eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.6هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
: هر زمان کہ براۍ خدا فکر و برنامه‌ریزۍ و اقدام کردیم ، خدا بہ آن برکت دادھ و حرکت را هموار ساختہ است!🌱 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کامل شستن و معطر نمودن حرم و صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام. .
رفیق! به‌ هیچ‌کس‌ وابسته‌ نشو الّا حسین(ع) بهترین‌ها تا ورودی‌ِ قبر‌ هستن‌ باهات اما حسین(ع)...! الی الابد... 💕🖤💕🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محفلی با علماء(۲۳) 🎥ملاقات جوان اعدامی با (عجل الله)👤حجت الاسلام بندابی نیشابوری
🪙 مالی که ز تو کس نَسِتاند، علم است 💌 حِرزی که تو را به حق رساند، علم است 🍃 روح دینی پشتیبان روح علمی است... 🕊 به‌مناسبت سالروز وفات شیخ بهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورش مرغ تکه های مرغ چهار عدد پیاز دو الی سه عدد زیاد نیست این خورش پیاز زیاد میخواد رب گوجه فرنگی یک قاشق پر رب انار اگه غلیظ بود دو قاشق پر اگر رقیق بود چهار قاشق کره یک قاشق روغن کمی زغفران دم کرده فلفل سیاه وقرمز وکمی زنجبیل ونمک به میزان لازم چون از زغفران استفاده کردیم زردچوبه نمیزنم آب دو لیوان پیاز رو ریز خرد کنید ویا با غذا ساز بزنید پیاز خرد شده به همراه یک لیوان آب به مرغ اضافه کرده درشو بزارید با حرارت کم تا پیاز آب بندازه ومرغ نیم پز بشه. وقتی مرغ نیم پز شد.کره و روغن وادویه ها وزعفران بزنید ودوباره درشو بزارید. حدود یک ساعت که گذشت واب مرغ کم شد رب گوجه و رب انار رو با هم مخلوط کنید و با یک لیوان آب رقیق کنید وبه مرغ اضافه کرده.دوباره درشو بزارید وبا شعله خیلی کم بزارید خورش جا بیفته اگه رب انارتون خیلی ترشه وملس دوست دارید یک قاشق شکر بزنید. من شکر نزدم. به همین راحتی روغن و کره اختیاریه هر کدوم دوست داشتید میتونید بزنید
🖐🏻 انسان اگر براے وقتش برنامه‌ریزے نکند، شیطان برنامه‌ریزے مےکند‼️ غیبت‌ها، تهمت‌ها، حرف‌هاے بےمزه و... همه این‌ها نتیجه‌ے بےبرنامگے است…🥀 💕🖤💕🖤
🧋😋 🔸نصف ژله را با دولیوان اب جوش و یه قاشق شکر بذارید بنماری بشه و دوقاشق گلابم اضافه کنید و داخل یخچال بذارید نیم بند که شد دو قاشق تخم شربتی که به اب ریختید و جا افتاده بریزید داخل ژله و هم بزنید از اخر اگر نیاز بود اب سرد اضافه کنید میتونید ژله رو رنگ درست کنید ..
این روزها که همه از توهین میرحسین به عصبانی هستیم ، یادمان نرود که قبل از او این محمدجواد ظریف بود که علیه اقدامات شهید سلیمانی سرباز در منطقه بغض پراکنی کرده بود ، خواستم یادآوری کنم بایک فرد روبه‌رو نیستیم بلکه با یک جریان مواجه هستیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
های_لقمه ای 🥪🥪🥪 گزینه های خوب و جذابی برای مهمونیا و تولد هاتون میتونه باشه و از همه مهمتر این که زمان زیادی نمیخواد و راحت انجام میشه😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ عجیب میرحسین موسوی به سوالی درباره باخت مجدد در انتخابات! محمدرضا باهنر فعال سیاسی در این فیلم ناگفته هایی از مذاکراتش با میرحسین‌ موسوی در سال ۸۸ را بازگو کرده است. عجب آقای باهنر چرا این حرف را اونموقع ها نگفتید؟؟ حالا دیگه گفتنش به چه دردی میخوره؟ ۱۴۴۴ و یاور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 حجت‌الاسلام پناهیان: الان وقت دعوت به است، امر به معروف در مرحله بعدی است
این خانم نه مسلمان است نه اهل قم نه اهل مشهد ... این یک زن در است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خودکشی با روح آدم چه می کند؟ ▪️این قسمت: رنگی به قیمت عمر ▫️تجربه گر: خانم شفیعی ابنوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حالتی که هزاران بار از عذاب دردناک تر است ▪️این قسمت: رنگی به قیمت عمر ▫️تجربه گر: خانم شفیعی ابنوی
🚩. اربعین نزدیک است !! باید لشکرمان به قدرتی برسد که بتواند، فریاد لبیک یا مهدی را در کربلا چنان طنین انداز کند که عالم را بلرزاند...و چه لذتی دارد در این مسیر هم پای قدم هایِ جابر و هم نفس با آوارگیِ خردسالانِ حسین قدم هایمان را نذر ظهور کنیم... امسال، سیلِ مشتاقانِ حسینی باید به نیتِ فرجِ منتقم با عزمی راسخ و لبیک‌هایی از عمقِ جان راهی شوند... مقصد تحت قبه‌ی سیدالشهداء جایی والاتر از این قبه برای فرج خواهیِ منتقمِ خون حسین نیست..
