#انسانیت
🔹مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد.
🔹پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید. رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد نالان راه خود را می گرفتند و می رفتند.
🔹شخصی از آن جاده عبور می کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید او را بر دوش گرفت تا به بیمارستان ببرد و درمانش کند.
🔹یکی از رهگذران به طعنه به او گفت: این پیرمرد فقیر است و بیمار و مرگش نیز نزدیک، نه از او سودی به تو می رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد باعث می شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چی به او کمک می کنی؟
🔹آن شخص به رهگذر گفت: من به او کمک نمی کنم، من دارم به خودم کمک می کنم!! اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم چگونه روی به آسمان برگردانم و در محضر خالق هستی حاضر شوم. من دارم به خودم کمک می کنم.
🌸آنچنان که فکر میکنیم #انسانیت سخت نیست...
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پناه" می برم "به خــــ ــــــدا "
از عیبی که
"امروز" در خود می بینم
و"دیروز" دیگران را بخاطر
همان عیب ملامت کرده ام
محتاط باشیم
در "سرزنش" و "قضاوت کردن دیگران"
وقتی نه از "دیروز کسی" خبر داریم
و نه از "فردای خودمان"
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باور کنید٬ نیروی آدمی بیکران است.
باور کنید٬ هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست
باور کنید٬ که از عشق آفریده شدهاید٬
پس عشق را بیافرینید.
باور کنید٬ خدا هیچگاه از بندگانش ناامید نمیشود
باور کنید٬ لایق بودن هستید.
باور کنید٬ که اکنون مهمترین لحظه است.
باور کنید٬ که روح شما قدرت صعود به ماورا را دارد.
باور کنید٬ که شما هم میتوانید.
و تمام باورهای خود را از ته دل باور کنید.
تا زندگی٬ شما را باور کند.
🌷با این باورهای مثبت زندگی کنید🌷
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺تقدیم با احترام به شما
🎀شروع هفته تون عالی
🌺امیدوارم
🎀یه هفته خوب
🌺یه هفته بینظیر
🎀یه هفته موفق
🌺یه هفته پر خیر و برکت و
🎀یه هفته شاد داشته باشید
🌺و خداوند مهربان
🎀خوشبختی و آرامش
🌺رو سرراهتون قرار بده
🎀ان شـاءالله
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امـروز خودت رو با
🍃زیبـایی های
🌺محیط زندگیت
🍃درگیر کن
🌺لذت های زندگیت رو
🍃جدی بگیـر
🌺و مطمئن باش
🍃هر روزی که دوباره
🌺بتونی آفتاب رو ببینی
🍃روز شانس توست...
🌺اول هفتـه تون بانشاط و زیبـا
🌸🍃
.
حرف هايي كه ميزنيم،،،،
دست دارند!!!
دست های بلندی كه گاهی،
گلويی را می فشارند
و نفس فرد را می گيرند !!!
حرف هايي كه ميزنيم،،،پا دارند !!!
پاهای بزرگی كه گاهی،
جايشان را روی دلی مي گذارند
و برای هميشه مي مانند !!!
حرف هايي كه ميزنيم ،،، چشم دارند !!!
چشم های سياهی كه،
گاهی به چشم های دیگران نگاه میكنند،
و آنها را در شرمی بیکران فرو ميبرند !!!
پس
مراقب حرفهايي كه ميزنيم باشيم
زيرا سنجیده سخن گفتن
از سکوت هم دشوار تر است !
🌸🌸🌸
✨﷽✨
✍چند شب پيش عنکبوتی را كه گوشهی اتاق خوابم تار تنيده بود، ديدم. خیلی آرام حركت میكرد. گويی مدتها بود كه آنجا گير كرده بود و نمیتوانست برای خودش غذايی پيدا كند. با لحنی آرام و مهربان به او گفتم: «نگران نباش كوچولو، الان از اينجا نجاتت ميدم!» يک دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم و در باغچهی خانهمان بگذارمش. اما مطمئنم كه آن عنكبوت بيچاره خيال كرد من میخواهم به او حمله كنم! چون فرار كرد و لابهلای تارهايش پنهان شد. به او گفتم: «قول ميدم به تو آسيبی نزنم.»
