#داستانک
✅داستان ضرب الامثل جیم شدن
"هر کس از جمعیتی بگریزد و یا به علت ارتکاب جرم و گناهی از انظار مخفی شود اصطلاحا میگویند: «فلانی جیم شده است»
به جز ارباب اطلاع و تحقیق، کمتر کسی می داند که «جیم» چیست و از چه عصر و زمانی، این حرف ناظر بر اختفا شده است.
بهلول که به معنی گشاده رو و خوب آمده است و مردان اهل مزاح و بذله گو حاضرجواب و عاقل کهنه کار را به او تشبیه می کنند، اگرچه به ظاهر دیوانه می نمود ولی از عقلا و خردمندان روزگار بوده است.
در تذکره ها بهلول زیاد داریم ولی بهلول معروف و مورد بحث همان شخصیتی است که در زمان هارون الرشید می زیست و از شاگردان مخصوص امام جعفر صادق بوده است.
بهلول از بستگان نزدیک و به روایتی برادر مادری هارون الرشید بوده که با وجود این قرابت و انتساب، به امام اول شیعیان و فرزندان بزرگوارش ارادت می ورزیده است. زادگاه او شهر کوفه و نام اصلیش را «وهب بن عمرو» نوشته اند.
جنون و دیوانگی ظاهری او به این علت بوده که هارون الرشید برای بقای خلافت و حفظ مقام و قدرت خود تصمیم گرفت امام جعفرصادق را از میان بردارد و بهانه ها برمی انگیخت تا وی را به درجه ی شهادت برساند. چون به هیچ وسیله توفیق نیافت پس امام ششم را متهم به داعیه خروج کرده از فقهای زمان از جمله بهلول استفتاء به قتلش کرده است.
بعضی ها فتوا دادند ولی بهلول به دستور امام صادق تظاهر به جنون و دیوانگی کرد تا از او شرعا فتوی نخواهند.
این روایت صحیح به نظر نمی رسد زیرا بعید است امام معصوم شخص عاقلی را صریحا امر کند که خود را به دیوانگی بزند.
اصح روایات این است که چند تن از صحابه و دوستان خاص امام صادق به مناسبت علاقه و ارادت به ایشان، تحت تعقیب قرار گرفتند و هارون به وسایل و دسایس مختلفه در مقام از بین بردن تمام علاقه مندان و محبان امام عصر برآمده بود.
این عده، از امام که آن موقع در مدینه به سر می برد چاره جویی و کسب تکلیف کردند.
امام جعفر صادق جواب آن ها را با یکی از حروف الفبایی نمودار ساختند و آن حرف «ج» بود یعنی به طور رمز و سربسته پیام دادند که: «جیم شوید»
از آن جا که سوال کنندگان مجاز و مأذون نبودند بیش از این از امام توضیح بخواهند زیرا عمال و جاسوسان خلیفه مراقب احوال بودند لذا پیام اختصاری حضرت را با همان ایجاز و اختصار که اصغاء کرده بودند به اطلاع علاقه مندانش در بغداد رسانیدند. هر کدام از آنان پیام امام صادق را به زعم خویش تعبیر کرده بدان وسیله از کید هارون نجات یافتند.
بعضی ها حرف ج را جلاء وطن دانسته عراق را ترک گفتند. عده ای منظور حضرت را جبل استنباط کردند و به کوهستان ها پناه بردند ولی بهلول حرف ج را به جنون تعبیر کرده بر اسب چوبین سوار شده خود را به دیوانگی زد و با وجود آن که زندگانی اعیانی داشت دست از تمام تجملات دنیوی کشیده خویشان و بستگان و سایر متعلقان را به هیچ شمرد و در طریق جنون و سرگشتگی که جنبه ی عرفانی آن در این مورد بیشتر قابل تأمل است به حق گویی و حقیقت جویی پرداخت و گمراهان و بی خبران را به صراط مستقیم انصاف و عدالت ارشاد و رهبری کرد.
