فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هات چاکلت کافی شاپی☕️
مواد لازم :
شیر ۱ لیوان
پودر کاکائو ۱ ق غ
شکلات تختهای ۵۰ گرم
نشاسته ذرت ۱ ق چ
نمک نوک ق چ
شکر ۱ ق چ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیراشکی لقمهای ۱۰ دقیقهای😍
مواد لازم :
تخم مرغ ۱ عدد
بیکینگ پودر ۱ ق م
ماست نصف پ
شکر ¼ پیمانه
وانیل ۱ ق چ
آرد ۱ پیمانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دونات بدون فر و همزن🍩
مواد لازم :
روغن ۵ ق غ
ماست ۵ ق غ
تخم مرغ ۱ عدد
وانیل نوک ق چ
بیکینگ پودر
شکر ۴ ق غ
آرد ۲ پ
🌷امام زين العابدين (ع) ميفرمايد:
علامات المؤمن خمس:
الورع في الخلوة و الصدقة في القلة و الصبر عند المصيبة و الحلم عند الغضب و الصدق عند الخوف
🌷پنج چيز نشانه ايمان است :
🌷۱. ورع از محارم الهي در خلوت
🌷۲.صدقه در تنگ دستي
🌷۳.صبر در مصيبت
🌷۴. حلم و بردباري هنگام عصبانیت
🌷۵. راستگویی هنگام ترس
بحار ج۶۷ ص ۲۹۳ ح ۱۵
💦❄️⛄️❄️💦
مدح و متن اهل بیت
✨#بـانـوے_پـاک_مـن 🌹قسـمـت شصـتـم _نوه چیه مادرجون؟ زندایی با ذوق گفت:مبارکه دخترم. لیدا با عصبانی
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت شـصـت و یکم
"زهرا"
_سلام صبح بخیر.
مامان با خوشحالی بوسم کرد و گفت:سلام به روی نشسته ات خانم.خوبی؟
از محبت و شادی بیش از حد مامان کپ کردم.نمیدونم چیشده که اول صبحی اینهمه خوشحاله.دلش خوشه ها.
_ممنون.
رفتم سمت دستشویی و دست و صورتمو شستم.
تو آینه به خودم نگاه کردم و گفتم:آی زهرا خانم ببین گریه های شبونه ات چه بلایی سر چشمات آورده.خدا میبخشت یعنی که به شوهر خواهرت چشم داری؟یعنی خدا از این گناهم گذشت میکنه یا مجازاتم میکنه؟
بازم اشک به چشمام هجوم آورد اما مشت آبی به صورتم زدم تا التهابم کم بشه.
زهرا قوی باش تو هیچوقت به این عشق نافرجامت نمیرسی.
کارن و لیدا باهم خوشبختن،خوشبختیشون رو خراب نکن.
با حوله صورتمو خشک کردم و رفتم بیرون.
هوا داشت سرد میشد و من اصلا دوست نداشتم این هوای دلگیر وگرفته زمستون رومامان صبحانه مفصلی آماده کرده بود و عطا هم مشغول خوردن صبحانه بود.
دستاموزدم زیر بغلم و نشستم سر میز.
_مامان خبریه؟چیشده اینهمه سفره چیدین و خوشحالین؟
مامان اومد کنارم و همونطور که برام لقمه میگرفت گفت:آره خبریه.
_خب بگین منم بفهمم.حق خوشحالی ندارم؟
با ذوق گفت:داری خاله میشی دخترم.وای خدایا باورم نمیشه.
حرف مامان آب سردی بود که انگار روی سرم ریختن.
بچه لیدا و کارن..نفسم حبس شد تو سینه ام و خشکم زد به میز.
مامان داشت حرف میزد اونم باشوق و ذوق اما من هیچی نمیفهمیدم.
فقط یک سوال مدام تو ذهنم چرخ میزد.
من چجوری به بچه خواهرم بگم عاشق باباشم؟
با بهت از سر میز بلندشدم و رفتم سمت اتاقم.نمیخواستم به این فکر کنم که مامانم چه فکری میکنه وقتی این حالمو میبینه چون تو فکرم دیگه جایی برای این موضوع نبود.
بیشتر از یک ماه بود که کارن فکرمو مشغول خودش کرده بود.
خودمو نشونش نمیدادم و ازش دوری میکردم به هوای اینکه بهتر میشه و فراموشش میکنم اما بدترشد که بهتر نشه.
