مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.
دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آن را برای صاحب خانه خواند.
" خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار " . صاحب خانه گفت دوباره بخوان!
مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت : این خانه فروشی نیست!!! در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی ، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم ...
خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم , نمی بینیم چون به بودن با آنها عادت کرده ایم ، مثل سلامتی ، مثل نفس کشیدن ، مثل دوست داشتن ، مثل پدر ، مادر ، خواهر و برادر ، فرزند ، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم و قدر نمی دونیم در صورتی که هر کدام به تنهایی نعمت های بزرگی هستند .
پروردگارا سپاس از بابت تمام مهرباني هايت و تمام این نعمتهای بی دریغت🌷
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
🍁🍂🍁🍂
آرتین عزیز شهادت پدر و مادرت را بهت تسلیت میگم!😭
میبینی چه دنیایی شده؟
من از تو معذرت میخوام که هیچکس برای تو هشتک نمیزند!😭
آهای سلبریتیهایی که وقتی هیچچیز معلوم نبود که مهسا امینی خودش فوت کرده یا مامور امنیتی او را کشته است رگگردنتون زد بیرون و قضاوت عجولانه کردید و فریاد واویلتا سر دادید و کشور را به آشوب کشیدید!
فرق آرتین و پدر و مادرش و شهدای شاهچراغ با مهسا امینی چیه؟
چرا بر زبانتان قفل زدهاید؟ چرا زبان عجولتان اینجا نمیجنبد و انسانیت خود را ثابت نمیکنید؟
اگر راست میگویید بخاطر این بچهای که مادرش یک #زن بود و #زندگیاش را داد #آزادمرد باشید و مصداق "فیقُلوبهم مَرض" نباشید!
شرمتان باد!
🌷۳ نماز بافضیلت درقرآن:
۱.نمازجماعت:
وارکعوا مع الراکعین۴۳بقره
وارکعی مع الراکعین،۴۳آل عمران
۲.نمازشب.
ومن اللیل فتهجدبه نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا..۷۸ اسراء
۳.نمازجمعه
...اذا نودی للصلاة من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکرالله وذروالبیع ذالکم خیرلکم ان کنتم تعلمون.۹سوره جمعه
وقتی روز جمعه به نمازجمعه فراخوانده شدید،
به سوی نمازجمعه بشتابیدوکارهای دیگررارها کنید
این برایتان بهتراست اگربفهمید
🍁🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران نباش رفیق ....♥️
┄┅┅┅✯✯┅┅┅
✅ کنترل ذهنتان را در دست خودتان بگیرید.
➕ در طول روز هزاران فکر از ذهن ما عبور کند که اغلب آنها منفی و ناخوشایند هستند.
➕ خیلی از افراد بیان میکنند که کنترل فکرمان دست خودمان نیست درصورتیکه اینطور نیست و این خودمان هستیم که داریم به افکارمان زندگی میبخشیم.
➕هرچه بیشتر به افکار منفی توجه کنیم آنها قدرتمندتر میشوند و باعث این میشوند که حالمان با خودمان بدتر شود.
➕بهترین راه برای رهایی از این افکار این است که آنها را تغذیه نکنیم یعنی تا جایی که میتوانیم از مواردی که باعث پرورش آن افکار میشود خودمان را دور کنیم مثل گپ و گفتگوهای منفی، شنیدن اخبار ناخوشایند،آهنگ های منفی و..
👈 پاییز فصلی است که یادمان میدهد تغییر میتواند زیبا باشد👉
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقایِ من
میانِ ما و شما، دوری به اختیار نبود 😭
اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج
🍁🍂🍁🍂
#اهداف_دنیایی_مبارزه_با_هوای_نفس 3
☘ما نمیتونیم مبارزه با نفس نکنیم
راهی هست که باید رفت....🚶🏻!!
تنها مسیری هست که جلوی ما بازه👌
چون اگه اینجا مبارزه با نفس نکنی
دو قدم اونطرف تر باید مبارزه با نفس دیگه ای انجام بدی 💯
❇️با همه این اوصاف ما باید به دنبال "اهدافِ مبارزه با نفس" باشیم✔️
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مناجات با امام زمان علیهالسلام
⭕️ #یابنالحسن منو از خونه بیرون نکن!😭💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای تهیه خمیر اگه خمیر پیراشکی آماده داشتید که نرم بود و قابلیت پیچیده شدن داشت از اون استفاده کنید در غیر اینصورت یک خمیر خوب آماده کنید و با کاتر دایرهای برش بزنید و سوسیس را داخلش بپیچید. من یه رسپی خمیر پیراشکی براتون میذارم اگه دوست داشتین امتحانش کنید:
خمیر پیراشکی و فینگرفود:
👈مواد لازم:
شیر یا ماست: 1 لیوان
روغن: نصف لیوان
تخم مرغ: 1 عدد
بکینگ پودر: 1 ق غ
خمیر مایه: 1 ق غ
آب ولرم: نصف لیوان
شکر: 1 ق غ
آرد: 5 تا 6 لیوان
زردچوبه: اختیاری برای رنگدهی خمیر
نمک: 1 ق چ
👈ابتدا خمیر مایه را با آب ولرم و شکر مخلوط کنید و 15 دقیقه استراحت دهید تا مخمر فعال شود. سپس تخم مرغ را در ظرف دیگر زده و شیر و روغن را مخلوط و خمیر مایه را اضافه و در انتها آرد، بیکینگ پودر و نمک را الک و به مایه اضافه کرده و ورز دهید. خمیر باید لطیف باشد و به دست نچسبد. چند ساعت روی خمیر را پوشانده و استراحت دهید تا خمیر حجیم و قابل استفاده شود.
