eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
19.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان داوود عليه السلام در قرآن اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ بر آنچه مى گويند، صبر كن و به ياد آور بنده ما داوود را كه نيرومند بود و بسيار به خدا رجوع داشت . ما كوهها را با او مسخر كرديم كه نزد او مجتمع گردند و همه دمساز باشند. داستان داوود عليه السلام اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ وَ الطيرَ محْشورَةً كلُّ لَّهُ أَوَّابٌ( وَ شدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصلَ الخِْطابِ وَ هَلْ أَتَاك نَبَؤُا الْخَصمِ إِذْ تَسوَّرُوا الْمِحْرَاب إِذْ دَخَلُوا عَلى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُمْ قَالُوا لا تَخَف خَصمَانِ بَغَى بَعْضنَا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَ لا تُشطِط وَ اهْدِنَا إِلى سوَاءِ الصرَطِ( إِنَّ هَذَا أَخِى لَهُ تِسعٌ وَ تِسعُونَ نَعْجَةً وَ لىَ نَعْجَةٌ وَحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَ عَزَّنى فى الخِْطابِ قَالَ لَقَدْ ظلَمَك بِسؤَالِ نَعْجَتِك إِلى نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِّنَ الخُْلَطاءِ لَيَبْغِى بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ وَ ظنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّهُ فَاستَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعاً وَ أَنَاب فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِك وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسنَ مَئَابٍ يَدَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَك خَلِيفَةً فى الاَرْضِ فَاحْكُم بَينَ النَّاسِ بِالحَْقِّ وَ لا تَتَّبِع الْهَوَى فَيُضِلَّك عَن سبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شدِيدُ بِمَا نَسوا يَوْمَ الحِْسابِ وَ مَا خَلَقْنَا السمَاءَ وَ الاَرْض وَ مَا بَيْنهُمَا بَطِلاً ذَلِك ظنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ أَمْ نجْعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ كالْمُفْسِدِينَ فى الاَرْضِ أَمْ نجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كالْفُجَّارِ كِتَبٌ أَنزَلْنَهُ إِلَيْك مُبَرَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا ءَايَتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الاَلْبَبِ بر آنچه مى گويند، صبر كن و به ياد آور بنده ما داوود را كه نيرومند بود و بسيار به خدا رجوع داشت . ما كوهها را با او مسخر كرديم كه نزد او مجتمع گردند و همه دمساز باشند. و نيز مرغان را مسخر كرديم كه نزد او مجتمع گردند و همه به سوى او رجوع مى كردند. و ما پايه هاى ملك او را محكم كرديم و او را حكمت و فصل خصومت داديم . آيا از داستان آن مردان متخاصم كه به بالاى ديوار محراب آمدند، خبر دارى ؟ وقتى كه بر داوود در آمدند، از ايشان بيمناك شد، گفتند: مترس ! ما دو متخاصم هستيم كه بعضى بر بعضى ستم كرده . تو بين ما بحق داورى كن و حكم خود جور مكن و ما را به سوى راه راست رهنمون شو. اينك اين برادر من است كه نود و نه گوسفند دارد و من يك گوسفند دارم . او مى گويد اين يك گوسفندت را در تحت كفالت من قرار بده ، و در اين كلامش مرا مغلوب هم مى كند. داوود گفت : او در اين سخنش كه گوسفند تو را به گوسفندان خود ملحق سازد، به تو ظلم كرده ، و بسيارى از شريكها هستند كه بعضى به بعضى ديگر ستم مى كنند، مگر كسانى كه ايمان دارند و عمل صالح مى كنند، كه اين دسته بسيار كم اند. داوود فهميد كه ما با اين صحنه او را بيازموديم ، پس طلب آمرزش كرد و به ركوع درآمد