روز به روز پررنگ تر میشد جلو چشمام و منم نمیفهمیدم چطوری اینهمه شیفته یک پسر خارجی کافر بی دین شدم؟
من..زهرا..دختر مومن و نمازخون فامیل..به اصطلاح بقیه امل..عاشق مردی شدم که از دین و ایمان هیچی سرش نمیشه و تو زندگیش هزار تا کثافت کاری کرده و حالا شده شوهرخواهرمن.
اون روز خودمو تو اتاق حبس کردم و بازم به درگاه خدا التماس کردم که این حس لعنتیو از سرم بیرون کنه.
ازش خواستم خودش مراقب زندگی خواهرم باشه و بچه قشنگش سالم به دنیا بیاد.
دعاکردم هیچوقت ناامیدم نکنه و دست رد به سینه ام نزنه.
واقعا نمیدونستم چیکارکنم!نمیتونستم به کسی اعتماد کنم و حرف دلمو باهاش بزنم برای همین دردودلامو پای سجاده هرشب به خدا میگفتم.
زهرایی که تاحالا هیچ پسری براش جذابیت نداشت حالا یک پسر بی بندوبار بدجور دلشو برده بود.
نه بخاطر خوشگلیش،نه بخاطر خوشتیپیش،بلکه بخاطر رفتار سنگین و قلب مغرورش.
کارن فرداشب مهمونی گرفته بود بخاطر باردار بودن لیدا.
میدونستم دعوتیم اما بازم تصمیم گرفتم نرم.هرچند لیدا ناراحت میشد اما رفتن من مصادف میشد با دلتنگی زیاد و تازه شدن عشق نهفته ام.
خودمو با مجله و کتاب سرگرم میکردم تا کمتر بهش فکر کنم.
صبح که کلاس داشتم کارن به گوشیم زنگ زد.
اول خواستم جواب ندم اما بی احترامی دونستم این کارمو.
پس جواب دادم اما خیلی سرد و سنگین حرف زدم.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت شـصـت و دوم
_بله؟
_سلام.خوبی؟
_سلام ممنون.
_منم خوبم..
خندم گرفت.همیشه سعی داشت شوخی کنه اما با جدیت. همینش جذاب بود.
_امرتون؟
_امرم اینه که شما امشب حتما تشریف میارین.
_خوشم نمیاد از زور گویی.
_همینه که هست. ازپنهون شدن خوشم نمیاد امشب حتما میای زهرا.
لحن صداش،تن صداش،زیر و بم صداش..همه چیش داشت پشت تلفن دیوونه ام میکرد.
باز به خودم نهیب زدم:خفه شو دل وامونده
—سعی میکنم.
_سعی نمیخوام ازت گفتم حتما میای شما هم میگی چشم.
بی اختیار گفتم:چشم.
لحظه ای ساکت شد و بعد گفت:منتظرتم..خدانگهدار
گوشیو قطع کردم اما ذهنم پر شد از کارن و صداش و دیدنش.
من ازخدام بود برم ببینمش اما میترسیدم.
از این عشق لعنتی میترسیدم.
از اینکه عاشق تربشم میترسیدم.
از اینکه بخوام تو چشمای جذابش نگاه کنم میترسیدم.
از اینکه خدا مجازاتم کنه و نبخشم،میترسیدم.
ازاینکه بعد اینهمه نماز خوندن و بندگی کردن،خلاف بندگی رو به جا بیارم و خیانت کنم،میترسیدم.
کلاسم که تموم شد تا خونه پیاده رفتم و فکر کردم با خودم.
رسیدم به خونه و ناهارو با خانواده خوردم.بعد مامان گفت نخوابم و لباسامو آماده کنم برای شب.
اول حمام رفتم و بعدم لباسامو حاضر کردم.
یک مانتو شلوار شیری رنگ و روسری ساتن بلند که رنگش نسکافه ای بود و به تیپم میومد.
موهامو با سشوار خشک کردم و برای آتنا پیام گذاشتم.
"چیشد بالاخره؟این علیرضای بدبختو بخشیدی؟"
جوابش فوری اومد.
"دارم روش فکر میکنم.انقدر هوای این پسرو نداشته باش.دوست منیا"
ازلجبازیش خنده ام گرفت.فوری براش نوشتم
"دوست تو ام اما طرف حقو دارم. بابا طفلی گناه که نکرده اینجوری عذابش میدی.یه اشتباهی کرده حالا هم پشیمونه."
میدونستم الان طومار مینویسه برای همین دیر رفتم سراغ گوشیم.
