📚باد آورده
در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ شد و در این جنگ ایرانیها پیروز شدند و قسطنطنیه که پایتخت روم بود به محاصره ارتش ایران در آمد و سقوط آن نزدیک شد.
پادشاه روم چون پایتخت را در خطر میدید، دستور داد که خزائن جواهرت روم را در چهار کشتی بزرگ نهادند تا از راه دریا به اسکندریه منتقل سازند تا چنانچه پایتخت سقوط کند، گنجینه روم بدست ایرانیان نیفتد.
این کار را هم کردند. ولی کشتیها هنوز مقداری در مدیترانه نرفته بودند که ناگهان باد مخالف وزید و هرچه ملاحان تلاش کردند نتوانستند کشتیها را به سمت اسکندریه حرکت دهند و کشتیها به سمت ساحل شرقی مدیترانه که در تصرف ایرانیان بود، رفتند. ایرانیان خوشحال شدند و خزاین را به تیسفون پایتخت ساسانی فرستادند.خسرو پرویز خوشحال شد و چون این گنج در اثر تغییر مسیر باد بدست ایرانیان افتاده بود خسرو پرویز آن را «گنج باد آورده» نام نهاد.
از آن روز به بعد هرگاه ثروت و مالی بدون زحمت نصیب کسی شود، آن را باد آورده میگویند.
❄️🌨☃️🌨❄️
✍ گفت در خواب دیدم، خانهی بزرگی دارم، اما درب آن چفت و بست نداشت !
تکانش که میدادی باز میشد...
دیدم، دزدی آمد و براحتی تمام اشیاء خانه را برد و بقیهی خانه را بهم ریخت و رفت...
※ نَفْس، خانهی درون است،
هر چه بزرگتر باشد، وسیعتر و جادارتر باشد، تو در عالم انسانی، داراتری ....
※ اما نفس هم مثل خانه، سِپَر میخواهد،
چفت و بست و قفل میخواهد،
تا شبیخون نزنند شیاطین انس و جن و داراییات را ببرند.
※ دعا، سپر محکمِ خانهی نفس است!
دعاها از نفوسی بیرون آمدهاند که خود برای اهل زمین، سپر و حِفاظند ...
* صحیفه امام زینالعابدین علیهالسلام، برای حیاتِ خانهی نفس تو کافی نه...
لازم، واجب و ضروری است!
❄️🌨☃️🌨❄️
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
✘ قلبی که بهشت رو همینجا نقد دریافت میکنه، باهاش زندگی میکنه و ازش لذت میبره،
با قلبی که منتظرِ بهشت در یک دنیای دیگهست،
ـ چه تفاوتهایی باهم دارند ؟
ـ اصلاً مگه میشه همینجا سهممون از بهشت رو دریافت کنیم؟
#ولایت 29
🔶 قرار شد که ما تلاش کنیم تا از گناه بدمون بیاد.
✅👆 این موضوع خیلی میتونه به دوری انسان از گناه، کمک کنه.
👈 یکی از راه هایی که به درک این مفهوم کمک میکنه اینه که "نقش اهل بیت و اولیای الهی" رو بیشتر بررسی کنیم.
✔️🌷 توی بحث مبارزه با نفس گفتیم که ما " برای اینکه هوای نفسمون رو از بین ببریم باید #دستورات_خدا رو از طریق اولیای الهی بگیریم."
🌺 اون بزرگواران "واسطۀ بین ما و پروردگار عالم" هستند تا به ما کمک کنن هوای نفسمون رو از بین ببریم
و به "شیرینی ملاقات خداوند متعال" برسیم....💖✨
🌹
چهارشنبه سوری
چرا در سیاست تقلید نمیکنیم؟
🌱چند روز پیش، در جمع بچه های دبیرستانی که میخواستند «تحلیل سیاسی» یاد بگیرند، این سوال را پرسیدم که چرا میخواهید خودتان تحلیل کنید؟
🔹یکی گفت چون سیاست در زندگی ما نقش دارد. گفتم خوب هوا هم نقش ندارد مگر همه هواشناس میشوند
🔹یکی گفت تا درست رای بدهیم. گفتم همین فقط؟
🔹یکی گفت سیاست عین دیانت است. گفتم خوب مگر در دین تقلید نمیکنی در سیاست هم تقلید کن. چه میشود؟
بچه ها منتظر بودند جواب خودم را به این پرسش بشنوند. که گفتم:
🌱زندگی عادی شما سیاست ورزی است چه بدانید چه ندانید. اینکه استعدادها و توانتان را به چه سمتی و چه آینده ای سوق میدهید، خرید و مصرفتان، یأس یا امیدوار بودنتان، تعاملاتتان، رابطه با فامیل و همسایه تان، نق زدن یا طعنه و تیکه انداختنتان، حتی دعا و مناجاتتان. همه اینها یک رخداد کلان است. اگر متوجه آن باشید میتوانید آن را درست به کار ببرید.
