💠 ويژگىهاى آب قليل
تعریف آب قلیل : آبى است که از زمین نجوشد و آب باران (در حال باریدن) هم نباشد و مقدار آن از کُر کمتر باشد.
1. با برخورد به نجاست نجس مىشود. «1»
2. غساله آب قليل نجس است. «2»
3. زمين نجسى را كه آب بر آن جارى نمىشود را پاك نمىكند. «3»
📚 پی نوشت :
(1). توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 49، م 26.
(2). همان، م 27.
(3). آموزش فقه، ص 105.
#احکام
💠 حدیث : امام سجاد (علیه السّلام) فرمودند: إیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الکَذّابِ، فَإنَّهُ بِمَنزِلَةِ السَّرابِ، یُقَرِّبُ لَکَ البَعیدَ وَ یُبَعِّدُ لَکَ القَریبَ؛ از همنشینی و دوستی با دروغگو بپرهیز؛ زیرا او مثل سراب است، دور را برای تو نزدیک جلوه می دهد و نزدیک را دور می نمایاند. (1)
شرح حدیث:
برای وصله کردن لباس، باید از پارچه همشکل و همرنگ استفاده کرد. به تعبیر حضرت امیر علیه السّلام در حدیثی، دوست و همنشین مثل وصله ی لباس است، پس باید با انسان سنخیت و تشابه و همسانی داشته باشد.
با این حساب، فرد مؤمن با چه کسانی باید رفاقت کند؟
با کسانی که در دینداری، صداقت، ایمان و اخلاق با او تشابه داشته باشند. امام سجاد علیه السّلام در این حدیث، از رفاقت با چند گروه نهی می کند که «دروغگو» یکی از آنان است. در ادامه حدیث است که: «از همنشینی با فاسق، بخیل، احمق و کسی که به دیدار خویشاوندان خود نمی رود، نیز بپرهیز.» اینان آدم را به لقمه ای نان می فروشند. آن جا که به یاری و حمایتشان نیاز داریم، از مساعدت دریغ می کنند. چون نادانند، می خواهند سود برسانند، ولی ضرر می زنند. و کسی هم که از خویشاوندانش گسسته و با آنان قطع رابطه کرده باشد، ملعون است. دروغگو، حرفهایش فریبنده، جذاب، ولی بی پایه و اساس است؛ مثل سراب و آب نما در کویر که از دور، مثل برکه ی آب یا دریا جلوه می کند، ولی هر چه نزدیکتر می شوی، می بینی از آب خبری نیست و فریبی بیش نبوده است. چرا با کسانی رفاقت کنیم که ما را به اشتباه می اندازند و از واقعیتها دور می سازند؟
همنشینی با دروغگو، انسان را دروغگو بار می آورد.
منشین با بدان که صحبت بد
گرچه پاکی، تو را پلید کند
آفتاب، ار چه روشن است، او را
پاره ای ابر، ناپدید کند (2)
📚 پی نوشت:
1. تحف العقول، ص 279
2. سنایی غزنوی.
#شرح_حدیث
#روایت
💠 ترس از عاقبت به خیری
رسول خدا صلی الله علیه و آله شبی در خانه همسرشان ام سلمه بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکی مشغول دعا و گریه و زاری شد.
ام سلمه که جای رسول خدا صلی الله علیه و آله را در رختخوابش خالی دید، حرکت کرد تا ایشان را بیابد. متوجه شد رسول اکرم صلی الله علیه و آله در گوشه خانه، جای تاریکی ایستاده و دست به سوی آسمان بلند کرده اند. در حال گریه می فرمود:
خدایا! آن نعمت هایی که به من مرحمت نموده ای از من نگیر!
مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان!
خدایا! مرا به سوی آن بدیها و مکروههایی که از آنها نجاتم داده ای بر نگردان!
خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنی به خودم وا مگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتی نگهدار!
در این هنگام، ام سلمه در حالی که به شدت می گریست به جای خود برگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله که صدای گریه ایشان را شنیدند به طرف وی رفتند و علت گریه را جویا شدند.
ام سلمه گفت:
- یا رسول الله! گریه شما مرا گریان نموده است، چرا می گریید؟ وقتی شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا می ترسید و از خدا می خواهید لحظه ای حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وا نگذارد، پس وای بر احوال ما!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
- چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم، در حالی که حضرت یونس علیه السلام را خداوند لحظه ای به خود وا گذاشت و آمد بر سرش آنچه نمی بایست!
📚پی نوشت
بحار، ج 16، ص 217.
#در_محضر_اهلبیت
هدایت شده از کانون
مردم عزیز چند دستگی و اختلافات را کنار بگذاریم
و همگی در آن چیزی که همه به او ایمان داریم و همه او را دوست داریم و همه در او اتحاد داریم یعنی در امام زمان عج و دعا و یاری او برای ظهور او یک دل شویم❤️
هدایت شده از حسبناالله
زماني كه انگيزههاي گناه كم ميشود
بعد از ظهور حضرت به واسطه رشد عقلي و فكري كه در مردم ايجاد مي شود انگيزه هاي انجام گناه بسيار كم و نادر مي شود مردم در عين آزادي مشغول اعمال صالح شده و گناهان بسيار كم مي شوند اما مطلقاً از بين نمي رود
در اين مقاله به طرح يك شبهه و يك سوال درباره امام زمان عليه السلام پرداخته و اجمالا به آنها پاسخ خواهيم داد
يك شبهه ميدانيم كه يكي از علائم ظهور رواج ظلم و ستم در جهان است حال با نگاهي اجمالي به علائم ظهور و ستمي كه در جهان حاكم است اين شبهه ايجاد مي شود كه پس چرا امام زمان عج ظهور نمي كنند؟
در پاسخ به اين شبهه توجه به چند نكته ما را در دستيابي به پاسخ ياري مي دهد
1- عبارتي كه در روايات فراواني ديده مي شود اين است يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا زمين را پر از عدل و داد مي كند همانطور كه پر از ظلم و ستم شده است آنچه از اين روايت فهميده مي شود آن است كه ظهور حضرت و فراگير شدن عدالت او در زماني است كه ظلم و جور در جهان شيوع پيدا كرده است يعني ممكن است بعد از اين كه سالهاي زيادي از شيوع ظلم در جهان گذشت حضرت ظهور كنند به عبارت ديگر اين روايات بيان مي كنند كه گسترش و توسعه ي عدالت و ريشه كن شدن ظلم و ستم فقط توسط امام زمان عج انجام مي گيرد؛ و در صدد بيان علائم ظهور نيست و نمي خواهد بيان كند كه هر گاه جهان پر از ظلم شد حضرت ظهور خواهد كرد
2- فراگير شدن ظلم يك امر نسبي است يعني مي توان گفت از زمان حضور بشر در زمين ظلم همراه هميشگي انسان ها بوده است و همواره عده اي ظالم و عده اي مظلوم بوده اند پس نمي توان ادعا كرد تنها در اين دوره ظلم فراگير شده است و قبل و بعد از آن به اين شدت نبوده و نمي باشد
3- فراگير شدن ظلم اگر به عنوان علائم باشد به معناي علت تامه براي ظهور نيست بلكه به نحو اقتضا مي باشد و علائم و علت هاي ديگري نيز در اين امر دخالت دارند و بايد همه ي علائم و علل تحقق يابند تا امام زمان عج ظهور كنند
پس مي توان نتيجه گرفت كه به صرف وجود ظلم هاي بسيار در عالم نبايد توقع قطعي داشت كه حضرت به زودي ظهور خواهد كرد هرچند با توجه به مطالبي كه در روايات آمده است وظيفه داريم دائما چشم انتظار حضرت بوده و با فراهم كردن مقدمات ظهور نزديك تر شدن صبح ظهور را دعا كنيم