موهامو شونه کردم و بالای سرم با کش بستم بعدم بافتمشون تا دورم نریزه اذیتم کنه.
رفتم سمت گوشی.بعله خانم طومار نوشته بود.
"بابا بخدا آبروم جلو دخترخاله هام رفت.اومده به من میگه خانم تپلی من بیا کارت دارم.بابا نمیفهمه این دختر خاله های من حرف درمیارن راه به راه مسخرم میکنن.تازه بعدشم که فهمیده ناراحت شدم اومده جلو اونا با کلی آبرو ریزی داد زده که خانم منه به شماها چه مربوطه و از این حرفا.بخدا دیگه نمیتونم تو روی هیچکدومشون نگاه کنم. اصلا با من قطع ارتباط کردن. همشم بخاطر کارای بی فکر علیرضاست."
ای جونم تپلیمون حرص میخوره جذاب تر میشه.
با لبخند براش نوشتم.
"تپلک من انقدر حرص نخور اینقد. یعنی دخترخاله هات از شوهرت مهم ترن برات!؟بابا اون طفلی داره جون میکنه خوشحالت کنه و باهاش آشتی کنی. ول کن دو دقیفه حرفای صدمن یک غاز مردمو. شوهرت واجب تره اونو راضی نگه دار. یک عمرمیخوای با علیرضا زندگی کنی نه سوسن و یاسمن و چمدونم صغرا و کبرا. دل اونو به دست بیار خواهرجان. حالا از من گفتن بود."
هعی دخترخوب تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره.
همه رو نصیحت میکنی به زندگی خوب اونوقت زندگی خودت بازار شامه.
ادامه دارد...
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت شـصـت و ســوم
خبر حاملگی محدثه مثل بمب تو فامیل ترکیده بود و همه مهمونی دعوتی رو رفتیم.
وقتی کارن رو دیدم بااشتیاق نگاهش کردم و سلام کردم.
_سلام خانم خانما.خوبی؟چه عجب شما رو دیدیم.
باخجالت سرمو پایین انداختم و گفتم:ممنون.مبارک باشه
با یک حالت غمگینی گفت:ممنون.
محدثه اومد و سریع خودشو انداخت تو بغلم.
_وای آجی چه خوب که اومدی بازم از این کارا بکن.باخودم گفتم این دختره محاله بیاد مثل هربار میخواد خودشو لوس کنه.
نیم نگاهی از پشت شونه های محدثه به کارن انداختم و گفتم:مجبور شدم.
کارن با یک حالت خاصی نگاهم میکرد.
منم نگاهمو ازش دزدیدم و دیگه تا آخرشب یک لحظه هم نگاهش نکردم چون به حسی که داشتم مطمئن بودم و نمیخواستم باعث جدایی این دو نفر بشم.
حالا هم که داشتم خاله میشدم به جای خوشحالی،ناراحت بودم.
نمیدونستم چجوری قراره به ته برسونم این زندگی رو که با یک عشق نافرجام داره دیوونم میکنه؟!
نشستم کناری و با خودم و دنیای خودم تنهاشدم.
اما مگه میذاشتن دو دقیقه تنهابمونم؟
آناهید که بعد مدتها اومده بود تو جمع ما،نشست کنارم و شروع کرد به سوال و جواب و حرفای بی ربط.
منم یکم باهاش حرف زدم اما بعدش حوصله ام سررفت و با اجازه ازش دور شدم.
صدای موسیقی رو اعصابم بود.
اینا که میدونستن من اهل موسیقی نیستم چرا منو آورده بودن؟
میخواستن عذابم بدن؟
جدا شدن از جمع هم زشت بود مگرنه میرفتم تو اتاق.
هرکاریم کردم نشد جلو گوشامو بگیرم تا گوش ندم.
آخر سرهم رفتم تو حیاط.
هوا خیلی سرد بود اما شروع کردم به قدم زدن و حرف زدن با خالق محبوبم.
چادر رنگیم تو باد میرقصید و دستام یخ کرده بود.
_تو این هوا اینجا چیکار میکنی دختر؟
برگشتم سمت صدا و به چهره متعجب کارن پاسخ دادم:نمیخوام صدای اون موسیقی به گوشم بخوره.
_وا یعنی چی؟نکنه اینم حرامه؟
طلبکارانه نگاهش کردم که گفت:باشه باشه حرامه فهمیدم. حالا قطعش میکنم بیا تو.
کمی این پا و اون پا کردم که گفت:بیا دیگه منتظرم.
رفتم سمتش و با هم رفتیم تو.
