نمازشب را بخواند می‌تواند قضای آنرا بعد از نماز صبح و یا در روز بخواند ⭕️در روایتی شخصی از امام صادق ع پرسید من قضای نماز شب را در روز میخوانم و حضرت سه مرتبه فرمود اینکار موجب روشنی چشم تو خواهد شد 💢و حتی بالاتر از آن در روایتی آمده: خداى تعالى به بنده‌اى که نماز شب را در روز قضا بکند مباهات مى‌کند و مى‌فرماید: اى فرشتگان من، این بنده من چیزى را که به او واجب نکرده‌ام قضا مى‌کند گواه باشید که من او را آمرزیدم 📕 وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۷۸ ✳️می‌توان با خواندن یک رکعت به مدت دو دقیقه در شب یا روز، از کسانی شویم که اهل نماز شب هستند 🏴 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها 🍁🍂🍁🍁
غرور برای مردان اهمیت زیادی دارد و به هر طریقی اگر غرور او را بشکنید، او را از دست خواهید داد. 🍁🍂🍁🍂
امشب در آغوش امن خدا آرام بخواب، بي ترديد فردا بهترين روز زندگي تو خواهد بود به شكوه تقدير و معجزه خدا شك نكن شبتون آروم ودرپناه خدا🌙 🌸🍃
🌷دوهدف شیطان: ۱.میخواهدباتشویقتون به شراب وقمار، بین شمادشمنی ایجادکند ۲.مانع ازذکرخداونمازشود إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَآءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (٩١)مائده 🌷۳.شیطان میخواهدشما را سخت گمراه کند: ...ِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا ٦٠نساء 🍁🍂🍁🍂
🔴 قحط غیرت در آخــــــــــــرالزّمان... 🌕 امیرالمومنین علی علیه‌السلام مردم آخر‌الزّمان را اینچنین توصیف نموده‌اند: مرد از همسرش انحرافات جنسی را می‌بیند و اعتراضی نمی‌کند، از آنچه از طریق خود فروشی به دست آورده می‌گیرد و می‌خورد؛ اگر انحراف سراسر وجودش را فرا گیرد، اعتراض نمی‌کند، به آنچه انجام می‌شود و در حقش گفته می‌شود گوش نمی‌دهد. پس او کسی است که دیوّث است.(کسی که بیگانگان را بر همسر خود وارد می‌کند.) 📗الزام الناصب، ج ۲ ص ۱۵۴ 📗يوم الخلاص، ج ۱، ص ۳۸۵ این دسته از زنان، مردان و جوانان آخرالزمانی، نه تنها حیا و غیرت خویش را از دست می‌دهند، بلکه به نداشتن آن نیز افتخار می کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ در روایت هست بسیاری از اهل عذاب بخاطر زبانشون هست که در جهنمند...
•|♥🌿|• ⚠️ میگما🖐🏻 احیانااینقدر‌ڪہ‌شڪایٺ‌مےکنی ازنداشتہ‌هات خدا‌وکیلۍ چقدر‌واسہ داشتھ هات شڪر‌خد‌اکردی؟ !🚶‍♀ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍁🍂🍁🍂
ارزش صلوات🌿 علامه طباطبایی:🌿 وقتی گره های کور به شما هجوم آورد، با ذکر صلوات سیلی راه بیندازید تا تمام مشکلات را با خود ببرد. اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج 🍁🍂🍁🍂
🍃ســلام بر تو ای بهـــــار انسانیٺ🍃 🔹مرا به ساحل دریای بیکران ببرید به جلوه گاه ولایت، به جمکران ببرید 🔹به مسجدی که به امر "امام" شد ایجاد به معبدی که صفا می‌دهد به جان، ببرید 🤲🏻 خـــــــ♡ـــدایا با ظهور منجی ازهم گسیختگی ما را پیوند بده 🏴 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها
بدبيني بزرگترين مانع همکاري هاي اجتماعي، اتحاد و پيوستگي دل هاست و سبب گوشه گيري،تکروي و خودخواهي انسان ها ميشود. 🍁🍂🍁🍂
بالا رفتن سن حتمی است ... اما اینکه روح تو پیر شود بستگی به خودت دارد ! ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ ... ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ ... ﻣﺒﺎﺩﺍ ! ﻣبادا ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ دوست من... پایان آدمیزاد نه از دست دادن معشوق است... نه رفتن یار... نه تنهایی... هیچکدام پایان آدمی نیست!!! آدمی آن هنگام تمام میشود که دلش پیر شود... 🍁🍂🍁🍂🍁
