eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
14.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح و متن اهل بیت
#پروانه ای دردام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۴۷ 🎬 در دشتی سرسبز وپرازگلهای رنگارنگ,محوتماشای
ای ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 به سمت کمد رفتم یکی از کوله پشتی هایی که از غارت داعش درامان مانده بود برداشتم,چنددست لباس ولوازم ضروری که درخانه بود داخلش گذاشتم,به سمت قفسه اسباب بازیهای,عماد رفتم دوتا ازماشینهای کوچلو راکه جای کمی میگرفت برداشتم,قران را داخل جیب کوله گذاشتم وسجاده وچادر راتاکردم تاببرم وجای,قبلی درزیرزمین بگذارم که نگاهم به البوم عکس خانوادگیمان ودفترچه وخودکار یادداشت کنارش افتاد ,باید قایمش میکردم,البوم را دستم گرفتم,برگه ای از دفتر پاره کردم پرپیش نوشتم ط...عزیزدلم من س هستم پدرومادرولیلا دربهشت درجوار هم ارمیده اند ومن به دنبال ع که درچنگ ابلیس است ,نمیدانم به کجا روم اما میروم...قربانت...,نامه راگذاشتم روی البوم وگرفتم دراغوشم و امدم بیرون,درهال را بستم وبایک سیم نازک محکم لولاها رابه هم قفل کردم,داخل زیرزمین سجاده وچادرنماز والبوم ونامه را داخل کشو مخفی تخت چوبی گذاشتم,میدانستم اگر طارق به خانه برگردد حتما به این کشوسری میزند. ازخرماهای خشک روی تخت داخل کوله ریختم,چادر وروبنده ام را پوشیدم,هنوز افتاب درست سرنزده بود رفتم سرقبرلیلا,خم شدم قبررابوسیدم وگفتم:لیلا جان لااقل میدانم تواینجایی اما نمیدانم اجسادپدرومادرمان راکجا برده اند ودرکجا ارمیده اند,برایم دعا کن که بتوانم عماد راپیدا کنم خداحافظ خواهرکم...😭 با نام خدا پا داخل کوچه گذاشتم دررا پشت سرم باسیم نازکی به هم اوردم ودوباره زیر لب بسم الله گفتم با مدد گرفتن از مولاعلی ع حرکت کردم به سمت سرنوشتی نامعلوم.. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 با توکل برخدا راه افتادم مدام صلوات میفرستادم وسوره های کوچک قران را که توانسته بودم حفظ کنم میخواندم,اخه همه میدانستند که حکومت غارتگر داعش حکم کرده اگر داعشیها زنی را بدون مردی ازمحارمش درخیابان وانظارعمومی تنها ببینند,بدون هیچ سوال وپرسشی راحت همانجا تیرباران میشود.برای همین باید نهایت احتیاط رابکنم. سعی میکردم از گوشه وکنار کوچه حرکت کنم که اگر شخصی را دیدم بتوانم خودم راپنهان کنم. کوچه ما خلوت بود ,اصلا انگار محله ی ایزدیها خالی ازسکنه بود.کم کم به خیابان اصلی رسیدم که ناگهان صدای انفجاری مهیبی در ودیوار رالرزاند. تا زمانی که داخل خانه ابوعمربودیم ,ازبس که رنج ومحنت میبردیم هیچ توجهی به صداهای تیر وتفنگ وبمب و...نداشتیم واین چندروز اسیری در سوله ها هم باعث شده بود این صداها برایمان عادی شود. میدانستم که عمده ی,شهردست داعشیها است اما من باید به قلب داعش بروم تا شاید بتوانم خبری ازبرادرم کسب کنم ,بااین وجوداگر به سمت شمال حرکت میکردم ,تجمع داعشیها بیشتر بود...