❄️⛄️🌨⛄️❄️
بسم رب العشق
#قسمت_هشتادویکم -
😍 #علمدارعشق😍#
راوے نرگس سادات
امروز پنجشنبه است
ازصبح که ازخواب پاشیدیم هممون یه حالی هستیم
خیلی بی تابم
دیشب با مائده سادات تماس گرفتم
اونمـ گفت ڪہ سیدهادی زنگ زده حلالیت از این حرفا
دیگه مطمئن شدم یه خبری هست
خدا خودش ختم بخیر کنه
دم اذان بود
زهرا آجی میای بریم مزارشهدا من خیلی بی تابم
زهرا :آره آجی بریم خودمم خیلی دلم شور میزنه
رفتم مزارشهدا
دعای کمیل
بازم آروم نشدیم
وارد خونه شدیم
باهمون چادرمشکی لب حوض نشستم
دستم کردم تو آب
چقدر دلم برای سیدهادی و مرتضی تنگ شده 😢😢
در کوچه بازشد
آقامجتبی داخل خونه شد،
چشماش قرمز بود
با صدای آروم ،بغض آلودی گفت سلام زنداداش
رفت تو خونه
یهو صدای یاحسین مادر بلندشد
زهراهم مثل ابربهار گریه میکرد
با سرعت وارد اتاق شدم
چی شده
سر سیدهادی و مرتضی بلای اومده
زنداداش آروم باشید
یه مجروحیت کوتاهه
باید بریم تهران
دستم زدم به دیوار گفتم یامادرسادات
مامان نرگس دخترم بریم تهران
ببینیم چه بلای سرمون اومده
نویسنده بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بسمـ رب العشق
#قسمت_هشتادوسوم -
😍 #علمدارعشق#
مرتضی بردن اتاق عمل
بعداز ۵-۶ساعت دکتر ارغوانی هم به تیم پزشکی پیوست
به خاطر شوکی بهش واردشده بود
مجبور شدن دستشم قطع کن
ساعتها ساعتهای سختی برای همون بود
گوشیم زنگ زد
به اسم روش نگاه کردم
داداشم محمد بود
-الو سلام داداش
••سلام خواهر
-داداش صدات چرا گرفته
••نرگس بیا قزوین
بیا تا برای آخرین بار سیدهادی ببین
گوشی تلفن ازدست افتاد
ازمن چه توقعی داشتید
برادرزاده ام .شوهرم
چندساعتی با ترزیق چندتا آرامش بخش به دنیا خوش بی خبری رفتم
فقط چشمام باز کردم
مادرشوهرم کنارم بود
با چشمای اشک آلود
عزیزمادر صبور باش
به مجتبی گفتم تو رو برسونه
برگرده تا الان عمل مرتضی خوب بوده
برو خداحافظی برگرد عزیزم
سوار ماشین شدیم
سرم به شیشه چسبونده بودم گریه میکردم
مجتبی یه جای نگه داشت بعداز چند دقیقه زد به شیشه
-بله آقا مجتبی
""زنداداش روسری مشکی خریدم براتون
تا من یه چیزی بخرم که فشارتون دوباره نیفته
شما سرش کنید
بالاخره به خونه خودمون رسیدیم
مجتبی گفت:زنداداش من واقعا شرمندم باید برگردم
شما بیزحمت با سیدمحسن برگردید .