همه اين موارد ثابت مي كند كه مردم در عين آزادي مشغول اعمال صالح مي شوند و گناهان بسيار كم مي شوند اما مطلقاً از بين نمي رود در اين زمان مسيحيان و يهوديان نيز به زندگي مذهبي خود ادامه مي دهند خداوند درباره اين دو گروه در آياتي مي فرمايد كه مابين ايشان دشمني و عداوت تا روز قيامت قرارداديم مائده1-4- و 6-4- در نتيجه؛ بايد اين دو گروه تاروز قيامت باقي بمانند و در زمان حضرت زندگي كنند
يك سوال آيا بعد از ظهور امام زمان عج مردم با وجود آزادي گناه انجام نمي دهند؟
آزادي و اختيار انسان از مسائل فطري و از مميزات انسان است كه قابل خدشه و محدود به زمان خاصي نيست بعد از ظهور حضرت به واسطه رشد عقلي و فكري كه در مردم ايجاد مي شود انگيزه هاي انجام گناه بسيار كم و نادر مي شود مهم ترين عامل صدور گناه از انسان طمع و حرص او به اندوختن مال دنيا و احساس نياز انسان به متاع دنيا است
وقتي انسان به قدر كفايت از مال و ثروت بهرهمند گشته و عزت و آبروي اجتماعي بيابد و بينش او الهي شود و دنيا و متاع آن برايش بي ارزش گردد و به يقين برسد كه تمامي وعدههاي الاهي حقاند و گرچه ديگران نخواهند و نپسندند و در سر راه تحقق آن مانع بتراشند بالاخره محقق خواهند شد؛ اگر انسان به يقين برسد كه معاد و حساب و كتابي در كار است و بهشت و آنچه در آن است قابل مقايسه با عمر دنيا و آنچه در آن است نبوده ديگر انگيزهاي براي ارتكاب گناه باقي نميماند به خصوص كه بنابر برخي روايات و استدلالهاي برخي محققان فرزانه عمر ابليس نيز با قيام حضرت عليه السلام تمام خواهد شد و به استناد برخي روايات آن ملعون به دست نبي اكرم صلي الله عليه و آله در بيت المقدس ذبح خواهد شد و تسويلات و وسوسهها و تزيينهاي او هم منقطع ميگردد الميزان عربي ج 1-4- ذيل آيه 3-6- سورهي حجر
فراگير شدن ظلم اگر به عنوان علائم باشد به معناي علت تامه براي ظهور نيست بلكه به نحو اقتضا مي باشد و علائم و علت هاي ديگري نيز در اين امر دخالت دارند و بايد همه ي علائم و علل تحقق يابند تا امام زمان عج ظهور كنند
از طرف ديگر موانع بي شماري مثل حكومت عدل فراگير كه رهايي از عدالت آن امكان ندارد محيط امن و امان و سالم و عدم پذيرش فساد و تباهي و گناه از طرف عموم مردم مانع صدور گناه خواهد بود پس انگيزه مفقود و مانع موجود ميشود لذا گناه صادر نميشود در اين زمينه نيز احاديث فراوان است از جمله
امام صادق عليه السلام در توصيف دوران ظهور ميفرمايد روابط نامشروع مشروبات الكلي و رباخواري از بين ميرود مردم به عبادت و اطاعت روي مي
هدایت شده از حسبناالله
آورند امانت ها را به خوبي رعايت ميكنند اشرار مردم نابود ميشوند و افراد صالح باقي ميمانند صافي گلپايگاني منتخب الاثر ص 4-7-4-
و پيامبر صلي الله عليه و آله ميفرمايند خداوند به وسيلهي مهدي عج از امت رفع گرفتاري ميكند دلهاي بندگان را با عبادت و اطاعت پر ميكند و عدالتش همه را فرا ميگيرد خداوند به وسيله او دروغ و دروغ گويي را نابود ميسازد روح درندگي و ستيزه جويي را از بين ميبرد و ذلّت بردگي را از گردن آنها بر ميدارد بحار الانوار ج 5-1- ص 7-5-
همه اين موارد ثابت مي كند كه مردم در عين آزادي مشغول اعمال صالح مي شوند و گناهان بسيار كم مي شوند اما مطلقاً از بين نمي رود در اين زمان مسيحيان و يهوديان نيز به زندگي مذهبي خود ادامه مي دهند خداوند درباره اين دو گروه در آياتي مي فرمايد كه مابين ايشان دشمني و عداوت تا روز قيامت قرارداديم مائده1-4- و 6-4- در نتيجه؛ بايد اين دو گروه تاروز قيامت باقي بمانند و در زمان حضرت زندگي كنند
منابع
سايت اسلام كوئيست
منتخب الاثر ـ صافي گلپايگاني
هدایت شده از حسبناالله
امكان زيارت است
با توجه به فراواني و تعداد افرادي كه در دوران غيبت صغرا و كبراي امام عصرعليه السلام آن حضرت را زيارت كردهاند شكي نيست كه ديدار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف امري شدني و ممكن است
________________________________________
در اين فراز نظر برخي از علماي بزرگ شيعه را در اين باره مورد توجه قرار مي دهيم مرحوم سيد مرتضي در كتاب تنزيه الأنبياء در جواب كسي كه پرسيد اگر امام غايب باشد و كسي نتواند به خدمت او برسد و از بركات وجودش بهره ببرد پس چه فرقي بين وجود و عدم آن حضرت است نوشته است اول چيزي كه در پاسخ مي گويم اين كه ما قطع نداريم كه كسي خدمت او نرسد و آن حضرت را ملاقات نكند اين امري است كه قطعي نشده و نيز در جواب مي توان گفت هرگاه علت پنهان شدن امام خوف از ظالمان و تقيه از معاندان باشد اين علت در حق مواليان و شيعيان زايل مي گردد 1-
عارف واله و بزرگ قرن اخير در پاسخي عارفانه به اين سال كه آيا ديدار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در دوران غيبت امكان دارد فرموده است وقتي خدا را مي شود ديد امام را كه مخلوق خداست چگونه نمي شود ديد؟ 2-
و اينك پاسخ اين پرسش را از زبان مبارك خود امام زمان عج جويا مي شويم
علامه حلي طي سفري از حله به كربلا به محضر نوراني امام عصر مي رسد اما حضرت را نمي شناسد در طول مسير عصا از دست علامه به زمين مي افتد امام زمان عج خم مي شوند عصاي علامه را برمي دارند و به دست ايشان مي دهند در همين هنگام سالي در ذهن علمه القا مي شود و از محضر امامعج مي پرسد در اين عصر و زمان كه دورة غيبت كبراست آيا مي توان حضرت صاحب الامرعج را ملاقات كرد؟ حضرت در پاسخ مي فرمايند
چگونه نمي توان و حال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟
به محض اين كه علامه اين پاسخ را مي شنود بي اختيار خود را به زمين مي اندازد تا پاي مبارك حضرت را ببوسد كه در اين هنگام از كثرت شوق مدهوش مي شود 3-
انواع ديدار
ديدار امام زمان عج در دوران غيبت براي همگان در يك سطح و مرتبه اتفاق نمي افتد بلكه بر دو گونه تحقق مي يابد الف عام ملاقات بدون شناخت ب ديدار خاص ملاقات امام همراه با شناخت ناگفته نماند كه هرگونه ديدار خود داراي مراتب و درجاتي است كه هر مرتبه اي بستگي تامي به شخص ديداركننده و سطح كمالي او دارد
عارف واله و بزرگ قرن اخير در پاسخي عارفانه به اين سال كه آيا ديدار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در دوران غيبت امكان دارد فرموده است وقتي خدا را مي شود ديد امام را كه مخلوق خداست چگونه نمي شود ديد؟
الف ديدار عام ملاقات بدون شناخت
امام زمان عج علاوه بر حضور روحاني در تمام عوالم در سراسر اقطار عالم مادي نيز حضور جشماني دارند؛ چنان كه قطب عرفان ـ مولانا اميرالممنين عليعليه السلام ـ در اين باره مي فرمايد
صاحب اين امر در ميان آن ها راه مي رود در بازارهايشان رفت و آمد مي كند روي فرش هايشان گام برمي دارد ولي او را نمي شناسند مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به ايشان معرفي كند 4-