بااحتیاط حرکت کردم.چند متر جلوتر مسجدی بود چون میدانستم الان احتمالا ان اطراف داعشیهایی که برای نماز صبح امده بودند,وجود دارند,مجبورشدم داخل کوچه شوم وراه دور بزنم به طوریکه از چندکوچه بالای مسجد سردراوردم,احتمال میدادم اگر ازخیابان اصلی بروم زودتر به هدفم میرسم...شکرخدا تاحالا مشکلی برایم پیش نیامده بود.... رفتم ورفتم که یکدفعه احساس کردم صدای گریه ی بچه ای راشنیدم ,کمی مکث کردم وگوشهایم راتیز کردم....اخی درست میدیدم,چندمترجلوتر پسرک کوچک هم قدوبالای عماد روی سکویی نشسته بود ومادرش راصدا میزد... تعجب کردم این بچه این موقع صبح اینجا چه میکند؟؟ نکند پدرومادرش راکشته اند؟نکند از اسارت فرارکرده...بااین فکر خودم رابدو به پسرک رساندم.... ... 💦⛈💦⛈💦⛈
ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۵۰ 🎬 کنارپسر بچه نشستم وگفتم:چی شده عزیزم؟چرا گریه میکنی؟اسمت چیه عزیزم؟؟ پسرک:ف ف فیصل هستم....خرگوشم رامیخوام,مادرم رامیخوام... بغلش کردم وگفتم:خوب گریه نکن الان باهم میگردیم وخرگوش ومادرت راباهم پیدا میکنیم. فیصل کوچک انگار که من معجزه گر قهاری هستم ,محکم گردنم راچسپید وگفت:باشه گریه نمیکنم حالا بریم پیداشون کنیم من:خوب حالا بگو خونه تان کدوم طرفه؟ فیصل:نمیدونم.... من:خوب بگو از کدوم طرف اومدی؟ فیصل قسمت بالای خیابان را نشان داد وما حرکت کردیم. هرکوچه ای که رد میشدیم ,میبردمش سرکوچه وخوب همه جا رانشانش میدادم ومیگفتم :هیچ کدام خونه شما نیست؟؟ وهمه اش جواب فیصل نه ...بود. کم کم سروکله ماشینها ومغازه دارها هم پیدا میشد ومن مجبور میشدم بااحتیاط بیشتری حرکت کنم,همینجور که میرفتم گردن فیصل روی شانه ام افتاد ,متوجه شدم بچه خواب افتاده. حیران وسرگردان ماندم که چه کنم که ناگهان یک تویوتای دوکابین که پشتش یک تیر بار بود جلوی من به شدددت ترمز کرد...فهمیدم ماشین مجاهدان داعشی هست. رنگ از رخم پرید ومحکم فیصل راچسپیدم.. که ناگهان راننده تویوتا... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈
ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی قسمت۵۱ 🎬 راننده ماشین یه زن بانقاب ویک کارت که روی سینه اش چسپانده, بود.کارتی که مخصوص اعضای داعش بود وزمانی که داخل سوله ها بودیم,زنان داعشی که مسولیت داشتند ازاین کارتها به سینه شان میچسپاندند. زن داعشی امد جلو ومن عقب عقب رفتم تا خوردم به دیوار.... زن دستش رااورد طرف فیصل وپسرک را از بغلم محکم کشید بیرون وگفت:با پسر من چکارداشتی هااا؟چرا دزدیدیش؟؟ من:نه ....نه....من دزد نیستم به خدااا...بچه داشت گریه میکرد ,خواستم بهش کمک کنم...دنبال خرگوش وشما بود,اگر فکر میکنی دروغ میگم بیدارش کنید وازش بپرسید... در ماشین راپارک کرد ودرهمین حین گفت:ببخشید ,اشتباه کردم,فیصل پسرشیطانی هست حتما دنبال خرگوشش راه افتاده وگم شده.من امده بودم مسجد برای نماز, فیصل بیدارشد وخواست همراهم باشه وبعدازنماز متوجه شدم نیست ,الان بیشتراز دوساعته کوچه های شهررا دنبالش میگردم....