فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💨با بخارشو نجاست پاک میشه؟!
تعداد روزهای مصیبت را تا صد شمردیم
دیدیم تمام شدنی نیست انگار، دیگر نشمردیم.
امروز چندمین روز است؟
کسی میداند تعداد شهدا به چند رسیده؟
از آن روزی که همه شاد بودیم از فرود پاراگلایدرها در حوالی اورشلیم چند روز گذشته؟
از آن شبی که در بیمارستان المعمدانی همه دق کردیم
و هزار نفر به آمار شهدا افزوده شد چند شب گذشته؟
آن دخترک شهید بامزه که پدرش ریشهای بلند داشت
اسمش چه بود؟ روح الروح؟ پدرش کجاست؟ کسی خبر دارد؟
آنپسرک لرزان که میگفت شبها برای اینکه مادرم نفهمد
گرسنهام، زیر پتو میروم کجاست؟
امشب غذا خورده یا باز به زیر پتو پناه برده؟ پتو دارند؟
آه آن مادر...؛ مادری که بعد از یازده سال انتظار بالاخره صاحب
فرزندان دوقلو شده بود و آنها را با دست خود خاک کرد.
هنوز زنده مانده به نظرتان؟
راستی شما هم آن ویدئو را که سربازان یهود ریخته بودند
توی قبرستان مسلمین و جنازهها را بیرون میکشیدند
به طمع اعضایشان دیده بودید؟
حالا دیگر مصیبت تبدیل به عادت شده!
عادت آفت است... !
در تاریخ اسلام چنین جنایت هولناکی با این تعداد شهید
در سکوت و خفقان مسلمین سابقه نداشته.
اولین بار تاریخ است.
ابوعبیده روزهای اول مصیبت، از مسلمانها میخواست
که متحد شوند و کاری کنند. حالا اما میدانید چه گفته؟
گفته ای مسلمانان روزه دارِ سر به مهرِ عابد، که در هنگامهی قتل ما،
کنج محرابهایتان منتظر رمضانید و مساجدتان را زینت میکنید،
دیگر توقع ورودتان به جنگ را نداریم!
همانجا کنج محرابهای رمضانیتان ،
برای نجات ما دعا کنید لااقل.
دعا میتواند سرنوشت یک قوم را تغییر دهد.
این روزها غذای گرم که خوردیم یا در جای گرم که خوابیدیم
کمی هم به بچههایی که ماههاست غذای گرم نخوردهاند
و در آغوش مادر نخوابیدهاند دعا کنیم... .
#امت_رسول
#رمضان_المقاومه
#غزه
🌙🌙🌙🌙🌙
🌙🌙🌙🌙
🌙🌙🌙
🌹حلول ماه پرخیر و برکت رمضان مبارک🌹🌹
از پس پنجره های ملکوتی شعبان
نسیمی وزیدن گرفته،شمیمآرام بخشی
که دلهای عاشق را به سوی خویش فرا میخواند.
کمان،ابروی هلال زیبای رمضان بعد از گذشت فرسنگها بار دیگر بر دشت دلهای ما فرود آمده.
فرشتگان، آستانه درهای حضرت عشق را آب و جارو کرده اند.
میهمانها کمکم به در خانه دوست صف میکشند و کوله بار خالیشان را روز به روز از توشه عشق و ایمان پرتر میکنند.
زنگارها در انتطار آیینه ای دیگرند تا بار دیگر صیقلی یابند.
ندای «ربنا لا تزغ» از مناره های افطار عشق پر میگیرد
وبا خرمای«انا انزلناهای»قدر
مُهر روزه دارها شکسته میشود
وآیه های التماس«اللهم انی اسئلک» صفای سحرهای اجابت را دوچندان میکند.
قرآن های نور از کنار تاقچه ها یک بار دیگر بر سرزمین دلها نازل میشوند و بهاری دیگر از لابلای صفحات نور آغاز می شود.
دریاب روزها و شبهای بی نظیری که درهای اجابت آسمان، میهمان ناخوانده میپذیرد.
این بارکسی میزبان است
که هیچ کس مانند او نیست.