بدين سان غيبت امام زمان عج به معناي نفي ديدار آن حضرت نيست بلكه مي تواند به معناي نفي شناخت آن حضرت باشد چه بسيار افرادي كه در دوران غيبت آن حضرت به شرف ديدارش نايل مي شوند ولي او را نمي شناسند چه بسيار افرادي كه سلام جان فزاي آن حضرتش را مي شنوند و حتي به سلام حضرتش پاسخ مي گويند اما صاحب سلام را نمي شناسند به پروردگار علي سوگند حجت خدا در ميان آنان است در كوچه و بازار ايشان گام بر مي دارد بر خانه هاي آنان وارد مي شود در شرق و غرب عالم به سياحت مي پردازد گفتار مردمان را مي شنود بر اجتماعات ايشان وارد مي شود و سلام مي دهد او مردمان را مي بيند در حالي كه ديده نمي شود 5-
شبيه همين گفتار از امام صادق ع السلام به ما رسيده است كه فرمود
چگونه اين امت انكار مي كنند كه خداوند بزرگ و عزيز با حجت خويش آن گونه رفتار مي نمايد كه با يوسف رفتار كرد؟ امام زمان عج به شكل ناشناس در بازارهايشان حركت مي كند و بر فرش هايشان گام مي نهد تا اين كه خداوند در اين باره به او اجازة ظهور دهد 6-
چه بسيار مردمي كه امام زمان عج را در طول مراسم حج ديده اند ولي نشناخته اند چه بسيار افرادي كه آن حضرت را به هنگام حضورش به ياد مي آورند و مي گويند به خدا سوگند او را بارها در مكان هاي متعدد ديده ايم اما نشناخته ايم
به خدا سوگند كه صاحبين امر در مراسم حج هر سال حضور مي يابد و يكايك مردمان را مي بيند و مي شناسد مردم نيز آن حضرت را مي بينند ولي نمي شناسند7-
از امام صادق ع السلام نقل است كه فرمود مردم امام خويش را نمي يابند پس امام هنگام حج در مراسم حج حضور مي يابد و ايشان را مي بيند ولي آن ها وي را نمي بينند8-
ديدار خاص ملاقات همراه با شناخت
دانستيم كه آن چه عموم مردمان در دوران غيبت امام عصرعج از آن محروم مي مانند شناخت آن حضرت است و نه ديدار او 9-
دلباختگاني چ
هدایت شده از حسبناالله
ون سيد عبدالكريم كفاش چنان غرق عشق روي يار مي گردند كه امام عصرعج هر هفته به ديدارشان مي آيند و ايشان را مي نوازند چرا كه به اعتراف خودشان اگر هفته اي بر من بگذرد و روي مولايم را نبينم به خدا سوگند كه جان مي دهم 1-0
به پروردگار علي سوگند حجت خدا در ميان آنان است در كوچه و بازار ايشان گام بر مي دارد بر خانه هاي آنان وارد مي شود در شرق و غرب عالم به سياحت مي پردازد گفتار مردمان را مي شنود بر اجتماعات ايشان وارد مي شود و سلام مي دهد او مردمان را مي بيند در حالي كه ديده نمي شود
عارفاني چون آيت حق سيد علي آقاي قاضيره چنان مست شهود و معرفت مي گردند كه به ديدار آن طلعت رشيد بار مي يابند و ناباوران را با اين گفتار تأديب مي كنند كور است چشمي كه صبح از خواب بيدار شود و در اولين نظر نگاهش به امام زمان عج نيفتد 1-1-
با نگاهي گذرا به شرح حال كساني كه در طي دوران غيبت كبراي مولا امام زمانعليه السلام سعادت شرفيابي به محضر مقدمش را يافته و يا از كرامات و عنايات حضرتش بهره مند گشته اند مي توان دريافت كه ديدار امام زمان عجل الله تعالي فرجه بيش از آن كه به شخص زمان يا مكاني خاص بستگي داشته باشد به عوامل روحي و معنوي ويژه اي وابسته است كه مهم ترين آن ها در حصول اين توفيق الهي توجه قلبي مواظبت عملي رعايت تقوا و استمرار بر گونه اي خاص از عبادت خداوند و اطاعت اوليائش بوده است با اين همه نقش زمان هاي خاص چون شب هاي جمعه نيمة شعبان نيمة رجب و مكان هايي خاص چون مكه مكرمه مدينة منوره مسجد سهله مسجد كوفه و مسجد جمكران را براي حصول ديدار خاص و ملاقات همراه با شناخت قائم آل محمدصلي الله عليه و آله و سلم و بهره مندي از عنايات و الطاف ويژة آن حضرت نبايد ناديده گرفت
آخرين تحليل ما نكته اي عرفاني است و آن اين كه در واقع امامعج را هيچ كس به آن گونه كه هست درك نمي كند زيرا او در قالبي نگنجد مرحوم حاج آقا اسماعيل دولابيره از اين زاويه به اين مسئله عالي نگريست كه فرمود اين كه در روايت آمده است كه هر كس ادعاي مشاهدة امام زمان عج را كرد تكذيبش كنيد به اين معناست كه آن چه ديده است فقط پرتو مختصري از امام زمان عج است و مطلب خيلي بالاتر از اين است از طرف ديگر كسي كه چيزي را ديد نبايد به ديگران بگويد لذا ما وظيفة تكذيب داريم گرچه ممكن است راست بگويد1-2-
پي نوشت
1- ميرزا حسين نوري نجم الثاقب در احوال حضرت ولي عصرع ص7-2-1-
2- مهدي طيب مصباح الهدي ص3-1-8-
3- تنگابني ميرزا محمد قصص العلماء ص3-5-5-ـ3-6-4-
4- مجلسي همان ج5-2- ص2-5-5-
5- كليني الكافي ج8- كتاب الحجّة ص1-2-4- ح8-8-5-
6- مجلسي همان
7- همان ج5-1- ص3-5-0
8- حر عاملي وسائل الشيعة ج8- ص9-6- ج9-
9- مجلسي همان ج5-2- ص1-6-9-
1-0 حسين گنجي ارتباط معنوي با حضرت مهديع ص2-2-
1-1- مهدي طيب همان ص3-2-1-
1-2-اهل بيت مشتاق ديدار مهدي عمرتضي آقاتهراني صفحه 2-0
منابع
نجم الثاقب
وسائل الشيعة
مصباح الهدي
الكافي
قصص العلماء
ارتباط معنوي با حضرت مهديع
اهل بيت مشتاق ديدار مهدي ع
هدایت شده از ↩بــســوے خـ❤ـدا↪
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🍃حیا یعنی چه⁉️
آیا #حیا به این است که انسان سرش را به زیر بیندازد⁉️
در تعریف حیا گفته شده است:
حیا یعنى شرم، آزرم، گرفتگى نفس از چیزى و ترک آن به خاطر ترس از سرزنش.(1)
#عفت به معنى پدید آمدن حالتى در نفس است که آدمى را از غلبه شهوت باز می دارد.(2)
✨ انسان از سه چیز حیا می کند:
از بشر، خود و #خدا.
نیروى شرم و حیا، فرد را از آلوده شدن باز می دارد. هر چه حیا بیشتر باشد، نیروى بازدارنده قویتر خواهد بود. بین حیا و عفت رابطه مستقیمى وجود دارد.
💠 امام #على (ع) می فرماید:
"على قدر الحیاء تکون العفة؛
عفت و پاکدامنى به اندازه شرم و حیاى انسان است". (3)
از این روایت استفاده می شود که #عفت_بدون_حیا_ممکن_نیست.
💠 رسول اکرم(ص) حیاء را دو قسم کرده و فرموده اند:
"حیاء بر دو قسم است: حیاء عاقلانه و حیاء احمقانه.
#حیاء_عقلانى ناشى از #علم
و #حیاء_احمقانه ناشى از #جهل است".(4)
❗️حیاء مذموم، همان کم رویى است که ناشى از ضعف نفس و نشانة حقارت درونى است.
💠 امام علی(ع) یکى از آن موارد را حیا و شرم از فراگیرى علم مى داند و مى فرماید:
"هیچ کس حیا نکند از این که اگر چیزى را نمى داند یاد بگیرد".(5)
⚠️ در این صورت حیاء و شرم موجب انحطاط فکرى و عامل رکود و عقب افتادگى انسان مى شود.
💠 امام علی(ع) مى فرماید:
"ترس همراه زیان و حیاء به نومیدى پیوسته است".(6)
✅ اما حیاء ممدوح با عفت و بزرگوارى نفس آمیخته شده است تا جایى که امام #صادق (ع) آن را رأس مکارم #اخلاق مى داند.(7)
این حیا عامل بازدارنده از گناه است.
💠 امام علی(ع) مى فرماید
"حیاء انسان را از انجام کار زشت باز مى دارد".(8)
🌹 قرآن مجید دختر شعیب (ع) را براى داشتن چنین صفتى مى ستاید و مى فرماید:
"یکى از آن ها (در برابر موسی) با شرم و حیا قدم بر مى داشت".(9)
✅ حیاء دختر شعیب، همان شرم از مواجهه با نامحرم بوده است. این حیا قطعاً به #پاکدامنى کمک خواهد کرد.