خداراشکر سالم هست ,من چون خیلی عصبانی بود به شما پرخاش کردم,ببخشید خواهر,شما این وقت صبح بدون مردی همراهت ,اینجا چه میکنی؟ سرم راانداختم پایین وگفتم:مردمن,مجاهد داعشی بود که شهید شده وپسری داشتم هم قدوبالای پسرشما که گمش کردم ,چندین روزه هرجا را میگردم اثری ازش نمیبینم. زن داعشی سرش راتکان دادوگفت:هیچ دردی بدتر از گم کردن اولاد نیست,خدا رحمت کند شوهرت را,من درکت میکنم,بیا بشو سوارماشین ,تا جایی بتونم کمکت میکنم تا پسرت راپیدا کنی,اخه منم مثل تو شوهرم شهید شده واشاره کرد سوارشوم.... خوشحال ازاینکه بالاخره خدا یک راهی برام بازکرده وتوکل کردم به خدا وسوارشدم. دارد... 💦⛈💦⛈💦⛈
در دام عنکبوت خانم ط_حسینی قسمت۵۲ 🎬 ام فیصل ,پسرش را کابین عقب خوابانید واشاره به من کرد که جلوسوار شوم. سوارشدم وحرکت کردیم. ام فیصل:اسم من ناریه است ونگاهی به فیصل کردولبخندی زد وادامه داد,خداراشکر پیدایش کردم,داشتم سکته میکردم,راستی اسمت چیست؟پسرت چندسال دارد وکی گم شده؟ من:سلما هستم ,اسم پسرم عماداست وتازه وارد چهارسالگی شده الان چندین روز است که گمش کردم,متاسفانه پسرم لال است به اینجای حرفم که رسیدم با به یاداوری چهره ی عماد واخرین تلاشش برای حرف زدن وکمک خواستن هق,هقم بلندشد واشک کل صورتم را پوشانید. ناریه با یک دستش فرمان راگرفته بود وبادست دیگرش دستم رانوازش کرد وگفت:نگران نباش ام عماد...من امروز تمام وقتم را برای پیدا کردن پسر تومیگذارم,نمیدانم چرا مهرت به دلم نشسته شایدچون مثل خودم شوهرت کشته شده وپسرت گم شده وشاید ...نمیدانم چرا ,فقط میدانم که میخواهم کمکت کنم,من تمام مراکز داعش دراین شهر را مثل کف دستم میشناسم,درست است که سعودی هستم ,مال این کشور نیستم اما اززمان برپایی حکومت اسلامی دراین شهر به حکومت خدمت میکنم ولبخندی زد وگفت:به قول شوهرشهیدم,آچارفرانسه هستم گاهی به زنان اموزش نظامی ,گاهی اموزش دینی وخیلی وقتها هم درسطح شهر جزء گروه امر به معروف هستم...خلاصه هرجا حکومت نیازمند کمک باشد من هم هستم..... باخودم فکر میکردم که ایا این زن هم درجنایات دیگرداعش سهیم است؟ایا دستش به خون کسی الوده شده؟ که با حرف ناریه به خودامدم:ببین خواهر,نمیخواهم ناامیدت کنم اما اگر پسرت زنده باشد وبه دست نیروهای حکومت افتاده باشد ,فقط دوجا میتوان ان را جستجو کرد,یکی پایگاه جنب مسجدجامع است ودیگری اردوگاه تموز که بیرون شهر موصل بنا کردیم.. از خوشحالی درپوست خود نمیگنجیدم....قلبم به شدت میتپید ,اصلا به این فکرنمیکردم که بعداز پیداکردن عماد چگونه ازچنگ داعش بگریزم,فقط میخواستم عماد راپیداکنم. بااین حرفهای ناریه,دستش رامحکم فشاردادم وگفتم:اگر پسرم راپیدا کنی تا ابد کنیزیت رامیکنم. ناریه لبخندی زد وگفت:چون مثل خودت مادرم,درکت میکنم,زنی که شوهرش شهید شده لایق کنیزی نیست,دوست داشتی باهم همکارمیشویم..... همینجور که حرکت میکردیم متوجه شدم مسیرمنتهی به مسجدجامع رامیرود.... یعنی عمادرا پیدا میکنم؟؟.... خدایا توکل کردم به تو... دارد.... 💦⛈💦⛈💦⛈
ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 جلوی پایگاه داعش ازماشین پیاده شدیم,کوله ام راداخل ماشین گذاشتم,فیصل خواب بود,ناریه درهای ماشین راقفل کرد وگفت:این حالا حالاها خواب است ,اصلا بیشترعمرش دراین شهر راعقب همین ماشین خواب بوده😄 داخل پایگاه شدیم,به محض اینکه ناریه وارد اتاق مسوول پایگاه شد,مردک داعشی ازپشت میز به احترام ناریه بلندشد انگار ناریه واقعا سرشناس بود ومن اشنایی بااو رافقط وفقط ازالطاف خدا وعنایت مولاعلی ع میدانستم. داعشی:سلام ام فیصل...پسرک مجاهدت کو؟بفرمایید بگویم پذیرایی بیاورند,قهوه که میخورید؟ ناریه با تحکمی درصدایش خیلی جدی گفت:نه برادر,برای خوردن قهوه نیامده ام,دنبال پسر این خواهرمجاهدهستم,چندین روز است گم شده وهرچه تلاش کرده پیدایش نکرده,گفتم شاید اینجا باشد... داعشی:همانطور که خودتان میدانید اینجا فقط یک کلاس وخوابگاه برای بچه ها است,عمده بچه هایی که پیدامیکنند رابه اردوگاه تموز,میبرند. نشانی خاصی دارد؟ ناریه:نامش عماد است وگویا لال است,نزدیک چهارسال دارد.. داعشی دستی به ریشش کشید وگفت:ده ,دوازده تا چهارساله اینجا هست که ازبلبل بهترچهچه میزنند ونام هیچ کدامشان عمادنیست وهمه شان از بچه های,هم قطاران خودمان هستند,بچه ای که نتواند خودش رامعرفی کند ,احتمالا به اردوگاه وقسمت اسیران جنگی میبرندشان.... دلم هرری,ریخت پایین ,این یعنی ,عماد اینجا نیست...خدای من نام اسیران جنگی؟؟؟برای پسربچه های چهارپنج ساله زیادی بزرگ است. ناریه خداحافظی کرد وباهم سوار ماشین شدیم. ناریه:نگران نباش ام عماد...اردوگاه را اشنایی کامل دارم,اخه من وفیصل انجا یک اتاق داریم,اخه با بمباران گاه وبیگاه شهر,اردوگاه امن تراست.بازهم میگویم اگر عماد زنده باشد وبا ماموران حکومت برخورد کرده باشد,حتما الان سالم وسرحال در اردوگاه است. ماشین وارد خیابان اصلی شد,نگاهی به فیصل کردم,بچه مثل فرشته ها خواب بود,درست است که پدرش داعشی خبیثی بوده ومادرش هم به داعش خدمت میکرد,اما خودش بچه بود,مثل عماد,گناهی نداشت وازهمه ی اینها گذشته اگر عمادراپیدا میکردم,باعث وبانیش همین فیصل کوچک بود. درهمین افکاربودم که ناریه روبه من گفت:از لهجه ات مشخص است ازعربهای عراق هستی,من که گفتم ازعربستان امدم تو مال کجایی؟نام شوهرت چیست وکجا شهیدشده؟اگر از نیروهای نام نویسی شده عراق قبل ازورود داعش به موصل باشد شاید بشناسمش امااگر ازنیروهای مردمی که باورود ما به موصل,به داعش پیوسته اند,چون سازمان دهی نشدند,احتمالا ناشناس است... ناریه دید جوابی ندادم دوباره نگاهی به من کرد وگفت:نام شوهرت چیست؟ دارد.... 💦⛈💦⛈💦⛈