بچه ها با ناباوری مورد مورد مثال میزدند و من هر مورد را توضیح میدادم که چگونه.
🌱الاسلام هو الحکومه یعنی همین. هر اقدامی یک معنا و تاثیر کلان دارد چه بدانیم چه ندانیم. حالا با این حساب چند نکته را توجه کنیم:
🔹انسان موجودی شعوری ارادی است. بدون تحلیل کلان سیاسی نمیتوانی زندگی ات را خودآگاه در خدمت رشد جامعه قرار دهی. پس نیاز به فهم کلان و راهبردی داری. ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم یعنی تغییرات خرد تغییرات کلان جامعه را سبب میشود.
🔹امام عصر عج هدفش رشد کمی و کیفی کل جبهه است پس بدون این شناخت نمیتوانی «نصرت» دهی او را. این نکته برای شیعه خیلی پر معنا است. چون ما معتقدیم عبادت بدون رابطه با او تاثیر نمیکند، رشد معنوی بدون رابطه با او رخ نمیدهد، دین بدون رابطه با او دین تمام نیست.
🌱این روزها یک فایده مهم داشت برای بچه های ما و آن اینکه دیدند تاثیر نق زدن ها، تیکه انداختن ها، شوخی ها، بازی های کودکانه شان حتی، در پیشرفت یا اختلال در امر کلان سیاسی اجتماعی چقدر جدی است.
🔴 #چهارشنبه_سوری_۱۴۰۱ و چند نکته
🔴 لطفاً منتشر کنید!
قصد ندارم با توصیه به دیدن تصاویر چهارشنبهسوری سالهای گذشته خاطرتان را مکدر کنم اما گاهی دیدن این تصاویر واجب میشود، چون فقط در این حالت است که احتمالاً حواسمان را بیشتر جمع میکنیم!
هر سال کلی تلفات داریم و تا خدای ناکرده خودمان دچار حادثه نشویم متوجه عمق ماجرا نمیشویم. متوجه نیستیم که یک لحظه ممکن است یک عمر زندگی ما را تحت تأثیر قرار بدهد. مثل عابری از همه جا بیخبر که سالها قبل جلوی چشم خودم یک ترقه سوتی آمد و به گوشش خورد و الآن سالهاست آن گوش، خاصیت شنیدنش را از دست داده.
سوای تلفات هر ساله، امسال ضد انقلاب و منافقین - همانها که به بچههای مدرسهای هم رحم نکردند - برنامه خاصی برای چهارشنبهسوری تدارک دیدهاند. اصلاً هم برایشان مهم نیست شما جزو طرفداران این حکومت هستید یا مخالف آن! همین که به شما آسیب برسد برنده بازی هستند، لذا حتماً و حتماً توصیه میشود اگر جزو نیروهای حافظ امنیت نیستید، تحت هیچ شرایطی فردا از حدود ساعت ۳ و ۴ عصر به بعد (تا آخر شب) در خیابانها نباشید، در حیاط خانه و هر فضای غیرمسقفی هم نباشید، حتی اگر محله شما کانون خطر در سالهای گذشته بوده، چه بهتر که کنار پنجرهها هم نباشید!
این یک توصیه ساده عقلایی است. صحبت از کوکتل مولوتوف نیست، صحبت از #نارنجک_دستساز است که هم برای سازندهاش خطر دارد - که سالهاست تصاویر دست و صورتهای سوخته را هنگام ساخت نارنجک میبینیم - و هم برای دیگران.
