#حرف_قشنگ🌱🌼
•
یه بنده خدایی می گفت :
خدایا مارو ببخش
که توی انجام کار خوب
یا جــار زدیم!!!!
یا جــا زدیم ... :)
#حواسموݧ_باشه ... ؛)❤️
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
💚بسیار زیبا💚
دوش حمام رو نگاه کن آب از بالا سرت میاد ولی اینکه اصلا آب بازشه یا نه،کم باشه یا زیادسرد باشه یا گرم،به تو مربوط میشه که کدوم شیرو بچرخونی
کم بچرخونی یا زیاد
اصلا بچرخونی یا نه!
همه به خودت ربط داره.
این مثال رو زدم که بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجراییه
رزق ما تو آسمونه،اون بالا
به همین خاطر قرآن میگه :
"و فی السماء رزقکم"
ولی اینکه فرو بباره یا نه و یا کم بباره یا زیاد به سعی و تلاش ما بستگی داره.
" لیس للانسان الا ما سعی"
فرمود اگر کسی رزقش کمه ،انفاق کنه .
میگیم دست خودم خالیه
اما خدا میگه از همونی که داری ببخش تا برات زیادش کنم.
چه حساب کتاب قشنگی داره خدا.
همه چیش بوی محبت می ده
میگه غمگینی ؟ دلی رو شاد کن
خسته ای ؟ دست افتاده ای رو بگیر
نگاه نکن کم داری ، ببخش
من برات زیادش می کنم.
درستش می کنم
باور کنیم خدا رو
دیدید وقتی حال کسی را خوب
می کنیم،دل کسی رو شاد میکنیم
تا چند وقت خودمون شارژیم؟
کل قصه ی زندگی همینه
همش بده بستون محبته.
اگه تو این داد و ستد شرکت نکنی و بلدش نباشی
پس «زندگی» نمی کنی
همین.
💕💕💕
.
#به_نام_خدای_مهدی .
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن .
#قسمت_سی_و_نهم
.
.
.
.
بغضم گرفته بود😢اخه ارزوی هر دختریه که لباس عروسی بپوشه و دوستاش تو عروسیش باشن.
اشکام کم کم داشت جاری میشد...😢😢
.
با بغض یه نگاه به اقا سید کردم و اونم اروم سرشو بالا اورد😢😢
سکوت عجیبی جمع رو فرا گرفته بود
در ظاهر تصمیم سختی بود
ولی من انتخابمو کردم😔
.
(در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/شرط اول قدم آن است که مجنون باشی)
.
یه لحظه باز با سید چشم تو چشم شدم😢
.
چشمامو آروم به نشونه تایید بستم و باز کردم
که یعنی من راضیم
لبخند کمرنگی توی صورت سید پیدا شد☺
فهمیدم اونم مشکلی نداره
.
همون دیقه سید روکرد به بابام و گفت پس اگه اجازه بدید ما بریم اتاق حرفامونو بزنیم😊
.
همه شوکه شدن😐...این حرف یعنی که اقا سید شرطها رو قبول کرده.
.
بابام رو کرد سمت من و پرسید:دخترم تو نظرت چیه؟!😯
.
هیچی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم 😔
.
که مادر سید گفت خوب پس به سلامتی فک کنم مبارکه 😊
.
بابام هم گفت: گفتم که عمق فاجعه بیشتر از این حرفهاست 😑
.
مامانم اتاق رو به زهرا نشون داد و زهرا هم اروم ویلچر سید رو به سمت اتاق هل داد...منم پشت سرشون رفتم😞
.
وارد اتاق که شدیم زهرا گفت: خب ریحانه خانم اینم آقا سید ما😌...نه چک زدیم نه چونه بالاخره اومد توی اتاق شما 😂😂
.
یه لبخند ریزی زدم و سید با یه چشم غره زهرا رو نگاه کرد😑 و گفت خوب زهرا خانم فک کنم دیگه شما بیرون باشین بهتره 😐
.