کارن رفت و صدای اون موسیقی مزخرف رو قطع کرد.
همه معترض شدن اما کار خودشو کرد گفت:خب بشینین با هم حرف بزنین دیگه برای موسیقی نیاوردمتون اینجا که.
خلاصه یکم حرف زدیم تا اینکه شام رو از بیرون آوردن و همه باهم خوردیم.
محدثه از همین اول ناز میکرد و هی میگفت اینو نمیخوام چاق میشم،اینو نمیخوام برای بچه بده..
کلافه شدم هوف.فقط زود دوست داشتم برم خونه.
نگاه کردن به صورت کارن هم برام سخت و دشوار بود.
برای همین اصرار کردم و زود رفتیم خونه.
موقع رفتن کارن بهم گفت:دیگه خودتو پنهون نکن ازم
سریع دور شدم و سوار ماشین شدم.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
مدح و متن اهل بیت
ضرورت نوزدهم: رقابت صحیح و سالم انتخابات گود رقابت است که فرهنگ و قواعد آن در جمهوری اسلامی مبتنی ب
ضرورت بیستم: یقین داشتن مردم به حل مشکلات با حضور در انتخابات
مردم مؤمن و بصیر ایران، ملتی آگاه است و عرصههای تأثیرگذار را به خوبی میشناسند و به باور بسیاری از کارشناسان متعهد، انتخابات این دوره علیرغم تلاش دشمنان در دلسرد کردن مردم نسبت به مشارکت در انتخابات، حضوری گسترده خواهند داشت و بر این باور هستند که امروز جمهوری اسلامی از اقتداری بیسابقه در سطح جهان برخوردار است و همین امر باعث شده تا دشمنان نقاط قوّت جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار داده، از اینرو آنجا که دشمنان وارد محدودهی ارزشهای آنان شود، پاسخی قاطع به آنان خواهد داد.
ملت عزیز ایران وعدههای پوچ و اندازهی کوچک دشمنان را ارزیابی کردهاند و به این یقین رسیدهاند که سخنان تهی بدخواهان، تنها در جهت تضعیف ایران، ارکان نظام و جمهوریت کشور است و لذا با همین بصیرت، آگاهی و غیرت، حضور در انتخابات را برای خود نه تنها تکلیف بلکه جهاد در برابر معاندین ملت و مملکت میداند. اما بُعد دیگر انتخابات، امید و یقین مردم نسبت به حل مشکلات بخصوص در جهات اقتصادی و معیشتی میباشد، درک این واقعیت - که به صورت جدی مورد مطالبه همگان است - از سوی مسئولان و نیز نامزدهای انتخاباتی، امری غیرقابل انکار است و لذا توجه به خواستههای مشروع مردم که حق مسلّم آنان است از دیگر عوامل حضور حداکثری در انتخابات آینده است.
اینها بخشی از ضرورتهای مشارکت عمومی و حداکثری در انتخابات بود؛ بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی قدسسره الشریف و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی امام خامنهای مدظلهالعالی درباره انتخابات و نقش و جایگاه مردم در پیشبرد اهداف اسلام، تعالی کشور، پاسداری از انقلاب، وحدت میان مردم و مسئولین و تکالیف متقابل بین آنها و حل مشکلات کشور، فهرستی از مباحث مهم است که ضرورت حضور و مشارکت جدی در انتخابات در این دوره را نیز به خوبی بیان میکند.
ملت غیور ایران اسلامی به خوبی میدانند، بدخواهان و دشمنان فقط به دنبال تضعیف نظام و جریان اسلامی نیستند بلکه آمال و آرزوی آنها تضعیف و نابودی کشور است، دشمنان و معاندین انتخابت ضعیف را زمینهساز خرابی کشور میدانند و برای چنین انتخاباتی از هرگونه دروغسازی و هزینه کردن، دریغ نکرده و نمیکنند.
به نظر نگارنده، ملت بزرگ ایران اسلامی در این دوره از انتخابات با لبیک به دعوت رهبر حکیم و فرزانه خود و درک جامع از موقعیت کنونی و بیتوجهی به القائات بیاساس دشمنان، حماسهای بیادماندنی برپا خواهند کرد و در دفاع از کشور، ارکان و ارزشهای نظام و انقلاب و حفظ اسلامیت و جمهوریت کشور، همایشی عظیم و در شأن ملت بزرگ ایران برپا خواهند کرد.
