eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.4هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌افاضات جدید حسن آقامیری: «بجای انتقام، با فضل برخورد کنید با اسرائیل؛ همانطور که در نهج‌البلاغه آمده!» 🔹‌ایشون یادش نمیاد امام علی خیبرو فتح کرد یا اون نمیصرفه؟ 🔹‌حسن اقامیری ما اسرائیلو با خاک یکسان خواهیم کرد اینو تو گوشت فرو کن بیت المقدس متعلق به مسلموناس 🔹‌«کرمی»
🔴 چرا را جمعه نامیدند؟ 🔵 مردی از محضر امام باقر علیه السلام این سوال را پرسید: حضرت فرمودند: 🟢 خداوند متعال ، در روز جمعه ٬ مخلوقاتش را جمع نمود برای میثاق گرفتن بر ولایت پیامبر (صلوات الله علیه و آله و سلم ) و وصی او امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام . پس این روز را جمعه نامیدند زیرا کل خلق ، در آن جمع شدند. 📚 الکافی ج ۳ ص ۴۱۵
💠 یاران خائن و صلح تحمیلی 🔺قصه و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. 🔺آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله‌ گر درست شد، این ما را هدایت می‌ کند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی‌. 📚صحیفه امام، ج‌20، صص 118 و 119
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ سیدکاظم روح بخش به حسن آقا میری آقامیری میگه: اسرائیل رو نزنیم! ببخشیم، چون امیرالمومنین گفتند با دشمنت با فضل برخورد کن😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه این نیاز به توضیح نداره🥰 تیکه های هندونه بلوبری شاتوت یا توت سیاه تیکه های یخ ترکیبشون با هم میشه یه اِسموتی خنک و خوشمزه که تو گرمای تابستون خیلی میچسبه😉🥤 با تیکه های هندونه و لیمو هم میتونید واسه سِرو تزئینش کنید🍋 نوشِ جان🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادویه هایی که باعث خوش طعم شدن این غذاها میشه 👇 لوبیا پلو 🍚 قیمه 🍛 ماهی حتما این پست ذخیره کنین مطمءنم به دردتون میخوره 😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روغن پیاز🧅 زردچوبه ،فلفل،نمک🧂 سبزی قورمه سبزی قارچ🍄 لوبیا قرمز🫘 آب لیمو عمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک ترکیب خفن و خوشمزه که باید امتحان کنی😍 لیمو🍋 نعنا هندوانه🍉 یخ🧊
نگاﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ! یک نفر ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺏ؛ ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺬﺍﺏ و ﺩﯾﮕﺮی ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺣﺴﺎﺏ نمیکند .یک نفر تو را دوست دارد و دیگری از تو متنفر است ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ . ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ خدا؛ پرونده ای را که مردم مینویسند، نمیخواند!
📚 مردی چهار پسر داشت؛ او هر کدام از آنها را در فصلهای مختلف به سراغ درخت گلابی‌ای فرستاد که در فاصله‌ای دور از خانه‌یشان روییده بود؛ پسر اول را در زمستان فرستاد؛ دومی را در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند. . پسر اول گفت: چه توصیفی از درختی خشک و مرده و زشت میتوان داشت؟!. پسر دوم گفت: اتفاقا درختی زنده و پر از امید شکفتن بود. پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفه‌های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه هایی بود که تا به امروز دیده‌ام. پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود که بسیار میوه داشت و پر از حس زندگی بود. . پدر لبخندی زد و گفت: همه شما درست میگویید، اما زمانی می‌توانید توصیف زیبایی از زندگی درخت و انسان داشته باشید که تمام فصلها را در کنار هم ببینید. اگر در زمستانهای زندگی تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست می‌دهید و کل زندگیتان تباه می‌شود. و در خوشبها و زیباییهای زندگی همیشه به خاطر داشته باشیم که حال دوران همیشه یکسان نیست... طوری زندگی کنیم که اگر زمستان آن رسید از آنچه بوده ایم لذت ببریم. 🌸🌸🌸