بله بله...یادم نبود دوتا گل نوشکفته حرفهای خصوصی دارن 😂😂
.
-لا اله الاالله😐😐
.
-باشه بابا الان میرم بیرون😉...خوب حرفاتونو بزنینا...جایی هم کمک خواستین صدام بزنین تقلب برسونم😄😄 و زهرا بیرون رفت
.
.
هم من سرم پایین بود هم اقا سید😕😕
.
اروم با صدای گرفته و ضعیفم گفتم:
-آقا سید خیلی معذرت میخوام ازتون به خاطر رفتار پدرم😔
.
-خواهش میکنم ریحانه خانم..این چه حرفیه...بالاخره پدرن و نگران شما ...ان شاالله که همه چیز درست میشه...فقط الان که از دستشون دلخورید مواظب باشین حرفی نزنین که دلش بشکنه و احترامشون حفظ نشه... ☺
.
-نمیدونم چی بگم 😔راستیتش فکر میکردم از وقتی که دیگه به قول خودم به خدا نزدیک شدم باید دیگه دنیام قشنگ و راحت میشد ولی هر روز سخت تر از دیروز شد 😔
.
اقا سید یه لبخند آرامش بخشی زد و سرش رو پایین انداخت و شروع کرد به بازی کردن با تسبیح قشنگ عقیقش و اروم این بیت رو خوند : (پاکان زجور فلک بیشتر کشند/گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیاب)
ریحانه خانم نگران نباشین...شما با خدا باشین خدا هم همیشه با شماست☺...اگه گاهی هم امتحاناتی میکنه به خاطر اینه که ببینه حواستون بهش هست..میخواد ببینه واقعا دوستش دارین یا فقط ادعایین...مطمئن باشین اگه بهش ثابت بشه دوستش دارین یه کاری میکنه که صد برابر شیرین تر از قبل هست 😊😊
.
-حرفهاش بهش ارامش میداد...نمیدونستم چی بگم..فقط گوش میکردم.
.
.
#ادامه_دارد
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
.
#قسمت_آخر
.
#به_نام_خدای_مهدی
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن .
🔴حتما ادامه ی داستان رو توی دو تا کامنت اول این پست بخونید...چون بعضیا روزهای قبل نخوندم دوباره تاکید کردم 🔴
.
.
#قسمت_چهلم . -حرفهاش بهش ارامش میداد...نمیدونستم چی بگم..فقط گوش میکردم.
.
.
-خوب ریحانه خانم...شما سوالی ندارید که بپرسین؟!
.
-نه آقا سید 😶
.
-اما من یه حرفهایی دارم 😔
.
-بفرمایید 😯
.
-میخواستم بگم یه ادم نظراتش شاید با گذشت زمان تغییر کنه😔
شاید تفکرش به یه چیز عوض بشه😔
شاید یه کسی یا چیزی رو که قبلا دوست داشت دیگه دوست نداشته باشه😔
به نظرم باید به همچین ادمی حق داد😔
.
-این حرفها یعنی چی آقا سید؟! 😢
.
-یعنی که😕....چطور بگم اخه.. 😔
.
-چیو چطور بگید 😢😢
.
-میدونید شما حق دارید با خونواده و کنار خونوادتون زندگی کنین..راستیتش من هم نظرم نسبت به شما... 😕
.
اینجا که رسید اشکام بی اختیار جاری شد 😢😢
.
-راستیتش من هم نظرم نسبت به شما همون نظر سابقه و دوستتون دارم 😄😄
اخییشش از اشکاتون معلوم شد شما هم دوستم دارید😂😂
.
-خیلی بد هستین !😑😑
.
-خواهش میکنم...خوبی از خودتونه 😊
.
-به قول خودتون لا اله الاالله 😐
.
-خوب بهتره خانواده ها رو بیشتر منتظر نزاریم...شما هم اشکاتونو پاک کنین فک میکنن اینجا پیاز پوست کندیما...بریم بیرون ؟!😯
.
-بله بفرمایین 😐
.