کسی که نگاهش به دستان التماس توست،
کسی که ناز نگاهت و دعایت را خریدار است.
کسی که ندای«اُدعونیش»
«اَستجب» را بر بلندای آسمانها طنین انداز می کند.
شکرانه اش را بجای آور
به پاس اینکه به تو هستی دوباره بخشید
تا رمضانی دیگر
و میهمانی با صفای دیگری را به نظاره بنشینی.
به شکرانه اش مهر سکوتی بر چشم و گوش و لبان و دیگر اعضایت بزن،
تا گرسنگی ات در پس غبار
خطا و گناه دیگر اعضا
رنگ نبازد.
به شکرانه اش افطارت را با نشاندن لبخند بر لب ناتوانی
بگشای.
به شکرانه اش تا می توانی ببخش و برای رضای خالقت گام بردار.
دلت را جلا بده
و به خالقت عشق بورز و مقرب شو به درگاه بی بدیلش.
از او بخواه که میهمان همیشگی درگاهش باشی
بخواه که زنگار گناه را از قلبت بزداید و با دریای رحمت و مغفرتش صیقلی دهد.
آری اگر تو بخواهی او یاورت خواهد بود.
اگر یک گام به پیش برداری او ده قدم به سویت بر میدارد.
.به سویش جاری شو تا روح مناجات و دعا را درونت جاری کند.
جاری شو.
🔅#پندانه
✍️ مشکلات درونت به دست خودت حل میشه
🔹طرف توی خونهاش بود و میخواست بره بیرون.
🔸کلید ماشینش رو از روی میز برمیداره. همین که میخواد بیاد بیرون، برق قطع میشه و پاش گیر میکنه به میز و کلیدهاش میفته روی زمین.
🔹فضا کاملا تاریک بود. هر چی روی زمین رو میگرده، پیداش نمیکنه.
🔸یه لحظه نگاه میکنه میبینه هوای بیرون روشنتر از داخل خونهست.
🔹به خودش میگه:
چقدر تو احمقی! هوای بیرون روشنه و تو توی تاریکی دنبال کلید میگردی!؟
🔸میره بیرون از خونه و تو کوچه دنبال کلیداش میگرده.
🔹توی این لحظه همسایهاش هم میاد بیرون و میبینه اون داره دنبال چیزی میگرده.
🔸بهش میگه:
چی شده؟ کمک میخواید؟
🔹میگه:
آره کلیدهای ماشینم رو گم کردم و دارم دنبالشون میگردم!
🔸میگه:
صبر کن منم کمکت کنم.
🔹بعد از چند دقیقه ازش میپرسه:
حالا کجا دقیقا انداختی کلیدها رو؟!
🔸میگه:
داخل خونه!
🔹همسایه با تعجب میگه:
توی خونه گم کردی، داری بیرون دنبالش میگردی؟
🔸میگه:
خب ابلهانهست که توی تاریکی دنبال کلید بگردی!
💢 حالا هم خیلی از ماها مشکلاتی داریم در درونمون که به دست خودمون حل میشه ولی داریم در بیرون از خودمون دنبال جوابش میگردیم. تازه بعضیها هم میخوان کمکمون کنن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حمله یک بیحجاب به آخوند در قم👳♂️
اگه از دیدنش ناراحت شدی
این کار رو ببین تا ؛
"هم شارژ بشی و روحیه بگیری"
"هم راه رو اشتباه نری"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز اول ماه رمضان
اللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيَامي فيهِ صِيَامَ الصّائِمينَ، وَ قِيَامي فيهِ قيَامَ الْقائِمينَ، وَ نَبِّهْني فيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلينَ، وَ هَبْ لى جُرْمي فيهِ يَا اِلـهَ الْعالَمينَ، وَ اعْفُ عَنّي يَا عافِيَا عَنْ الُْمجْرِمينَ
خدایا روزه مرا در این روز مانند روزه روزه داران حقیقی قرار ده و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان، هوشیار ساز و در این روز جرم و گناهم را ببخش ای خدای عالمیان و زشتی هایم را عفو فرما ای عفو کننده از گناهکاران عالم
#دعای_هر_روز_ماه_رمضان
مدح و متن اهل بیت
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 رمان شب #بدون_تو_هرگز ۳۲ "تنبیه عمومی" 🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ...