یا زنگ بزنید آژانس
وارد خونه شدم
گویا به شرایط سخت شهادت هادی
اجازه بازگشایی تابوت نمیدادن
مائده تا چشماش به خورد
عمه دیدی سیاه بخت شدم
عمه سیدهادیت پرپر شد
عمه نمیذارن ببینمش
عمه زینبم بی پدرشد
خودم هق هق میزدم اما دویدم سمت
بغلش کردم
عمه فدای مظلومیت بشه
آروم باش عزیزم
عمه دخترم حتی روی پدرش ندید
مراسم به سختی تموم شد
مائده سادات جیغ نمیزد
اما بارها بارها بیحال شد
زینب یه ماهه هم که چیزی متوجه نمیشد
فقط گریه میکرد
ساعت ۹شب بود به سمت بیمارستان راه افتادم
با آژانس رفتم
تا وارد حیاط بیمارستان شدم
زهرا دیدم
نزدیکش شدم
زهرا چی شده
چرا اینطوری هستی
صداش به زور دراومد
داداشم
ترسیدم
داداشت چی
خودش انداخت تو بغلم
نیم ساعت پیش نبضش ایستاد
-یعنی چی
دستش تکان دادم
زهرا بگو مرتضی زنده است
تروحضرت زهرا بگو زنده است
نویسنده :بانو......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بسم رب العشق
#قسمتهشتادوچهارم -
#علمدارعشق#
نرگس سادات عزیزم
آروم باش
بیا بریم ببینن داداش😭😭😭
وارد راهرو سردخانه
یاد خوابم افتاد
حرکاتم دست خودم نبود
تو راهرو داد زد
امام رضا
مگه نگفتی آقا بسپرش به من
پس چرا رفت
چرا شهیدشد
چرا
برادرزاده جوانم پرپر شد
آقا شوهر جوانم بهم بده
واردسردخونه شدم
انقدر سرد بود
من با لباس داشتم منجمد میشدم
زیرلب گفتم
مادرجان
تاحالا ازتون چیزی نخاستم
شمارا ب حسینتون قسم میدم
شوهرم بهم برگردونید
یخچال بازشد
زیب کاور پایین اومد
یهو اون دکتر سردخونه گفت
کاور دوم بخار کرده
یاامام رضا
مرتضی خیلی سریع منتقل شد بخش مراقب ویژه
سه چهار روز طول کشید تا حالتش صداش طبیعی بشه
امروز ده روز مرتضی من برگشته
قراره منتقل بشه بخش
-مرتضی جان اجازه میدی من برم خونه
برگردم
چشماش باز بسته کرد گفت برو اما زود بیا
-چشم
وارد خونه شدم
نرجس سادات رو تاب تو حیاط نشسته بود
تمام سعیم کردم نشون ندم خستم
-سلام آبجی خانم
چه عجب از اینورا
&&سلام عجب به جمالت
-چیه آبجی خانم قرمزشدی
&&🙈🙈من مامان شدم
-ای جانم
عزیزم
امروز چه روز خوبیه
مرتضی هم قراره بخش
من برم لباسهام جمع کنم برگردم تهران
بهش قول دادم زود برگردم
&&نرگس لباسات جمع کردی
قبل از رفتن بیا میخام باهات حرف بزنم
-چشم
لباسام جمع کردم
گذاشتم تو ماشینم
-آبجی خانم بفرمایید بنده در خدمتم
&&نرگس تصمیمت برای آینده چیه؟
-یعنی چی حرفت ؟
&&تو که نمیخای مرتضی تنها بذاری -نرجس میفهمی چی میگی
پاشدم وایستادم
اشکام جاری شد
اون مردی که تو بیمارستان هست عشق منه
نفسم به نفسش وصله
شیمیایی ،پیوند و قطع دست چیزی نیست که
اگه حتی یه تیکه گوشت برمیگشت همسرم بود
فهمیدی نرجس خانم
خواهرت انقدر نامرد فرض کردی
&&نرگس
من منظورم این نبود،
- بسه
به همه بگو نفس نرگس به نفس مرتضی وصله
پس فکر بیخود نکنن
راهی تهران شدم تمام راه اشک میرختم
سرراهم یه شاخه گل رز قرمز براش خریدم
وارد بخش شدم
پرستار :خانم کرمی دکتر ارغوانی گفتن اومدیم حتما برید پیششون
-چشم
وارد اتاق مرتضی شدم
چشمام قرمز بود
لب زد طوری که مادر نبینه چیزی شده
سرم به چپ و راست تکان دادم یعنی نه
با صدای بغض آلودی گفتم این گل مال تو خریدم عزیزم
رو کردم به مادر :مامان چند دقیقه دیگه میشه باشید من برم پیش دکتر برگردم
مادر: آره عزیزم
درزدم صدای خانم دکتر بود که گفت بفرمایید