-فقط زهرا رو صدا کنین بیاد کمکم کنه که بیام...
.
-اگه اجازه بدین خودم کمکتون میکنم 😊😊
.
و اروم ویلچر اقا سید رو هل دادن و به سمت خانواده ها رفتیم...مادر اقا سید با دیدن این صحنه بی اختیار شروع به دست زدن کرد و مامان منم یه لبخندی روی لبش نشست☺
اونشب قرار عقد رو گذاشتیم و یه روز بی سر و صدا و هیچ جشن گرفتنی رفتیم محضر ومراسم عقد رو برگزار کردیم...پدر اقا سید یه خونه کوچیک برامون خرید و با پول عروسی هم چون من گواهینامه داشتم یه ماشین معمولی خریدیم...
.
.
🔴یک ماه پس از عقد...
.
-ریحانه جان
.
-جانم آقایی
.
-خانمی دلم خیلی برا امام رضا تنگ شده.😔..همسفرمون میشی یه سفر بریم؟!😕
.
-شما هرجا بخوای بری ما در رکابتیم فرمانده 😊
.
-اخه چه قدر یه نفر میتونه خانم باشه 😊😊حالا با هواپیما بریم یا قطار؟!
.
-هیچکدوم 😉
.
-یعنی چی؟!با اتوبوس بریم؟!😯
.
-نوچچچ😌....من خودم میخوام راننده آقای فرمانده بشم😊
.
-ریحانه نه ها😯...راه طولانیه خسته میشی...
.
-هرجا خسته شدیم میزنیم بغل استراحت میکنیم...😏
.
-لا اله الا الله...میدونم الان هرچی بگم شما یه جواب میخوای بیاری...بریم به امید خدا...داعش نتونست مارو بکشه ببینم شما چیکار میکنی؟! 😂😂
اماده سفر شدیم و به سمت مشهد حرکت کردیم...تمام جاده برام انگار ورق خوردن یه خاطره شیرین بود😊😊 تو ماشین نشسته بودیم و من پشت فرمون و داشتیم اولین سفر دونفره با ماشین خودمونو تجربه می کردیم😊
-ریحانه جان چرا از این جاده میری😯جاده اصلی خلوته که😐
.
-کار دارم😊
.
-لا اله الا الله...اخه اینجا چیکار داری؟!
.
-صبر داشته باش دیگه 😐
راستی آقایی؟!
.
-جانم ریحانه بانو؟؟
.
-اون مسجده کجا بود دقیقا ؟! 😕
.
-کدوم مسجد؟!😯
.
-همون مسجده که اونروز وایساده بودیم برای نماز درش بسته بودا...😕
.
-اها...اها...یکم جلوتره...حالا اونجا چیکار داری؟؟😉
.
-اخه اونجا اولین جایی بود پی بردم شما چه قدر خوبی😃😃
.
-امان از دست شما بانو😃😃
.
-ریحانه جان؟ -جان ریحانه😊 -اونموقع ها یه اهنگی داشتی😆😆نداری الان؟😂
.
-ااااا سید 😑
.
-خوب چیه مگه..چی میگفت اهنگه ؟!؟😌اها اها خوشگلا باید برقصن😂😂
.
-سید؟!😑😑
.
-باشه باشه...ما تسلیم...😄😄
.
ریحانه ؟!
.
-جان دل😊
.
-ممنون که هستی 😊😊
.
جلوی مسجد ترمز کردم و پیاده شدم و به سیدم کمک کردم رو ویلچرش بشینه...و رفتیم سمت مسجد...
.
-اااا ریحانه انگار بازم درش قفله 😯
.
-چه بهتر مثل اون موقع بیرون نماز میخونیم...😊
.
-اخه الان وقت اذان نیست که😐
.
-دو رکعت نماز شکر میخوام بخونم...
.
-ریحانه همه چی مثل اون موقع به جز من و تو...اون موقع من دو تا پا داشتم که الان ندارم...ولی الان شما دوتا بال داری داری که اونموقع نداری...
.