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز ۳۳
"نغمه اسماعیل"
🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ...
🔸 دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ...
⭕️ هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... 😕
🔸اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت ..
🔵 عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ...
توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ...
✔️ پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ...
علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود...✅
🔵 بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ...
- هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ...
مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ...
جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ...
- به کسی هم گفتی؟
💢 یهو از جا پرید ...
- نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ...
دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ...
- تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ...😣
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「✨🌸」
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
「⃢🌸→
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
🌷 رمان شب #بدون_تو_هرگز 34
❣️ دو اتفاق مبارک
با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم ...
- اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میاید ... هر کاری بتونم می کنم ...
گل از گلش شکفت ... لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد ...
توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود ...
موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن ...
🔷 البته انصافا بین ما چند تا خواهر ... از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود ...
🔸 حرکاتش مثل حرکت پر توی نسیم بود ...
خیلی صبور و با ملاحظه بود ... حقیقتا تک بود ...
✅ خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت...
اسماعیل، نغمه رو دیده بود ...
مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید ...
🔷 تنها حرف اسماعیل، جبهه بود ... از زمین گیر شدنش می ترسید ...
⭕️ این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت ... اسماعیل که برگشت ... تاریخ عقد رو مشخص کردن ...
و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن ...
✅ سه قلو پسر ... احمد، سجاد، مرتضی ... و این بار هم علی نبود ...
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「✨🌸」
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
「⃢🌸→
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
#بدون_تو_هرگز 35
💢 برای آخرین بار 🌷
🔸 این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ...
زنگ زد، احوالم رو پرسید ...
گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده ...
✅ وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتی شون رو پرسید ...
- الحمدلله که سالمن ...
- فقط همین ... بی ذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن...🙁
- همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد ...
مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ...
دختر و پسرش مهم نیست ...
🔷همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم ذوق کردن یا نکردنش برام مهم نبود الکی حرف میزدم که ازش حرف بکشم...
خیلی دلم براش تنگ شده بود ...😢💞
✅ حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم ...
زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم ...
تازه به حکمت خدا پی بردم ...
شاید کمک کار زیاد داشتم ...
✔️ اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ...
سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک!!!🙄
🔸 هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن ...
🔺 توی این فاصله، علی، یکی دو بار برگشت ...
خیلی کمک کار من بود ...
اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... 🌷
✅ هر بار که بچه ها رو بغل می کرد، بند دلم پاره می شد ...
ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم ...😢
انگار آخرین باره دارم می بینمش ...
نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن ...
✅ برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه ...
هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن ...
🌹 موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد ... دوباره برمی گشتن بغلش می کردن ..
🔸 همه ... حتی پدرم فهمیده بود ...
این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ...
واقعا برای آخرین بار ... رفت ...🌷
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「✨🌸」
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
「⃢🌸→
┈━═•••❁🦋❁•••═━
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 36
⭕️ اشباحِ سیاه
🔹 حالم خراب بود ... می رفتم توی آشپزخونه ... بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط به در و دیوار نگاه می کردم ...
قاطی کرده بودم ... 😞
💢 پدرم هم روی آتیشِ دلم نفت ریخت ...
🔴 بر عکس همیشه، یهو بی خبر اومد دمِ در ... بهانه اش دیدنِ بچه ها بود ... امّا چشمش توی خونه می چرخید ... تا نزدیکِ شام هم خونه ما موند ...
* آخر صداش در اومد ...
- این شوهرِ بی مبالاتِ تو ... هیچ وقت خونه نیست ...😒
🔸 به زحمت بغضم رو کنترل کردم ...
- برگشته جبهه ...
🔺حالتش عوض شد ... سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره...
🌷 دنبالش تا پایِ در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه ...
🔵 چهره اش خیلی توی هم بود ... یه لحظه توی طاقِ در ایستاد ...