سپس سعی كردم او را بلند كنم. عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل يک توپ جمع شد و سعی كرد لابهلای تارهايش پنهان شود. ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتی نمیكند. از نزديك به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است. بسيار غمگين شدم. عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه كنار يك بوته گل سرخ گذاشتم. به نرمی زير لب زمزمه كردم: «من نمیخواستم به تو صدمهای بزنم، میخواستم نجاتت بدهم. متاسفم كه اين را نفهميدی!» درست در همان لحظه فكری به ذهنم خطور كرد. از خودم پرسيدم آيا اين همان احساسی نيست كه خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟! از اينكه شاهد دست و پا زدن و دردها و رنجهای ماست آزرده میشود و میخواهد مداخله كند و به ما كمك كند و ما را از خطر دور كند اما مقاومت میكنيم و دست و پا میزنيم و داد و فرياد سر میدهيم كه: «كه چرا اينقدر ما را مجبور ميکنی كه تغيير كنيم؟»
🔺 شايد هر كدام از ما مثل همان عنكبوت كوچك هستيم كه تلاش ديگران را برای نجات خودمان حمله تلقی میكنيم و متوجه نيستيم كه اگر تسليم خدا شده بوديم و اينقدر دست و پا نمیزديم تا چند لحظهی ديگر خود را در باغچهای زيبا میديديم.
🌸🌸🌸
📚آمادگی برای رفتن
صاحب دلی برای اقامۀ نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران او را شناختند و خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و آن ها را پند گوید. او نیز پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مردِ صاحب دل برخاست و بر پلۀ نخست منبر نشست.
گفت:”مردم! هرکس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مُرد، برخیزد.”
کسی برنخاست.
گفت:”حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد.”
باز کسی برنخاست!
سری تکان داد و گفت:”شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید، اما برای رفتن نیز آماده نیستید!”
🌸🌸🌸
قشنگ ترین جمله های اسکاول شین:
•دشمنان شما همه درون خودتان هستند.
•تنها آن چیزهایی را به خودتان جذب
میکنید که همواره به آنها می اندیشید.
•خدا به زمان نیاز ندارد و هرگز دیر نمیکند.
•کلامتان را عوض کنید تا جهانتان عوض شود، زیرا کلامتان جهانتان است.
•تا لحظهای که خواسته هات تحقق پیدا نکرده ازش با کسی حرفی نزن.
•کسی که با خداست همواره شکست ناپذیر است.
🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 رئیس جمهور تَراز کسی است که هم آرمانگرا باشد و هم واقعبین.
البته واقعبینی این نیست که مناسبات قدرت را فقط در سایۀ امپراتوریهای حاکم بر جهان بفهمد!
واقعبینی این است که ظرفیت تاریخی و مأموریت تمدّنی و آخرالزّمانی ملت ایران را که به حکومت جهانی اسلام منتهی میشود، درک کند و در این مسیر گام بردارد. ۱۴۰۳/۳/۲۳
#استاد_میرباقری #انتخابات #امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴آقای #پزشکیان به نظرم با این کارها خودتان را از چشم میلیونها آدمی که در تشییع #شهید_جمهور شرکت کردند نندازید. #انتخابات_۱۴۰۳
🎙میثم تمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت دو جریان فکری حاکم بر مملکت به زبان طنز😂
بسیار عالی بود👌
حتما ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قارچ رو به سبک رستورانی سوخاری کن😍
مواد لازم:
۲ ق ماست،
۱/۴ لیوان آب سرد،
۲ ق غ آرد سفید،
نمک، فلفل سیاه، زردچوبه، پودر سیر،
نصف ق چ بکینگ پودر
۲بسته قارچ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه صبحونه جذاب و خفن با اسفناج🥚🌿
مواد لازم :
◗ ۲ عدد تخم مرغ
◗ ۲ قاشق غذاخوری ماست
◗ ۲ قاشق غذاخوری روغن زيتون
◗ نمک و فلفل
◗ پاپریکا و زردچوبه
◗ ۱ ليوان اسفناج خرد شده
◗ ۲ قاشق پيازچه
◗ پنير موزارلا به مقدار لازم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐦ماست خامه ای خانگی💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ته چین مرغ از اون غذاهایی که توی همه مهمونیها باید باشه
مواد لازم :
زرده ۳ عدد
برنج ۳ پیمانه
ماست پرچرب ۴ ق
کره آب شده ۴۰ گرم
نمک، فلفل سیاه
ران مرغ ۳ تکه
پیاز و سیر
پودر سیر
زردچوبه
پاپریکا
زعفران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️حتما تا انتها ببینید
(اینبار بی تعارف و بدون سانسور)
جواب قرآن به کسانی که حتی ایثارگری #جلیلی رو هم مسخره کردن
#انتخابات_۱۴۰۳
🟢خیلی قشنگ👌
حتما تاآخرببین ونشربده🌹
.