ریحانه جان الان میفهمم که تو فرشته ای😊😊
.
#تمام
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
ممنونم از نگاه همه دوستان که این چهل روز تحمل کردن اولین تجربه ی داستان نویسی مارو🙏🙏
.
🔴یه توضیحاتی درباره داستان تو پست بعدی میزارم ان شا الله...
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
زهیر بن قین، از بزرگان قبیله بَجیله بود که درکوفه میزیست. زهیر نخست طرفدار «عثمان» بود، تا اینکه در سال شصتم هجری، هنگام بازگشت از سفر مکه، در یکی از منازل بین راه، (بنابر نقل دینورى، این ملاقات در منزلگاه «زَرُود» انجام گرفته است.)
همزمان با کاروان امام حسین (علیهالسلام) در یکجا فرود آمد. امام (علیهالسلام) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد. زهیر نخست از این دیدار اکراه داشت. اما به توصیه همسرش- دیلم یا دَلْهم دختر عَمرو
به محضر امام حسین (علیهالسلام) شرفیاب شد. این دیدار بسیار مبارک بود و مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام (علیهالسلام) منتقل کنن
با همسرش نیز وداع کرد و گفت: «من عازمشهادت همراه امام حسین (علیهالسلام) هستم. تو با برادر خود نزد خانوادهات برگرد، زیرا نمیخواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»
آنگاه خطاب به همراهانش گفت: «هر که دوستدار شهادت است، همراه من بیاید، وگرنه برود و این آخرین دیدار من با شماست
آغاز سال تحصیلی، آغاز سفر در مسیر دانستن و فهمیدن، بر دانش آموزان عزیز مبارک!
چهل جلسه توجیهی!
قرار است با هم چهل جلسه توجیهی داشته باشیم؛ چهل جلسه که فقط باید یک کار کنیم: کلاه خود را قاضی کنیم. میخواهیم حتی شده به ناحق، به کوفیان در تنها گذاشتن امام حسین حق بدهیم!
میخواهیم بدانیم چه شد که اینطور شد، تا عبرت بگیریم. اگر تکراری در کار تاریخ باشد که قطعا هست، بدانیم توجیه کردن، همان عذر شرعی آوردن است. اگر قرار است علمدار و رسانهی امام زمانمان باشیم، یا اگر دوست داریم حضرت عباس و حضرت زینب را الگوی خود قرار دهیم و مثل آنها باشیم، باید از این کلاه برداریِ دینی، یعنی توجیهِ مسائل، فاصله بگیریم.
مطالب چهلگانهی این مبحث، برداشتی است از کتاب توجیه المسائل کربلا.
#توجیه_المسائل_کربلا ۱
ادامه دارد.....
بگو بهترین عمل چیه تا توجیه را شروع کنیم!
یکی از سنتهای خدا، امتحان و ابتلاء (آزمودن) است. همهی ما باید امتحان شویم تا عیارمان مشخص شود؛ پس راهی برای فرار از امتحان نیست.
حالا یک راه مانده و یک قدرتِ انتخاب؛ میتوانی پیروزی را انتخاب کنی یا رفتن به سمت شکست را، اما آن را جور دیگری بخوانی و در واقع توجیه کنی!
اما چه کسی پیروز است؟ تعبیرِ قرآن از پیروزی در امتحانات، تعبیرِ «أَحْسَنُ عَمَلاً» است؛ یعنی کسی پیروز میشود که بهترین عمل را انجام دهد، نه هر عملِ خوبی را. (سوره ملک، آیه۲) اگر زمانت را صرفِ هر کار خوبی بکنی، اما آن کار، بهترین کار نباشد، محکوم به یک پیروزی با توجیه هستی و این یعنی شکست!
حالا کلاهت را قاضی کن و به این سوالات پاسخ بده. : بهترین عمل در کربلا چه بود؟ آیا عیار ۷۲ تن بیشتر است یا ...؟ امروز بهترین عمل چیست؟
#توجیه_المسائل_کربلا ۲
ادامه دارد....