حکایت زیبا شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود. خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟ او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام. خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم. مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه. پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟ آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟ مرد پاسخ داد: (من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب)   هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند، و از جایی که گمان نمی برد به او روزی می دهد. 🌸🌸🌸
"عابدى را گفتند" خداوند را چگونه میبینى؟ پاسخ داد: اینگونه ڪه همیشه مى تواند مچم رابگیرد... اما همیشه دستم را مى گیرد 🌸🌸🌸
صبح روز بعد با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم به دلیل خستگی زیاد بعد از نماز صبح کمی استراحت کردم سلام خوبین سلام عزیزم ما رشت رسیدیم کدام بیمارستان بیاییم ؟! بیمارستان .... ببخشید خیلی دیر شد لیلی حالش بهتر هست ؟! خدا را شکر مشکلی پیش آمده بود براتون ؟! ماشین در حال دچار نقص فنی شد و چند ساعتی زمان برد تا تعمیر شد حالا خدا را شکر سالم رسیدید تماس را قطع کردم از اتاق بیرون رفتم در راهرو جز رفت و آمد کادر درمان خبری نبود به سمت ایستگاه پرستاری رفتم به پرستاری که صحبت با تلفن بود نگاه کردم به نطر می رسید در حال نشانی دادن هست منتطر شدم تماس خودش را تمام کند بعد از قطع تماس نگاهی به من کرد بفرماید ؟!. بوفه ی بیمارستان کجا هست ؟! دو طبقه پایین بروید درست جلوی در ورودی هست از پرستار تشکر کردم نگاهی به اتاق کردم لیلی هنوز خواب بود به سمت بوفه رفتم در این فاصله هم منتطر پدر و مادر لیلی باشم و چند کیک صبحانه بخرم جلوی در ورودی گوشی دوباره زنگ خورد شماره ی صدر روی صفحه نمایان شد نفس عمیقی کشیدم در دلم زمزمه کردم این آدم نه صبح می شناسند و نه ... بله بفرمایید ؟! سلام مزاحم شدم سلام دقیقا هنوز شمال هستید آخر نگران حال شما شدم مدت سفرتان طولانی شد آقای صدر زندگی شخصی من به شما مربوط نیست لطفا مزاحم من نشوید ! احازه بدهید روشنک خانم ... من قصد مزاحمت شما را ندارم فقط .... صدر کمی مکث کرد فقط خواستم اگر اجازه بدهید با هم آشنا بشویم البته نا گفته نماند که پدرتون از بنده خواست سرگیجه ی عجیبی در وجودم احساس کردم ،احساس ضعف در تمام بدنم ایجاد شد شما حقیقت را نمی گویید ... آقای صدر در هیج شرایطی مزاحم بنده نشوید بعد از تمام کردن این جمله تماس را قطع کردم ، که چشم من به مامان لیلی افتاد بعد از سلام و احوال پرسی نشانی اتاقی که لیلی در آن بستری بود را دادم نیم ساعت بعد ... مادر لیلی که که به نظر نگرانی اولش برطرف شده بود نگاهی من کرد روشنک جان خیلی شما به زحمت ت افتادید؛ اگر تمایل دارید برگشت را با ما باشید ... نه متشکرم باید برگردم اصفهان فقط اگر زحمتی نیست آقای پاکزاد مرا تا پاپانه برساند دو ساعت بعد زمانی که به پایانه رسیدیم بیلط گرفتم و سوار اتوبوس شدم وقتی روی صندلی نسشتم بغض گلویم را فشار می داد و دچار تنگی نفس شدید شدم احساس می کردم همه دنیا با من در جنگ هست ساکم که را آقا جمشید با خودش به اصفهان برد و بعد باید از خانه ی خانواده لیلی تحویل بگیرم ! در میان اشک های بارانی به یاد آوردم هر موقع احساس دلتنگی می کنم چند صفحه قرآن می خوانم نویسنده :تمنا😃🐳
12ساعت بعد ..... چشمان خواب آلود خود را باز کردم ؛ نگاهی به اطراف کردم در محوطه ی پایانه بودیم گوشی را در دست گرفتم و نگاهی به ساعت کردم حدود 4 صبح بود از اتوبوس پیاده شدم و به سمت سالن پایانه رفتم فضای آن جا مملو از مسافرانی بود که با چشمان خواب آلوده روی صندلی ها چرت می زنند گوشی در دست را روشن کردم و به سینا پیامک زدم بیداری خفاش ؟! طولی نکشید سینا پاسخ داد تازه داشت خوابم می برد دوباره به ساعت نگاه کردم حدود نیم ساعت تا اذان صبح مانده بود به سمت سرویس بهداشتی رفتم تا وضو بگیرم ؛ در راه برای سینا نوشتم من تازه