👈برای تهیه این فینگرفود، سوسیسها رو تکه تکه کنید یا از سوسیسهای انگشتی استفاده کنید. سپس داخل خمیرهای دایرهای شکل گذاشته و مثل آبنبات بپیچید و در روغن داغ سرخ کنید.
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٠٢
اين بار عاطفه طرف فاطمه گرفت.
- خب چه اشكالي داره. عوضش براي آينده ات هم خوبه. يه چيزي ياد ميگيري تا كمتر از مادر شوهرت غر بشنوي.
اما جوابش را ثريا داد:
- تو ميخواي ازدواج كني، بايد تمرين كني. ما براي چي ياد بگيريم؟
- نه اين كه تو تا آخر عمرت ور دل مامان جونت ميموني و هميشه اون برات اين كارا رو ميكنه! نه عزيز دلم! اين شتريه كه در خونه همه مون خوابيده.
ثريا دوباره ناراحت شد. اما فقط لبهايش را گزيد تا چيزي نگويد. فهيمه اما گفت:
- واقعا كه خيلي مسخره است! را حله پرسيد: "چي؟ "
- اين شتريه كه در خونه همه مون قراره بخوابه!
- چه طور؟! تو ناراحتي؟
- نه! من با ازدواج مشكل ندارم، ولي اين زور نيست كه ما توي اين چند روز اين همه راجع به نقش زنها توي سرو كله مون زديم، شعار داديم، هوار كشيديم، حنجره خودمون رو پاره كرديم، آخرش هم بريم بشينيم گوشه خونه و خودمون رو با شستن ظرفها و پخت و پز سرگرم كنيم.
ثريا آه عميقي از سينه بيرون داد.
- اي بابا چه اهميتي، چه نقشي؟! چه كشكي؟! چه ماستي؟! بابا زندگي ما زنها امروزه در چندتا چيز خلاصه شده. اگه پولدار باشيم و كلفت داشته باشيم كه كار هامون رو انجام بده، صبح تا شب نشستيم جلوي ميز آرايش و به خودمون ميرسيم تا عصر بريم مهموني هفتگي و جلسه فال قهوه و صد جور مهموني ديگه! موقعي هم كه خونه ايم بشينيم پاي تلفن و با اين و اون حرفهاي صد تا يه غاز بزنيم.
عاطفه سوالش را با يك چشمك همراه كرد: "و اگه بي پول باشيم...؟ "
- اگه هم بي پول باشيم و كلفت نداشته باشيم كی كارهامون رو انجام بده، خودمون بايد صبح تا شب رو توي يه آشپز خانه چرب و دود گرفته صبر كنيم و هي پياز داغ سرخ كنيم و لاستيكي بچه رو عوض كنيم. اين هم شد زندگي؟!
من كه از يه چنين نقش با اهميتي دلم به به هم ميخوره!
عاطفه خنده تمسخر آميزي كرد:
- حالا فكر ميكني شوهر اين خانم هاچه گلي به سر عالم و خودشون زدن كه زن هاشون نزدن، فكر ميكني شوهر اون زني كه توي آشپز خانه چرب و دود گرفته سر ميكنه، توي قصر كار ميكنه يا پشت كامپيوتره! نه عزيزدلم، نه خاله جون! شوهر اون زن هم يا كوره پز خونه و كار خونه عرق ميريزه يا توي يه مغازه نيم متر تاريك توي يه محله درب و داغون!
راحله زير لب غرغر كرد: "اينكه جواب نشد! "
فاطمه اول رو به همه بچهها كرد:
- منم با قسمتي از حرفهاي ثريا موافقم. اينكه ما زنها خودمون رو دست كم گرفتيم. در عين حال، خیلي از اين زنها و مردها هم چاره اي به جز سر بردن در يه زندگي سخت و فقيرانه ندارن.
و بعد رو به ثريا كرد:
- به نظر خود تو، نقش زن يا مهمترين نقشش در خانواده يه يا چي بايد باشه؟
ثريا شانه هايش را بالا انداخت:
- من از كجا بدونم. من كه هنوز ازدواج نكردم!
- پس بدون وقتي هم كه ازدواج كني وضعت خيلي بهتر از زنهايي كه مسخره شون كردي نيست.
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