✨﷽✨
🏴امام سجاد علیهالسلام و برپا ساختن مجالس عزاداری امام حسین(ع)
✍یکی از روش هایی که امام سجاد علیه السلام برای مبارزه با ستمگران به کار می برد، برپا ساختن مجالس عزاداری امام حسین به صورت مداوم در منزل خود بود. این حرکت حساب شده باعث می گردید که داغ شهیدان کربلا همواره تازه بماند، و پیام رهایی بخش امام حسین و یاران شهیدش پیوسته به گوش مردم برسد.
✨امام زین العابدین در تمام عمر خود پس از واقعه عاشورا، در هر مناسبتی به یاد شهدای کربلا روضه خوانی می کرد و خود، مصیائب امام حسین را یاد آور می شد و با سوز و ناله می گریست و مردمی که در کنار او بودند را می گریاند.
امام صادق علیه السلام در این زمینه چنین می فرماید: امام سجاد، به مدّت بیست سال برای پدرش حسین (ع) گریست، هر گاه غذایی برای آن حضرت می آوردند گریه می کرد. یکی از خدمتگزاران او عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، آیا وقت آن نرسیده است که حزن و اندوه تو پایان یابد؟
✨ آن حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت، و یکی از آنان را خداوند از دید وی پنهان ساخت، پس آنقدر گریست تا چشمانش از شدّت گریه به سفیدی گرایید، و موی او از کثرت غم سپید گشت، و کمرش از زیادی اندوه خم شد، و این در حالی بود که فرزندش زنده بود. اما من با چشم خود دیدم که پدرم و برادرانم و عموهایم و هیفده مرد از اهل بیتم در اطراف من کشته شده اند. چگونه اندوه من پایان پذیرد؟
📚 کتاب حلیة الألیاء، نوشته ابونعیم،جلد ۳
🏴نقل مطالب بدون سند
🔷س 5384: در بعضی از هیأتهای مذهبی مصیبتهایی خوانده میشود که مستند به مقتل معتبری نیست و از هیچ عالم یا مرجعی هم شنیده نشده است و هنگامی که از خواننده مصیبت از منبع آن سؤال میشود، پاسخ میدهند که اهلبیت(علیهمالسلام) اینگونه به ما فهماندهاند و یا ما را راهنمایی کردهاند و واقعه کربلا فقط در مقاتل نیست و منبع آن هم فقط گفتههای علما نمیباشد بلکه گاهی بعضی از امور برای مدّاح یا خطیب حسینی از راه الهام و مکاشفه مکشوف میشود، سؤال من این است که آیا نقل وقایع از این طریق صحیح است یا خیر؟ و در صورتی که صحیح نباشد، تکلیف شنوندگان چیست؟
✅ج: نقل مطالب به صورت مزبور بدون اینکه مستند به روایتی باشد و یا در تاریخ ثابت شده باشد، وجه شرعی ندارد مگر آنکه نقل آن به عنوان بیان حال به حسب برداشت متکلّم بوده و علم به خلاف بودن آن، نداشته باشد و تکلیف شنوندگان نهی از منکر است به شرطی که موضوع و شرایط آن نزد آنان ثابت شده باشد.
📕منبع: khamenei.ir
🏴کتابهای شخصی
🔷س 5386: شخصی دارای کتابخانه ای شخصی است که مدّتی از آن کتابها استفاده مینموده و فعلاً چند سال است که از آن استفاده نمیکند، ولی احتمال میدهد که در آینده از آن بهره ببرد، آیا در مدّتی که از کتابها استفاده نمیکند، به آن خمس تعلّق میگیرد؟ و آیا در تعلّق خمس، فرقی بین اینکه خودش خریده باشد یا پدرش، وجود دارد؟
✅ج: اگر کتابها در زمان خرید آن مورد نیاز او برای مراجعه و مطالعه بوده و مقدار آن هم مناسب شأن عرفی او باشد، خمس ندارد، حتّی اگر پس از سال اوّل از آن استفاده نکند. همچنین اگر کتابها به او ارث رسیده و یا از طرف پدر و مادر و یا دیگران به او هدیه شده باشد، خمس به آن تعلّق نمیگیرد.