-خانم دکتر گفتید بودید بیام پیشتون
خانم دکتر:آره دخترم بشین
ببین دخترگلم
معجزه است شوهرت برگشته شاید همکاری دیگه بگن من خرافاتیم اما من باوردارم
خانمی ببین شوهرت از اینجا رفت تا شش ماه باید غذاش میکس بشه چون پیوند ریه زده
-چشم ممنونم
خاستم خارج بشم
صدام کرد
دخترم
-بله
میشه از امام رضا بخای گمشده ی منم برگرده
با تعجب نگاش کردم گفت میشه بشینی چندلحظه
-بله
۳۰سال پیش که بعث به ایران حمله کرد
مردمنم رفت جبهه
الان ۲۷ساله تو مجنون گم شده دعا کن برگرده
سرم انداختم پایین گفتم چشم
وارد اتاق مرتضی شدم
مادر داشت میرفت
از ما خداحافظی کرد رفت
+ساداتم چی شده خانم
-مرتضی من عاشقتم قبول کن
+میدونم عزیزم
-پس چرا ازم میخان نرن
+کی گفته
گریه ام گرفت تو چشماش نگاه کردم گفتم دوستت دارم
سرم گذاشت
رو سینه اش گفت میدونم
نویسنده بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📚داستان خضر نبی(ع) و مرد سائل
🌴خضر نبی در سایه درختی نشسته بود،
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
🌴حضرت خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیر مردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
🌴روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
🌴خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
🌴خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
🌴صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
🌴من خضر نبی هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه ، گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
🌴حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
🌾راستی ما برای خدا چه می کنیم ؟
قدری بیندیشیم…؟؟؟🌾
🇮🇷
❄️⛄️🌨⛄️❄️
#تلنگر😱😱😱
✨﷽✨
💠اين زنان چه كرده بودند؟
✍اميرالمؤمنين على(ع)مىفرمايد:
روزى با فاطمه محضر پيامبر خدا(ص)رسيديم،
ديديم حضرت به شدت گريه مى كند! گفتم : پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله!چرا گريه میكنى ؟فرمود: يا على! آن شب كه مرا به معراج بردند، گروهى از زنان امت خود را در عذاب سختى ديدم و از شدت عذابشان گريستم. (و اكنون گريه ام براى ايشان است)
✍زنى را ديدم كه از موى سر آويزان است و مغز سرش از شدت حرارت مى جوشد.زنى را ديدم كه از زبانش آويزان كرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوى او مى ريزند. زنى را ديدم، گوشت بدن خود را مى خورد و آتش از زير پاى او شعله ور است.و زنى را ديدم دست و پاى او را بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلط است. زنى را ديدم از پاهايش در تنور آتشين جهنم آويزان است. زنى را ديدم، از سر خوك و از بدن الاغ بود و به انواع عذاب گرفتار است. و زنى را به صورت سگ ديدم و آتش از نشيمنگاه او داخل مى شود و از دهانشبيرون مى آيد و فرشتگان عذاب عمودهاى آتشين بر سر و بدان او مى كوبند.
✍حضرت فاطمه(س)عرض كرد:
پدر جان! اين زنان در دنيا چه كرده بودند كه خداوند آنان را چنين عذاب مى كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دخترم! زنى كه از موى سرش آويخته شده بود، موى سر خود را از نامحرم نمى پوشاند. و زنى كه از زبانش آويزان بود، بدون اجازه شوهر از خانه بيرون مى رفت.
