فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب...
بهانه ی قشنگی ست
برای سکوت
شب، طبیعت هم ساکت است
و به صدای خدا گوش می دهد...
سکوت کنیم
تا صدای خدا را بشنویم...!
🌟 شبتون بخیر و آرام🌟
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا
به توکل به اسم اعظمت
می گشایيم
دفتر امـــروزمان را ...
باشد ڪه در پایان روز
مُهر تایید بندگی
زینت بخش دفترم باشد ...
الهی به امید تو💚
#سلام_امام_زمانم💚
تا نیایی
گــره از کار بشر وا نشود😔
درد ما💔
جز به ظهور تو مداوا نشود😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍ خلاصه کنیم داستان #شعبان را....
آمدنت را...
بودنت را...
در پسِ پیچ و خم زندگی فراموش کردیم!
تازه فهمیدیم نمیشود بیخیالت بود،
و به هلهلهای کودکانه در شب میلادت، قانع!
باید زودتر بالغ شویم؛
تا در میانهٔ هزار راه دنیا،
زودتر بیابیمت، آرامِ جان...
#استاد_شجاعی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
372.8K
دلم یک جمکران میخواهد ...
در هیاهوے نشستنها ،
بایستم رو بروے تو و یک سلام دهم ؛
#السلام_علیک_یااباصالح_المهدے
التماس دعا
یا علی🌹🌹🌹
#حکمت78 :
(مرد شامی پرسید : آیا رفتن ما به شام ، به قضا و قدر الهی است ؟ امام با کلمات طولانی پاسخ او را داد که برخی از آن را برمی گزیدیم :)
وای بر تو ! شاید قضاء لازم و قدر حتمی را گمان کرده ای ؟ اگر چنین بود ، پاداش و کیفر ، بشارت و تهدید الهی ، بیهوده بود ! خداوند سبحان ! بندگان خود را فرمان داد در حالی که اختیار دارند ، و نهی فرمود تا بترسند ، احکام آسانی را واجب کرد ، و چیز دشواری را تکلیف نفرمود ، و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد ، با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد ، و با اکراه و اجبار اطاعت نمی شود ، و پیامبران را به شوخی نفرستاد ، و فرو فرستادن کتب آسمانی برای بندگان بیهوده نبود ، و آسمان و زمین و آنچه میانشان است بی هدف نیافرید
این پندار کسانی است که کافر شدند و وای از آتشی که بر کافران است
#حکمت79 :
حکمت را هر کجا که باشد ، فراگیر ، گاهی حکمت در سینه منافق است و بی تابی می کند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینه مومن آرام گیرد
#حکمت80 :
حکمت گمشده مومن است ، حکمت را فراگیر ، هر چند از منافقان باشد
💕💕💕
💢 روزی حلال
💠 مردی به امام محمد باقر(ع) گفت:
🌹 من در انجام اَعمال مستحبی، سُست و ناتوان هستم ولی تلاش می کنم که جز مال حلال نخورم.
✅ امام محمد باقر(ع)فرمودند:
کدام تلاش و کوششی از پاکی شکم و پاکی دامن والاتر است؟!
#بازار
#معامله_حلال
📙 وسائل الشیعه روایت ۲۱۰
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
اگر با آدم های غــرغرو همنشین باشید
عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید
اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید
ولی در نهایت شما هم عــادت می کنید به دیگران دروغ بگویید
و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید،
به خودتــان هم دروغ خواهید گفت.
اگــر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید
شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید
و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
••• تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید
وگــرنه افراد منفی شما را پایین می کشند
و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوی"
💕💕💕
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به #لذت_بندگی 48
💠➖🔶🌸🌷🔹
#برای_عبد_شدن 15
💎اجازه بدید که یه سخن زیبا از امام جواد علیه السلام فداشون بشم
📜خدمتتون تقدیم کنم:
🌺 امام جواد علیه السلام فرمودند:
😇مومن به سه خصوصیت نیاز داره:
1⃣ توفیق پیدا کردن از طرف خداوند متعال😇
2⃣ "پند دهنده ی درونی" 🗣
3⃣و قبول کردن نصیحت از کسی که نصیحتش میکنه🙏
پند دهنده ی درونی همون عقله ماست
مواظب باش هیچ وقت عقلت رو با لذات سطحی زایل نکنی💪
#لذات_سطحی = #گناه
#مراحل_عبد_شدن
🔷🔹🔶🌺👏🏻
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_نود_و_چهارم
غذای داخل ظرف برای دونفر بود.
گفتم :من دارم میرم بالا شما راحت باشید.
ولی کاش منزل من رو قابل میدونستید ..اینطوری خیلی شرمنده شدم.
فاطمه با خنده گفت: ما باید شرمنده باشیم که تو رو تو زحمت انداختیم سید خدا.
از آنها جدا شدم تا راحت در ماشین سحری بخورند و خودم با شوقی مضاعف به خانه برگشتم وبایک لیوان شیر وخرما سحری خوردم.
فاطمه زنگ آیفون رو زد.ظرف غذا رو میخواست برگردونه.اومدبالا.
گفت:رقیه سادات تو در آشپزی محشری..باید قول بدی راز لوبیاپلوی خوشمزه ت رو بهم بگی!
سینی رو ازش گرفتم:
_نوش جونت..ببخشید کم بود
_عالی بود.اینا رو ول کن..اومدم بالا به بهانه ی سینی که بهت بگم اصلا نگران نباش.اونا هیچ غلطی نمیتونن بکنن.البته شاید هم ما داریم شلوغش میکنیم و اونها از اومدنشون به مسجد قصد دیگری داشتند.