جهاد تبیین ... *اطلاعیه مهم ویژه زائران اربعین حسینی* *_ لطفا کسانی که گذرنامه ندارند از فردا برای گرفتن گذرنامه اقدام کنند و کسانی که گذرنامه دارند هر چه سریعتر تاریخ اعتبار گذرنامه خود و همراهانتان را چک کنید* *_ بنا به تصمیم پلیس افرادی که گذرنامه آنها تا تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۱ اعتبار داشته باشد میتوانند در ایام اربعین وارد کشور عراق شوند* *_ پیش بینی دولت ایران این است که امسال بیش از ۹ ملیون نفر زائر ایرانی وارد کشور عراق شوند خواهشمند است حتما با برنامه ریزی تاریخ رفت و برگشت خود را مدیریت کنید* *_ حتی الامکان با خودرو شخصی به مرز عراق بروید و حتما سعی کنید با چند نفر از زائران گروهی سفر کنید که در این مسیر رفیق بسیار لازم است* *_ از زمان ورود به مرزهای ۶ گانه تا رفت به مسیر کربلا و نجف و بازگشت به مرز همه جا موکب های صلواتی ایرانی و عراقی پذیرای شما هستند و هیچ گونه نگرانی برای تامین آب و غذا وجود ندارد پس خوراکی با خود نبرید* *_ گذرنامه ، چفیه ، دمپایی یا کفش نرم ، کلاه ، شلوار نخی ، کوله پشتی سبک ، وسایل شخصی ضروری ، تسبیح ، شارژر موبایل ، مقدار ۱ملیون پول نقد ایران ، یا کارت بانکی از ملزومات حتمی سفر است* *_ برای ارتباط با ایران و دوستان خود در عراق اینترنت در اکثر موکب ها و خانه های اسکان زائران موجود است که میتوانید استفاده کنید* *_ هزینه خرید سیم کارت عراقی و استفاده از سیم کارت ایرانسل و همراه اول هزینه زیادی دارد بهتر است از این خطوط استفاده نکنید* *_ حتما روزانه با دوستان خود وعده بگذارید و مکانی را در مسیر ها و حرم ها مشخص کنید تا یکدیگر را گم نکنید و معطل نشوید* *_ وسایل حمل و نقل زائران در کشور عراق بسیار زیاد است جوری برنامه ریزی کنید که به ترافیک جمعیت نخورید و نخواهید کرایه بیشتر پرداخت کنید* *_ حدود کرایه ها در عراق* _ اتوبوس از شلمچه تا نجف هر نفر ۲۲۰ هزار تومان _ کرایه ون از مهران تا نجف ۲۰۰ هزار تومان _ کرایه ون از شلمچه تا نجف ۳۲۰ هزار تومان _ کرایه ون نجف تا کربلا و بلعکس ۷۰ هزار تومان _ کرایه اتوبوس رفت و برگشت از کربلا تا کاظمین و سید محمد و سامرا و بازگشت به کربلا ۲۵۰ هزار تومان (بلیط باید از اول خیابان سدره پشت حرم امام حسین علیه السلام از شرکت مربوط به حرم تهیه شود) _ کرایه اتوبوس از کربلا تا شلمچه ۲۲۰ هزار تومان _ کرایه ون از کربلا تا مهران ۲۲۰ هزار تومان *_ سفر اربعین یکی از اسرار الهی است و یک سفر آخر الزمانی و بسیار بسیار ویژه هر کسی را که خیلی دوستش دارید با خود همراه کنید و به سپاه آقا صاحب الزمان ارواحنا فداه بپیوندید که دین و دنیا و آخرت شما را تضمین میکند* *_ تمام محاسبات دنیایی را کنار بگزارید و دل به دریا بزنید که در این سفر عجایبی میبینید که باور کردنش بسیار سخت است ولی حقیقت دارد (چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست آن بینی)* *_ عاجزانه تقاضا دارم حرمت نگه دارید که از لحظه حرکت تا لحظه بازگشت شما تحت اشراف اهل بیت به ویژه آقا ابا عبدالله الحسین ،آقا امیر المومنین،آقا صاحب الزمان و حضرت زهرا سلام الله علیها هستید و اربعین یک مهمانی ویژه است برای مهمانانی خاص با دعوتنامه ویژه* *_ هرجا توانستید به دیگر زائران کمک کنید و خود را خادم تمام موکب ها و تمام زائر ها بدانید که بی نهایت اجر آخرتی دارد و روزی میرسد که آه حسرت میکشیم که ای کاش بیشتر خدمت میکردیم* *_ از هم اکنون نیت کنید و تک تک قدمهایی را که در این مسیر برمیدارید را نذر ظهور و سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان روحی له الفداه کنید که انشا الله بسیار ظهور آقا نزدیک است* *_ حتما دائم الذکر باشید و در این مسیر تسبح در دستتان باشد که (الا بذکر الله تطمئن القلوب) است و قلب شما متوجه خدا خواهد شد* *این پیام را در تمام گروهها و برای تمام دوستانتان انتشار دهید که شما هم در این امر خیر شریک باشید* برای بنده حقیر هم دعا کنید که بسیار به دعای شما محتاجم ... التماس دعا
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ 💟 ❀✿ ❀✿ شالم را پشت گوش مے دهم و ڪیفم رااز قسمت بار برمیدارم. سفربا هواپیما عجیب مے چسبد ها!! تا بھ خودت بجنبے و بفهمے ڪجای ابرهایـے بھ مقصد رسیدی. ڪیف را روی شانھ ام میندازم و بھ سمت درب خروجے مے روم ڪھ صدایے ازپشت سر نگاه چندنفررا بھ سمت خودش میکشد: ببخشید خانوم!... خانوم.. حتم دارم ڪھ. ان خانوم من نیستم. بھ سرعت چندقدم دیگر برمیدارم ڪھ ڪسے دستھ ی ڪیفم راازپشت سرمیگیرد.باتعجب مے ایستم و نگاهم مے چرخد تاصاحب دست را ببینم.پسری باقد نسبتا بلند و شش تیغھ ڪھ عطر تلخش درهمان چندلحظه توذوق زد!اب دهانش را قورت مے دهد و میگوید: فڪ ڪنم متوجھ نشدید ڪھ گوشیتون از جیب مانتوتون افتاده! بے اراده دستم سمت جیبم مے رود. پوچ بودنش حرف پسر را تایید مے ڪند. تلفن همراهم را بھ طرفم مے گیرد و من بالبخندگرم و نگاه مستقیم ازاو تشکر میڪنم و تلفنم را در جیب ڪوچک ڪیفم میندازم دست بھ سینھ منتظر رسیدن چمدان ها مے ایستم.نگاهم تڪ تڪ چمدان هایے ڪھ بھ صف مے رسند را وارسے مے ڪند. یڪ لحظه همان بوی تلخ در فضای بینے ام مے پیچد.بے سمت راستم نگاه مےکنم و بادیدن لبخند اشنای پسری ڪھ درهواپیما صدایم زد، بی اختیار من هم لبخند مے زنم. دوباره سرم را به طرف چمدانها مے چرخانم ڪھ صدایش تمرڪزم رابهم مے زند: پارسا هستم!... مهران پارسا! دردلم می گویم خب باش. خوش بحالت. اماسڪوت تنها عڪس العمل بارز من است! دوباره میگوید: چھ جالب ڪھ دوباره دیدمتون! پوزخندی مے زنم و دوباره دردل میخندم بدون مڪث مے پرسد: میشھ اسم شریفتون رو بدونم؟ یڪ آن بھ خودم مے ایم.بابا راست مےگفت ها. تهران برسے سوارت میشن! بدون قصد جواب میدهم: ایران منش هستم. _ چھ فامیلے برازنده ای! و اسم ڪوچیڪ؟ ڪلافھ مے شوم و میگویم: مسئلھ ای هست ڪھ این سوالات رو مے پرسید!؟ چشمان مشڪے و موربش برق مے زنند. _ راستش،خوشحال مے شم باهاتون اشنا شم.شاید افتادن گوشیتون اتفاقے نبوده!! من به تهران نیامدم برای وقت تلف ڪردن.دوست دارم ڪھ اول ڪاری پرش را طوری بچینم ڪھ دیگر فڪر اشنایے باڪسے بھ مغزش نزند. _ اوه! چھ جالب! فڪر ڪنم خیلے فیلم میبینید اقای پارسا. جا مے خورد اما خودش را نمے بازد _ به فیلم هم مےرسیم. چقدر پررو! _ فڪر نڪنم. من باید سریع برم. _ ڪجا میرید؟! میتونم برسونمتون.ماشینم توی پارکینگھ. البتھ اگر افتخار بدید.. لبخند ڪجی مے زنم و بارندی جواب میدهم: نھ افتخار نمیدم! اینبار پڪر مے شود و سڪوت مے ڪند. زیرچشمے چهره اش را دقیق ڪنڪاش میڪنم.بدڪ نیست. ازاین بهترزیاد... تصویر محمدمهدی مثل پازل مقابل چشمانم ڪنارهم چیده مے شود.عرق سرد روی تنم مے شیند ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 💟 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ یعنے هنوز نتوانستم نام اورا به طور ڪامل از تیتر سرنوشتم پاڪ ڪنم؟ لب پایینم را مے گزم و بادیدن چمدانم باخوشحالے لبخند مے زنم، اما قلبم همچنان سریع و بے تاب مے ڪوبد. لعنتی تاریڪے سایھ اش دست ازسر زندگے ام برنمیدارد.طوری ڪ، اینگار از ابتدا پارسایـے نبوده بھ سمت درب خروجے مے روم ڪھ صدایش زنگ تیزی میشود میان موجی از خیالات گذشتھ.. _ خانوم ایران منش!...خانوم...!! چندلحظھ .. تقریبا بھ حالت دو خودش را بمن مے رساند و شمرده شمرده میگوید: حقیقتش اینڪھ تابحال ڪسے منو رد نڪرده. شما یھ زیبایـے خاصے توی چهرتونھ.موها و چشمهاتون وصف نشدنیھ. خیلے بدلم نشستید! باورم نمے شود! چھ راحت مزخرف میبافد.باچشمانے گرد بھ لبهایش خیره مے شوم. _ یھ فرصت ڪوچیڪ بمن بدید ڪارت سرخابے رنگی راسمتم میگیرد _ این ڪارت شرڪتمھ.منن مدیرش هستم...یعنے هم من هم پدرم. مهرداد پارسا! یھ تاازابروهایم رابالا میندازم و جدی ، محڪم و بلند جواب میدهم: گوش ڪنید اقای پارسا! من هیچ علاقھ ای بھ اشنایـے ا شما یا...یاپدرتون...یاڪلا هرڪس دیگھ ای رو ندارم. برام عجیبھ ڪھ چطور جرات میڪنید بیاید و ازظاهر من تعریف ڪنید. لطفا تااین برخوردتون رو مزاحمت تلقے نڪردم بایھ خداحافظے رسمے خوشحالم ڪنید! امیدش رنگ ناامیدی مے گیرد و برق نگاهش مے پرد. بدون توجھ خداحافظے مےڪنم و قدمهای را سریع و بلندتر برمیدارم. ❀✿ راننده پڪ محڪمے بھ تھ سیگارش مے زند و میگوید: خلاصھ همھ یجور بدبختن! دستم راروی شقیقھ ام مے گذارم و زیرلب زمزمه میڪنم: بدبختے منم اینڪھ گیر تویھ وراج افتادم! درآینه نگاهے میندازد و مے پرسد: بامن بودید؟ مصنوعے لبخند مے زنم: نخیر!...ببخشید ڪے میرسیم!؟ _ خیلے نمونده یھ خیابون بالاتره!....راسے منزل خودتونھ؟ _ نخیر!مهمون هستم! _ اها پس مال تهران نیستے! نگفتھ بودی!... باحرص ازپنجره بھ خیابان زل مےزنم.