و زنى كه گوشت بدن خود را مى خورد، خود را براى ديگران زينت مى كرد و از نامحرمان پرهيز نداشت. و زنى كه دست و پايش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، به وضو و طهارت لباس و غسل حيض اهميت
نمى داد و نماز را سبك مى شمرد... و زنى كه سرش مانند خوك و بدنش مانند الاغ بود، او زنى سخن چين و دروغگو بود. و اما زنى كه در قيافه سگ بود و آتش از نشيمنگاه او وارد و از دهانش خارج مى شد، زنى خواننده و حسود بود.
💠سپس فرمود:
واى بر آن زنى كه همسرش از او راضى نباشد
و خوشا به حال آن زن كه همسرش از او
راضى باشد.
📚شیخ صدوق،عیون أخبار الرضا(ع)،ج2،
❄️⛄️🌨⛄️❄️
محاسبه نفس جمعه های شیعیان واقعی
برای حضرت مهدی (عج) است.
محاسبه نفس انسان را برای ظهور
خالص می کند.
هر شب قبل از خواب اعمالمان را #محاسبه کنیم.
✴️ شنبه👈 25 دی/جدی1400
👈12جمادی الثانی 1443👈15ژانویه2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 حرکت پیامبر صلی الله علیه و اله به سوی خیبر.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅ مسافرت.
✅ امور زراعی و کشاورزی.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅ حمام رفتن.
✅ شکار و صید و دام گذاری.
✅ خوردن دارو.
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ دکان باز کردن و آغاز امور تجاری.
✅ مشارکت و امور مشارکتی.
✅ خرید و فروش.
✅ و خواستگاری و ازدواج خوب است.
🚘مسافرت: خوب و مفید است.ان شاءالله
👶 زایمان مناسب و نوزادش آسان تربیت شود و متدین و عفیف خواهد شد. ان شاالله
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ شروع به نگارش مقاله و کتاب.
✳️ دیدار با روسا و مسئولین.
✳️ مسافرت.
✳️ معامله ملک و خانه.
✳️ مبادله اسناد و قولنامه نوشتن.
✳️ تاسیس شرکت و امور شراکتی.
✳️ خرید کالاهای تجاری.
✳️ و ارسال کالاهای تجاری خوب است..
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
👩❤️👨 امشب: امشب ( شب یکشنبه )، دستور خاصی ندارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه می شود.
💉💉 حجامت فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث ضعف بدن می شود.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(صلّىاللهعليهوآله). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
دعای عهد.mp3
21.59M
به امید این که ...
دیدهی دل را بیناتر کن!
این دلهای گره نموده به ضریح انتظار است که میتپد،
سرخ و زنده!
دلهای مؤمنانی است که در همین خانهی فانی که ما در آن خاکنشین شدهایم،
عرش الرحمن گشتند ...
و
به "عهد" هر صبح جلا داده شدند ...
و
آن گاه که عمر آنان به آخر رسید و جمال یار ندیدند ...
تن از ضریح جدا نمودند ...
و
دل را در آن به امانت گذاردند ...
به امید رجعت!
خاطره جالب از زبان آیت الله بهجت:
« روزی آقا(آیت الله بهجت)می فرمود: یکی از علمای بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را که در اطاق آقا خوابیده بود صدا زد و گفت:
برخیز و چند رکعت نماز شب بخوان. پسر پاسخ داد:
چشم.
آقا مشغول نماز شد و چند رکعت نماز خواند.
ولی آقا زاده بر نخواست.
مجدداً آقا او را صدا زد که:
پسرم، پا شو چند رکعت نماز بخوان.
باز پسر گفت:
چشم.
آقا مشغول نماز شد ولی دید فرزندش از رختخواب بر نمی خیزد، برای بار سوم او را صدا زد.
پسر گفت: حاج آقا، من دارم فکر می کنم، همان فکری که درباره آن در روایت آمده است که:
امام صادق علیه السلام می فرماید: « تفکر ساعة خیر من عباده سنه: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است.»
.
