eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚امیرمؤمنان علی علیه‌السلام 🍃🌺ارزش هر کس به اندازه ی خوبی های اوست 🌺🍃 📗نهج‌البلاغه حکمت ۸۱
⭕️ سخنرانی استاد طائب به مناسبت شهادت سید حسن نصرالله 🔹 اکنون حساس ترین زمان در جبهه حق و باطل 🔹 در تاریخ فقط دوبار حق حاکم مطلق بوده 🔹 برای ظهور، سردمداران ظلم بابد از بین بروند 🔹 امام خمینی: اسرائیل باید از بین برود. 🔹 ورود ایران در عراق و سوریه به واسطه اشتباه آمریکا در تشکیل داعش بود. 🔹قوی شدن یمن به واسطه حمله عربستان 🔹 حماس در طوفان الاقصی به سرزمین های رسمی خود هجوم آورد. 🔹 جنگ حزب الله کاملا دقیق است. 🔹 چرا ایران نمیتوانست مستقیم وارد شود؟ 🔹 انتقام شهادت هنیه چیست؟ 🔹 آیا از جنگ میترسیم؟ 🔹 سپاه را دست بسته نشان ندهید
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز ؛ آبی‌ترین بهانه دنیای من سلام!😍 🥀قلبی شکسته دارم و شعری شکسته‌تر، اما نشسته در تب غوغای من سلام!☺️ ما بی‌حضور چشم تو این جا غریبه‌ایم دستی، سری تکان بده، مولای من ؛سلام!😔 تقدیم چشم‌های تو این شعر ناتمام زیباترین افق به تماشای من سلام!✋ الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج السلام علیک یا بقیه الله
‌‌┄┄┅┅✿❀🍁❀✿┅┅┄┄ 📚داستانک پادشاهی در بستر بیماری افتاد. پزشکی حاذق بر بالین وی حاضر کردند. پزشک گفت: باید کل خون پسر جوانی را در بدن تو تزریق کنند تا ضعف و کسالتت برطرف گردد. شاه از قاضی شهر فتوی مرگ جوانی را برای زنده ماندن گرفت. پدر و مادری را نشانش دادند که از فقر در حال مرگ بودند. پولی دادند و پسر جوان آنها را خریدند. پسر جوان را نزد پادشاه خواباندند تا خون او را در پادشاه تزریق کنند. جوان دستی بر آسمان برد و زیر لب دعایی کرد و اشکش سرازیر شد. شاه را لرزه بر جان افتاد و پرسید چه دعایی کردی که اشکت آمد؟ جوان گفت: در این لحظات آخر عمرم گفتم، خدایا، والدینم به پول شاه نیاز دارند و مرگ مرا رضایت دادند. و قاضی شهر به مقام شاه نیاز دارد که با فتوای مرگ من به آن می‌رسد، با مرگ من، پزشک به شهرت نیاز دارد که شاه را نجات می‌دهد و به آن می‌رسد. و شاه با خون من به زندگی نیاز دارد که کشتن من برایش نوشین شده است. گفتم: خدایا تمام خلایقت برای نیازشان می‌بینی مرا می‌کشند تا با مرگ من به چیزی در این دنیای پست برسند. ای خالق من، تنها تو هستی که مرا برای نیاز خودت نیافریدی و از وجود بنده‌ات بی‌نیازی، تنها تو هستی که من هیچ سود و زیانی به تو اگر بخواهم هم، نمی‌توانم برسانم. ای بی‌نیاز مرا به حق بی‌نیازی‌ات قسم می‌دهم، بر خودم ببخشی و از چنگ این نیازمندانت به بی‌نیازی‌ات سوگند می‌دهم رهایم کنی. شاه چون دعای جوان را شنید زار زار گریست و گفت: برخیز و برو . من مردن را بر این گونه زنده ماندن ترجیح می‌دهم. شاه با چشمانی اشک‌آلود سمت جوان آمده و گفت: دل پاکی داری دعا کن خدای بی‌نیاز مرا هم شفا داده و بی‌نیازم از خلایقش کند. جوان دعا کرد و مدتی بعد شاه شفای کامل یافت