لیلة القدر امشب،شب حساسی است.. شب بیست وسوم ماه مبارک رمضان! شبی که احتمال شب قدر درآن بیشتراست! شبی که نوید شنیده شدن ندای آسمانی یا صیحهٔ آسمانی دراین شب داده شده است!!! ازاعمال این شب، مکرر خواندن دعای« اللهم کن لولیک.‌‌..»است..‌ یعنی دراین شب، دعا برای ظهور،اصلی ترین دعاست!! این یعنی، منتظرباشید وچشم انتظار... ندای آسمانی که حق است ونویدظهورحق و نابودی باطل میدهد... امشب برای فرج امام زمان دعاکنیم که دعابرای فرجش، گشایش درهمهٔ اموراست... شب استجابت دعاست ☘ اللهم عجل لولیک الفرج ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فوووووووووق العااااااااده مهم پیشنهاد ویژه و مهم استاد پناهیان برای شب قدر 👆 هشدار عجیب و جدی آیت الله بهجت (ره)👆 لطفا تا جایی که توان دارید این 👆 کلیپ را قبل از امشب به دست همه برسونید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اهمیت سحر و نماز شب بیان خاطره بسیار زیبا از برخورد مرحوم آیت الله میرزا علی آقا قاضی و علامه طباطبایی 🎙امام خامنه‌ای حفظه الله در این در این نمازشب را به نیت ظهور آقا (عج) بخوانیم •┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈
🔳 (ع) آقا نگاه کن دلم رو یا قسمتم کن دوباره حرم رو ‎‌‌‎‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇓⇓ با این پاداشی که خداوند حتی به پیامبرانش هم نگفته میل خودته که بخونی یا نه...! اگه دلتون خواست بخونین نیم ساعت مانده به اذان صبح بهترین وقتشه شروع وقتشم از همون موقعی که تلوزیون میگه نیمه شب شرعی همون وقت بخونین و بخوابین این خیلی ثواب عظیمی داره که خدا میگه به هیچکس خبر ندادم.✨ 🖇قبل از خوابيدن، التماس‌كن! 🖇تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) بفرست. 🖇«آمن الرسول» را بخوان. 🖇سوره‌ی تبارك را بخوان كه ان‌شاء‌الله‌قبرت توسعه پيدا بكند. 🔺خدا رحمت كند آقای خوانساری (ره) را که می فرمود: من شبها سوره‌ی تبارک می‌خوانم. يك قدری قرآن بخوان كه با قرآن بخوابی و آن وقت به اميد پروردگار، وقت سحر برخيزی. 📚 آیت الله حق شناس
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0201144.mp3
41.24M
🎧💥فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی» 🎙
❤️ نماز شب ❤️  وقت نماز شب از نيمه شب (ساعت 12 نيمه شب) تا فجر صادق است. و هنگام سحر از ساير مواقع بهتر (پُر فضيلتتر) است و تمامي ثلث آخر شب سحر محسوب مي‌شود. و افضل از آن خواندن نماز شب نزديكي‌هاي سحر خوانده شود.  💠💠 مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مى تواند آن را در اول شب بجا آورد. 💠💠جواني كه مي‌ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود مي‌تواند نماز شب را پيش از نيمه شب (ساعت 12 نيمه شب به بعد) بخواند.  💠💠 كساني كه براي خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذري دارند مانند پير مردان و يا كسي كه از سرد شدن هوا مي‌ترسد و يا از جنب شدن در خواب مي‌ترسد ... مي‌توانند نماز شب را قبل از نيمه شب بخوانند.  احکام_نماز_شب ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسکینم و با ربِّ جلی می‌گویم شرمنده‌ام از گنه ولی می‌گویم تا آنکه ببخشی تو گناهانم را ده بار می‌گویم الهی به علی العفو الهی به علی 🌸🍃