📕منبع: leader.ir
‼️لوازمالتحریر
🔷س 5385: آیا به لوازمالتحریر خمس تعلّق میگیرد؟
✅ج: اگر مورد نیاز -در حد شأن عرفی- باشد و از درآمد بین سال تهیه شده باشد، خمس ندارد. مگر لوازمالتحریر مصرفی که از مصرف سال اضافه آمده باشد و عرفاً مالیت داشته باشد که خمس آن باید پرداخت شود.
📕منبع: leader.ir
✍دشمن شناسی
وقتی ناقص باشد خطرناک است!
دشمن فقط آمریکا و اسرائیل و چند کشور دیگر نیستند ......!
🔺برخی
در جبهه انقلاب معتقدند
دشمن فقط آمریکا و اسرائیل و چند کشور دیگر هستند؛
🔹این ناقص ترین و سطحی ترین فهم از دشمن است.
🔸دشمن فقط موجودات بیرونی و بیگانه و خارجی نیستند .
🔹 دشمن گونه خطرناکتری هم دارد که اتفاقا داخلی است ....
🔸چه کسانی به آمریکاییها نامه نوشتند برای تحریم کشور؟😕
🔹چه کسانی صنعت هسته ای کشور را یکشبه نابود کردند؟
🔸چه کسانی اسناد ننگین ۲۰۳۰ و معاهده پاریس را به کشور تحمیل کردند؟
🔹چه کسانی فضای مجازی کشور
را دو دستی در خدمت سرویسهای جاسوسی غرب قرار دادند.
🔸چه کسانی فضای ولنگاری را در کشور گسترش دادند؟🤔
🔹چه کسانی بنای زندگی اشرافی
مسئولان و حقوقهای نجومی را در جمهوری اسلامی گذاشتند؟
🔸چه کسانی هنگام خروج آمریکا
از برجام ظرف چند هفته ۲۰ میلیارد دلار به همراه ۶۰ تن طلای کشور را مفت حراج کردند؟😕
🔹چه کسانی
در اوج جنگ مدافعان حرم با داعش از پشت به مجاهدین حق خنجر زدند؟
🔸چه کسانی بدنبال تفرقه افکنی
بین دو ملت ایران و عراق و دیگر کشورهای همسایه هستند؟
🔹چه کسانی اقدام به تخریب
و تضعیف نیروهای مسلح و نهادهای انقلابی و متدینین جامعه میکنند؟🤔
🔸چه کسانی یک شبه قیمت ارز و سکه و خودرو و... را چند برابر کردند؟
🔹چه کسانی تحت عنوان
خصوصی سازی صنایع بزرگ ملی را به سمت نابودی سوق دادند؟
🔸و صدها مثال دیگر که نشان میدهد
در داخل کشور عده ای کارها و اقدامات خصمانه و براندازانه ای انجام میدهند که دشمنان بیرونی مانند آمریکا هرگز توان انجام آن را ندارند
🔹دشمن شناسی حقیقی آنست
که هم دشمن خارجی و هم دشمن داخلی را خوبتر بشناسیم.
🔸امام خمینی(ره) فرمودند: آمریکا هیچ 'غلطی نمیتواند بکند.
🔹حقیقتا این دشمنان داخلی هستند
که همه جوره به جان انقلاب افتاده اند و غلط پشت غلط میکنند.
🔸نقشه راه دشمن داخلی
را باید خوب شناخت. دشمن بیرونی سالهاست شکست خورده....
🔹عده ای با تحلیل غلط
به اسم وحدت و مصلحت ما را سرگرم دشمن خارجی کرده اند تا دشمن داخلی راحت کار را تمام کند!😐 هوشیار باشید.