💠 امام علی(ع) مى فرماید: "عفت به اندازة شرم و حیاى انسان است".(10)
البته باید حد و مرز این حیا را شناخت تا به صورت افراطى در نیاید که زیاده روى در این بخش نیز مذموم است چون در زندگى انسان با اجتماع سر و کار دارد و قطعاً با نامحرم مواجه مى شود. اگر حیا و شرم بیش از اندازه شد چه بسا به ترس از مردم منتهى مى شود و زمینة گوشه گیرى را فراهم مى کند.
پس حیا به این نیست که انسان سرش را به زیر بیندازد اگر در بین مردم چنین گفته شده منظور آن است که به نامحرم نگاه آلوده نشود.
-----------------------------------
📚پی نوشتها:
1 - اقرب الموارد، ج1، ص 251.
2 - همان،
هدایت شده از زهراسادات
🌹 #آب_نیسان چیست؟ :
🌷« نیسان » ماه هشتم از ماههای رومى است که امسال از 25فروردین97 #شروع_میشود و #تا_سى_روز ادامه دارد(طبق تقویم نجومی آیت الله مصباح زاده)
🔴🔴 به قدرى در این روایت آثار و برکات، براى آن ذکر شده است که انسان در شگفتى فرو مىرود.
🌹🌹🌹 «هفت روز صبح و عصر از آن مي آشامد هر ناخوشي كه باشد خداوند عالم شفا مي دهد، و هر گاه در چشم چكاند ناخوشي چشم را زائل كند.
و اگر زندانی بياشامد خلاص شود، وسوسه دل ببرد و عداوت و بدگوئي مردم را نسبت به آشامنده زائل نمايد،» {خزائن علامه نراقي، ص 231-با تصحيح علامه حسن زاده آملي.}
🔵 #جمع_آوری آب نیسان :
موقع بارش باران در این زمان، ظرفی را زیر آن گذاشته تا آب باران جمع شود.
سپس #هر_یک از سورهها و دعاهای زیر را « #هفتاد_مرتبه » بر آن آب مىخوانید و بعد آب را می نوشید :
1 ـ سوره «حمد».
2 ـ آیه الکرسى.
3 ـ سوره «قل یا أیّها الکافرون».
4 ـ سوره «سبّح اسم ربّک الاعلى».
5 ـ سوره «قل أعوذ برب الفلق».
6 ـ سوره «قل أعوذ بربّ النّاس».
7 ـ سوره «قل هو اللّه أحد».
همچنین هر یک از ذکرهاى زیر را «هفتاد مرتبه» میخوانید:
1 ـ «لا إله إلاّ اللّه».
2 ـ «اللّه أکبر».
3 ـ «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد».
4 ـ «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر».
🚨 مرحوم «علاّمه مجلسى» مىگوید:
آب باران به طور کلّى مبارک و نافع است، همانگونه که در حدیث معتبرى از امیرمؤمنان(علیهالسلام) نقل شده که فرمود: آبى را که از آسمان فرود مىآید بیاشامید که بدنها را پاک مىسازد و دردها را دفع مىکند. قرآن مجید مىفرماید: «(وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلى قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الاْقْدامَ)؛ و آبى از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند؛ و پلیدى شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد».
«علاّمه مجلسى» در ادامه مىگوید:
در عمل مربوط به آب نیسان #بهتر_آن_است که اگر به صورت #دسته_جمعى اذکار را مىخوانند، هر یک از افراد، مجموع آن سورهها و أذکار را هفتاد مرتبه بخوانند (یعنى مىتوانند آن را میان خود تقسیم نمایند و هر کدام سورهاى را هفتاد بار بخواند، ولى بهتر است هر یک از آنها، مجموع آن سورهها و أذکار را هفتاد مرتبه بخواند).
📚منبع:کلیات مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی،اعمال ماههای رومی.
هدایت شده از یارب
#چاقوي_خوني
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی است که مسلمان باشد؟»
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما است؟»
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز مسجد دوختند. پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: «چرا نگاه میکنید؟ به عیسی مسیح قسم(!) که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود!»
.
عابدی سر کوه لبنان عبادت می کرد که روزها روزه دار بود و هنگام افطار خداوند متعال روزی یک قرص نان روزیش کرده بود که نصف آن را افطار و نصف دیگرش را برای سحر میگذاشت یک شب به وقت همیشگی صبر کرد و نان نیامد یکساعت صبر کرد خبری نشد، دو ساعت گذشت نان نیامد بیطاقت شده از کوه پائین آمد در آن نزدیکی یک قریه ای بود که اهل آن همه نصرانی و گبر و بت پرست بودند.
بطرف قریه سرازیر شد و سراسیمه به در خانه ای رفت و در زد پیرمرد گبری در را باز کرد عابد اظهار گرسنگی کرد پیرمرد رفت توی خانه و دو قرص نان برایش آورد عابد نان را گرفت و بطرف صمعه و عبادتگاهش حرکت کرد. سگی در خانه پیرمرد نگهبانی میکرد تا چشمش به عابد افتاد، دنبال عابد حرکت کرد و شروع به پارس نمودن و تعقیب او و گوشه لباسش را گرفتن کرد.
عابد از ترس یکی از آن نان ها را جلو سگ انداخت. سگ نان را برداشته و خورد و باز پارس کنان پی عابد براه افتاد. نان دومی را هم به سگ داد او خورد و باز پارس کنان در پی عابد راه افتاد عابد با دست خالی و شکم گرسنه نگاهی به سگ نمود و گفت تا بحال سگِ به بیحیائی تو ندیده بودم، دو قرص نان از پیرمرد گرفتم و آن را هم بتو دادم چرا هنوز پارس میکنی و دنبال من میآیی بقدرت کامله الهی قفل خاموشی از دهان آن سگ برداشته شد و گفت:
من سالهاست که مأموریت نگهداری خانه این پیرمرد را دارم و محافظ گوسفندان او میباشم و آنچه بمن میدهد قانعم و گاهی هم مرا فراموش میکند استخوان و تکه نانی خشکیده ای بمن بخوراند در این حال شاکرم در خانه دیگری نرفتم اگر بدهد میخورم اگر ندهد صبر میکنم. اما تو یکشب نانت نرسید صبر نکردی از در خانه پروردگاری که عمری را بتو روزی داده روگردانیدی و بدرخانه کسی که گبر و ضد خداست و از دشمنان اسلام است پناه بردی و بار منت کشیدی حالا بگو ببینم من بیحیا هستم یا تو.
عابد با شنیدن این سخنان از خود بیخود شد و نقش زمین گردید و وقتی که بهوش آمد توبه نمود و حالش به عبادت بیشتر شد و یکی از اولیاء گردید.
رحیمی چاره سازی بینیازی
کریمی دلنوازی دادخواهی
خوشا آنکس که بندد باتو پیوند
خوشا آن دل که دارد باتو راهی
مران از آستانت بینوا را
که دیگر در بساطم نیست آهی
مقام و عزّ و جاهت چو ستایم
که برتر از مقام عز و جاهی
فناکی دولت سر در پذیرد
که اقلیم بقا را پادشاهی
ز نخل رحمت بیانتهایت
بیفکن سایه بر روی گیاهی
به آب چشمه لطفت فرو شوی
اگر سرزد خطائی اشتباهی
مرآن یا رب ز درگاهت رسارا
پناه آورده سویت بیپناهی
در كتاب خزينة الجواهر مرحوم آقا شيخ على اكبر نهاوند رضوان اللّه تعالى عليه مطالعه كردم :
در بصره زنى زندگى مى كرد به نام شعوانه كه در لا اُبالى گرى و رقّاصى و فاحشه گرى زنى معروفه بود و هيچ خانه و مجلس فسادى نبود كه شعوانه درش نباشد. روزى اين خانم شعوانه با كنيزان خود از كوچه اى گذر مى كرد اتّفاقا گذرش از درخانه مرد صالح كه از زهاد و وعّاظ زمان خود بود افتاد، ناگهان صداى خروش و گريه و ناله اى از آن خانه بگوشش رسيد.
يكى از كنيزان خود را به آن خانه فرستاد تا ببيند جريان چيست و خبرى آورد و به او گوشزد كرد كه زود بيا و ببين در اين منزل چه مي گذرد و اين ناله و گريه براى چيست ؟
با خود گفت : در بصره ماتم خانه و عزاست و ما خبرى نداريم .