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت پنجاه و هفتم🎬: پیامبر در بین یاران چشم می گرداند، هیچکس نمی داند در ذهن پ
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه و هشتم🎬:
فضه هم که ذهنش سخت درگیر موضوع بود از جا برخواست خود را به جمعیتی که گرادگرد مولایش حلقه زده بودند رساند و از فاصله ای دورتر شاهد ماجرا بود.
و گوش هایش را تیز کرده بود تا ببیند مولایش به باران سوالات مردم چه جواب میدهد.
علی علیه السلام ، همانطور که لبخندی ملیح روی صورتش نشسته بود ،رو به جمعیت دورش گفت : هیچ نشده برادران ، پیامبر صلی الله علیه وآله به من فرمان داد که فوراً خود را به ابوبکر برسانم و هر کجا که او را دیدم ، آیات قرآن را از او بگیرم و خودم آن را برای مشرکان بخوانم.
فضه با شنیدن این حرف ، لبخندی به لب آورد و با خود تکرار کرد : براستی کسی جز مولایم علی ، لایق این سعادت و ابلاغ فرمان خداوند به مشرکان نبوده و نیست.
جمعیت که حالا می دانستند قضیه از چه قرار است ، علی را بدرقه کردند و دوباره به حضور پیامبر رسیدند.
هنوز ساعتی از رفتن ابوتراب نگذشته بود که ابوبکر هراسان خود را به پیامبر رسانید ...
ابوبکر که انگار در افکاری عجیب غرق بود ، نزدیک پیامبر آمد و با لحنی که از هیجان می لرزید گفت : چه شده یا رسول الله ؟! بین راه بودم که ابوتراب خود را به من رسانید و آیات را از من گرفت و گفت که به امر خداوند و دستور شما چنین می کند و من دانستم که واقعه ای مهم رخ داده...آیا...آیا در. مدح من از آسمان آیه ای نازل شده؟!
جمعیت با شنیدن این حرف ابوبکر متعجب شدند و برخی زیر لب او را نیشخند می کردند ، چرا که سابقه نداشت در مدح کسی جز علی از آسمان آیه نازل شود...
ناگاه مردی که سخن ابوبکر را شنیده بود از بین جمعیت برخاست و همانطور که از شدت خنده صدایش به رعشه افتاده بود گفت : ابابکر...آری جبرئیل امین به پیامبر نازل شد و تاکید کرد که تو لیاقت رساندن پیام خدا را به مشرکان نداری و با این حرف آن مرد کل جمعیت خنده سر دادند .
در این هنگام ابوبکر رو به پیامبر صلی الله علیه واله نمود و با حالتی سؤالی او را نگریست.
پیامبر نگاهی به جمع کرد و سپس رو به ابوبکر گفت : در مدح تو آیه ای نازل نشده اما جبرییل امین پیام دیگری از جانب خداوند برایم آورد و فرمود :خداوند می فرماید که هرگز وحی خدا جز بوسیلهٔ خودت یا مردی که از خود تو باشد ، نباید به مردم ابلاغ شود..
آری منظور خداوند آن بود که علی همان ولی بعد از من است ،باید ابلاغ این آیات را برعهده گیرد..
و اینچنین بود که هر روز با وضوحی بیشتر ، ولی بلا فصل پیامبر به ملت معرفی می شد و وجدان های بیدار این اشارات را با عمق جان می گرفتند.
ادامه دارد
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه و نهم🎬:
کاروان زائران مدینه النبی ، به همراه پیامبر صلی الله علیه واله وارد حرم امن الهی شدند ، روز ها، روزهای ماه ذی الحجه بود و پیامبر آخرین مراحل آئین حج ابراهیمی را به مردم آموزش می داد.