آیت الله العظمی بهجت فرمودند:
آقا پرخاش کرد و فرمود: آن فکری از عبادت یک یا شصت سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اینکه انسان وقت نماز شب دراز بکشد و فکر بکند و به این بهانه از خواندن آن شانه خالی کند.
📝 #یادمون_باشه
حاضر نیستم، حتی اتفاقی، ببینمش!
حاضر نیستم درموردش با من حرف بزنی!
حاضر نیستم حتی توی یه مهمونی که اون هست، منم حضور داشته باشم!
حاضر نیستم حتی اسمشو با خودم تکرار کنم!
و ......
همهی این "حاضر نیستم" ها، یعنی؛
اتفاقاً قلبِ شما بشدت درگیرِ همین آدمی هست، که حاضر نیستید ببینیدش!
و نَفْس شما، بطور ناخودآگاه، بواسطهی ایشون، تنگ شده!
این نَفْس تنگ، شبیه یه لباس تنگ، که راه تنفس آدمو میبنده، و راحتی رو ازش سلب میکنه؛
راه تنفس قلب شما رو میبنده و راه آرامش شما رو میبنده!
یه آدم اونقدرها نمیارزه، که بخاطر اشتباهات یا خیانتهاش، راه تنفس قلبِ خودتون رو ببندید!
شما رهاش کنیــد ...
خدا که رهاش نمیکنه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ از مستحبات نماز بگذرید!! به جهاد در فضای مجازی بپردازید...
👈امر امروز ولی فقیه، جهاد در فضای سایبری است...
🔺 سخنان خانم دکتر معصومی اصل را #ببینید 🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 خطای انسانی با تلفاتی ۱۷۰ برابر هواپیمای اوکراینی
🔹️ #ببینید | اجبار حدود ۹۵ درصد مادران به غربالگری باعث قتل هزاران جنین سالم در سال میشود.
🔸️ غربالگریها با ۱۶ درصد خطای مثبت کاذب، در سال ۳۰۰۰۰ جنین سالم و بیگناه را از زندگی محروم میکنند که هرکدام میتوانستند دانشمند، عالم و فرهیختهای موثر باشند...
⁉️ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ...
#تحدید_نسل #جاهلیت_مدرن
📌امام جمعه رفسنجان: نباید بگذاریم دختران دوچرخهسواری کنند/چرا مجلس این را تبدیل به قانون نمیکند؛ وقتتان را صرف کارهای حاشیهای نکنید
🔹اگر افسار سگ را به دست دختر و پسر ما دادند برای خدشهدار کردن غیرت دینی است و اگر به مسائل مذهبی، نماز و روزه ما حمله کردند دیدند که غیرت دینی جامعه را از بحرانها نجات میدهد.
🔹باید خیلی به هوش باشیم و از سر این قضایا بهسادگی نگذریم و بگوییم دختر جوان دوست دارد دورچرخهسواری کند! خیر، باید هوشیار باشیم و نگذاریم.
🔹پیراهن ناموس ما اگر روزی در خانه روی بند رخت برای خشکشدن پهن بود، زمانی که میهمان میآمد آن را جمع میکردیم که کسی لباس دختر، همسر، مادر و خواهر ما را نبینند. چگونه امروز دختران را روی دوچرخه سوار میکنند
#استفتاء_جدید_رهبری
📚 محروم كردن از ارث
💠 سوال: آیا پدر می تواند فرزندش را از ارث محروم کند یا به برخی از فرزندان سهم بیشتری بدهد؟
✅ جواب: محروم كردن برخى از ورثه از ارث در شرع مقدّس اسلام جایز نیست و باطل است؛ ولى هر كس مىتواند قبل از فوت اموال خود را به برخى فرزندان يا اشخاص ديگر ببخشد و به آنها تحويل دهد.
البته نباید به گونه ای عمل کند که موجب اختلاف و دشمنی میان ورثه شود.
#احکام_ارث #محرومیت_از_ارث
(دفتر مقام معظم رهبری )
(فقه واحکام امام خامنهای)
(مدظله العالی)