eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ☀️ امام زمان(عــج): 🕋[ وأما علة ما وقع من الغيبة فان الله عزّ وجلّ قال: يا أيها الذين آمنوا لا تسألوا عن أشياء ان تبد لکم تسؤکم ] ✨ شیعه ما امّا علّت و فلسفه‌ي آنچه از دوران غيبت اتّفاق افتاده [كه درک آن براى شما سنگين است] آن است كه خداوند در قرآن فرموده: «اى مؤمنان از چيزهايى نپرسيد كه اگر آشكارتان شود، بدتان آيد » 🌹 اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹 💕💜💕
🔴نماز شبی ها ‍ ✍خواندن نماز شب که این همه توصیه شده اگر حتی از روی خواب آلودگی و خستگی و بدون حضور قلب هم خوانده شود هم درست است؟ 🌷 چنین نماز شبی نه تنها درست و صحیح است، بلکه یکی از بالاترین ارزش‌های این است که انسان در عین خستگی و خواب آلودگی برای کسب رضایت الهی به اقامه نماز بایستد؛ در حدیثی قدسی آمده است: وقتى که بنده‏‌اى در نیمه شب براى نماز و طاعت خداوندى برخیزد و سپس خواب بر وى غلبه کند و در اثر چرت به چپ و راست متمایل شود و چانه‌‏اش به سینه‏‌اش بچسبد. خداوند امر مى‏‌کند درهاى آسمان باز مى‏‌شود و سپس به ملائکه مى‏‌فرماید: به این بنده من نگاه کنید و ببینید در اثر تقرب به من و انجام عملى که بر وى واجب نکرده‏‌ام به چه روزى افتاده و من سه خصلت به این بنده عطا مى‏‌کنم. 1⃣ گناهان او را مى‏‌بخشم، 2⃣ یا توبه مجددى برایش فراهم مى‏‌کنم 3⃣ و روزى‏‌اش را زیادتر مى‏‌کنم و من همه شما را شاهد مى‏‌گیرم که این سه چیز را به وى بدهم. 📚الجواهر السنیة-کلیات حدیث قدسى، ص 70 💕💙💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
امشب دعا میکنم خدای بزرگ نصیبتان کند هر آنچه از خوبی ها آرزو دارید، لحظه هاتون آروم آسمون دلتون روشن 🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟 ⚡️⚡️⚡️
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام زخم دل خوشا کسی که زداغ تو ماتمی دارد نشسته گوشه ای وحال درهمی دارد به احترام عزایت به هرکه می نگرم چو غنچه سربه گریبان ماتمی دارم زفیض گریه ی برتو به حشر خندان است گلی ک درچمن عشق شبنمی دارد دلم به یاد لبانت به کنج تنهایی میان زمزمه و ناله زمزمی دارد هرآن که دل به ولا و محبتت بندد برای زخم دل خویش مرهمی دارد کسی که سائل این درنشد نمی داند گدائی از سرکویت چه عالمی دارد به غیر تو به کسی راز دل نمی گویم دل شکسته ی من تا که محرمی دارد ز هجر تربت شش گوشه ات دلم هرشب به چار گوشه ی خود ماتم وغمی دارد ز داغ تن صدچاک و بی کفن تاحشر زمین کرب و بلا دشت مبهمی دارد گرفت رشته ی مهرت به کف «وفایی»وگفت ز دامن کرمت دست برنمی دارد
نه شعار ما،شعار عالم است پرچمت بالاتر از هر پرچم است هرکسی دیوانه ات شد عاقل است عقل هر کس نیست مجنونت کم است خستگی روضه شادابم کند هرچه شادی غیر ازین مارا غم است یک حسین‌ گفتم تبارم بیمه شد حاصل عمرم فقط این یک دم است من به سینه میزنم پاکم کنی آینه بی گردگیری مبهم است استکان روضه ات در دست ما.. عزتش بالاتر از جام جم است خاک مارا با فراتت ورز داد آن خدا که در حریمش زمزم است درد اگر از توست دردت بر سرم زخم اگر از توست بر جان مرهم است لات های کوچه و بازارهم قدّشان در پیش این پرچم خم است شیخ و جاهل بر سر یک سفره اند جنس دکان تو اصلا درهم است کربلا میخواهم امشب از حسن وعده و قول کریمان محکم است *** آی لعنت بر سنان و شمر باد زخم نیزه زخم خنجر توام است آنقدر با اسب از تو رد شدند بند بند پیکرت باز از هم است شاعر:
زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت اهل عالم را زکار خویش حیران کرد و رفت از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب هر کجا بنهاد پا، فتحی نمایان کرد و رفت با لسان مرتضی از ماجرای نینوا خطبه ای جا نسوز اندر در کوفه عنوان کرد و رفت با کلام جانفزا، اثبات دین حق نمود عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت فاش میگویم من آن بانوی عظمای دلیر از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت بر فرازنی چو آن قرآن ناطق را بدید با عمل آن بی قرین اثبات قرآن کرد و رفت در دیار شام برپا کرد از نو انقلاب سنگر ستمگران را سست بنیان کرد و رفت خطبه ی غرا بیان فرمود در کاخ یزید کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکار اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت شام، غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت دخت شه را بعد مردن در خرابه جای داد گنج را در گوشه ی ویرانه پنهان کرد و رفت زآتش دل بر مزار دختر سلطان دین در وداع آخرین شمعی فروزان کرد و رفت