كنيزك به درون خانه رفت و پس از مدتى بيرون نيامد. كنيز ديگرى را فرستاد باز هم از او خبرى نشد. همه كنيزان را يكى يكى فرستاد خبرى نشد. خيلى ناراحت شد گفت مگر چه خبر است همه كنيزان را فرستادم هيچكدام نيامدند. شايد در اينجا سرّى باشد زيرا اين ماتم ، ماتم و عزاى مردگان نيست بلكه عزا و ماتم زندگان است ، اين ماتم بدكاران است اين ماتم گناهكاران است اين ماتم مجرمان است اين ماتم نامه سياهان است . سپس با خود گفت من خودم به داخل منزل بروم و ببينم چه خبر است .
وارد خانه شد ديد مرد صالحى بالاى منبر است و مردم زيادى دور منبر نشسته اند و دارند گريه مي كنند. در اين هنگام واعظ داشت اين آيه را تفسير مى كرد (و اذا راتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيظا و زفيرا)
جهنم در روز قيامت وقتى كه گنه كاران و عاصيان را ببيند به غرش در آيد، عاصيان و گنه كاران از صداى غرش آتش جهنم به لرزش در آيند و وقتى هم معصيت كاران را وارد آتش كنند در آن مكانهاى تنك و تاريك و زنجيرهاى آتشين هم در گردنشان است كه به يكديگر بسته شده .
و اذا القوا منها مكانا ضيقا مقرنين دعوا هنا لك ثبورا
فرياد واويلاى آنها بلند است، مالك دوزخ گويد: ها؟! چه زود صداى فريادتان بلند شد؟! حالا كجايش را ديده ايد؟! كه چه فريادها و دردهاى شديدترى هم داريد براى آنها چه خواهيد كرد؟!....
شعوانه تا اين سخن و آيه را شنيد چنان در او اثر كرد كه به گريه در آمد و صدا زد اى شيخ اگر كسى توبه كند آيا با اين همه گناه خداوند توبه او را قبول مى كند و مرا بدرگاه خود جاى ميدهد؟ و مرا مى آمرزد؟ شيخ گفت : خدا ارحم الرحمين است ، توبه كنى از سر تقصيراتت مى گذرد اگر چه گناهانت به اندازه شعوانه باشد.
شعوانه گفت : اى شيخ شعوانه منم . توبه كردم و ديگر پيرامون گناه نمى روم شيخ گفت : حال كه توبه كردى تمام گناهان تو را خداوند متعال آمرزيد و تو را مشغول عفو و بخشش خود قرار داد.
شعوانه توبه راستين كرد و هرچه ثروت از اين راه در آورده بود و غلام و كنيزان را كه داشت در راه خدا داد و آزاد كرد و صُمعه اى براى خود در بيابان درست كرد و در آنجا مشغول عبادت و بندگى گرديد و سالها رياضت كشيد تا سوخته و گداخته شد.
روزى به حمام آمد كه سر وتن خود را بشويد يك نگاهى به بدن خود انداخت ديد بدنش سوخته و گداخته و نحيف ولاغر شده آهى كشيد و گفت اى شعوانه اين بدن توست ، آه در دنيا چنين زار ونزار شدى نمى دانم در آخرت احوال تو چگونه خواهد بود سپس به گريه افتاد.
ناگهان صداى شنيد كه اى شعوانه تو از درگاه ما دور نشو و ملازم در گاه ما باش و مترس تا ببينى كه فرداى قيامت كار تو چطور خواهد شد. كم كم كارش بالا كشيد كه يكى از اولياء شد كه مجلسى درست مى كردند او سخنرانى مى كرد و اشك مى گرفت . بله هر كه با خدا آشتى كند و گرد گناه و معصيت نرود به اين مقام مى رسد.
الهى چه سازم پناهى ندارم
بجز تو و گريه راهى ندارم
زهر سو گرفته مرا خوف و خشيت
بجز غصّه و غم سپاهى ندارم
زكردار بد رفته بس آبرويم
به نزد تو جز روسياهى ندارم
به آتش همه سوخته خرمن ، من
به بستان عمرم گياهى ندارم
زافعال خود آنقدر شرمسارم
كه نزد كسى عزّ وجاهى ندارم
زنفس و ز شيطان هميشه به رنجم
بجز لطف تو خير خواهى ندارم
به هرجا كنم روى درى بسته گردد
بجز در گهت جايگاهى ندارم
بريده اميدم همه از خلايق
بجز فضل تو تكيه گاهى ندارم
چه عذرم پذيرى و يا گر برانى
بجز ذات پاكت الهى ندارم
ز رحمت نظر كن به اين دل شكسته
كه جز حالت انتباهى ندارم
در كتاب گناهان كبيره جلد 2 مرحوم شهيد آية اللّه دستغيب رضوان اللّه تعالى عليه مى خواندم:
وقتى كه آيه تحريم خمر (شراب) فرود آمد منادى حضرت رسول اللّه (ص) ندا داد كسى نبايد شراب بخورد؛ داستانى آورده، كه جالب است.
روزى آقا رسول اكرم (ص) از كوچه اى مى گذشتند؛ اتفاقا يكى از مسلمانها شيشه شرابى در دست داشت وارد همان كوچه اى شد كه حضرت داشتند مي گذشتند تا حضرت رسول خدا (ص ) را ديد مى آيد خيلى ترسيد، گفت الا ن است كه آبرويم بريزد (زيرا به حضرت خيلى علاقه داشت ) گفت خدايا غلط كردم توبه كردم و ديگر لب به خمر و شراب نمى زنم فقط مرا جلوى حضرت رسول اكرم (ص ) رسوا نكن .
وقتى كه نزديك حضرت شد. حضرت رسول اللّه (ص ) فرمود: در اين شيشه چيست ؟ از ترس گفت آقا سركه است . آنحضرت فرمود: اگر سركه است قدرى در دست من بريز حضرت دست مبارك را پيش برد.
آن مرد هم شيشه را برگردانيد يك وقت متوجه شد كه مقدارى سركه در دست حضرت ريخته شده . مرد به گريه در آمد و گفت يا رسول اللّه قسم بخدا كه در اين شيشه شراب بود ولى چون توبه كردم و از خدا خواستم كه مرا رسوا نكند خدا هم توبه مرا قبول كرده و دعايم را مستجاب فرموده .
حضرت رسول اكرم (ص ) فرمود: چنين است حال كسى كه توبه كند از گناهان خود و خداوند متعال تمام سيئات و بديها و زشتى هاى او را تبديل به حسنه و خوبى فرمايد: اولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات .
اى پادشاه كون و مكان اى اله من
لطفت ز مهر شامل حال تباه من
من مستحق دوزخم از كرده هاى خويش
واحسرتا اگر تو نبخشى گناه من
در حشر گر تو پرده زكارم برافكنى
محشر بود سياه ز روى سياه من
آندم كه جز عطاى تو كس را پناه نيست
خواهم كه هم عطاى تو باشد پناه من
يك شب به طاعت تو نياورده ام صبح
بيهوده رفت روز و شب و سال ماه من
اعضاى من كه غير گنه نيست كارشان
اى واى گر شوند به محشر گواه من
ترسم كه روز حشر ز بسيارى گناه
نزد تو هيچ كس نشود عذر خواه من
من لايق جنان نيم اى واى پس اگر
روز جزا جحيم نشود جايگاه من
باب توبه تا آخرين نفس انسان باز است چنانچه حضرت باقر(ع ) فرمود: حضرت آدم (ع ) فرمود پروردگا را شيطان را بر من چيره ساختى و چون خون بر من روانش كردى ، پس براى من هم چيزى مقرر فرما، خطاب شده اى آدم براى تو مقرر كردم كه هر كدام از فرزندان تو قصد گناهى كند بر او نوشته نشود و اگر هم گناهى كرد فقط همان يك گناه را بپايش بنويسند و هرگاه قصد ثوابى كند برايش يك حسنه نوشته شود و اگر آن حسنه را انجام داد برايش ده حسنه مسطور گردد.
حضرت آدم (ع ) عرض كرد: پروردگارا برايم بيفزا، خطاب شد براى تو مقرّر كردم كه هر كدام از بنى آدم گناهى كند و سپس پشيمان گردد و طلب آمرزش كند او را مى آمرزم .
حضرت آدم (ع ) فرمود: پروردگارا برايم بيفزا، خطاب شد: براى آنها توبه را مقرر داشتم تا آن وقتى كه نفسشان تا به گلوگاه شان برسد.
حضرت آدم (ع ) فرمود: پروردگارا براى من همين بس است .