..#چگونه خواندن نماز شب👌👌👇👇
نماز شب دارای ۱۱ رکعت بوده و از سه بخش: ۴ نماز دو رکعتی به نیت نماز شب، ۱ نماز دو رکعتی به نماز شَفع و ۱ نماز یک رکعتی به نماز وِتر، تشکیل میشود.
۱: در بخش اول ۴ نماز دو رکعتی و به مانند نماز صبح خوانده میشود فقط هنگام نیت میگوییم:دو رکعت نماز شب می خوانم قربه الی الله
۲: نماز شفع را پس از خواندن چهار نماز دورکعتی به صورت ذیل میخوانیم: ابتدا نیت میکنیم که ۲ رکعت نماز شَفْعْ می خوانم قربه الی الله، در باقی اعمال نماز بجای سوره توحید در رکعت اول سوره ناس و در رکعت دوم سوره فلق را میخوانیم.
۳: پس از خواندن نماز شفع نوبت به نماز یک رکعتی وتر میرسد. در نیت این نماز میگوییم یک رکعت نماز وتر می خوانم قربه الی الله،سپس حمد ، سه مرتبه توحید و یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس را میخوانیم.
پس از خواندن سوره ها نوبت به قنوت میرسد و در قنوت مستحب است، چهل بار ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ ) را بگوییم و یا برای ۴۰ فرد مومنی که میشناسیم طلب استغفار کنیم. سپس ۷۰ بار ذکر : اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اَتُوبُ اِلَیه و سپس ۷ بار :هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ اَلْنار و نهایتا ۳۰۰ مرتبه ذکر: اَلْعَفو بگوییم.
پس از قنوت مانند باقی نماز ها رکوع و سجود و تشهد و سلام خوانده و از درگاه خداوند طلب آمرزش گناهانمان کنیم.
نمازشب_دعوتنامهایازخـدا
عجایبایننماز زیبا
🌘موذنِنـمازواجب؛ انساناست
اما موذنِنـمازشب″ پروردگار ″توست!
صدایِموذننماز واجبرا همهیانسانها
میشنوند،اماصدایاذاننمازشبرا
فقطبعضیاز انسانها میشنوند!❕
🌘 ندایانسانها بهطرفنمازِ واجب
حیعلیالصلاةو.. است..
اما ندایربالعالمینبهسوینمازشب :
هلمنسائلفأعطیه؟!..
آیا نیازمندیهستتا بهاو عطاکنم؟!
🌘 نمازواجبرا بیشترانسانها
ادا میکنند اما نمازشبرا فقط
انسانهایبرگزیدهو خاصخدا بهجایمیآورند
🌘نمازواجبرا بعضیانسان ها
برایریا میخوانند؛اما نمازشبرا
هیچکسبـهجا نمیآوردمگرپنهانیوخالصانه!
🌒 در نمازهایواجب″احتمال″قبولشدن
وجود دارد،اما درنمازشب″وعده″یقبولشدن
دادهشده..
در این #ماه_شعبان نمازشب را به نیت ظهور آقا #امام_زمان (عج) بخوانیم
خواهرم #حجاب باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود...
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
مرحوم آیت الله حق شناس به نماز اول وقت و جماعت خیلی اهمیت می داد ؛ ایشان در روزگار جوانی به علت بیماری تجربه نزدیک به مرگ پیدا کرد و
روح از بدنش خارج شد...!
می فرمود :
می خواستند مرا ببرند ، ملکی را دیدم که جلو آمد و گفت :
این جوان اهل نماز اول وقت و جماعت است ؛
به او فرصت دوباره بدهید تا مقامات و درجاتش را
در دنیا بالا ببرید...🦋
برای همین میگفت که نماز اول وقت این قدر
قدرت و اهمیت دارد که مرگ ناگهانی را به تاخیر بیاندازد...🌪
🖇 #نماز
🖇 #مرگ
🖇 #آخرت
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 خدایا
✨دوستانی دارم چون گل
✨زندگیشون را
✨شاد و عاشقانه
✨پراز مهر و محبت
✨پراز لبخند
✨پراز مهربانی و
✨پراز خوشبختی قرار ده
✨آمیـــن
✨حالتون قشنگ و دلتون آروم
🌺 و شبتون به زیبایی گل
🌺🍃
◽#داستان
◽انتخاب اصلح
🌹یک روز مرحوم سید حسین کوه کمره ای نیم ساعت زودتر به محل تدریس خود رفت و به انتظار شاگردان نشست. هنوز کسی نیامده بود؛ ولی در یک گوشه مسجد شخصی را دید که با چند شاگرد نشسته، تدریس می کند. مرحوم سید حسین سخنان او را گوش کرد و با کمال تعجّب دید که این شخص بسیار محقّقانه بحث می کند و درس می دهد.