همیشه از کلمات “لطفاً” و “ممنون” استفاده کنید –یادتان باشد اگر کسی چیزی به شما تعارف می‌کند پاسخ دهید “بله ممنون” یا “خیر متشکرم.” 🍁🍂🍁🍂
هر شخصی معمولاً با یک شخصیت خوش بین یا منفی بین دیگران شناخته می‌شود. خوش بین بودن به این معنا نیست که همیشه چهره‌ای خندان داشته باشیم، بلکه افراد خوش بین را بیشتر از بدبین‌ها تحسین می‌کنیم. 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفی‌پور 📝 «خدای شهید ادواردو آنیلی، خدای ما چقدریه؟»
❤️ عليه السلام فرمودند: 🍃 نيكى كردن (به پدر و مادر)، اين است كه با آنان خوب همراهى كنى، و اين كه آنان را به زحمت نيندازى كه چيزى از نيازهايشان را از تو بخواهند، هر چند توانگر باشند. 📖 الكافی، ج2، ص157 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک دوربین مخفی تحقیقی، که شدت فرهنگ بیگانه در پوشش و لباس را به زیبائی به تصویر کشیده است😏😌 ✍🏻 قوی بدون نفوذ فرهنگ بیگانه در خانواده ها کار سختی است که باید واقعاً به آن بپردازد
‍ 🌷 شهید اسماعیل فرجوانی🌷 ❣️ «اسماعیل فرجوانی» ،فرمانده ی تیپ یکم لشکر7 ولی عصرعجل الله تعالی فرجه بود. او در یکی از عملیات ها مجروح گردید و یک دستش قطع شد. ایشان در عملیات والفجر4 به شهادت رسید و پیکرپاکش، مانند مولایش ابا عبدالله صلوات الله علیه سر در بدن نداشت. وقتی جنازه ی او را به اهواز آوردند، مادرش هم آنجا بود. به خاطر این که پیکر، سر در بدن نداشت، بچه ها اجازه نمی دادند مادرش بالای سرش بیاید، اما ایشان کوتاه نمی آمد و می گفت: «هرطورشده من باید بچه ام رو ببینم.» درنهایت، بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش را ببیند. همه منتظر بودند، صحنه های دل خراش و مویه مادر و خراشیدن صورتش راببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت. حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سر فرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد،فقط سه بار بلندگفت: «مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا» بعد زینب وار، بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش زد و بدون گریه و زاری محوطه را ترک کرد. 🌷روحش شاد یادش گرامی 🌷 🍁🍂🍁🍂
♦️در مذاکرات هسته‌ای برای لغو همه تحریم‌ها ضد ملت ایران کاملا جدی هستیم 🔹رئیسی در تماس با پوتین: روسای جمهور ایران و روسیه در گفتگوی تلفنی با اشاره به مواضع و همگرایی مشترک دو کشور در موضوعات دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی بر لزوم نهایی‌کردن سند جامع همکاری بلندمدت تأکید کردند. 🔹رئیسی با قدردانی از مواضع روسیه در دفاع از حقوق هسته‌ای و لزوم لغو همه تحریم‌ها علیه ملت ایران، تأکید کرد: جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات کاملاً جدی است و به همین میزان در تامین حقوق ملتمان مبنی بر لغو تحریم‌ها هم جدیت داریم. 🔹رئیس جمهور همچنین از ابتکار روسیه در خصوص ثبات و آرامش در منطقه قفقاز استقبال کرد. همچنین دو طرف در این مکالمه تلفنی تاکید کردند: هرگونه تغییر در ژئوپلتیک و تغییر مرزهای کشورهای منطقه قابل پذیرش نیست. ✍🏻 با و پیش به سوی تر
🌸برادر جانبازشهیدم محمد رضا خودت که نمی دانی اما به صبح می‌مانی .. نگاهت لبخندت گرما و روشنی‌ که جان می‌بخشد مرا بتابید بر من آفتاب من...