با تمسخر گفتم:ارهههه…مثلن اومده بودن توبه کنند..اون هم تو همین مسجد..آخه هیچ مسجدی تو تهران وجود نداره! !!
فاطمه هم با لحن من ادامه داد:ارههه دیگه..ان شالله که هدایت شدند والان از رستگاران هستند خدا رو چه دیدی؟!
خندیدیم.او از ته دل..من از سر جبر!!!
میان خنده با عجله گفت:من زود برم دیر شد.دستت درد نکنه بابت غذا.فردا بهت زنگ میزنم برام تعریف کنی من نبودم چه خبر بوده..
وبا بوسه ای رفت.
بازهم من ماندم و آغوش خدایی که وعده داده در این شبها سرنوشت رو میشود از سر نوشت! بلند شدم قلم وکاغذ برداشتم و کنار سجاده ام بعد از نماز حاجت، برای خدا حرفها و حاجتهام رو نوشتم.بعد درنامه ای خطاب به حاج مهدوی از خودم دفاع کردم.وبا هربار خواندنش اشک ریختم.
*
سلام دختری از دل تاریکی به مردی از جنس نور!!
خیالتان راحت! این یک نامه ی عاشقانه نیست.
نامه ی ملتمسانه هم نخواهد بود.
این فقط درد دل دختری تیره روز است که قرار بود همیشه پاک زندگی کند..پاک بماند..اما سرنوشت برایش اینگونه نخواست.
حاج آقای مهدوی..روزی که شما را دیدم به واسطه ی نور شما دل از تاریکی کندم و عاشق روشنایی شدم! از آن روز نزدیک به یکسال میگذرد و من الان در نور هستم! شما فرمودید کسی که بواسطه ی دیگری از تاریکی رهانیده شود و به نور پناه ببرد وقتی از آن کس ناامید شود دوباره به سمت تاریکی میرود.
خواستم بهتون بگم که ابدا اینگونه نیست لااقل درمورد من اینگونه نیست.من قریب به چند ماه است که از منشا نوری که زمینه ساز هدایت من شد نا امیدم و او از من با انزجار فرار میکند..اما من هنوز در نورم”
من میدانم که دختری مثل من که گذشته اش تاریک وسیاهه لیاقت مردی از جنس نور را ندارد ولی حق دارد که عاشق نورباشد.چون عمرش رو درتاریکی گذرانده و نور به او امید و شور زندگی میدهد.من زیر امواج این نور ریشه کردم..سبز شدم..شکوفه دادم…و حالا دارم روز به روز بلندتر و سبزتر میشم.خیلی حرفها شنیدم..خیلی طعنه ها خوردم..ولی من امیدم به انوار مطلق خدایی بود که روزی نوری رو سر راهم قرار داد تا با دیدن انوارش یادم بیفتد چقدر از تاریکی بیزارم.به من میگن تو تاریکی..تو سیاهی لیاقت رسیدن به نور رو نداری شاید آنها راست بگن.کسی که مدتهاست مرد خدا بوده و از گناهان بری حقش نیست که مزدش دخترکی ناپاک و غافل از خدا باشد!
همانگونه که خداوند در آیه ی ۲۶ سوره نور فرمودند:مردان پاک برای زنهای پاک و زنهای ناپاک برای مردان ناپاک ..
وقتی این آیه رو خواندم دل از وصال بریدم ولی بعد اسم خود سوره امیدوارم کرد!!
خداوند خودش فرموده که توابین رو دوست دارد و به آنها وعده ی آمرزش داده.من مدتهاست که کار خودم رو به خدا وا گذاشتم.اگر عالم و آدم جمع شوند و بگویند تو لیاقت یک مرد مومن رو نداری چون روزگاری، از غافلین بودی خدا وعده اش رو فراموش نمیکند.من از خداوند مردی مومن واز جنس نور خواستم و قطعا او به وعده اش عمل میکند.حتی اگر مردم بگویند عادلانه نیست ..
من چنگ زدم به ریسمان نور الهی.و مطمئنم که این ریسمان مرا به جایی خواهد رساند که آنهایی که مرا مورد استهزا قرار دادند آرزوی رسیدنش را دارند.دیگر برای من مهم نیست که حاج مهدوی ها چرا نگاه سرد به من می اندازند.برایم اهمیتی ندارد که حاج مهدوی منو قابل نگاه کردن نمیداند. من به خدایی امید بستم که در عین ناباوری راه درست رو مقابلم گذاشت ومنو هدایتم کرد.در سخنرانی اخیرتون فرمودید حب خدا باید در دل بنده باشه نه حب غیر او..من میگم حب بنده های مومن خداهم حب خدارو در دل آدم زنده میکنه.من از حب شما و خانوم بخشی حب خدا رو لمس کردم.و خدارو قسم میدهم به حب خودش، که این محبت رو از من نگیرد.
حاج آقای مهدوی، من نمیدونم شما چرا مرا از مسجد و بسیج اون ناحیه دور کردید؟ شاید من هم اگرجای شما بودم همین کار رو میکردم.من یک دخترگنهکار بودم که بین خوبان جایگاهی نداشتم ولی هرگز موفق نخواهید شد مرا از مسجد کوچکی که در دلم از مهر خداساختم بیرونم کنید.
خواستم بگویم ممنون که به من فهماندید هیچ عشقی بالاتر از عشق معبود نیست.چون تنها این عشق است که یک معامله ی دوسر سوده.!!
به امید رستگاری همه ی دخترانی چون من
و توفیق روز افزون برای شما
با استعانت از مادرم زهرا*****
ادامه دارد…
نویسنده:#ف_مقیمی