در كتاب اصول كافى باب توبه حديثى جالب و زيبا نقل كرده كه حضرت رسول اللّه (ص ) فرمود:هر كس يك سال پيش از مرگش توبه كند، خدا توبه اش را مى پذيرد، سپس فرمود: نه ، يكسال زياد است ، هر كس يك ماه پيش از مرگش توبه كند خدا توبه اش را مى پذيرد، سپس فرمود: نه ، يك ماه زياد است ، هر يك هفته پيش از مرگش توبه كند، خدا توبه اش را مى پذيرد، سپس فرمود: نه ، يك هفته زياد است هر كس يك روز پيش از مرگش توبه كند، خدا توبه اش رامى پذيرد، سپس فرمود: نه يك روز زياد است هر كس پيش از ديدار آخرت و ملك الموت توبه كند خدا توبه اش را مى پذيرد.
علامه مجلسى رضوان اللّه تعالى عليه در اين حديث احتمال داده كه بيان مراتب توبه از نظر قبولى و كمال آن باشد زيرا توبه كامله تيرگي هاى گناه را از قلب و دل پاك مى كند، و بايد بعد از توبه و بعد از برطرف كردن سياهى قلب ، در تدارك صحّت و ترميم و اصلاح آن كوشش نمايد و آئينه قلب و دل را با انواع پودرها و مايعهاى سفيد كننده پاك كننده تضرع و حسنات روشن و سفيد سازد غالبا در كمتر از يك سال حاصل نمى شود و اگر يكسال نشد پس لااقل يك ماه و اگر آن هم نشد، لااقل يك هفته .
انسان مانند آهوئيست كه هنوز صياد به او تيرى نزده و اميد چندانى هم به گرفتن او ندارد امّا همينكه تيرى به او زد و او را زخمى كرد اميدوار به گرفتن او مى شود و پيوسته همراهش مى رود تا او را بگيرد، انسان هم تا وقتى كه گناه نكرده شيطان هچنان اميدى به گمراه كردن او ندارد، اما اگر يك گناه كرد و توبه نكرد شيطان اميدوار مى شود و متصل همراه شخص مى آيد تا او را فريب دهد و به معصيت بيندازد و او را از رحمت خدا ماءيوس كند و جرى در معصيت نمايد ولى انسان هر قدر گنه كار باشد نبايد از رحمت حق ماءيوس شود حتى در دم مرگ . امّا نه اينكه گناه كند و بگويد حالا وقت هست ، يكى اينكه ما نمى دانيم كى مى ميريم جوان يا پير، كوچك يا بزرگ ، چه وقت مى ميريم چه ساعتى و در چه حالى مى ميريم پس بايد زود دست به كار شويم ، تا هنوز مرگ ما را در بر نگرفته . شيخ سعدى مى فرمايد:
كنون بايد اى خفته بيدار بود
چو مرگ اندر آرد زخوفت چه سود
كنونت كه چشم است اشكى بيار
زبان در دهان است عذرى بيار
نه پيوسته باشد روان در بدن
نه همواره گردد زبان در دهن
كنون بايدت عذر تقصير گفت
نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت
غنيمت شُمر اين گرامى نفس
كه بيمرغ قيمت ندارد قفس
مكن عمر ضايع به افسوس و حيف
كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف
حقيقت توبه همان پشيمانى از گناه است؛ به خاطر زشتى آن معصيت در نزد خداوند متعال، زيرا خلاف رضاى او را انجام داده آقا على (ع ) مى فرمايد: نگاه به كوچكى گناه نكن نگاه كن ببين چه خداى بزرگى را معصيت كردى. مثل غلامى كه كارى را بر خلاف رضاى مولايش انجام دهد و غافل باشد از اينكه مولايش دارد او را مى بيند، چون فهميده كه او را مى ديده قطعا سخت از كردار خود پشيمان مى شود. و همانند تاجرى كه معامله اى بكند و در آن سرمايه خود را از دست بدهد و مقدار زيادى بدهكار گردد، چقدر از آن معامله پشيمان مى شود خصوصا اگر دوست دانائى قبلا او را از آن معامله نهى كرده باشد و نيز مانند كسى كه دكتر و طبيب او را از خطر خوردن غذائى با خبر كرده باشد و بعد از خوردن و گرفتار شدن از كار خود چقدر پشيمان خواهد بود.
قطعا هرچه ايمان به خدا و روز جزا و تصديق خبرهاى قرآن و پيغمبر و امام در انسان بيشتر باشد پشيمانى از گناه كرده شده بيشتر و آتش درونى آن سخت تر خواهد بود، پس حقيقت توبه آن است كه اگر كسى گناهى كرد بعد پشيمان شد و توبه كرد همان كافيست، چنانچه پيغمبر اكرم (ص ) فرمود: اَلنِّدامَة تَوبَة؛ پشيمانى از گناه خود توبه است. در كافى دارد آقا امام باقر (ع ) فرمود:
كَفى بِالنِّدام تَوبه؛ در توبه پشيمانى كفايت است. آقا امام صادق (ع ) فرمود: ما مِنْ عَبدٍ اَذْنَبَ ذنْبا فَنَدَمَ عَلَيْهِ اِلاّ غَفَر اللّه لَهُ قَبْل اَنْ يَسْتَغْفِرَ؛ نيست بنده اى كه گناهى كند سپس پشيمان گردد مگر اينكه خداوند او را مى آمرزد پيش از آنكه او از خداوند متعال طلب آمرزش كند.
بله حقيقت توبه همان حسرت و پشيمانى قلبى و به درد آمدن دل است از گناهى كه كرده و هر اندازه اندوه دل بيشتر باشد توبه اش به قبول نزديكتر است و آن هم تابع بزرگ دانستن گناه است. زيرا گناه را هرچه بزرگتر ببيند بر پشيمانيش افزوده مى شود مانند كسى كه در اثر سامحه ، زندگى و سرمايه اش آتش بگيرد بديهى است هرچه دارائيش در خطر سوختن بيشتر باشد اندوه و غمش بر سامحه و سهل انگاريش زيادتر خواهد بود خصوصا اگر آتشى باشد كه خاموش كردنش دشوار باشد و اگر خودش را هم در خطر سوختن ببيند بطورى كه راه فرار هم نداشته باشد و فريادرسى هم نيايد حالش معلوم است. چنين شخص گنه كارى بايد بداند كه آتش براى خود افروخته كه از آن فرار نتوان كرد و هيچ آفريده اى هم خاموشش نتوان كرد زيرا آتشى است كه از قهر و غضب خداوند قهار پيدا شده كه حضرت اميرالمؤ منين (ع ) در دعاى كميل مى فرمايد:
اين عقوبتهائيست كه آسمانها و زمين در برابرش نمى توانند پايدارى كنند و سوزش آن هم مانند سوزش آتش دنيا نيست .
از رسول خدا (ص ) روايت شده كه هرگاه يك نفر را از دوزخ بيرون آورند و در تنور آتش دنيا بيفكنند خواب راحتى مى كند.
فرياد از آتشى كه تنور آتشين دنيوى نسبت به آن آسايشگاه است . آيات قرآن در بيان شدّت و سختى قهر خداوند بسيار است و خلاصه شخص گنه كار بايد سخت پشيمان و پريشان باشد و نالان و گريان بسوزد و بگدازد و تا پاك شدن خود را يقين نكند آرام و قرار نگيرد و آن يقين هم پيدا نمى شود مگر هنگام مرگ كه ملائكه رحمت او را بشارت دهند. و عجب آنجاست كه همان سوز و گداز و ناله و فريادش خاموش كننده آتشها و پاك كننده چركها و روشن كننده تاريكيهاى گناهانش مى شود به طوريكه حالش مانند پيش از گناهش مى شود چنانچه رسول اللّه (ص ) فرمود:
توبه كننده از گناه مثل كسى است كه اصلا گناه نكرده التّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ بلكه گاهى بهتر از پيش مى شود، يعنى در اثر ادامه آن سوزش دل و سعى در اصلاح حال چنان به پروردگارش نزديك مى شود كه محبوب او مى گردد انّ اللّه يحبّ التّوّابين
از اين جاست كه امام سجاد (ع ) مى فرمايد:خدايا توفيق توبه اى بده كه مرا به مقام محبّت تو رساند. و اوجب لى توبة توجب لى محبّتك و مرا به درجه توبه به سوى خودت برسان و در دعاى ابوحمزه ثمالى : و انقلمنى الى درجة التوبة اليك .
