فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تجربه گر مدافع حرم از میزبانی ۲۱ شهید در آسمان از او
💠 زندگی پس از زندگی
🔸 این قسمت: آقای سید حجت امیرواقفی
فراز آن بیابان
✅ هرروز ساعت ۱۷
بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار و 8:30روز بعد از شبکه قرآن
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
44.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ قابل توجه روزه داران لطفا بچه هاتونو نکشین، بله تو همین شهر خیلی ها هستن بچه شونو می کشند!
سقط جنین می کنن😰
ببینیم تو قرآن خدا چی میگه...
5⃣1⃣ قسمت پانزدهم کلاس تفسیر مولا امیرالمومنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه دخترم ضعیفه نمی خوام روزه بگیره😐
🚕 تاکسی پرسی 🚕
😁ویژه برنامه طنز احکام رمضان
هم احکام یادبگیر هم بخند😄
داستان پنجم:
حکم روزه دختری که ضعیف، 😅ولی باشگاه میره
🌠☫﷽☫🌠
✅ چگونه میشود به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) نزديک شد؟
🔹 خشنودی امام زمان عج در گرو خشنودی خداوند است؛ و خشنودی خداوند در تبعيت از اوامر الهی و انجام واجبات و ترک محرمات است.
🔅 در روايتی از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام همين معنا را میيابيم: "خدا سه چيز را در سه چيز ديگر پوشانده:
▫️خشنودیاش را در طاعتش قرار داده، پس هيچ طاعتی را كم مشمار، شايد رضايت خدا در آن طاعت باشد.
▫️دوم: خشمش را در معصيت پوشانده، پس معصيتی را ناچيز مشمار، شايد خشم او در آن معصيت باشد.
▫️سوم: اوليائش را در مردمان پنهان كرده، پس كسی را تحقير مكن! شايد همو ولی خدا باشد."
🔅 در روايتی امام باقر عليه السلام وظايف شيعيان را در زمان غيبت بيان کردهاند که عمل به اين وظايف قطعاً زمينهساز خشنودی حضرت ولیعصر را فراهم میکند. حضرت میفرمايند:
اصبروا علي اداء الفرائض و صابروا عدوكم و رابطوا امامكم المنتظر.
بر انجام واجبات صبر كنيد و در برابر دشمنان مقاومت نماييد و پيوندتان را با امام منتظران مستحكم نماييد.
🔅 حضرت امام صادق عليهالسلام در روايت میفرمايد:
هر شخصی دوست دارد از دوستان و ياوران حضرت قائم عليهالسلام باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكاری و اخلاق نيكو رفتار نمايد.
💢 برای نزديک شدن به حضرت رعايت اين نکات توصيه میشود:
✓پيدا کردن شناخت کامل از امام زمان عج:
قدم اول در ايجاد ارتباط با امام زمان عج شناخت صحيح ايشان است. پيدا کردن محبت عميق نسبت به ايشان. پس از شناخت کمالات حضرت نسبت به ايشان احساس محبت پيدا میکنيم.
✓ترک گناه
محبت يک رابطهی دوسويه است. بنابراين با ترک گناه بايد محبت #امام_زمان را به خودمان جلب کنيم.
✓همانندی و همراهی با امام در اعمال نيک.
تا آنجا که میتوانيم بايد خودمان را به ايشان شبيه کنيم. مثلاً سعی کنيم نمازمان را اول وقت بخوانيم تا با نماز حضرت مورد قبول قرار گيرد.#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠
ماجرای منبری که پیامبر در شب معراج دیدند...
♨️ تدبیر جالب رهبری برای سرخم نكردن جلوی قذافی!
🔸 #یک_آیه_از_جزء
🔸 سحر پانزدهم
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی در پخش زنده #ماه_مبارک_رمضانِ سال گذشته، که امسال در برنامه سرسحر از شبکه خراسان پخش میشود
🌠☫﷽☫🌠
❌امام خامنه ای:هر روز قرآن بخوانید حتی نیمصفحه! تلاوت روزانه را فراموش نکنید ولو یک صفحه، ولو نیمصفحه..
✖️قرآن را هر روز بخوانید با قرآن
ارتباطتان را برقرار کنین. #ماه_رمضان
مدح و متن اهل بیت
پروانه ای دردام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی # قسمت۲۱ 🎬 با ترس ولرز به نزد ابواسحاق رفتیم ,ابواسحا
#پروانه ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۲۲ 🎬
ابواسحاق که رفت ,انگار امنیتی به ما حواله شد,لیلا که چشم ازصورت من برنمیداشت با انگشتان لرزانش,پیشانی ام را لمس کرد وگفت:خووون....خشک شده...