ممکن است کسی نارنجک را برای هیجانش درست کند اما متوجه نیست صدا و موج انفجارش ممکن است جنین را در شکم مادری سقط کند، پیر مرد یا پیر زنی را روانه بیمارستان کند، کودکی را با استرس و اضطراب برای مدتی همراه کند و خلاصه عوارضی داشته باشد که اصلاً موقع ساخت و پرتابش به آن فکر نکرده! اما حتماً باید بابت جنایت بزرگش جواب پس بدهد ...
هم مراقب خودمان باشیم، هم اطرافیانمان. فردا به هیچ وجه روز خوبی برای بیرون رفتن نیست لذا هر نیازی هم داریم در ساعات اولیه صبح تهیه کنیم تا مجبور به بیرون رفتن نشویم.
طبیعی است کسانی که به هر دلیلی فردا توسط نیروی انتظامی بازداشت شوند، دیگر آزاد شدنشان به این سادگی نخواهد بود. مستقیماً پای جان و مال مردم در میان است ...
دقت کنیم هر یک نفری که جانش فردا حفظ شود، إنشاءالله همه مأجور هستند ...
(امسال تا امروز صبح، ۱۴ نفر فوتی، ۴۲ نفر دچار قطع عضو، ۶۲ نفر دچار آسیب به چشم و ۱۰ نفر دچار سوختگی داشتهایم 😔😔)
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 شکرگزاری
☀️ امام هادی(ع):
💎 نعمتهای خدا برای انسان كالای دنیاست اما شکرگزاری هم نعمت است و هم آخرت و خوشعاقبتی.
📚 بحار، ج ٧٨، ص ٣٦٥
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سوال
❓ در لبنان هم افراد با حجاب هستند هم افراد بی بند و بار، هر کسی هم کار خودش را می کند، اشکالی دارد جامعه ما هم این شکلی باشد
📎 #امام_زمان
📎 #حجاب
🔹استاد قرائتی میگوید:
✍🏽: اگر بچه خلافى كرد عذرش را قبول كن ولو دروغ بگوید. آقا تو پول از توى جیب من برداشتى؟ بچه مى گوید: نه... خوب بیا توى جیبت را بگردم!!
-بچه تا مى گوید نه، دیگر ولش كن. تحقیق نكن كه بچه دزد مى شود. اگر دروغ مى گوید، شتر دیدى ندیدى. خودت را به تغافل بزن و عذر بچه را بخواه؛ حتى [اگر] یقین دارى كه دروغ مى گوید.
عیدی گنده میخوام مثال شما رو تویست تومان به باال حساب کن ...
خندید وگفت :چقدر این خواهرت بامزه است باورت میشه تازه ازخواب بیدار شدم ..هنوز داشتم
خمیازه میکشیدم ...که پرید جلوم ...عالوه براین که خمیازه ام هم نصفه نیمه موند ..خواب هم پرید
..با جیغ جیغ میگه عیدی بده ...
لبخند زدم وگفتم :منم از صداش مستفیض شدم ...وای بچه های ما چه نازی بشن اخی ..چون
سیدهستن میشه مثال اقا صدرا ...خانوم سوگل ...
خندید ودماغم رو کشید وگفت :نامرد تنها انتخاب کردی اسماشون رو
خودم سرم رو فشار دادم وگفتم :اهوم ...قرار نه ماه بنده زحمت بکشم ها ...
لب گزید که نخنده بعد شیطون نگاهم کرد وگفت :ای خدا ....میگم .. سپیده جان .....
با بالیشت زدم تو سرش وگفتم :خیلی بی حیایی ...من سرم درد میکنه خب یک قرص بده دیگه
...صدات کردم به قرص بدی ها ...
بلند شد وگفت :قربون این خواب های اشفته بشم من که یکسری اخم اورده رو صورتت که
چقدرم من حساب میبرم ...
خندم گرفته بود..بالیشت روپرت کردم سمتش وگفتم :محمد اذیت نکن ...به جون خودم سرم
درحال انفجاره..
که یهو صدای نغمه امد ...که بلند گفت :من امدم اولین عیدیم رو از سید این خانواده بگیرم ..به
قول سارا فقط باید ده هزار تومان به باال باشه ...واین یعنی خود ده تومنه حساب نیست ..دکتر
جان میخوای خرج کنی بیست به باال بده ..