🔸جوانان انقلابی آماده باشند که
دشمن داخلی بسیار خطرناکتر هست. اینها زمینه ساز ورود دشمن خارجی اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔬 آزمایشگاهی در کرمان
قطعه ای از کربلا
با حمل مقداری بسیاری از خاک کربلا از عمق هشت متری ضریح اقا اباعبدالله برای آزمایشات
و سخنان شنیدنی مسئول آن
بسیاردیدنی وشنیدنی.حتماببینید👌👌
ظهور بسیار نزدیک است
🌹اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید_و_نشر_دهید
⁉️ جریان #شیعه_انگلیسی برای کمک مالی به هیئت ها چه شرطی می گذارد؟!
🎙حجت الاسلام حاج احمد پناهیان
اگر چه دید، داغِ دل مرتّب
وجودش گرچه شد از غم لبالب
شهادت را ندید إلا جمیلا...
فدای چشم زیبا بینِ زینب(س)!
#السلام_علیک_یا_زینب_کبری
#چیزی_جز_زیبایی_ندیدم
4_5859532686892205683.mp3
3.74M
داداش دلم با غربٺ آشنا شد💔
نواهنگ سوزناڪ و دلنشیـݩ🏴
#حاج_محمود_ڪریمی🎙
نوحه حضرت عباس
داداش، دلم با غربت آشنا شد
شکستم و قدم دوتا شد
ابروی پیوسته ات جدا شد، داداش
داداش، از مشک تو هستم می ریزه
خون تو از دستم می ریزه
این سری که بستم می ریزه، داداش
افتادی از رو مرکب داغ تو تا کمر رفت
می غلطی روی خاک و تیرا همه تا پر رفت
از جلو خیمه دیدم قطع الیمین شدی تو
رو دست نیزه دارا بالا پایین شدی تو
پاشو، نصیب من غم شده عباس
یه دنیا ماتم شده عباس
چقدر تنت کم شده عباس، داداش
داداش، برا چی می گی که برم من
برم میشه دعوا تو دشمن
تا سرتو از هم بدزدن، داداش
نه از من و نه از تو چیزی نمونده جونم
چه جور برم به خیمه نه میشه نه میتونم
می خوای بدونی عباس چی کمرم رو خم کرد
یه جور زدن نمیشه دیگه تنت رو جمع کرد
داداش، اهل حرم از پا نشستن
شکستی و همه شکستن
گره معجرا رو بستن، داداش
داداش، تا از رو دوشت علم افتاد
ترس تو دل دخترم افتاد
حرمله سمت حرم افتاد، داداش
پاشو که چشم به راه مشک توئه سکینه
پاشو ببر برادر دخترامو مدینه
پاشو که اینجا چشم بی حیا بی شماره
برم بگه رقیه گوشواره شو دراره
موضوع: #حضرت_عباس
سبک: #داداش_نذار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت حاج محمود کریمی از احترام ویژه و پذیرایی شهید حاج قاسم سلیمانی از مهمانان روضه عصرهای جمعه در منزل
نوحه اسارت اهل بیت علیهم السلام
ای وای / بین صحرا ز چه پیکر تو مانده
ای وای / بر فراز نیزه ها سر تو مانده
ای وای / تا ابد به غصه مادر تو مانده
دارد - آه و ناله یکسر
بین - مقتل تو دلبر
گوید - ای غریب مادر
( یا حسین / ای غریب مادر 3 ) 2
**
رویت / قبلگاه جنت و خلد برین است
نامت / اسم رمز همه ی مقربین است
نعشت / ز چه رو سه روز بر روی زمین است
گریه - می کند فاطمه
با خود - می کند زمزمه
هستی - عشق قلب همه
( یا حسین / ای غریب مادر 3 ) 2
**
یادت / تا ابد نمی رود ز عمق خاطر
ای کاش / در حریم تو شوم همیشه حاضر
آقا / کن عنایتی شوم دوباره زائر
فرما - کربلا قسمتم
آقا - خود نما دعوتم
گردد - کربلا تربتم
**
(یا حسین / ای غریب مادر 3 ) 2
شاعر : محمد مبشری
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شب_جمعه
#حسین_سلیمانی_درچه
▶️
آن دم که دیدنت دُرِ نایاب می شود
تنها نصیب من ز تو یک خواب می شود
داری برای من پدری می کنی حسین
قلبم از این محبت تو آب می شود
هر کس نسوخت در غم عظمای کربلا
دریا بدون موج چو مرداب می شود
فهمیده ام ز خون شهیدان راه تو
نوکر فدای حضرت ارباب می شود
وقتی که اشک روضه ی تو ریخت بر دلم
شب های قلب من شب مهتاب می شود
شب های جمعه یاد حرم ،یاد کربلا
دل های عاشقان تو بی تاب می شود
از اتحاد نیزه و شمشیر و تیر و تیغ
گودال قتلگاه چو گرداب می شود
بعد از تمام گشتن ذبح عجیب تو
غارت نمودنِ بدنت باب می شود...
🔅سبک زمینه کربلا تا شام🔅
بند اول
منزل به منزل خسته در اسارت...
ديدم به هر جايى فقط جسارت...
يك الامان از كوفيان بد نام...
صد الامان از بى حيايى شام...
ديگر ندارم ياورى...
از من نمانده پيكرى...
من باغبان باغى از ...
ياسم كه شد نيلوفرى...
"از كوفه و شام الامان"
بند دوم
من شاهد بزم شراب شامم...
بى حرمتى كردند و بر امامم...
من شاهد لبها و ضرب چوبم...
سر را به محمل بى امان بكوبم...
دشمن به دشنام آمده...
سنگ لب بام آمده...
آذين شده شهر يزيد...
رأس تو در شام آمده...
"از كوفه و شام الامان"
بند سوم
ديگر از اين غم ها شدم زمين گير...
شهرى مرا اين گونه كرده تكفير...
سويى ندارد ديده ى كبودم...
خونين جگر از كوچه ى يهودم...
مى زد عدو يار تو را...
دلدار و غم خوار تو را...
با سنگ طعنه زد ز كين...
رأس علمدار تو را...
"از كوفه و شام الامان"
۱۰
#نوحه
#اسارت #کوفه
#حاج_رضا_یعقوبیان
ای گل پرپر ز کین،آمدم ای شاه دین
ای برادر کن نظر،حال زینب را ببین
نور قلب و دیدگانم یا حسین
من اسیر کوفیانم یا حسین
ای برادر یا حسین۲
ای عزیز فاطمه،نور امید همه
بین این نامردمان،گویمت بی واهمه
اهل تزویر و ریایند کوفیان
بی وفایند بی حیایند کوفیان
ای برادر یا حسین۲
کوفیان در بین راه،چنگ و آهنگ می زدند
بر اسیران از ستم،دم به دم سنگ می زدند
کار من گردیده سوز و اشک و آه
از روی محمل کنم بر تو نگاه
ای برادر یا حسین۲
ای گل یاس سپید،زینبت از ره رسید
بین این نامردها،رأس تو بر نیزه دید
زد شرر خون جبینت بر دلم
سر زدم از سوز دل بر محملم
ای برادر یا حسین۲
4_5951558734940473117.mp3
28.4M
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
عبرت های عاشورایی
#سلامتی_فرمانده_صلوات
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
قرائت آیت الکرسی قبل از خواب
هر کس هر شب قبل از خواب آیت الکرسی را بخواند فرشته ها تمام شب محافظ او خواهند بود
از امام صادق(ع) روایت شده است: وقتى که رسول خدا(ص) به بستر مى رفت، آیة الکرسى مى خواند و مى گفت:
بِسْمِ اللّهِ، آمَنْتُ بِاللّهِ، وَ کَفَرْتُ بِالطّاغُوتِ، اَللّهُمَّ احْفَظْنى فى مَنامى وَفى یَقْظَتى
به نام خدا ایمان آوردم به خدا و کافرم به طاغوت خدایا حفظ کن مرا در خوابم و در بیداریم.