- اگر تلفنی باهاش حرف زدی ... بگو بابام گفت ... حلالم کن بچه سید ... خیلی بهت بد کردم ...😓
🔸دیگه رسماً داشتم دیوونه می شدم ... شدم اسپندِ روی آتیش ... شب از شدّتِ فشارِ عصبی خوابم نمی برد ...
⭕️ اون خوابِ عجیب هم کارِ خودش رو کرد ... خواب دیدم موجوداتِ سیاهِ شبح مانند، ریخته بودن سرِ علی ... هر کدوم یه تیکه از بدنش رو می کَند و می بُرد...
🌅 از خواب که بلند شدم، صبح اوّلِ وقت ... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم درِ خونه مون ...
🔷 بابام هنوز خونه بود ... مادرم از حالِ بهم ریخته من بدجور نگران شد ... بچه ها رو گذاشتم اونجا ... حالم طبیعی نبود ... چرخیدم سمت پدرم...
- باید برم ... امانتی های سید ... همه شون بچه سید ....
♻️ و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمتِ در ...
🌹 مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید ...
- چه کار می کنی هانیه؟ ... چت شده؟ ...
¤ نفس برای حرف زدن نداشتم ...
🌺 برای اولین بار توی کلّ عمرم... پدرم پشتم ایستاد ... اومد جلو و من رو از توی دستِ مادرم کشید بیرون ...
- برو ...
و من رفتم.....
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「✨🌸」
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
「⃢🌸→
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
⭕️ثواب هر كار نيكى در قرآن بيان شده است، مگر #نماز_شب؛ كه جز خداوند كسى پاداش آن را نمىداند.
❌حتی با خواندن یک رکعت میشه که جز نماز شب خوانها باشیم...خودمون رو از این فیض عظیم بی بهره نکنیم
دعوتید به کانال نماز شب خوانها
با ما همراه باشید تا همه ی مطالب زیر را در کانال دریافت بفرمابید:
🔵 اهمیت وفضائل نماز شب در قرآن وروایات
🔵 عوامل سلب وتوفیق نمازشب
🔵 توصیه بزرگان وعلما در مورد نماز شب....
در این #ماه_رمضان نمازشب را به نیت ظهور آقا #امام_زمان (عج) بخوانیم
#رمضان
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
4_5944851031111238884.mp3
5.02M
📲 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #رفیعی
🔖 ماه رمضان اول سال 🔖
در این #ماه_رمضان نمازشب را به نیت ظهور آقا #امام_زمان (عج) بخوانیم
#رمضان
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیت_الله_جوادی_آملی:
از زبانتان كار بكشيد ، قبل از اینکه دیر بشود
حالا که زبانتون بازه ، شروع کنید به امر به معروف و نهی از منکر
حرفهای صحیح و خوب زدن که توی جامعه
اثرررررر داره✌️
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
✨﷽✨
🔴 پانصد سال گریه در قیامت‼
✍ آیت الله مجتهدی (ره) :گـریه کنید. دیده اید بچه ها با گریه کردن کار خود را پیش می برند. تا گریه می کنند، پدرشان راضی می شود درِ خانه خدا هم باید گریه کنید. تا گریه نکنید، کار پیش نمی رود. همین که میل پیدا کردی که گریه کنی و اشکی بریزی، معلوم می شود که خدا میخواهد تو را بیامرزد.
بله، یکی از کارهای ما باید گریه باشد. شب ها طولانی است. از رختخوابتان بلند شوید. در گوشه اتاق بنشینید. کمی به حال خودتان گریه کنید. شب ها به این فکر کنید که اگر در این حال بمیرم، دست خالی، چه خاکی بر سرمان بریزیم.
اگر وارد محشر شویم و به ما بگویند: «هیچ عمل خوبی نکرده ای» چه کنیم. در روایت آمده است که عده ای در روز قیامت در صحرای محشر پانصد سال گریه می کنند، هق و هق می گریند که چرا پرونده شان درست نیست و اعمالشان خوب نمی باشد.
در این حال ملکی نزد آنها می آید و می گوید: «اگر یک ساعت در دنیا اینگونه گریه کرده بودی، گرفتار این پانصد سال گریه نمی گشتی! می خواستی در دنیا این گریه ها را بکنی.»
خدایا، ما را گرفتار آن گریه ها نکن.