با سری که درحال ترکیدن بود بلند شدم رفتم سمت روشویی .عجب خواب های وحشت اوری
میدیدم ..صورت یک بچه جلوم بود که ناز بود اما همه میگفتن پیری زودرس داره ..وتا این رو
میگفتن چهره اش تغییر میکرد ..برای فراموشی خوابم لباس مرتبی پوشیدم ورفم بیرون ...دیدم
دوتایی سافتادن دنبال محمد ..چیزی نمونده موهای شوهرم رو بکشن ..واسه عوض شدن حالم
رفتم محمد رو بامزه بغل کردم وگفتم :بابادیونه اش کردین سر صبح بسم اهلل بذارید چشماش باز
شه بعد مثل عقاب چشم بدوزید به جیب شورمون که هیچی هم نداره ...ناسالمتی ما میخوایم بریم
مسافرت باید هوامون رو داشته باشید از لحاظ مالی نکه رقم میزنید که عیدیتون چقدر باشه ..
محمد غش غش خندید وروسرم رو بوسید واون دوتاهم با گفتن ایـــــشی ...تقریبا هلم دادن
سمت میز صبحانه ونغمه گفت :برادر من ..اقا سید گل گالب ..عیدی مارو مرحمت کن تا بذاریم
بری یک ابی به سررو صورتت بزنی ودر کنار عیالت صبحانه بخوری ...
نگاهش کردم که دستی به موهاش کشید خیلی بامزه شونه ای داد باال وبه من نگاه کرد وبلند گفت
:بذار عیدی اینا رو بدم تا مغم رو نخوردن ...بعدم راه افتاد سمت اتاقمون ..چایی شیرین کردم هم
برای خودم وهم برای محمد که صدای مجید واتور هم امد که بلند بر اهل خونه سالم کردن
واوناهم رفتن سمت زناشون ..محمد با یک دسته پول امد بیرون وگفت :خدای من ...کسی بچه
مچه اش جانمونده بیارینش ..
مجید بلند خندید وگفت :واسه تیغ زدن تو من خودم بشخصه میخوام با زنم همکاری کنم واسم
یک جین بچه بیاره ...
محمد خنید ودستش رو برد داخل 5هزار تومانی ها که نغمه بامزه گفت :دکتر جان ببین روز عید
قربان هست بعد شمام که سید گل گالبی ..زشته با وجنات شما 5هزار تومان ...
خالصه تا نفری بیست هزار تومان نگرفتن شویمان را رها نکردن ...من که میدونستم همش
مسخره بازی هست ...اینم یک رسم بامزه بود که تو روز عید سید ها ..کسی که سید هست همینوری به اطافیانش عیدی میده ...ذوق میزدم وقتی فکر میکردم بچه من ومحمد که بدنیا بیاد از
همون نوزادی همه با لقب خانوم ویا اقا صداش میزنند واحترام خاصی باید به بچه های من بذارن
..کنارم که نشست قیافه اش خیلی با نمک شده بود خودشم ادم شوخی بود دوساعت با اینا کل کل
میکرد ...بلند شدم تا چاییش رو عوض کنم همین طور هم پیشونیش رو بوسیدم وگفتم :خسته
نباشی ..باالخره ازاد شدی از دست این گالدیاتور ها ..
محمدهی ابرو میداد باال که من ساکت شم وخودشم ریز ریز میخندید که صدای هرچهار تاشون
امد که گفتن :گالدیاتو عمه ات بــــــــــود ..
خندیدم وگفتم :خب چی بگم نمیذارید شویم حتی از اتاق خواب بیاد بیرون میریزید سرش ...
مامان هم هن هن کنان از پله ها امد باال وکنارمون نشست وخیلی شیک .مادر زن وارانه پیشونی
محمد رو بوسید وبهش تبریک گفت ...
دور هم شروع کردیم به صبحانه خوردن ...خندم میگرفت از حرفای مزخرف سارا ونغمه ...صدای
زنگ موبایلم که امد عذر خواهی کردم از همه ورفتم باال که دیدم شماره ناشناس هست ..هیچ
وقت من خودم شماره های ناشناس رو جواب نمی دادم ..بلند گفتم :محمد اقا بدوبیا ...
بعد از چند لحظه داخل شد وگفت :جانم ..
گوشی رو سمتش گرفتم وگفتم :میشه جوابش رو بدی ؟؟..نمی دونم کیه ؟؟...
۱۳۰