وناگاه خودش را دراغوشم انداخت,تازه یادمان افتاده بود که پدر ومادری نداریم که عماد رابردند, که به اسیری امدیم...گریه هایمان هر دم بیشتر وبیشتر میشد وانگار این جمع زنان اسیر مثل باروتی بود که منتظر شعله ای کوچک برای انفجار است وگریه ی ما همان شعله بود وناگاه این باروت منفجرشد...ازهرطرف صدای گریه وشیون زنان ودخترانی میامد که درکمتر ازیک نیمروز هرچه داشتند ونداشتند راازدست داده بودند,هرکس با به یاداوردن ظلمی که این حیوانات پست فطرت برسرشان اورده بودند,اشک میریخت وروی میخراشید ,گوییا اجساد بی سر وبه خون غلتیده ی عزیزانمان در جلوی چشمانمان هستند.
باصدای گریه وزاری زنان,داعشی هایی که جلوی در ورودی بودند,به داخل حمله ورشدند وبه جان ما افتادند...میزدند وناسزا میگفتند,میزدند ومیزدند ومیزدند ...ناگاه صدای اذان بلند شد وداعشیها دست,اززدن برداشتند ,درست است که اذیت وازار کافران را مستحب وثواب میدانستند اما خواندن نماز را دروقتش امری واجب میخواندند ,گوییا این حربه شان بود که مردم دنیا ,نماز راهمراه این اعمال خشونت امیز ببینند تا برایشان باورشود که اسلام یعنی همین...که اسلام یعنی خشونت,ناسزا,سربریدن,هتک حرمت کردن,غارت نمودن....
وای من که اسلام چه غریب شده....
به خدا قسم دراینجا...خدا هم غریب شده...
داعشیها دوباره مارابه صف کردندتا...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#پروانه ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۲۴ 🎬
امروز نزدیک شش روز است که در چنگ ابلیس گرفتاریم,دراین شش روز چیزهایی دیدم وشنیدم که هرکدامش برای خراب کردن روح وروان ادم به تنهایی کافیست,چندین بار مچ لیلا را سربزنگاه گرفتم,خواهرک بیچاره ام تاب وتحمل اینهمه سختی راندارد چندبارمیخواست ازحب سمی که پدر بیچاره مان برای اخرین حربه به ماداده بود,استفاده کند که هربار رسیدم ونگذاشتم کاری که دلش,میخواست راانجام دهد.
هرروز تعداد زنانی که اسیر میکنند وبه اینجا میاورند بیشتروبیشترمیشود,دیروز یک دختر را اوردند که بعد متوجه شدند شیعه است,ده نفری به سرش ریختند وهرکدام ضربه های وحشتناکی به سروبدن دخترک مظلوم میزدند,انگار مسابقه ای بود که هرکس,ضربه اش کاری تربود جایزه اش بیشتر,اخرین نفری که ضربه رازد ونفس این شیعه ی مظلوم رابرید,بردوششان نشاندند ودورتادور سوله ها میچرخاندند وبرایش,کف وهلهله سرمیدادند وبه اوتبریک میگفتند که با ضربه اش بهشت را ارزانی خودکرده,
سوله کنارما رابه اتاقهای مجزا تقسیم کردند ومن شاهدم هرشب دختران بیچاره رابه زور به ان سوله میبرندوصدای گریه والتماسشان دل ادم را میشکند.
چندروز پیش با دختری اشنا شدم نامش حلما بودکه هم سن وسال لیلا بود دختری دوست داشتنی وبی پناه اوهم درپی راهی بود تا خودش راازاین زندگی نکبت بار راحت کند,نصیحتش کردم وحرفهایی زدم تاامیدوارشود اما خودم دردلم میدانستم که کوچکترین امیدی نیست مگربه خدا ,اوهم قربانی شدن خانواده اش را به چشم خود دیده بود,دیشب آن داعشی کثیفی که حلما راکنیز خود مینامید به زور ,او را به خوابگاهش برد...خیلی نگرانش هستم از صبح هرچه که میگردم اثری از اونمیبینم...
#ادامه_دارد ..
