بسم رب الشهداء
🔴️یادمان باشد
☝️آنچه سردار جنگل را به زانو درآورد، رو در رویی با قوای بیگانه و لشکر انگلیس خبیث نبود.
🚨☝️آنچه سر میرزا کوچک خان را بر باد داد، به هنگام رو در رویی با مزدوران و عمله ی داخلی توسط انگلیس و در رأس آن رضا پالانی (میرپنج) و (قزاق) بود، که با نیرنگ:
۱-امتناع برخی جنگلی ها از رو درویی با خودی ها‼️
۲-نفوذی های منافق صفت که سر در آخور انگلیس و رضا پالانی داشته و با فریب دادن جنگلی ها و تسلیم شدن گروه کثیری از آنان، هم سر جنگلی ها را به باد دادند و هم سر سردار جنگل را
۳-بی بصیرتی، خستگی از مبارزه، انحراف از اهداف و...
باعث شکست نهضت جنگل در مقابل مزدوران داخلی انگلیس و منافقان گردید.
🚨👈مراقب باشیم:
-پیاده نظام دشمن و ارتکاب جنایات متنوع، تحت عنوان فرزندان ملت‼️
-خواصی از شیعه(انگلیسی) و سنی(امریکایی)، با حمایت از فتنه و فتنه گران و هماهنگ با اهداف مستکبران
-واهمه از تبلیغات سوء دشمن‼️
-بی بصیرتی افرادی از میان اقشار مختلف
-نفوذ خائنین و آتش افروزان فتنه
-و تردید و دو دلی نیروهای خودی در اجرای بموقع فرامین ولی امر
آسیب های جدی به نظام و مملکت وارد می سازد.
🌷مرگ وقیامت ، دریک قاب:
🌷۱.مرگ،قطعی است:۳۵انبیا
🌷۲.طریق مرگ خوبان،بااحترام است.۲۷فجر
🌷۳.جان دادن کافرباعذاب است.۵۰انفال
🌷۴.قیامت بسیاروحشتناک است.۳حج
زلزله الساعه شئ عظیم
🌷۵.پنجاه هزارسال طول میکشد:۴معارج
🌷۶.بایدنورایمان داشته باشیم:۱۳حدید
🌷۷.آب وغذای بهشت برکافران حرام است:۵۰ اعراف
🌷۸.اهل بهشت روسفیدواهل جهنم رو سیاه محشور میشوند:۱۰۶ آل عمران
🌷۹.نامه اعمال اهل بهشت رابه دست راستشان میدهند:اسراء حاقه،۷انشقاق
🌷۱۰.پل صراط،عبورازجهنم:۷۱مریم
🌷۱۱.قیامت نزدیک است: ۱قمر
🌷۱۲.آخرت ،ابدی وجاودانه است:۳۹بقره
🌷۱۳.دوستان خداازمرگ استقبال میکنند:۶جمعه
🌷۱۴.نااهلان ازمرگ بیزارند:۷جمعه
🍁🍂🍁🍂
#امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
💥 إِنَّهُ لَا يَخْرُجُ إِلَيْكُمْ مِنْ أَمْرِي رِضًي فَتَرْضَوْنَهُ وَ لَا سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لَاقٍ إِلَيَّ الْمَوْتُ
*☄ علل سقوط و انحطاط فكری كوفیان*
نه از دستورات من راضی می شوید، و نه شما را به خشم می آورد كه بر ضد من اجتماع كنید، اكنون دوست داشتنی چیزی كه آرزو می كنم، مرگ است.
*📚 #نهج_البلاغه ، #خطبه ۱۸۰
🍁🍂🍁🍂
#رفع_فقر
✨ با مؤذن اذان بگو ✨
امام صادق علیهالسلام ؛
هرگاه صداے اذان را شنیدے همراه
مؤذن فقرات اذان را تڪرار ڪن
ڪه از فقر و تنگدستی نجات
خواهے یافت
📚 مکارم الاخلاق ۳۴۸
🍂🍂🍁🍂
✨﷽✨
📝 #داستانک
پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند! دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد...
اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید!پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند...
دومی گفت:تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد!
هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت!نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد. در صحبت کردن لطفا بقیه را با "رک بودن" خودمان اذیت نکنیم!
🍁🍂🍁🍂🍁
📚سر و گوش آب دادن
این اصطلاح را هنگامی به کار میبرند که کسب خبر و گردآوری اطلاعات مراد گوینده باشد.
در روزگاران گذشته که حمام عمومی و خزینهدار وجود داشت، مردمی که به حمام میرفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن حمام به نظافت و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند. زنان خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیتهایی داشتند بهترین فرصت را در حمام مییافتند تا برای هم سفره دل را بگشایند و رویدادهای هفتهای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند. در حمامهای زنانه چون زنان در گروههای دوتایی، سهتایی و چهارتایی با هم حرف میزدند، سر و صدای زیادی در صحن حمام ایجاد میشد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمیشد همگی مجبور بودند حرفهای خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند.
کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در حمام حضور داشتند از این فرصت استفاده میکردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه میگوید و چگونه از او بدگویی میکند، یکی از آشنایانشان را به بهانهی شستشوی تن به درون خزینه میفرستادند تا "سر و گوش آب بدهد". یعنی وانمود کند که دارد خود را میشوید ولی دزدانه به حرفها گوش بدهد و خبرها و بدگوییها را برای فامیل خود ببرد.
به طور کلی در آن روزگار هر کس میخواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل باخبر شود با رفتن به حمام و "سر و گوش آب دادن" در خزینه و دزدانه گوش دادن به گفتههای دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف میزدند، از همه این رویدادها آگاه میشد.
بدین ترتیب عبارت "سر و گوش آب دادن" که هم برای جاسوسی کردن و هم برای کسب خبر به کار میآمد، رفتهرفته در میان مردم به صورت اصطلاح در آمد.
🍁🍂🍁🍂🍁
بچه تر که بودم وقتی مهمان می آمد مانند یک گربه جلویشان قِل میخوردم و تمام شیرین کارهایی که بلد بودم انجام میدادم تا بیشتر بمانند ...
فقط میخواستم بیشتر بمانند.دیرتر بروند.اصلاً نروند.بعد مامان من را میبرد به گوشه ای و میگفت هیچ وقت اصرار نکن.هر کسی خودش دوست داشته باشد می مانَد ...بیشتر هم می ماند ...
مامان هیچ وقت اهل تعارف کردن نبود.اما من باز مهمان بعدی که می آمد می رفتم جلویش قِل میخوردم که بمان.دیرتر برو.
بزرگتر که شدم وقتی جلوی دوستم قِل میخوردم که بماند و آن قدر قِل خوردم و افتادم روی سراشیبی و پرت شدم،فهمیدم مامان راست میگفت ...!
مهمان و دوست و عشق و بچه ندارد.
هر کسی بخواهد می ماند.
نخواهد میرود.
حالا تو هی قِل بخور ...
هی شیرین کاری کن ...
🍁🍂🍁🍂