📚 در محضر مجتهدی، جلد دوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 خدایِ قشنگم مطمئنم که بهترینها رو برام میخوای و به تو ایمان و اعتماد دارم طوفان برام معنایی نداره وقتی آغوشِ گرمِ تورو دارم ...
💟 لبخند میزنم ، حالم خوبه ، عاشقِ خودم و این زندگیِ زیبا هستم و قدرِ لحظه به لحظه زندگیم رو میدونم
💟 ازت ممنونم برای تمام روز و شبهایی که همیشه هوامو داشتی
💟 مهربانم صدهزار مرتبه شکرت که هستی و حضورت سرشار از عشق و آرامشه
🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
🔰احکـ🔎ــام رو🌙زه
💎زمان نیت روزه
⁉️ وقت نیت روزه رمضان چه زمانی است و آیا باید حتما بر زبان جاری شود؟🧐
✅ همه مراجع: وقت نیت روزه رمضان از شب تا قبل از اذان صبح می باشد و نیت روزه لازم نیست به زبان جاری شود همین که بداند می خواهد برای انجام فرمان خداوند متعال روزه بگیرد کافی است.
#احکام_روزه
#نیت_روزه
#آموزش_احکام
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
هنگام افطار دِلال کنید!
دِلال چیست؟
در اول دعای افتتاح عرض می کنیم: «مدلاً علیک» دِلال يعنى ناز کردن!
هنگام افطار برای خدا ناز کنید!
چون براش روزه گرفتید وحضرتش خوان کرم گسترده؛ لقمه ى اول را نزدیک دهان ببرید،
اما نخورید!
دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید:
اگر حاجتم را بدی، افطار می کنم!
به این حالت می گويند دِلال؛ معجزه می كند!
به وقت #دلنویس
به وقت #ماه_رمضان
خدا دعوتت کرده !!
خوشحال نیستی ؟
مهمانی خدا ...
سفره ای پربرکت و پر رزق و روزی نه فقط از جنس زمین ، بلکه از جنس آسمون خدا برات چیده ...
چجوری ناز تو بخره ؟
بالاتر از این که میگه بنده ی من ، وقتی روزه دار میخوابه ، خوابش قیمتیه ...
خدا داری با دل بنده هات چیکار میکنی ؟
دیگه در این حد ؟
چجوری خدا داره از دل تو پذیرایی میکنه !!
نمیگی الحمدلله ؟؟
نمیگی خدایا شکرت که روزیم شد باز روزه دار باشم !!
جزو اون گروهی نیستی که میخوان به یه نحوی بگن بیخیال روزه ؟
از بحث درمان و سلامت روزه برا جسم چیزی نمیگم ...
فقط اینو بدون خدا دعوتت کرده ...
یه مخاطب زمینی ، برا تولدش کارت دعوت میده ، کلی ذوق و شوق که چی بپوشم ، چی بخرم و ....
اما خدا امشب بهت میگه بنده ی من : به هیچی فکر نکن ... فقط بیا ...
دل و جسم آلوده ، خریدارم ...
قلب ناسالم و پر گناه ، خریدارم ...
به هیچی فکر نکن ...
من بنده هامو با هر تیپ و ظاهر و دلی دوس دارم ...
تو بگو پر از گناه !!
من میگم خدا دوستت داشته که هنوز داره صدات میزنه ، برگرد ...
ببین ، خدا داره دعوتت میکنه ...
دقت کن !!
رحمن ... رحیم ... غفور ... یه عشق به تمام معنا ...
چی بگم !!
خوش اومدید به مهمونی خدا ...
ماه رمضون ، ماه امام زمانیه ...
ماهی هست که شب قدر ، نگاه مولا به تقدیر ما میخوره ...
این ماه بهترین فرصته که دل رو بدیم دست صاحب دل ...
🌤☀️⭐️🌟💫
33.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 #دعاء_سحرماه مبارک رمضان
❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖
dou-sahar.pdf
646.9K
PDF
🔶 متن (پی دی اف) #دعاء_سحر
❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - دعای سحر.mp3
1.74M
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿
🌥دعای سحر با صدای
شادروان موسوی قهار