مگھ مهلت میدی ادم حرف بزنھ! ازفرودگاه یڪ بند حرافے مےڪند! میترسم فڪش شل و ڪف ماشین ولو شود. مخم را تیلیت ڪرد مردڪ نفهم! درخیابان بزرگ و پهنھ می پیچد و میگوید: بفرما خانوم! ڪم ڪم داریم میرسیم.. اولین باراست ڪھ میخواهم سجده شڪر بھ جا بیاورم.ڪم مانده بود زار بزنم. چنددقیقھ نگذشته پایش راروی ترمز مے گذارد . _ رسیدیم. کرایه را سمتش میگیرم ڪھ بانیش گشادی ڪھ میان انبوهے ریش بلند و ژولیده نقش بستھ، میگوید: قابل نداره ها! درحالیڪھ حسابے خستھ شده ام با حرص و صدایـے ڪھ ازبین دندانهایم بیرون مے اید جواب میدهم: اقا بگیرید لطفا. ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ ❀✿ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ پول رامیگیرد و من مثل برق ازماشین بیرون مے پرم! پیاده مے شود و چمدانم را از صندوق عقب ماشینش بیرون میگذارد. _ ببخشید سرت رو دردآوردم دختر! _ نہ خواهش میڪنم! دوست دارم پاشنہ ڪفشم را درچشمش فرو ڪنم! _ هستن خونہ؟ خنده ام میگیرد! ول ڪن نیست! همان لحظہ نور زرد رنگے رویمان مے افتد ڪہ چشم را بہ شدت مے زند. دستم راجلوے صورتم میگیرم و از لابہ لاے انگشتانم بہ مسیرنور نگاه میڪنم. پرشیاے نوڪ مدادے رنگے ڪہ نورچراغهاے جلویش را روے ما انداختہ. عصبے بادست اشاره میڪنم ڪہ بنداز پایین نورو! راننده گویے توجهش عمیق و دقیق جلب ماست ڪہ نور را خاموش میڪند. دستم را پایین مے آورم و چشمانم را براے دیدن چهره ے راننده ریز مے ڪنم...چیزے جز پیراهن سفید یقہ بستہ میان قاب ڪت مشڪے مشخص نیست! راننده میگوید: عجب مردم آزاریہ ها! ڪور شدیم رفت! آمدم دهانم را پرڪنم: مث توڪہ ڪرم ڪردے باحرفاے صدمن یہ غازت.... نمیدانم ضرب المثل را درست گفتم یانہ! بهرحال عصبے نفسم را بیرون مے دهم و ماشینش را دور مے زنم. دستش رابالا مے آورد و بلند میگوید: چاڪر شماهستیم! شمارمو انداختم تو جیب ڪوچیڪ چمدونتون! هرجاخواستید برید من درخدمتم! _ ممنون لطف ڪردید! میخواهم جیغ بزنم: جون بچت گورتو گم ڪن! پشتم را بہ ماشینش میڪنم و بہ برگہ ے ڪوچڪے ڪہ آدرس خانہ عموجواد رارویش یادداشت ڪرده بودم، بادقت نگاه میڪنم. _ پلاڪ.. چهار.... سرم رابالا مے گیرم، همان لحظہ راننده ے پرشیا دررا باز میڪند و با آرامش خاصے ازماشین پیاده مے شود. بے اراده سرم بہ طرفش مے چرخد. قدبلند و چهارشانہ، ڪت و شلوار مشڪے و یقہ ے بستہ ڪہ یڪ ڪروات قرمز ڪم دارد! فرصت نمیڪنم خوب چهره اش را ببینم. ماشینش درست جلوے در خانہ ے عمو پارڪ شده! پرشیا تقریبا بہ در چسبیده و اجازه عبور بہ چمدانم را نمے دهد. می ایستم و با لحن شکایت آمیزے میپرسم: ببخشید آقا! درستہ یجایے پارڪ ڪنید ڪہ اجازه رفت و آمد بہ افراد نده؟ نگاهش خیره بہ در مانده. گلویش راصاف میڪند و میپرسد: باڪے ڪاردارید؟ صداے بم و مردانہ اش حرفم را به ڪلے ازذهنم مے پراند! چند بار پلڪ مے زنم و میگویم: باسوال، سوال رو جواب نمیدن! ❀✿ 💟 نویسنــــــده: رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