#پروانه ای دردام داعش
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۲۵ 🎬
لیلا راصدازدم:لیلا حلما راندیدی؟؟
لیلا :صبح زود دیدمش حالش خوب نبود ,رنگش پریده بود,الان چندساعتی است که ندیدمش..
رنگ پریدگی عارضه ایست که همه ی ما بادیدن قساوتهای,این چندروز,دچارش شدیم...دخترک بیچاره ,معلوم نیست دیشب چه به روزش امده...
خداراشکر میکردم که ابواسحاق به خاطر فروش ما ,ازدست درازی کردن به من ولیلا خودداری میکرد وگرنه چه بسا حال ما بدتراز حلما بودو تاالان حب سمی راخرده بودیم و...
ازهمه پرس وجو کردم,اخرین زنی که ازاو راجب حلما پرسیدم گفت:آه همان دخترکی که مثل پروانه زیبا بود؟
من:آری همان پروانه ای که دردام عنکبوت گرفتارشده...
زن:یک ساعت پیش دیدمش به سمت توالتها میرفت...
تشکرکردم وفورا بدووو خودم رابه توالتها رساندم,چهارتا دستشویی بود...ولی حلما نبود..اومدم بیرون به ذهنم رسید اطراف رابگردم,پشت توالتها رفتم همه اش تپه های شنی وخاروخاشاک...
ناگهان کمی دورتر باد پارچه ای سیاهرنگ راتکان داد...
آه خدای من حلمااااا..
خودم رابه اورساندم,چاقوی تیزی راکه نمیدانم از کجا به چنگش افتاده بود تادسته دربدن خود فرو کرده بود,خونریزی شدیدی داشت اما چشمانش بازبود وبدنش گرم...
چیزی زیر لب میگفت...بی توجه به گفتهایش,بدن لاغروظریف وتن بی رمقش را روی شانه ام انداختم وبه سمت سوله ها روان شدم...
خدایااا کمکم کن نجاتش دهم...
خدایا به فریادمان برس...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#پروانه ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۲۶ 🎬
به زحمت حلما رابه سوله رساندم ,باکمک دیگر زنان خواباندیمش وبه لیلا گفتم اب گرم بیاور واز زنان دیگر خواستم اگر کسی از پرستاری وطبابت حتی مامایی سررشته ای دارد بیاید وچاقورا دراورد,اما همه مات ومبهوت بودند.
زیرلب بسم الله گفتم, میخواستم بااحتیاط چاقورابیرون بکشم که یک مرد داعشی داخل امد:چه خبرشده؟بروید کنار...کم کم دیگر مردان داعشی هم امدند وتا بدن غرق درخون حلما رادیدند همه نظرشان این بود که کسی که نخواهد به داعش,خدمت کند باید زجرکش شود,گویا حلما مسیحی بود,میخواستند اورا مانند عیسی مسیح به صلیب بکشند تا بیشترزجر بکشد...
خدای من...اینها تقصیر من است..قصدم نجاتش بود نه اینکه....عذاب وجدانم گرفته بود که ناگاه همان داعشی که دیشب حلما رابه خوابگاهش برده بود امد وگفت:نه.... دست نگهدارید این دخترک زیبا دیشب خدمت ارزنده ای به من کرد...گرچه به زور بود وبا اجباروکتک ودست بسته ,اما شبم را خوش کردو قهقه ای شیطانی سرداد وادامه داد,برای خدمتی که کرده مستحق چنین مرگی نیست...
اسلحه اش راکشید وتیرخلاص رابرپیشانی اش نشاند...😭😭😭
باتمام وجود به این مطلب,ایمان اوردم که اینان حیوانات پست ووحشی هستند ,خونخوارانی که هواوهوسهای درونیشان راباکشت وکشتار وتجاوز وجنایت وغارت ,التیام میدهند وهمه جا هم امضای خدا وپیامبرص رابرجنایاتشان جعل میکنند....
به خدا ,خدا غریب است....محمد ص غریب است دراین دین نوظهور...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#پروانه ای در دام داعش
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۲۷ 🎬
امروز دهمین روزی است که در چنگال ابلیس اسیریم,ده روز که برابر با ده هزارسال میکند,هرچه میبینیم جنایت است وجنایت,فساداست وفحشا,چپاول است وغارت به نام اسلام...به نام خدا....به نام محمدص...