☑️پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: خداوند این دین را به دستان علی(علیه‌السلام) پیروز کرد و هنگامی که او شهید شود، دین خراب خواهد شد و دیگر اصلاح نخواهد شد مگر به دستان مهدی(علیه‌السلام) 📚منتخب الاثر ج۲ص۷۳ ☑️امام صادق علیه‌السلام: والله بعد از شهادت امیرالمومنین علیه‌السلام تا امروز، نه حرمتی برای خداوند باقی ماند و نه در این عالَم به کتاب و سنت پیامبرش عمل شد و نه در میان این مردم حدّی اقامه شد و نه به حقّی عمل شد ... (اما روزگار این چنین نخواهد ماند) خدا حق را به اهلش بر می‌گرداند و دینی را که برای خودش و رسولش پسندیده (بدست یداللهی امام عصر) اقامه می‌کند 📚کافی ج۳ص۵۳۷ 🌸🍃
🌠☫﷽☫🌠 🔴فضیلت قرائت هزارمرتبه سوره قدر در‌ 🔹 مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی به شاگردان سلوکی خود تاکید می‌کردند که: 🔹 «در شب بیست و سوم ماه رمضان ۱۰۰۰ مرتبه سوره قدر بخوانید و تلاش کنید تا قبل از اذان صبح این ۱۰۰۰مرتبه تمام شود چون برای شب بیست و سوم ،قرائت ۱۰۰۰مرتبه سوره قدر روایت خاص دارد» 🔺 امام صادق علیه السلام فرمودند: 🟢 «لَوْ قَرَأَ رَجُلٌ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ أَلْفَ مَرَّةٍ لَأَصْبَحَ وَ هُوَ شَدِیدُ الْیَقِینِ‏ بِالاعْتِرَافِ‏ بِمَا یَخُصُّ بِهِ فِینَا وَ مَا ذَاکَ إِلَّا لِشَیْ‏ءٍ عَایَنَهُ فِی نَوْمِهِ» 🔵 اگر کسى در شب بیست و سوّم ماه رمضان،  هزار بار سوره‌ قدر را بخواند، یقینش در اعتراف به آنچه مخصوص به ما است [ولایت ما] بیشتر می‌شود و این نیست جز به خاطر آنچه در خواب دیده است. 📚 المقنعه شیخ مفید، ص ۳۱۳
◾️ آجرک الله یامولای یاصاحب العصر و الزمان فی مصیبة امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام و ساعدالله قلبک الشریف فی مصیبة جدک المظلوم ، و لعن الله اعدائکم و جعلنا الله من موالیکم و معکم فی الدنیا و الآخره و عجل الله تعالی فی فرجکم الشریف ▪️ عظم الله اجورنا و اجورکم تسلیت به
العفو باحسین تا که گفتم بالحسین العفو دستم را گرفت لطف او بر ما پس از ذکر حسین جان میرسد خدایا بہ حق شہید شب هاے قدر تقدیـر ما را محبـت و ولایت و پیروے راه مولایمـاڹ امیرالمؤمنـیڹ علي علیہ السلام رقم بزڹ
🔷 امشب را دریابید 🔹 در این شب تمام ملکوت و ملائکه متوجه زمین و حجت خدا هستند نکند ما، غافل و متوجه‌ حجت خدا نباشیم 🔹 شب قدر فرصت تلاقی با امام زمان ارواحنا فداه است. 🔹 شب تسویه حساب با نفس خویش، شب توبه و رجوع از گذشته و تصمیم قطعی و جدی برای آینده است. 🔹 شب بیدار شدن از خواب غفلت ، شب احیای دین و دل است. 🔹 فرصت استثنایی برای جاماندگان از امام و حجت خدا 🔹 شب تقدیر است و خداوند با توجه به ما آینده مان را رقم می زند. 🔹 شما را به مظلومیت امیر المومنین علیه سلام، تمام توجه و استغاثه ی خودمان را برای ظهور و فرج حجت خدا قرار دهیم... در تمام لحظات دعایمان این باشد 🍃✨یا عالی بحق علی عجل لولیک الفرج✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: مهدی از ما و اهل بیت ماست خداوند کار و او را یک شبه درست می‌کند 📚بحارالانوار ج۵۱ص۶۱ یک شبه؟ بله خداوند عَلی کُلّ شَیءقَدیر است بر هر کاری قدرت دارد یکی از شب‌و روزهایی که در روایات بشارت و مقدمه داده شده است، شب۲۳ماه رمضان است با یک دنیا امید امشب فقط و از رحمت خدا ناامید نباشیم اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🥀🍃
تنَزَّلُ‌ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ‌ فِيهَا بِإِذْنِ‌ رَبِّهِمْ‌ مِنْ‌ کُلِ‌ أَمْرٍ فرشتگان و روح(ملک مقرب) در به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می‌شوند 📖قدر/آیه۴ ☑️امام باقر علیه‌السلام در ذیل این آیه فرمودند: فرشتگان با تقدیرات سال در بر صاحب این امر (امام زمان علیه‌السلام) نازل می‌شوند 📚بصائر الدرجات ج۱ص۲۲۰ امضای تمام تقدیرات عالم به دست حجت‌بن‌الحسن علیه‌السلام است پس زیاد به یاد حضرتش باشیم و برای دعا کنیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀🍃
فوتبال فضایی.mp3
10.94M
🥰سری جدید کارخونه قصه‌ها 🌙 ویژه ماه مبارک رمضان این داستان: بوبوتو دوست فضائی 2️⃣ فوتبال فضایی ✍نویسنده: مونا سادات خضرائی 🎭راوی: مهتاب احمدی 🎬تنظیم و تدوین: محمدرضا رادمنش
روزه ی فضایی.mp3
9.68M
🥰سری جدید کارخونه قصه‌ها 🌙 ویژه ماه مبارک رمضان این داستان: بوبوتو دوست فضائی 3️⃣ روزه فضایی ✍نویسنده: مونا سادات خضرائی 🎭راوی: مهتاب احمدی 🎬تنظیم و تدوین: محمدرضا رادمنش
✅ فرماندهان پیشرو و راهبرد محاصره اسرائیل حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق و ترور چند نفر از دیپلمات ها و فرماندهان ایرانی، فاز تازه ای از جنگ گسترده جاری در منطقه است و باید با شدت عمل به آن پاسخ داده شود. در عین حال باید عنایت داشت که نوع این جنایات، واکنشی نافرجام در برابر پیشروی دائمی جبهه مقاومت و تنگ کردن روز افزون حلقه محاصره علیه رژیم صهیونیستی بوده است. از ترور شهید سلیمانی در بغداد، تا ترور شهید موسوی و سپس شهید زاهدی و همرزمانش در دمشق، هدف اصلی توقف روند پیشروی جبهه مقاومت و محاصره اسرائیل بوده، اما واقعیت میدان، گواه آن است که در این مصاف بزرگ، موفقیت با فرماندهان میدانی جبهه مقاومت، و شکست برای رژیم اسرائیل بوده است. جنایت های اسرائیل نتوانسته و بعد از این هم نمی تواند تدارکات دائمی ایران برای زدن ضرباتی هر چه عمیق تر و کاری تر به موجودیت نامشروع رژیم صهیونیستی را عقب براند... اکنون روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» اذعان می کند ایران در جنگ اخیر، اسرائیل را به باتلاق کشانده است. مرور ارزیابی تحلیلگران مختلف صهیونیست ظرف چند ماه اخیر، بر این چیرگی راهبردی ایران شهادت می دهد. آنچه درباره ارزیابی راهبردی از وضعیت میدان گفته شد، هیچ مغایرتی با ضرورت تلافی قاطع جنایت اخیر اسرائیل ندارد و باید بر شدت و وسعت ضربات ترکیبی فعلی افزود.