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من در احد جد تو دندان پیمبر را شکست باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من بارها و بارها پیوسته دید آزارها هم سر خونین من، هم پیکر عریان من سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران با خدا این بوده از روز ازل پیمان من من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو مادرم در پای طشت زر بود مهمان من دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش همچنان دست توسل داشت بر دامان من
پرده نشين.. پس از تو آب اگر خوردم از این چشمان ترخوردم گلی هستم که از هرشش جهت به خار برخوردم برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود دراین یکسال و اندی لقمه نانی هم اگر خوردم چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من فقط زانو بغل کردم، فقط خون جگر خوردم منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند منی که شش برادر داشتم، حالا نظر خوردم به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب میان کوفه هر چه خوردم از دست پدر خوردم نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟ غروبی داشتم می رفتم از خانه به در خوردم شب شام غریبانت از این خیمه‌ به آن خیمه برای هر یتیمی که سپرگشتم سپر خوردم دليل تازيانه خوردن ما گريه ی ما بود ز طفلان بيشتر گريان شدم پس بيشتر خوردم من پرده نشين را محمل بى پرده اى دادند به هر جا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم . . . تو و پيراهن پاره، من و اين چادر پاره توسنگ ازصد نفرخوردى،من ازصدها نفر خوردم ببين اين روزها پيراهنم هم رنگ عوض کرده فقط گرما نخورده بودم آن هم آنقدر خوردم....
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل اشک/ مدح امام حسین علیه السلام آبروی چشم خود را می‌خرم با اشکها می‌شود قلبِ گدایِ تو حرم با اشکها مادرم را دوست‌دارم پس میانِ روضه‌ها در سلامَت نامِ او را می‌برم با اشکها می‌شود اِبلیس از من دور وقتی می‌شود پرچمِ تو سایه‌ای رویِ سرم با اشکها اَلسّلام اِی پادشاهِ تشنه‌یِ کرب‌وبلا نوکری کردم تو کردی باورم با اشکها آب از چشمَم چکید و آبرویم را خرید روزِ محشر در جوارِ حیدرم با اشکها دور از این پرچم وُ این روضه‌ها آلوده‌ام در دلِ روضه زلالم ... کوثرم با اشکها من لباسِ نوکری‌ات را به تن دارم حسین در حرم چشم‌انتظارِ دلبرم با اشکها
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت رحمی بحال سید مظلوم ما کنید بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند این داغدیدگان حرم را رها کنید با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است دیگر برای قافله یک راه وا کنید ذکر علی اگر که گناه کبیره است پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید ما را محلِ برده فروشان روا نبود یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد در غمِ تشنگی‌ات اشک چکیدن دارد تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد چقدر بوی دل و موی پریشان آورد از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد خیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل می‌کشم آه که این آه کشیدن دارد گاه گاه از دل آشفتۀ خود می‌پرسم غنچه‌ای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟ عید قربان شده و نوبت تو شد اما خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟ کاروان تو کجا و من خسته اما دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد
کنجِ ویرانه گل فاطمه غوغا کرده شام را با دوسه خط روضه چه رسوا کرده لبِ دردانه یِ ارباب کرم باز شده آسمان ها هوس روضه یِ زهرا کرده روضه خوان نام شما را به لبش آورده گِرِه پشتِ گِرِه از کارِ همه وا کرده شک ندارم که اگر خیمه نشین توشدم سند نوکری اَم فاطمه امضا کرده مُرده دل بودم و تا نام تو آمد به لبم دمِ عیسی صفت تو دلم احیا کرده افتخارم شده سربازی تو چون ارباب پاسداری حرم مَنصب سقّا کرده هرکه دارد هوس زینبیه بسم الله ندبه خوان نام تو را برده و نجوا کرده