نیروهای امنیتی عراق چندبار اطراف سوله ها را با هواپیماهای بمب افکنشان زده اند اما به ما ویابهتربگویم اموال غارتی دواعش هیچ اسیبی نرسیده است,ولی تمام داعشیها درتب وتابی نامحسوس هستند به گمانم قصد جابه جایی دارند.
دراین ده روز ما مانند بردگان بی جیره ومواجب لباس شستیم وغذا درست کردیم وسهم همه ی ما ازاین دنیا محدود میشد به یک وعده غذا انهم هنگام شب قرصی نان وچنددانه خرما...برای ما که ازظلم اینان اشتهایی برایمان نمانده ,همین هم زیاد است ,اما امروز هنگام ظهر ابواسحاق باچهره ای خندان امد وبرخلاف همیشه دوپرس غذا که شامل برنج ومرغ میشد اورد وگفت:بخورید...سیربخورید ودست ورویتان رابشویید تا شاداب به نظر ایید ,امروز روز فروش بردگان دربازار اسلامی حکومت داعش است,بخورید به خودتان برسید تا بتوان پول بیشتری درازایتان بستانم...
اشکهایم سرازیر شد...نمیدانم سرنوشت چه در چنته اش برای ما دوخواهر بینوا دارد... آیا ازهم جدایمان میکنند؟مطمینم اگر ازهم جداشویم لیلا دراولین فرصت حب سمی رامیبلعد وکارخودراتمام میکند,توکل کردم به خدا...ابواسحاق که رفت,دست لیلا راگرفتم وگفتم:ان شاالله خیراست,لیلا جان اینجا نمیشد فرار کرد اماشاید بشود دربازار ویا....فرارکرد.
بازهم حرفی زدم که خوداعتقادی به ان ندارم.
ظرف غذارابازکردم...دختربچه ای کوچک که به همراه مادرجوانش اسیر داعشی ها شده بود ,خیره نگاهم میکرد...بمیرم برایش حتما گرسنه است...ناگاه یادعماد افتادم...الان کجاست؟گرسنه است؟سالم است؟اصلا زنده است؟😭😭
ظرف غذا رابستم وبه سمت دختربچه رفتم,غذا راگرفتم طرفش:بخور حره جان...مال تو...
از خوشحالی لبخندی زیبا زد وظرف رابا دو دستش به خود چسپانید,انگار گنجی بود که بیم از دست دادنش میرفت.
لیلا هم اشتهایی برای خوردن نداشت اما مجبورش کردم چندلقمه بخورد وبرای اینکه حرفم خریدارداشته باشد خودم هم چندلقمه شریکش خوردم....
من ولیلا بایک ظرف غذا سیرشدیم ولی قسمت بیشترغذا برجا مانده بود که نصیب زنان اطرافمان شد....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
مراقباتِ لیلهالقدر.mp3
10.31M
#پادکست_روز
تقدیری که شب قدر رقم میخورد برای شما را؛
خود شما مینویسید!
فرمولهای جذب تقدیرات عالی را در این پادکست بشنوید.
#استاد_شجاعی
| #استاد_عالی
🌹بسمالله الرّحمن الرّحیم🌹
❌مراقب اعمال وگفتارمان باشیم ❌
👈یک انبار شیر را، یک فضله ی موش نجس می کند ...
مقدس اردبیلی آخر شب از کنار حمامی رد می شد دید این حمام دار، آتش و هیزم را داغ کرده و نشسته با خدا دارد مناجات و درد دل می کند.
و میگوید :
خدایا تو را شکر می کنم که سلطان نشدم اگر سلطان می شدم می دانم مسئولیتم زیاد می شد و ظلم می کردم.
خدایا تو را شکر که ریاست به من ندادی.
خدایا تو را شکر که ثروتمند نشدم.
چون من گول می خوردم و مال مردم را می خوردم.
خدایا شکر که من وزیر نشدم
خدایا تو را شکر که من استاندار نشدم.
خدایا شکر که مقدس اردبیلی نشدم!.
مقدس اردبیلی تا این را شنید تکان خورد.
👈👈(راه یافتن شرک به دل انسان از راه رفتن مورچه سیاهی بر روی یک سنگ سیاه در دل یک شب تاریک، پنهان تر است.)👉👉
مقدس اردبیلی داخل می رود و سلام می کند و گرم می گیرد او هم نمی شناخت که این مقدس اردبیلی است.
مقدس می گوید از چند دقیقه ی قبل اینجا بودم صدای مناجات شما را می شنیدم که دعای می کردی خدایا شکر که سلطان و وزیر و این ها نشدم ...