اصفهان رسیدم پایانه کاوه هستم دنبال من بیا پنج دقیقه بعد سینا پیامک زد چرا زودتر نگفتی الان خیلی خسته هستم عصبانی شدم بعد از این همه فشار در سفر حالا سینا بازی در آورده است گوشی را کنار گذاشتم و بعد از وضو به سمت نمازخانه رفتم تا نماز صبح بخوانم سینا دوباره پیام داد پنج دقیقه میرسم حدود یک ربع بعد سینا به پایانه رسید در طول مسیر جز سلام و احوال حرفی نزدم زمانی که به خانه رسیدم نماز خواندم و به رخت خواب رفتم با صدای مامان چشمانم را باز کردم صبح بخیر عزیزم چه زمانی رسیدی چرا ما را خبر نکردی ؟! خیلی گرفتار بودم مامان لیلی توضیح داد چه اتفاقی افتاده چرا خودت به ما توضیح ندادی ؟! مامان جان بعد در مورد آن صحبت می کنم از اتاق بیرون رفتم تا صورتم را بشورم مامان میز صبحانه را چیده بود همه دور آن جمع شدیم روشنک عزیز دلم بیا صبحانه بخور رنگ رویت خیلی پریده است به سمت میز رفتن به به روشنک بابا چطور هست ؟! آهی کشیدم چه بگویم مامان چشمانش را ریز کرد و بعد با صدای بلند پرسید با آقای صدر مشکلی برایت پیش آمده است ؟ نگاهی گذرا و عصبانی بابا شما از آقای صدر خواسته بودید با من .... بابا وسط حرف من پرید منظور تو آقا آرش هست لطفا این بحث را تمام کنید ؛ من نمی خواهم با آقای صدر و هیچ کس دیگر در ارتباط باشم این ارتباط ها از نظر دین و همچنین روان شناسی صحیح نیست و در آخر عاقبت تلخی برای انسان ایجاد می کند بابا در حالی که با چاقو پنیر را می برید و روی نان می مالید نگاهی به کرد اما دختر عزیزم من روی آقای صدر بابا لطفا نه سینا ناگهان بدون مقدمه وسط صحبت ما پرید و با صدایی هیجان زده به همه گفت ناهار مهمان روشنک باشد ؟! نویسنده :تمنا😍🍭
31 "سکوت جهنمی" ⭕️ گاهی وقتا دیده میشه که یه خانم و آقایی با هم دعواشون میشه، بعد اون آقا کاملا سکوت میکنه مقابل همسرش. 😒 🔹 بهش میگی چرا هیچی نگفتی؟ میگه اخه این سکوت من براش از صد تا فحش بدتره! 😤 ای بابا این دیگه چجورشه؟ 😒 🔻تو اصلا فحش بدی خیلی بهتره!!! بعضیا با فحش دادن آرامش همسرشون رو بهم میریزن و بعضیا هم با سکوت! ⛔️⛔️⛔️ به هر جهت آدم باید سعی کنه "آرامش" کسی رو از بین نبره. 💢 کافیه که شما دو دقیقه سکوت کنی و به خاطر همین دو دقیقه، دلِ طرف مقابل یه ذره بلرزه.... خدا روز قیامت آتیشت میزنه! 😒 🔥🔥🔥 🔻 میفرماید: چرا دل بندۀ منو لرزوندی؟ چرا آرامشش رو خراب کردی؟ حرف بزن، تحویل بگیر. نذار کسی دلش ازت بلرزه. ⭕️ نذار کسی به خاطر تو آرامشش بهم بخوره.... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️توضیحات مفصل حضرت آیت الله درباره مفهوم غیرت و دیاثت. دیوث بودن هم عین زناست غیر را به حریم خود راه دادن با غیرت سازکار نیست. فرقی نمیکند چه در مسئله و عفاف و چه در مسئله سیاست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی🙏 ای زیبـای زیبـا دوست ای یگانه محبوب بی ریا درکنـارمان گیـر و دامنت را پنـاه جاودانه مان ساز دل همه را شـاد و اجابت کن دعـاهای بندگانت را🙏 🌙🌟 شبتون زیبـا و آروم ... و منور به نور خدا ✨🌙 بهترین حال و احوال را از خدا میخوام براتون 🙏 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚گفتم به خرد ، که چیست اسباب نجات 🌼در سختی روزگار و وقت خطرات 💚در وادی عشق ، گشتی زد و گفت 🌼بر طلعت نورانی مهدی صلوات 🌼💚الّلهُمَّ 🌼💚صَلِّ عَلَی 🌼💚مُحَمَّدٍ 🌼💚وَآلِ مُحَمَّدٍ 🌼💚وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در این صبح زیبای تابستانی ☕️ ان شاء الله تنتون سالم 🌸 دلتـون بی غم ☕️و روز يكشنبه تون 🌸متـبـرك به نـگاه خداوندي💕 سلام صبح زیباتون بخیر ☕🌸🍃 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷امروز یک بغل لبخند و حالِ خوب ، بر می دارم و به استقبالِ اتفاقاتِ خوب امروزم می روم ،و شک ندارم که همه چیز ، خوب پیش می رود ؛ چون من اینطور خواسته ام 🌷به دیروز و اتفاقاتش فکر نمی کنم ، هرچه بود گذشت و تمام شد ، اما زندگی ادامه دارد 🌷و من این ادامه را قربانیِ گذشته های تمام شده و دیروزهای از دست رفته نخواهم کرد 🌸🍃