اثر توبه در از بين بردن گناه باعتبار كمى و زيادى ندامت است بايد در زياد شدن آن كوشيد و بهترين وسيله براى زيادتى آن تَدبُّر در آيات و احاديث و داستانهاى افرادى كه توبه كرده اند.
توئى رَبّ و پناه بى پناهان
منم آن بنده سرگرد حيران
به غفلت رفت عمر نازنينم
كنون با ضعف و با پيرى قرينم
زخواب غفلتم بيدار گشتم
ز اعمال نكوتخمى نكشتم
به لذّتهاى نفسم ره سپردم
زطاعات تو لذّتها نبردم
تن از بارگنه ويرانه گشته
دل از ترس گنه غمّى نه گشته
هدایت شده از حسبناالله
حسبناالله:
وقت اضافی برای خدا
⌛️⏰
لطفا تا آخرش بخونید :👇
چقدر خنده داره
که یک ساعت خلوت با #خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره!🏃⚽️
چقدر خنده داره
که صد هزارتومان کمک در راه #خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید
میریم کم به چشم میاد!☹️😣
چقدر خنده داره
که یک ساعت #عبادت_در_مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت
میگذره!📺😑
چقدر خنده داره
که وقتی میخوایم #عبادت_و_دعا کنیم هر چی فکر میکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما
وقتی که میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
♂
چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه⌚️⚽️ لذت میبریم و از هیجان تو
پوست خودمون نمیگنجیم اما وقتی مراسم #دعا_و_نیایش طولانیتر از حدش میشه شکایت
میکنیم و آزرده خاطر میشیم!🙁😏
چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از #قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان
دنیا آسونه!📚📖📖😕
چقدر خنده داره
که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف
نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!😵😥
چقدر خنده داره
که برای #عبادت و #کارهای_مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمیکنیم اما
بقیه برنامهها رو سعی میکنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
🕰🕰⏳😒
چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور میکنیم اما سخنان #قرآن رو به سختی باور میکنیم!☹️☹️📡😤😤
چقدر خنده داره
که همه مردم میخوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا #کاری_در_راه_خدا انجام بدند به
بهشت برن!😕😕
چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال میکنیم به سرعت آتشی که🔥😧
در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا میگیره
اما وقتی #سخن_و_پیام_الهی رو میشنویم دو برابر
در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر میکنیم!
😓😓
خنده داره
اینطور نیست؟☹️☹️
دارید میخندید؟😄
دارید فکر میکنید؟
این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از #خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.😍❤️
⁉️آیا این خنده دار نیست که وقتی میخواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلیها را از لیست خودپاک میکنید؟
👈 به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.😶
💢این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره.
🌹یا امیر المومنین علی علیه السلام🌹
هدایت شده از منتظر
💥 # منتظران_عشق 💥
یارب از رحمت خود لطف و عطایی بفرست
زین شب ظلم و ستم اذن رهایی بفرست
شب هجران دلم را تو به پایان برسان
این دل خسته ما بین و دوایی بفرست
دیگر از پرده درآور رخ آن یوسف ما
آخر آن وعده بر حق خدایی بفرست
برسان نصرت خود را بده بر ما مددی
بر صف جبهه حق برگ و نوایی بفرست
برسان نوبت آن صور دل انگیز ظهور
ده به جبریل امین اذن و ندایی بفرست
یارب آخر برسان منجی موعود جهان
خلق مظلوم جهان را تو رجایی بفرست
بده از برکت او خیر فراوان همه جا
با طلوع رخ او نور و ضیایی بفرست
با قدوم خوش او تازه کن این روح زمان
و به یمن قدمش صلح و صفایی بفرست
🌤اللهم عجل لولیک الفرج🌤
😔بحق زینب کبری س
هدایت شده از منتظر
منتظران عشق:
🌎آخرالزمان و بایستگی پایداری اخلاقی
🌓واقعیت این است که جامعه بشری از نظر اخلاقی و شیوع مفاسد و معاصی، هر روز بدتر و بدتر می شود و هیچ کس از ترکش های آخرالزمانی مصون و در امان نیست!! می شود گفت همه بشر بدون استثنا بشدت آلوده و غرق اند ؛ مگر کسانی که تقوا و ورع منتظرانه و مجاهدانه داشته باشند.
به عبارت روشن تر تنها راه نجات ما اخلاق و ورع مضاعف و چند صد برابری است. اگر کوتاهی و سستی کنیم ، قافیه را باخته ایم!! هر روز که دنیا و اهلش فاسدتر و پلیدتر می شوند و سبک و فرهنگ زندگی، شیطانی ضد اخلاقی می شود، ما باید عزم و اراده جدی برای تزکیه و جهاد اکبر داشته باشیم و در پاسداری و حراست از دین و ایمان و اخلاق، به هیچ چیز و هیچ کس توجه نکنیم جز راه روشن توحید و انتظار.
بارها گفته ام ما تنها چیزی که داریم عفت نفس و نجابت مان است که در این زمان بشدت مورد تخریب و تهدید قرار گرفته است و کمترین مسامحه و سهل انگاری و غفلت و آلودگی، مسیری برای ما در پی دارد که هیچ راه بازگشتی ندارد! حتی امکان توبه را از ما می گیرد... آخرالزمان، دوران تاریکی برای انسان شدن است!
نویسنده دکتر رحیم کارگر
🌤اللهم عجل لولیک الفرج🌤
↶
داستان داوود عليه السلام در قرآن
اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ
بر آنچه مى گويند، صبر كن و به ياد آور بنده ما داوود را كه نيرومند بود و بسيار به خدا رجوع داشت .
ما كوهها را با او مسخر كرديم كه نزد او مجتمع گردند و همه دمساز باشند.
داستان داوود عليه السلام
اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ
وَ الطيرَ محْشورَةً كلُّ لَّهُ أَوَّابٌ(
وَ شدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصلَ الخِْطابِ
وَ هَلْ أَتَاك نَبَؤُا الْخَصمِ إِذْ تَسوَّرُوا الْمِحْرَاب
إِذْ دَخَلُوا عَلى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُمْ قَالُوا لا تَخَف خَصمَانِ بَغَى بَعْضنَا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَ لا تُشطِط وَ اهْدِنَا إِلى سوَاءِ الصرَطِ(
إِنَّ هَذَا أَخِى لَهُ تِسعٌ وَ تِسعُونَ نَعْجَةً وَ لىَ نَعْجَةٌ وَحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَ عَزَّنى فى الخِْطابِ
قَالَ لَقَدْ ظلَمَك بِسؤَالِ نَعْجَتِك إِلى نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِّنَ الخُْلَطاءِ لَيَبْغِى بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ وَ ظنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّهُ فَاستَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعاً وَ أَنَاب
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِك وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسنَ مَئَابٍ
يَدَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَك خَلِيفَةً فى الاَرْضِ فَاحْكُم بَينَ النَّاسِ بِالحَْقِّ وَ لا تَتَّبِع الْهَوَى فَيُضِلَّك عَن سبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شدِيدُ بِمَا نَسوا يَوْمَ الحِْسابِ
وَ مَا خَلَقْنَا السمَاءَ وَ الاَرْض وَ مَا بَيْنهُمَا بَطِلاً ذَلِك ظنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ
أَمْ نجْعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ كالْمُفْسِدِينَ فى الاَرْضِ أَمْ نجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كالْفُجَّارِ
كِتَبٌ أَنزَلْنَهُ إِلَيْك مُبَرَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا ءَايَتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الاَلْبَبِ
بر آنچه مى گويند، صبر كن و به ياد آور بنده ما داوود را كه نيرومند بود و بسيار به خدا رجوع داشت .
ما كوهها را با او مسخر كرديم كه نزد او مجتمع گردند و همه دمساز باشند.
و نيز مرغان را مسخر كرديم كه نزد او مجتمع گردند و همه به سوى او رجوع مى كردند.
و ما پايه هاى ملك او را محكم كرديم و او را حكمت و فصل خصومت داديم .
آيا از داستان آن مردان متخاصم كه به بالاى ديوار محراب آمدند، خبر دارى ؟
وقتى كه بر داوود در آمدند، از ايشان بيمناك شد، گفتند: مترس ! ما دو متخاصم هستيم كه بعضى بر بعضى ستم كرده . تو بين ما بحق داورى كن و حكم خود جور مكن و ما را به سوى راه راست رهنمون شو.