خب آقا این دعاهایت خوب بود چون شاه و وزیر هر دو ظلم میکنند و خداروشکر کردی که در آن جایگاه نبودی.
اما یکی هم گفتی خدا را شکر که مقدس اردبیلی نشدم.!
می خواهم ببینم که مقدس اردبیلی چه جنایتی انجام داده که شما گفتی الحمدالله که مقدس اردبیلی نشدم.؟
حمامچی گفت: مقدس اردبیلی هم کارش درست نیست
او هم بالاخره اخلاص نداره .!
مقدس گفت: چطور؟
گفت: این هم یک چیزی قاطی دارد شرک و ریا دارد.
حمام چی گفت:
در حالات مقدس اردبیلی رحمة الله علیه نقل کرده اند که مقدس اردبیلی یک شب سحر بلند شد دلو را داخل چاه می اندازد و بالا می کشد می بیند پر از طلا است.
خداوند می خواست او را امتحان بکند. مقدس طلاها را داخل چاه برمی گرداند و رو به آسمان می کند و میگوید:
خدایا احمد از تو آب می خواهد نه طلا. من آب می خواهم که وضو بگیرم و با تو راز و نیاز بکنم.
دوباره سطل را بالا می کشد می بیند طلاست. می گوید خدایا من طلا نمی خواهم، من آب می خواهم.
و بار چهارم آب در می آید وضو می گیرد و برای مناجات می رود.
چون برای او طلا قیمت نداشت.
این طور چیزی می گویند درست است؟
مقدس گفت: بله درست است.
👈(حمام چی نمی دانست این خود مقدس است.)
گفت: آن وقتی که این جریان برای او پیش آمد تنها بود یا کسی هم با او بود؟ مقدس گفت: تنها بود.
حمام چی گفت : اونجا ، نصفه شب ، کسی بوده با مقدس؟
مقدس گفت : نه نبوده
گفت: پس اگر تنها بود چرا فردای آن روز این داستان در نجف پخش شد؟؟!!!
حتما نشسته یک جا خودش تعریف کرده است..
پس معلوم میشود خالص خالص نیست
👈حکایت جامعه کنونی است کارهای بظاهر خیر افراد باید بوسیله تریبونهای رسمی و شبکه های اجتماعی رسانه ای بشود گویا حلاوت اعمال در دانستن خلق الله است!!
👈👈👈یک حمامچی، مچ مقدس اردبیلی را می گیرد.
حواسمان جمع باشد 👈ریا اینقدر ریز است...
سعی کن آنی باشیم که خدا میخواهد نه آنی باشیم که خود میخواهیم..!!!
و مغرور نشیم
که شنا گران را هم آب میبرد!!!
🌸🌸🌸
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ..?
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ.. ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!
ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ...!
🌸🌸🌸
امام صادق(ع) :
هرکس این سوره را در هر شب جمعه بخواند ؛ کفاره گناهان مابین دو جمعه خواهد بود...🌾
[متن سوره رو هم گذاشتیم که راحت تر باشید و بخونید...🍃]
🖇 #شب_جمعه
🖇 #سوره_جمعه
🖇 #آمرزش
#جمعه_رمضان_فراق_یار
جمعه و ماه مبارک ، تو کجایی آقا ؟
کاش می شد که همین جمعه بیایی آقا
جمعه ها می رسد و میگذرد اما حیف
چشم بر روی تو نائل نشود اما حیف
بی تو در این رمضان کار دلم لنگ شود
بر سر سفره ی افطار دلم تنگ شود
سیزده قرن گذشت و نشد از تو خبری
کاش من لایق دیدار تو گردم سحری
تو بیا بهر ظهور و فرجت کاری کن
بهر احیای فرج نیز مرا یاری کن
تو ببین ذکر و دعایم که به جایی نرسد
با نگاه تو دل من به صفایی برسد
نکند آرزویِ دیدن تو دیر شود
با فِراقت به خدا عاشق تو پیر شود
جمعه ای رفت و دلم باز به یارش نرسید
وای بر چشم و دلی که به نگارش نرسید
به نبی و به حسن ، هم به علی و زهرا
حضرت عشق بیا و قدمی رنجه نما
.
به تن غرق به خون و به شهِ کرببلا
جان به لب آمده ِای حضرت دلدار بیا
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - دعای سحر.mp3
1.74M
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿
🌥دعای سحر با صدای
شادروان موسوی قهار