⚘﷽⚘ 🌻برای محمودرضا : 🌷هیچوقت «التماس دعا» نمی‌گفت، هیچوقت «قبول باشه» نمی‌گفت، می‌دانستم شهادتش حتمی است برای همین یکی دو باری از او طلب شفاعت کردم اما سکوت کرد و هیچوقت از سر شکسته نفسی نگفت «ما لایق نیستیم» یا «ما را چه به این حرفها»، هیچوقت در مورد معنویات حرف نزد، اهل ادا نبود، تا جائیکه می‌توانست آدم را می‌پیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی، سلوک معنویش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچکترین حکایتی از تقوای او داشته باشد همیشه پرهیز کرد. معامله‌ای که با خدا کرده بود را تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت. و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت! شهید محمود رضا بیضایی
🔴 ایران تولید سانتریفیوژهای پیشرفته را آغاز کرده است ♦️ روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال ادعا کرد: ایران تولید تجهیزات مربوط به سانتریفیوژهای پیشرفته در تأسیسات هسته‌ای کرج را مجدداً آغاز کرده است. ♦️ این روزنامه آمریکایی همچنین ادعا کرد که دیپلمات های غربی در خصوص این اقدام ایران ابراز نگرانی کرده و معتقدند از سرگیری این فعالیت ها می تواند ایران را قادر به شروع مجدد تولید قطعات مورد نیاز سانتریفیوژها برای انحراف فعالیت آنها به سمت آغاز برنامه تسلیحات هسته ای از سوی تهران سازد! ♦️این در حالیست که به گفته این دیپلمات ها که هویت آنها فاش نشده، هیچ مدرکی دال بر اقدام ایران در خصوص چینن فعالیت هایی وجود ندارد. ✍🏻 نیازی به پنهان کاری ندارد حرفش را صریح و روشن می‌زند و به یاری پیروز است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍞تست سوخاری 🍞 مواد لازم: ۱ عدد سینه مرغ ۱ فنجان آب ۱ عدد برگ بو ۱ قاشق چایخوری زنجبیل تازه ۱ حبه سیر نمک به مقدار لازم ۱ قاشق غذاخوری کره ۱ عدد پیاز ریز خرد شده ۲ قاشق غذاخوری آرد ۱ قاشق چایخوری فلفل سیاه ۱/۲ فنجان شیر نان تست به تعداد لازم ۲ عدد تخم مرغ ۲ فنجان آرد ۲ فنجان پودر سوخاری . طرز تهیه: ابتدا مرغ را با برگ بو،سیر ،زنجبیل ،نمک و آب میپزیم،وقتی که پخته شد مرغ ها را ریش ریش می کنیم،پیاز را در کره تفت می دهیم و مرغ را اضافه می کنیم، آرد و نمک و فلفل و شیر را اضافه می کنیم و تفت می دهیم و می گذاریم ۲ دقیقه پخته شود. مطابق ویدئو دور نان تست را می گیریم و ترکیب مرغ را داخل نان تست میریزم و به شکل های مختلف برش می دهیم و در پودر سوخاری و آرد و تخم مرغ سوخاری می کنیم و در روغن از قبل داغ شده سرخ می کنیم. نوش جان.
درسهایی از حضرت زهرا(سلام الله علیها) 5⃣6⃣ قسمت شصت و پنجم💎 رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در گفتار دیگری به عظمت و بزرگواری حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره کرده و دخترش فرموده است: ای فاطمه! آیا به این کرامتی که خداوند به تو داده خشنود نیستی که تو سرور زنان جهان و سرور زنان این امت و بانوی بانوان اهل ایمان باشی؟ آری حضرت زهرا سلام الله علیها جلوه ای کامل از تمام کمالاتی است که یک زن در طول حیات خود ممکن است به آن نائل شود حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در این باره می فرماید: تمام ابعادی که برای زن متصور است، برای یک انسان کامل مورد متصور است، در فاطمه زهرا سلام الله علیها جلوه کرده و بوده است. امام خمینی رحمة الله علیه برای شناساندن و ویژگی یک بانوی کمال یافته با اشاره به وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرماید: آن بزرگوار یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان.او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است. زنی که تمام خاصه های انبیاء در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود، به جای رسول الله بود. معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی،همه در این موجود مجتمع است. ادامه دارد...