روز بعد و روزهای بعد زودتر به مسجد می آمد و به سخنان این شخص گوش می داد تا اینکه برای او یقین حاصل شد که این شخص از خودش فاضل تر است و از درس او استفاده می کند و اگر شاگردان خودش به درس وی حاضر شوند، بهره بیش تر خواهند برد. اینجا بود که خود را میان دنیا و آخرت مخیّر دید.
روز دیگر که شاگردان مرحوم سید حسین کوه کمره ای آمدند و جمع شدند، به آنان گفت: «امروز می خواهم مطلب تازه ای به شما بگویم: این شخص که در آن کنار مسجد با چند شاگرد نشسته، برای تدریس شما از من شایسته تر است و خود من نیز از وی استفاده می کنم و همه به درس او می رویم.» و همان روز این کار را کرد. آن شخص همان کسی بود که بعدها به نام «شیخ مرتضی انصاری» معروف شد و لقب «استاد المتأخرین» به او داده شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بهترین راهِ اصلاح نفس و ترک رذائل اخلاقی
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
🎙حجت الاسلام عالی
📎 #امام_زمان
📎 #ظهور
#انتخابات
#امام_زمان
#انتخاب_مردم
#دهه_فجر
#ایران_قوی
#رای_میدهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چقدر امام زمان (عج) در زندگیمون حضور داره؟
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
🎙حجت الاسلام عالی
📎 #امام_زمان
📎 #ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما از نظام دفاع میکنیم
@nightstory57.mp3
16.47M
#زندگی_اماممهدی_عجلالله_تعالی_فرجه
༺◍⃟🌊჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
شناخت شخصیت اماممهدیعجلاللهتعالیفرجه
#زندگی_اماممهدی_عجلالله_تعالی_فرجه_قسمت۴
#داستان
#قصه
✴️ پنجشنبه 👈 3 اسفند / حوت 1402
👈12 شعبان 1445 👈22 فوریه 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅خواستگاری و عقد و ازدواج.
✅خرید و فروش.
✅دکان باز کردن.
✅مسافرت.
✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅صید و شکار و دام گذاری.
✅و جابجایی و نقل و انتقال خوب است.
👩❤️👨مباشرت امروز:
فرزند هنگام زوال ظهر اقا و سیاستمدار و عاقل و بزرگوار خواهد بود و مباشرت برای صحت بدن نیز مفید است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶 زایمان مناسب و نوزاد آسان تربیت شود و صالح و عفیف باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید احشام و حیوانات.
✳️تعهد نامه گرفتن از رقیب.
✳️شروع درمان و معالجات.
✳️انواع جراحی ها.
✳️خواستگاری و عقد ازدواج.
✳️و جابجایی و نقل و انتقال نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب جمعه: فرزند پس از فضیلت نماز عشاء سخنوری توانا و کلامی موثر دارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث سلامتی می شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد.
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
🔭
🔮🔭
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحدیرجزء12 (معتز آقایی).mp3
4.05M
#جزء12
📖🌹📖🌹📖🌹📖🌹📖
🌸#تحدیر (تندخوانی)
🌸 #جزء 2⃣1⃣
🌸#استاد_معتز_آقایی
❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖
#جزء12
64Bit🚀3/8 :MB
⏰Time=33/19
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
JOZE 12.mp3
11.65M
🌺 #ترتیل
🌺 #جزء12
🌺#استاد_میثم_تمار
❖═▩ஜ🍃🌺🍃ஜ▩═❖
#جزء12
64Bit🚀10/8 :MB
⏰Time=1:03:55
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
چگونه شبیه به خدا شویم ۰۱.mp3
19.58M
#چگونه_بخدا_شبیه_شویم ۱
🌺 قیمت هر انسان به الگوی اوست
✴️قسمت اول
🌸 #استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
⏰Time=20/14
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین پنجشنبه اسفندماه است🌸
🕯پنجشنبه ها دلمان هوای
🌸عزیزانی را دارد که
🕯مدتهاست از آنها دوریم
🌸همان روزی که دل
🕯هوایشان را میکند
🌸برای آرامش روحشون
🕯هدیهای پیشکش درگذشتگان،
🌸پدران و مادران آسمانی کنیم
بخوانیم فاتحه و صلوات🙏🕯🙏