اينك اين برادر من است كه نود و نه گوسفند دارد و من يك گوسفند دارم . او مى گويد اين يك گوسفندت را در تحت كفالت من قرار بده ، و در اين كلامش مرا مغلوب هم مى كند.
داوود گفت : او در اين سخنش كه گوسفند تو را به گوسفندان خود ملحق سازد، به تو ظلم كرده ، و بسيارى از شريكها هستند كه بعضى به بعضى ديگر ستم مى كنند، مگر كسانى كه ايمان دارند و عمل صالح مى كنند، كه اين دسته بسيار كم اند. داوود فهميد كه ما با اين صحنه او را بيازموديم ، پس طلب آمرزش كرد و به ركوع درآمد و توبه كرد.
ما هم اين خطاى او را بخشوديم و براستى او نزد ما تقرب و سرانجام نيكى دارد.
اى داوود، ما تو را جانشين خود در زمين كرديم ، پس بين مردم بحق داورى كن و به دنبال هواى نفس مرو، كه از راه خدا به بيراهه مى كشد و معلوم است كسانى كه از راه خدا به بيراهه مى روند، عذابى سخت دارند به جرم اينكه روز حساب را از ياد بردند.
و پنداشتند كه ما آسمان و زمين را بباطل آفريديم و حال آنكه چنين نبود و اين پندار كسانى است كه كفر ورزيدند. پس واى بر كافران از آتش !
و يا پنداشتند كه ما با آنهايى كه ايمان آورده و عمل صالح كردند و آنهايى كه در زمين فساد انگيختند، يكسان معامله مى كنيم و يا متقين را مانند فجار قرار مى دهيم .
اين كتابى است كه ما به سوى تو نازلش كرديم تا در آيات آن تدبر كنند و در نتيجه خردمندان متذكر شوند.
(از سوره مباركه ص )
خداى سبحان در چند مورد او را از انبيا شمرده و بر او و بر همه انبيا ثنا گفته ، و نام او را بخصوص ذكر كرده و فرموده : ((و آتينا داود زبورا)) (ما به داوود زبور داديم ) و نيز فرموده : ((به او فضيلت و علم داديم )) و نيز فرموده : ((به او حكمت و فصل الخطاب داديم ، و او را خليفه در زمين كرديم )) و او را به اوصاف ((اواب )) و ((دارنده زلفا و قرب در پيشگاه الهى )) و ((دار
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
نده حسن مآب ستوده )).
داستان داوود (ع ) در روايات
در الدرالمنثور به طريقى از انس و از مجاهد و سدى و به چند طريق ديگر از ابن عباس ، داستان مراجعه كردن دو طايفه متخاصم به داوود (عليه السلام ) را با اختلافى كه در آن روايات هست نقل كرده است . و نظير آن را قمى در تفسير خود آورده . و نيز در عرائس و كتبى ديگر نقل شده ، و صاحب مجمع البيان آن را خلاصه كرده كه اينك از نظر خواننده مى گذرد:
داوود (عليه السلام ) بسيار نماز مى خواند، روزى عرضه داشت : بار الها ابراهيم را بر من برترى دادى و او را خليل خود كردى ، موسى را برترى دادى و او را كليم خود ساختى . خداى تعالى وحى فرستاد كه اى داوود ما آنان را امتحان كرديم ، به امتحاناتى كه تاكنون از تو چنان امتحانى نكرده ايم ، اگر تو هم بخواهى امتيازى كسب كنى بايد به تحمل امتحان تن در دهى . عرضه داشت : مرا هم امتحان كن .
پس روزى در حينى كه در محرابش قرار داشت ، كبوترى به محرابش افتاد، داوود خواست آن را بگيرد، كبوتر پرواز كرد و بر دريچه محراب نشست . داوود بدانجا رفت تا آن را بگيرد. ناگهان از آنجا نگاهش به همسر ((اوريا)) فرزند ((حيان )) افتاد كه مشغول غسل بود. داوود عاشق او شد، و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور اوريا را به بعضى از جنگها روانه كرد، و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش تابوت باشى (و تابوت عبارت است از آن صندوقى كه سكينت در آن بوده ). اوريا به دستور داوود عمل كرد و كشته شد.
بعد از آنكه عده آن زن سرآمد، داوود با وى ازدواج كرد، و از او داراى فرزندى به نام سليمان شد. روزى در بينى كه او در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند، داوود وحشت كرد. گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستيم كه يكى به ديگرى ستم كرده - تا آنجا كه مى فرمايد - و ايشان اندكند.
پس يكى از آن دو به ديگرى نگاه كرد و خنديد، داوود فهميد كه اين دو متخاصم دو فرشته اند كه خدا آنان را نزد وى روانه كرده ، تا به صورت دو متخاصم مخاصمه راه بيندازند و او را به خطاى خود متوجه سازند پس داوود (عليه السلام ) توبه كرد و آن قدر گريست كه از اشك چشم او گندمى آب خورد و روييد.
آنگاه صاحب مجمع البيان مى گويد - و چه خوب هم مى گويد - داستان عاشق شدن داوود سخنى است كه هيچ ترديدى در فساد و بطلان آن نيست ، براى اينكه اين نه تنها با عصمت انبيا سازش ندارد، بلكه حتى با عدالت نيز منافات دارد، چطور ممكن است انبيا كه امينان خدا بر وحى او و سفرايى هستند بين او و بندگانش ، متصف به صفتى باشند كه اگر يك انسان معمولى متصف بدان باشد، ديگر شهادتش پذيرفته نمى شود و حالتى داشته باشند كه به خاطر آن حالت ، مردم از شنيدن سخنان ايشان و پذيرفتن آن متنفر باشند؟!.
مؤ لف : اين داستان كه در روايات مذكور آمده از تورات گرفته شده ، چيزى كه هست نقل تورات از اين هم شنيعتر و رسواتر است ، معلوم مى شود آنهايى كه داستان مزبور را در روايات اسلامى داخل كرده اند، تا اندازهاى نقل تورات را - كه هم اكنون خواهيد ديد - تعديل كرده اند.
داستان داود (ع ) در نگاه امام رضا و امام صدق (ع )
و در كتاب عيون است كه - در باب مجلس رضا (عليه السلام ) نزد ماءمون و مباحثه اش با ارباب ملل و مقالات - امام رضا (عليه السلام ) به ابن جهم فرمود: بگو ببينم پدران شما درباره داوود چه گفته اند؟
ابن جهم عرضه داشت : مى گويند او در محرابش مشغول نماز بود كه ابليس به صورت مرغى در برابرش ممثل شد، مرغى كه زيباتر از آن تصور نداشت . پس داوود نماز خود را شكست و برخاست تا آن مرغ را بگيرد. مرغ پريد و داوود آن را دنبال كرد، مرغ بالاى بام رفت ، داوود هم به دنبالش به بام رفت ، مرغ به داخل خانه اوريا فرزند حيان شد، داوود به دنبالش رفت ، و ناگهان زنى زيبا ديد كه مشغول آب تنى است .
داوود عاشق زن شد، و اتفاقا همسر او يعنى اوريا را قبلا به ماءموريت جنگى روانه كرده بود، پس به امير لشكر خود نوشت كه اوريا را پيشاپيش تابوت قرار بده ، و او هم چنين كرد، اما به جاى اينكه كشته شود، بر مشركين غلبه كرد. و داوود از شنيدن قصه ناراحت شد، دوباره به امير لشكرش نوشت او را همچنان جلو تابوت قرار بده ! امير چنان كرد و اوريا كشته شد، و داوود با همسر وى ازدواج كرد.
راوى مى گويد: حضرت رضا (عليه السلام ) دست به پيشانى خود زد و فرمود: ((انا لله و انا اليه راجعون )) آيا به يكى از انبياى خدا نسبت مى دهيد كه نماز را سبك شمرده و آن را شكست ، و به دنبال مرغ به خانه مردم درآمده ، و به زن مردم نگاه كرده و عاشق شده ، و شوهر او را متعمدا كشته است ؟
ابن جهم پرسيد: يا بن رسول اللّه پس گناه داوود در داستان دو متخاصم چه بود؟
فرمود: واى بر تو خطاى داوود از اين قرار بود كه او در دل خود گمان كرد كه خدا هيچ خلقى داناتر از او نيافريده ، خداى تعالى (براى تربيت او، و دور نگه داشتن او از عجب ) دو فرشته نزد وى فرستاد تا از ديوار محر