فضه هم همچون نوگلی تازه نفس ، عطر محمدی را به جان می کشید و آموزش های پیامبر را به حافظه اش می سپرد و عجیب حلاوت زیارت خانهٔ خدا در جوار پیامبر و مولایش علی بر ذائقهٔ جانش نشسته بود.
زیارت خانه خدا به اتمام رسید و کاروانیان در راه بازگشت به سرزمین های خود بودند
پیامبر صلی الله علیه وآله ، همچون نگین انگشتری در میان مسلمانان می درخشید و به آنان درس خدا و خداشناسی و راه و رسم بندگی را می داد ، در این هنگام باز حال رسول خدا متغیر شد ، این حال و هوا برای فضه که نزدیک دو سال با خانوادهٔ رسالت همنشین بود ،بسیار آشنا می آمد.
او خوب می دانست که در این حالت ، جبرئیل امین است که از آسمان فرود آمده و میهمان محضر رسول خداست ،پس باید منتظر پیامی دیگر از جانب خداوند بود.
بعد از گذشت دقایقی ، پیامبر از جا برخواست ، همانطور که چهره اش نورانی تر از همیشه می نمود ، در بین جمعیت چشم گرداند و چشم گرداند و در آخر، نگاهش خیره بر روی مردی شد که شیر خدا بود در روی زمین ، همو که او را پدر خاک می نامیدند ، ابوترابش می خواندند و عنوان شجاع ترین مرد عرب را به خود اختصاص داده بود.
پیامبر همانطور که خیره در نگاه علی و علی غرق در چشمان حبیبش رسول الله بود ،لبخندی چهرهٔ مبارکش را پوشانید و سپس رو به جمع فرمود : ای کسانی که ایمان آورده اید و راه درست و مستقیم را که همان راه حق و خداوند است یافته اید ، بدانید که اینک جبرئیل امین بر من نازل شد و پیغام بسیار مهمی را به من رسانید.
پیامی که برای خداوند آنچنان مهم بوده که اراده کرده آن را در جمع حاجیان سرتاسر این کرهٔ خاکی بیان کند.
پیامی که شما باید بشنوید و به گوش آنان که در این جمع نیستند و نمی شنوند،برسانید...
پیامبر قبل از خواندن پیام و آیه ای که بر او نازل شده بود ، سخن ها گفت تا همگان به اهمیت این پیام پی ببرند.
فضه هم که در جمع حاجیان حضور داشت ، سرا پا گوش شده بود تا حرف به حرف این پیام مهم را به گوش جان بسپارد ، تا بداند خواسته ی خدایش در چیست که اینهمه اهمیت داشته است و انگار حسی درون قلبش می گفت که بی شک این پیام مهم ، بی ربط به مولای عرشیان و فرشیان امیر مومنان علی علیه السلام نخواهد بود.
آری ، فضه غرق در حرکات پیامبرش بود و پیامبر غرق در برکات دامادش علی....
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت شصت🎬:
پیامبر صلی الله علیه وآله بار دیگر نگاهش را بین جمعیت چرخاند و روی علی علیه السلام متمرکز شد و همانطور که لبخندی کل صورت مبارکش را پوشانیده بود ، علی را به سمت خود خواند
علی علیه السلام در کنار او قرار گرفت و پیامبر همانطور که دست علی را در دست می گرفت شروع به تلاوت آیه ای کرد که هم اینک خداوند از جانب پروردگار برای او آورده بود:« ای رسول آنچه را که از سوی خداوند به تو نازل شده است به مردم برسان، که اگر چنین نکنی رسالت خدا را انجام نداده ای و خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می نماید و گروه کافران را هدایت نمی کند مائده۶۷»
پیامبر آیه را تلاوت کرد و در این هنگام ولوله ای در جمع افتاد: این چه امری ست که دین خدا و رسالت پیامبرش را کامل می کند ؟ این چه عملی ست که بدون آن رسالت رسول الله ناقص است و بی فایده؟ خداوند پیامبرش را از کدام خطر آگاه کرده و همه ٔ اینها چه ربطی به علی دارد که پیامبر قبل از تلاوت آیه ، او را نزد خود خواند؟
باران سؤالات مردم لحظه به لحظه بیشتر و رگباری تر می شد و همهمه ای عجیب تمام جمع را فرا گرفته بود.