و توبه كرد. ما هم اين خطاى او را بخشوديم و براستى او نزد ما تقرب و سرانجام نيكى دارد. اى داوود، ما تو را جانشين خود در زمين كرديم ، پس بين مردم بحق داورى كن و به دنبال هواى نفس مرو، كه از راه خدا به بيراهه مى كشد و معلوم است كسانى كه از راه خدا به بيراهه مى روند، عذابى سخت دارند به جرم اينكه روز حساب را از ياد بردند. و پنداشتند كه ما آسمان و زمين را بباطل آفريديم و حال آنكه چنين نبود و اين پندار كسانى است كه كفر ورزيدند. پس واى بر كافران از آتش ! و يا پنداشتند كه ما با آنهايى كه ايمان آورده و عمل صالح كردند و آنهايى كه در زمين فساد انگيختند، يكسان معامله مى كنيم و يا متقين را مانند فجار قرار مى دهيم . اين كتابى است كه ما به سوى تو نازلش كرديم تا در آيات آن تدبر كنند و در نتيجه خردمندان متذكر شوند. (از سوره مباركه ص ) خداى سبحان در چند مورد او را از انبيا شمرده و بر او و بر همه انبيا ثنا گفته ، و نام او را بخصوص ذكر كرده و فرموده : ((و آتينا داود زبورا)) (ما به داوود زبور داديم ) و نيز فرموده : ((به او فضيلت و علم داديم )) و نيز فرموده : ((به او حكمت و فصل الخطاب داديم ، و او را خليفه در زمين كرديم )) و او را به اوصاف ((اواب )) و ((دارنده زلفا و قرب در پيشگاه الهى )) و ((دار
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
نده حسن مآب ستوده )). داستان داوود (ع ) در روايات در الدرالمنثور به طريقى از انس و از مجاهد و سدى و به چند طريق ديگر از ابن عباس ، داستان مراجعه كردن دو طايفه متخاصم به داوود (عليه السلام ) را با اختلافى كه در آن روايات هست نقل كرده است . و نظير آن را قمى در تفسير خود آورده . و نيز در عرائس و كتبى ديگر نقل شده ، و صاحب مجمع البيان آن را خلاصه كرده كه اينك از نظر خواننده مى گذرد: داوود (عليه السلام ) بسيار نماز مى خواند، روزى عرضه داشت : بار الها ابراهيم را بر من برترى دادى و او را خليل خود كردى ، موسى را برترى دادى و او را كليم خود ساختى . خداى تعالى وحى فرستاد كه اى داوود ما آنان را امتحان كرديم ، به امتحاناتى كه تاكنون از تو چنان امتحانى نكرده ايم ، اگر تو هم بخواهى امتيازى كسب كنى بايد به تحمل امتحان تن در دهى . عرضه داشت : مرا هم امتحان كن . پس روزى در حينى كه در محرابش قرار داشت ، كبوترى به محرابش افتاد، داوود خواست آن را بگيرد، كبوتر پرواز كرد و بر دريچه محراب نشست . داوود بدانجا رفت تا آن را بگيرد. ناگهان از آنجا نگاهش به همسر ((اوريا)) فرزند ((حيان )) افتاد كه مشغول غسل بود. داوود عاشق او شد، و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور اوريا را به بعضى از جنگها روانه كرد، و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش تابوت باشى (و تابوت عبارت است از آن صندوقى كه سكينت در آن بوده ). اوريا به دستور داوود عمل كرد و كشته شد. بعد از آنكه عده آن زن سرآمد، داوود با وى ازدواج كرد، و از او داراى فرزندى به نام سليمان شد. روزى در بينى كه او در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند، داوود وحشت كرد. گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستيم كه يكى به ديگرى ستم كرده - تا آنجا كه مى فرمايد - و ايشان اندكند. پس يكى از آن دو به ديگرى نگاه كرد و خنديد، داوود فهميد كه اين دو متخاصم دو فرشته اند كه خدا آنان را نزد وى روانه كرده ، تا به صورت دو متخاصم مخاصمه راه بيندازند و او را به خطاى خود متوجه سازند پس داوود (عليه السلام ) توبه كرد و آن قدر گريست كه از اشك چشم او گندمى آب خورد و روييد. آنگاه صاحب مجمع البيان مى گويد - و چه خوب هم مى گويد - داستان عاشق شدن داوود سخنى است كه هيچ ترديدى در فساد و بطلان آن نيست ، براى اينكه اين نه تنها با عصمت انبيا سازش ندارد، بلكه حتى با عدالت نيز منافات دارد، چطور ممكن است انبيا كه امينان خدا بر وحى او و سفرايى هستند بين او و بندگانش ، متصف به صفتى باشند كه اگر يك انسان معمولى متصف بدان باشد، ديگر شهادتش پذيرفته نمى شود و حالتى داشته باشند كه به خاطر آن حالت ، مردم از شنيدن سخنان ايشان و پذيرفتن آن متنفر باشند؟!. مؤ لف : اين داستان كه در روايات مذكور آمده از تورات گرفته شده ، چيزى كه هست نقل تورات از اين هم شنيعتر و رسواتر است ، معلوم مى شود آنهايى كه داستان مزبور را در روايات اسلامى داخل كرده اند، تا اندازهاى نقل تورات را - كه هم اكنون خواهيد ديد - تعديل كرده اند. داستان داود (ع ) در نگاه امام رضا و امام صدق (ع ) و در كتاب عيون است كه - در باب مجلس رضا (عليه السلام ) نزد ماءمون و مباحثه اش با ارباب ملل و مقالات - امام رضا (عليه السلام ) به ابن جهم فرمود: بگو ببينم پدران شما درباره داوود چه گفته اند؟ ابن جهم عرضه داشت : مى گويند او در محرابش مشغول نماز بود كه ابليس به صورت مرغى در برابرش ممثل شد، مرغى كه زيباتر از آن تصور نداشت . پس داوود نماز خود را شكست و برخاست تا آن مرغ را بگيرد. مرغ پريد و داوود آن را دنبال كرد، مرغ بالاى بام رفت ، داوود هم به دنبالش به بام رفت ، مرغ به داخل خانه اوريا فرزند حيان شد، داوود به دنبالش رفت ، و ناگهان زنى زيبا ديد كه مشغول آب تنى است . داوود عاشق زن شد، و اتفاقا همسر او يعنى اوريا را قبلا به ماءموريت جنگى روانه كرده بود، پس به امير لشكر خود نوشت كه اوريا را پيشاپيش تابوت قرار بده ، و او هم چنين كرد، اما به جاى اينكه كشته شود، بر مشركين غلبه كرد. و داوود از شنيدن قصه ناراحت شد، دوباره به امير لشكرش نوشت او را همچنان جلو تابوت قرار بده ! امير چنان كرد و اوريا كشته شد، و داوود با همسر وى ازدواج كرد. راوى مى گويد: حضرت رضا (عليه السلام ) دست به پيشانى خود زد و فرمود: ((انا لله و انا اليه راجعون )) آيا به يكى از انبياى خدا نسبت مى دهيد كه نماز را سبك شمرده و آن را شكست ، و به دنبال مرغ به خانه مردم درآمده ، و به زن مردم نگاه كرده و عاشق شده ، و شوهر او را متعمدا كشته است ؟ ابن جهم پرسيد: يا بن رسول اللّه پس گناه داوود در داستان دو متخاصم چه بود؟ فرمود: واى بر تو خطاى داوود از اين قرار بود كه او در دل خود گمان كرد كه خدا هيچ خلقى داناتر از او نيافريده ، خداى تعالى (براى تربيت او، و دور نگه داشتن او از عجب ) دو فرشته نزد وى فرستاد تا از ديوار محر
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
ابش بالا روند، يكى گفت ما دو خصم هستيم ، كه يكى به ديگرى ستم كرده ، تو بين ما به حق داورى كن و از راه حق منحرف مشو، و ما را به راه عدل رهنمون شو. اين آقا برادر من نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم ، به من مى گويد اين يك ميش خودت را در اختيار من بگذار و اين سخن را طورى مى گويد كه مرا زبون مى كند، داوود بدون اينكه از طرف مقابل بپرسد: تو چه مى گويى ؟ و يا از مدعى مطالبه شاهد كند در قضاوت عجله كرد و عليه آن طرف و به نفع صاحب يك ميش حكم كرد، و گفت : او كه از تو مى خواهد يك ميشت را هم در اختيارش بگذارى به تو ظلم كرده . خطاى داوود در همين بوده كه از رسم داورى تجاوز كرده ، نه آنكه شما مى گوييد، مگر نشنيدهاى كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: ((يا داود انا جعلناك خليفة فى الاءرض فاحكم بين الناس بالحق ....)) ابن جهم عرضه داشت : يا بن رسول اللّه پس داستان داوود با اوريا چه بوده ؟ حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود: در عصر داوود حكم چنين بود كه اگر زنى شوهرش مى مرد و يا كشته مى شد، ديگر حق نداشت شوهرى ديگر اختيار كند، و اولين كسى كه خدا اين حكم را برايش برداشت و به او اجازه داد تا با زن شوهر مرده ازدواج كند، داوود (عليه السلام ) بود كه با همسر اوريا بعد از كشته شدن او و گذشتن عده ازدواج كرد، و اين بر مردم آن روز گران آمد. و در امالى صدوق به سند خود از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه به علقمه فرمود: انسان نمى تواند رضايت همه مردم را به دست آورد و نيز نميتواند زبان آنان را كنترل كند همين مردم بودند كه به داوود (عليه السلام ) نسبت دادند كه : مرغى را دنبال كرد تا جايى كه نگاهش به همسر اوريا افتاد و عاشق او شد و براى رسيدن به آن زن ، اوريا را به جنگ فرستاد، آن هم در پيشاپيش تابوت قرارش داد تا كشته شود، و او بتواند با همسر وى ازدواج كند. منبع : پایگاه اطلاع رسانی حکومت جهانی امام مهدی
🌼السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی هر چند که دیر یادمان افتاده ست اینکه تو نیامدی دلیلش ساده ست ما تا سر کوچه آب و جارو کردیم گفتیم بیا جهان ما آماده ست !!!😔 اللهم عجِّل لولیڪ الفرج الساعة🌹 الـتـ دعا ـماس...🌺
هدایت شده از زهراسادات
اگر نماز نخوانم چطور میشود❓ 🔴🔷 حضرت فاطمه علیه السلام فرمود: ✍ از پدرم رسول خدا (ص) درباره ی مردان و زنانی که به نمازشان اهمیت نمیدهند و سبک میشمارند سوال کردم که جزای آنها چیست؟ 🔴🔷 پیامبر اکرم (ص) فرمود: ✍ خداوند آنها را به ۱۵ بلا گرفتاری میکند: 👈 شش عذاب در دنیا: ۱و۲. برکت را از عمر و رزق و روزی او میگیرد؛ ۳. سیمای (نیک) صالحین را از چهره اش محو میکند؛ ۴. هر کاری بکند، بدون پاداش خواهد بود؛ ۵. دعایش مستجاب نخواهد شد؛ ۶. برای وی بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود. 👈 سه عذاب هنگام مرگ: ۷.خوار و ذلیل میمیرد؛ ۸و۹. گرسنه و تشنه جان خواهد داد، به طوریکه اگر از همه ی نهرهای دنیا به او آب داده شود، تشنگی او برطرف نخواهد شد؛ 👈 سه عذاب در قبر: ۱۰. خداوند فرشته ای را برمیگزیند تا آسایش او را در قبر سلب نماید؛ ۱۱. قبرش را تنگ گرداند؛ ۱۲.قبرش تاریک خواهد بود؛ 👈 سه عذاب در قیامت: ۱۳. ملکی او را به سوی موقف حساب می کشاند، در حالیکه مردم او را مینگرند؛ ۱۴. حسابرسی او در قیامت سخت خواهد بود؛ ۱۵. خداوند با نظر رحمت به او نمی نگرد، و او را از گناه پاک نمی کند و برای او عذاب دردناک است. 📚 مستدرک الوسائل، ج۳، ص۲۳
🔴 ❄️با آنکه آیات و روایات زیادی بر دایم الوضو بودن تأکید دارند، با این حال وضو گرفتن برای بسیاری از ما سخت است! 💥 گویا نمی دانیم چه خیر کثیری را از دست می دهیم: 1⃣◀️ رزق و روزیت فراوان می گردد 🔶از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید، هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد… 2⃣◀️ خشک نکردن آب وضو حسنه دارد 🔶امام صادق (علیه السلام) فرمودند : کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته مى شود و کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود… 3⃣◀️ عمرت زیاد می شود 🔶رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید…. 4⃣◀️خواب با وضو، عبادت است 🔶سول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند 🔹و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود…. 5⃣◀️مرگ با وضو، شهادت است 🔶رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود… 6⃣◀️در قیامت نورانی می شوی 🔶پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند 📙منابع: مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج۱ ص۳۵۶ بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۲، باب۵ بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۳، باب۵ وسایل الشیعه: ج۱، ص ۲۹۷ ثواب الاعمال، شیخ صدوق