60 🔹 سعی کن علاقه های شدید خودت رو به هر چیز دنیایی کم کنی. 🔺 مثلا جوان ها زیاد دوست نداشته باشند که همسر ایده آل پیدا کنند! 🔺 زیاد دوست نداشته باشند در درس و تحصیل موفق بشن. 🔺 زیاد دوست نداشته باشند که حتما آدم پولداری بشن. 🔺 زیاد دوست نداشته باشند آدم معتبری بشن! ✅ حالا شد که خوبه. نشد هم مهم نیست... بله تلاشت رو هم بکن. خواستگاری هم برو و دقت هم بکن ولی با همه این احوال اگه نشد زیاد برات مهم نباشه... اگه اینا برات زیاد مهم شد دیگه نمیتونی درست فکر کنی... نمیتونی پولدار بشی... نمیتونی بفهمی چه شغلی برات بهتره. نگاهت خراب میشه..
61 ⭕️ میفرماید اگه چیزی رو دوست داری زیاد پیش خودت تکرارش نکن! چون وقتی تکرار میکنی محبتش شدیدتر میشه و بعدش دیگه واقعیت ها رو نمیبینی... ❇️ یکی از واقعیت هایی که نمیبینی اینه که فکر میکنی زمان خیلی طولانیه! بعضیا یه جوری در مورد ازدواج سختگیری میکنن که خدا میدونه! آخه چرااااا؟! ازدواج کن بره دیگه! 😒 - نه آخه میدونی ازدواج خییییلی مهمه!😤 - چرا خیلی مهمه؟ - آخه قراره یک عمرررررر باهاش زندگی کنم! - خب باشه! فکر میکنی یک عمر خیلی طولانی تر از نشستن توی یه اتوبوس هست؟! خیلی ذهنت به همریخته س!☺️ ازدواج یه فرصتیه که دست یکی رو بگیری و بهش لطف کنی و دوستش داشته باشی بعدش عمرت تموم بشه و بری سراغ حساب و کتاب قیامتت!😌 جوری میگی یه عمررررر انگار خیلیه! آقا نگاهت به زمان غلطه
ﻋﺎﺭﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ، مےﮔﻮﻳﺪ: ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ... ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ، ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽﯾﮑﯽ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺧﺎﻧﻪﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﺎﺯ ﮐﻦ! ﻣﺎﺩﺭ: ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ! ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ؟! ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﻮﺭﻡ ﻭ ﺑﺪﻭﺯﻡ، ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ. بچه: ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ، ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ... ﻫﺮ ﭼﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ، ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ، ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻢ، ﺩﺭ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ، ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ... ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ! ﺍﺯ ﺑﺲ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ مےآید ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ : ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﻳﮕﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺧﺎﻧﻪ؟ ﻟﺒﺎﺳ‍َﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ: بله ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭِ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺭﻓﯿﻖﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺯﻯ! ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺸﺐ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ! ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ. ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺭﻓﯿﻖ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍﻫﺖ ﻧﻤﯿﺪﻩ، ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺪﻩ! ﺑﻪ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻧﮑﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﺸﻪ؟! ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺑﭽﻪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﺩ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ! ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ... ﺭﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻧﻪ... ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ! ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ، ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻼً ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ! ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ... 💭ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ!! ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ!! ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﭽﻪ، ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ!!! ﺑﭽﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ! ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﻛﻨﻪ؟ ﺑﺎﻷﺧﺮﻩ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﺩﻡ ﻧﻤﻴﺸﻪ؟!! ﺩﯾﺪﻡ، ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻤﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ، ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ! ﺍﻭﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﺯﺩن...! ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ... ﺩﻭﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ! ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ... ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎﻫﺎ ﻭﮔِﻞﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ... ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪ، ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ؟ ﮔﻔﺖ: ﺟﺎﻧﻢ... ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﯿﺪﻡ... ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﭼﯽ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟!ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﻏﺬﺍ ﻧﺪﻩ، ﺷﻼﻗﻢ ﺑﺰﻥ، ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻣﺤﺮﻭﻣﻢ ﮐﻦ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ، ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻧﺒﻨﺪ...! ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ؛ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ!خدایا، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﺒﻧﺪ! ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ، ﭘﺎﮎ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻭﮐﺜﺎﻓﺖ ﮐﺎﺭﯼ! ”پرودگارا ﻓﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ... ﮐﻪ ﺟﺰ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ... ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ! ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ! ﺍﻟﻬﻲ ﺩﺭِ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﻳﻤﺎﻥ ﻣﺒﻨﺪ.“ 🤲🤲🙏 🍁🍂🍁🍂
🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋 از مدرسه بیرون آمدم و به سمت خانه حرکت کردم هنوز چند قدمی از مدرسه دور نشده بودم که دوستم صدایم کرد برگشتم به سمت صدا دیدم زهرا دختر اعظم خانم همسایه دیوار به دیوار مان بود با هم به راه افتادیم ازماجرای صبح برایش تعریف کردم و گفتم : صبح به زمین خورم فکر کنم پایم زخمی شده باشد! به خانه که رسیدم از زهرا خداحافظی کردم به حیاط نگاهی کردم برف های صبح کمی آب شده بود وارد اتاق شدم مادر مشغول بافتن قالی بود در این چند ماه نصف قالی را بافته بود تا زودتر آماده شود و به مش رحمت بدهد تا خیالش کمی راحت شود بعد ازناهار درس هایم را خواندم درس فارسی چند کلمه سخت بود که قرار شد با آن جمله بنویسم و بر متن مروری کنم تا نزدیک غروب همه ی درس ها را خواندم ،فصل زمستان هوا خیلی زود تاریک می شود و فرصتی برای بازی در کوچه نیست به خصوص زمانی که برف هم ببارد دیگر نمی شود از خانه بیرون رفت باید کنار کرسی نشست ومشغول خواندن کتاب شد نوشیدن چای در این هوای سرد بسیار لذت بخش است شب پرده ی سیاه خودش را بر آ سمان کشید پدر و برادرم برای کار به شهر رفته بودند در روستاپاییز و زمستان کشاورزان گندم ها رادرو می کنند و سیب زمینی ها را برداشت میکنند چون کار کشاورزی ندارند و در سرما ی زیاد نمی توانند محصول بکارند به شهر می روند تا با دامداری در گاوداری ها معشیت خود وخانواده را بچرخاند شب هوا تاریک بود چراغ های روستا چندان نمی توانست روستا را روشن کند صدای زوزه شغال ها از نزدیک شنیده میشد شغال ها برای گرفتن مرغ ها و خروس ها اطراف روستا می چرخیدندو در فرصت مناسب اقدام میکنند چند روز پیش شغال به خانه یکی از همسایه ها آمد و چند تا از مرغ و خروس هایش را شکار کرده بود مامان هم برای در امان نگه داشتن مرغ و خروس ها آنها را در انبار خانه می گذاشت تا هم مکان گرم داشته باشند و هم شغال به آنها حمله نکند از روزی که گذشت و در میان برف ها به مدرسه رفته بودم خیلی خسته بودم و بعد از جمع کردن سفره همان جا خوابم برد
🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🦋🌈🦋🌈 ساعت هفت صبح هوا خیلی سرد بود داشتم در خانه راه می رفتم می خواستم هوا کمی گرم شود تا با زهرا بروم برف بازی ساعت ۹ قرار گذاشته بودیم دوساعتی گذشت زهرا در خانه یمان آمد فوری رفتم در باز کردم مادرم تاکید کرد که برای برف بازی شال گردن بپوشم از کوچه های پر از برف گذشتیم و به دشتی رسیدیم که در تابستان پر از زیبایی بود و اکنون پر از برف شده شده است تیوپ پلاستیکی را روی بلندی قرار دادیم و از بالای به سمت پایین سر خودریم سرایزی خیلی هیجانی بود من و زهرا در حال سر خوردن فریاد بلندی کشیدیم به طوری که صدایمان دشت را پر کرده بود چند ساعتی بازی کردیم خورشید که درست در وسط آسمان قرار گرفته بود هوا کمی گرم شده بود به خانه برگشتیم تا کمی در کار های خانه به مادرهایمان کمک کنیم به خانه که رسیدم مادرم غذا را آماده کرده بود من هم سفره را پهن کردم و با مادرم مشغول غذا شدیم ، غذا گرم جانی تازه در بدن یخ کرده من ایجاد کرد بعد از ناهار به کمک مادرم آمدم تا چند رج از قالی را ببافم کلی با هم صحبت کردیم هر کداممان از آرزوهایی داشتیم می گفتیم مادرم می گفت دوست دارد یک سفر کربلا برود چون تا بحال نرفته است من هم گفتم دوست دارم معلم شوم نزدیک غروب از اتاق بیرون رفتم و لحظه ی غروب آفتاب را تماشا کردم جقدر دل انگیز است پاره های خورشید کم کم در حال خاموش شدن است بعد از نماز مغرب و عشا زیر کرسی رفتم و آهسته بی صدا فکر کردم