فضه از گوشه ای در سرزمینی که خم می نامیدندش، شاهد این موضوع بود ، حالا می فهمید واقعا امری مهم در پیش است که چنین آیه ای نازل شده و خدا را شکر که مبین آیات ، رسول خدا در جمع حضور داشت و اینک پرده از راز و رمز این آیه بر میداشت ، اما فضه خوب می دانست که این آیه هر چه هست بازهم مدحی از ابوتراب را در خود نهفته دارد باید میبود و سخنان پیامبر را گوش می کرد تا بفهمد آن مدح چیست و چگونه است..
هیاهوی مردم به اوج رسیده بود که ناگهان دست پیامبر بالا رفت و با پایین آمدن دست مبارک او ،سرو صدا هم خوابید...
پیامبر نفسش را محکم بیرون داد و فرمود : من نگران دسیسه و توطئه جمعی از مردم بودم که خداوند با نزول این آیه حرف آخر را زد و سپس دست مبارکش را دور شانهٔ علی حلقه نمود او را به خود نزدیک کرد و ادامه داد: خداوند مرا مأمور کرد تا وصی و جانشین بعد از خودم را به شما معرفی کنم تا پس از من دین خدا از راه خودش منحرف نشود و توطئه های مغرضان از بین برود، آهای مسلمین ، آی حاجیان حرم امن پروردگار بدانید و آگاه باشید که پس از من علی ، مولا و سرپرست مومنان خواهد بود.
تا این حرف از دهان مبارک پیامبر خارج شد ، ناگاه مردی از بین جمعیت بلند شد و گفت : پس چه بهتر که این آیه را اینچنین بخوانیم « ای رسول! آنچه که از جانب خداوند بر تو نازل شده است که علی مولا و سرپرست مؤمنان است به دیگران ابلاغ کن که اگر این کار را نکنی رسالت خداوند را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می کند»
با این حرف مرد عرب ، لبخند پیامبر پر رنگ تر شد و فرمود : تبارک الله...به راستی که حرفت عین کلام حق است و اینچنین بود که یاران پیامبر این آیه را به این صورت تلاوت می کردند.
فضه از شنیدن سخنان و تفسیر پیامبر غرق شوق و لذت و سرشار از هیجان شده بود و ناگاه مانند عاشقی که به مراد دلش رسیده سر بر آستان پروردگارش سجده شکر نمود و اما نمی دانست که این نزول اشعار عشق خداوند در مدح مولایش علی هنوز ادامه دارد....
هنوز در سجده شکر بود که دید تلی از جهاز شتران آماده شده ،انگار پیغامی دیگر از جانب خدا رسیده بود..
ادامه دارد..
به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
💠🦋💠🦋💠🦋💠🦋💠
🌺 مستحب است در شب عرفه و روز آن اين دعا بخوانند و ما دعا را از مصباح شيخ نقل مى كنيم و دعا اين است.👇
دعایی که مستحب است در امشب و فردا خوانده شود
┄┅═✧﷽✧═┅
اللّٰهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَ تَهَيَّأَ وَأَعَدَّ وَاسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَىٰ مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ طَلَبَ نائِلِهِ وَ جائِزَتِهِ ، فَإِلَيْكَ يَا رَبِّ تَعْبِيَتِى وَاسْتِعْدادِى رَجَاءَ عَفْوِكَ وَ طَلَبَ نائِلِكَ وَ جَائِزَتِكَ ، فَلَا تُخَيِّبْ دُعَائِى يَا مَنْ لَا يَخِيبُ عَلَيْهِ سائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نائِلٌ ، فَإِنِّى لَمْ آتِكَ ثِقَةً بِعَمَلٍ صَالِحٍ عَمِلْتُهُ ، وَ لَا لِوَفادَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ ، أَتَيْتُكَ مُقِرّاً عَلَىٰ نَفْسِى بِالْإِساءَةِ وَالظُّلْمِ ، مُعْتَرِفاً بِأَنْ لَاحُجَّةَ لِى وَ لَا عُذْرَ ؛ أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِى عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخاطِئِينَ ، فَلَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلىٰ عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ ، فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ واسِعَةٌ ، وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ ، يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ ، لَا يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلّا حِلْمُكَ ، وَ لَا يُنْجِى مِنْ سَخَطِكَ إِلّا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ ، فَهَبْ لِى يَا إِلٰهِى فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِى تُحْيِى بِهَا مَيْتَ الْبِلَادِ ؛ وَ لَا تُهْلِكْنِى غَمّاً حَتَّىٰ تَستَجِيبَ لِى ، وَ تُعَرِّفَنِى الْإِجابَةَ فِى دُعَائِى ، وَ أَذِقْنِى طَعْمَ الْعَافِيَةِ إِلَىٰ مُنْتَهىٰ أَجَلِى ، وَ لَا تُشْمِتْ بِى عَدُوِّى ، وَ لَا تُسَلِّطْهُ عَلَىَّ ، وَ لَا تُمَكِّنْهُ مِنْ عُنُقِى ، اللّٰهُمَّ إِنْ وَضَعْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَرْفَعُنِى وَ إِنْ رَفَعْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَضَعُنِى وَ إِنْ أَهْلَكْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَعْرِضُ لَكَ فِى عَبْدِكَ أَوْ يَسْأَلُكَ عَنْ أَمْرِهِ ؛ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِى حُكْمِكَ ظُلْمٌ ، وَ لَا فِى نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ ، وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ ، وَ إِنَّمَا يَحْتاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ ، وَ قَدْ تَعالَيْتَ يَا إِلٰهِى عَنْ ذٰلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ فَأَعِذْنِى ، وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ فَأَجِرْنِى ، وَ أَسْتَرْزِقُكَ فَارْزُقْنِى ، وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ فَاكْفِنِى ، وَ أَسْتَنْصِرُكَ عَلىٰ عَدُوِّى فَانْصُرْنِى ، وَ أَسْتَعِينُ بِكَ فَأَعِنِّى ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ يَا إِلٰهِى فَاغْفِرْ لِى ، آمِينَ آمِينَ آمِينَ
کپی با ذکر صلوات به نیت سلامتی و تعجیل امر ظهور امام زمان عج
💥🎇💥🎇💥
از اعمال امشب خواندن
🧮 #هـزار مرتبه «تسبیحات عشر»
⇣⇣⇣⇣⇣⇣
1️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ فِـۍٱݪّـسّـَمـٰاءِ عَـرْشُــهُۥ ❀
✨منزّه است خـدایـی که عرشش در عالم بالاست
2️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ فِـۍٱلْـاَرْضِ حُـكْـمُــهُۥ ❀
✨منزّه است خـدایـی که حکمش در زمین است
3️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ فِـۍٱلْـقُـبُـورِ قَـضـٰاؤُهُۥ ❀
✨منزّه است خـدایـی که فرمانش در گورهاست
4️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ فِـۍٱلْـبَــحْـرِ سَـبـيٖـلُــهُۥ ❀
✨منزّه است خـدایـی که راهش در دریاست
5️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ فِـۍٱݪّــنّـٰارِ سُـلْـطـٰانُــهُۥ ❀
✨منزّه است خـدایـی که سلطنتش در آتش است
6️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ فِـۍٱلْـجَـنّـَةِ رَحْـمَـتُــهُۥ ❀
✨منزّه است خـدایـی که رحمتش در بهشت است
7️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ فِـۍٱلْـقـيٖـٰامَـةِ عَـدْلُــهُۥ ❀
✨منزّه است خـدایـی که عدالتش در قیامت است
8️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ رَفَـعَ السَّـمـٰاءَ
✨ منزّه است خـدایـی که آسمان را برافراشت
9️⃣ سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ بَـسَـطَـ ٱلْـاَرْضِ
✨منزّه است خـدایـی که زمین را بگستراند
🔟 سُـبْـحـٰانَ ٱݪّـَذیٖ لٰا مَـلْـجَـاَ وَ لٰا مَـنْـجـٰا مِـنْـهُ اِلّٰا اِلَـيْـهِ
✨منزّه است خـدایـی که پناهگاه و نجاتـی از او جز به او نیست.
📚مفاتیح الجنان
#شبعرفه/ شب نهم ماه ذیالحجه