🔸 " حدیــــث روز " ... 💢امام علي عليه السّلام فرمودند: 🌼مَن عَمِلَ بِالحَقِّ مالَ إلَيهِ الخَلقُ ؛ 🔹هر كه به حق عمل كند ، مردم به او روی مى آورند. 📗غرر الحكم و درر الكلم، حديث۸۶۴۶
💠پرهیز از کار امروز را به فردا افکندن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر غفاری می فرماید : ای ابوذر! از آن بپرهیز که خیالات و آرزوها سبب شود که کار امروز به فردا بیفکنی، زیرا تو متعلق به امروز و مالِ امروز هستی نه مالِ روزهای نیامده. در آنجا که کار مفید و لازم و خداپسندی می‌خواهی انجام دهی تأخیر و دفع الوقت را روا مدار. ای ابوذر! به عمرت بیشتر بخل بورز تا به مالت. 📚( مرتضی مطهری، حکمتها و اندرزها ، ج1 ،ص62)
💠موزه های تماشایی این موزه ها چرا اینقدر تماشایی اند و از دور و نزدیک به نظاره و تماشای آن ها می روند؟ چون اشیاء قیمتی را با خود دارند. سینۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم موزه بود ، و تنها چیز های با ارزش در آنجا ثبت و ضبط می شد ، حتی اگر خلاف و خطایی از کسی می دید ، سعی می کرد برای خود یک عذر و بهانه ای درست کند و یک نکتۀ مثبتی از آن برای خود بتراشد و آنگاه آن را در سینۀ خود جای دهد. بر خلاف ما ها که سینه هامان خرابه است ، و حتی خوبی ها هم به بدی تفسیر کرده و مثبت ها را هم منفی نموده و آنگاه به ذهن و خاطر خود می سپاریم. 📚کتاب سلوک باران – حجت الاسلام محمد رضا رنجبر
💠اطاعت در معصیت خدا ممنوع!! قال علی [عليه السلام] لَا طَاعَةَ لِمَخْلُووقٍ فِى مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ ( الشافی ص 828) حق نداریم از هیچ مخلوقی اطاعت کنیم که آن اطاعت از مخلوق ، معصیتِ خالق باشد. آن مخلوق ، هر کس می خواهد باشد. حسن کار در اطاعت اولیای الهی و پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السلام این است که انسان خاطرش جمع است که اینها معصومند، حرفی که آنها می زنند ، امری که می کنند ، بلا شک در آن معصیت خالق نیست، بلکه عینِ اطاعت خالق است. اما در غیر معصومین ، این معنا وجود ندارد؛ چه آن کسی که اطاعت آن را می کنیم آدم فاسق و ظالمی باشد یا آن شخص عادل و مومن باشد لکن اگر به آنچه که ما را به آن امر می کند معصیت خدا باشد حق نداریم از آن اطاعت کنیم. 📚 شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... امام خامنه ای (مدظله العالی) [ 1/ 12/ 91 ]
💠تقاضاى فرزند به جاى قيمت روغن حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمايد: امام حسن مجتبى عليه السلام از مدينه با پاى پياده ، عازم مكّه معظّمه گرديد؛ و چون با پاى برهنه راه را مى پيمود، پاهايش آسيب ديده و متورّم شد، به طورى كه در مسير راه به سختى قدم برمى داشت ، به حضرت پيشنهاد داده شد كه چنانچه سوار شوى ناراحتى پاهايت برطرف خواهد شد. حضرت فرمود: خير، من قصد كرده ام كه پياده بروم ؛ و سپس افزود: همين كه به اوّلين منزل برسيم ، مردى سياه پوست وارد خواهد شد و او روغنى همراه خود دارد كه براى ورم و ناراحتى پا مفيد و درمان كننده است ؛ پس هنگام دريافت روغن هر قيمتى را كه گفت قبول كنيد. بعضى از همراهان حضرت گفتند: ياابن رسول اللّه ! در اين نزديكى منزلى نيست كه كسى بيايد و روغن بفروشد؟! امام عليه السلام فرمود: چرا، منزل نزديك است و روغن فروش نيز خواهد آمد. و چون مقدار مسافتى كوتاه به راه خود ادامه دادند، به منزلى رسيدند؛ حضرت فرمود: در همين منزل استراحت مى كنيم . در همين بين ، مردى سياه پوست وارد آن منزل شد، همراهان حضرت از او تقاضاى روغن براى ناراحتى پا كردند؟ آن مرد گفت : روغن براى چه كسى مى خواهيد؟ پاسخ دادند: براى امام حسن مجتبى فرزند اميرالمؤ منين علىّعليهماالسلام مى خواهيم . مرد سياه پوست گفت : من بايد خدمت آن حضرت شرفياب شوم و خودم روغن را تحويل ايشان دهم . روغن فروش بر حضرت وارد شد، سلام كرد و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! من غلام شما هستم ، اين روغن در اختيار شما باشد و من در ازاى آن چيزى نمى خواهم ، جز آن كه تقاضامندم از خداوند متعال بخواهيد تا فرزندى پسر، دوستدار شما اهل بيت رسالت ؛ و نيكوكار به من عطا گرداند؟ امام مجتبى عليه السلام روغن را گرفت و به او فرمود: به خانه ات بازگرد؛ مطمئن باش كه خداوند فرزند پسرى به تو عطا خواهد نمود؛ و سپس پاهاى مبارك خود را با آن روغن ماساژ داد و ناراحتى ورم آن كاملاً خوب و برطرف گرديد. امّا مرد سياه پوست ؛ چون به منزل آمد، ديد همسرش نوزادى پسر، صحيح و سالم وضع حمل كرده است ، پس بسيار خوشحال شد و به سمت امام حسن مجتبى عليه السلام بازگشت ؛ و چون به آن حضرت ملحق شد تشكّر و قدردانى كرد.(1) 📚1-مدينة المعاجز: ج 3، ص 246، ح 868، بحار الا نوار: ج 4، ص 324، ح 3، به نقل از خرايج و جرايح مرحوم راوندی
💠خداشناسى در كشاورزى انسان به خوبى مىتواند از طريق درختكارى و باغبانى و كشاورزى علم و قدرت خداوند متعال را بشناسد، زيرا: 1. اوست كه بادها را مىفرستد و ابر را ايجاد مىكند. 2. اوست كه بهوسيله باران زمين مرده را زنده مىكند؛ (وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَاباً فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذلِكَ النُّشُورُ). «1» 3. اوست كه بهوسيله نزول باران ميوهها را از دل زمين خارج مىكند؛ (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ). «2» 4. اوست كه ميوههاى رنگارنگ مىآفريند؛ (مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا). «3» 5. اوست كه بهوسيله آب باران زراعت و زيتون و خرما و انگور را براى شما مىروياند؛ (يُنبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنَابَ وَ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ). «4» 6. اوست كه زارع حقيقى است، نه انسان؛ (ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ). «5» 7. اوست كه آب را به سرزمين خشك مىفرستد؛ (أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ). «6» 8. اوست كه خورشيد را وسيله زنده شدن طبيعت قرار مىدهد؛ (سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ). «7» 9. اوست كه زمين را براى شما رام قرار داد تا كشاورزى كنيد؛ (جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا). «8» 10. اوست كه زمين را بهوسيله درختان مزين و زيبا قرار داد؛ (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا). «9» در برابر اينهمه لطف، اولًا استفاده بكنيد و طغيان نكنيد؛ (كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ لَا تَطْغَوْا فِيهِ) «10» ، ثانياً استفاده كنيد و اسراف نكنيد، ثالثاً حق محرومان را نيز بدهيد؛ (وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَ لَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَايُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ). «11» 📚منابع : (1). فاطر 9 (2). ابراهيم 32 (3). فاطر 27 (4). نحل 11 (5). واقعه 64 (6). سجده 27 (7). ابراهيم 33 (8). ملك 15 (9). كهف 7 (10). طه 81 (11). انعام 141
📡 💠 فروش زمین و مغاره ارثی برای حج واجب 💠 *⃣ *⃣ __________________ ❓ سوال: خانمی که مغازه و زمینی را به ارث برده و به دلیل خساست همسرش، با اجاره مغازه، گذران زندگی می کند، آیا برای انجام حج، مستطیع بوده و باید آن ها را بفروشد؟ ❇️‌ پاسخ: ⬇️⬇️ ◀️ آیت الله خامنه ای: اگر با فروش زمین و مغازه به مشقت و حرج نمی افتد، و هزینه رفتن و برگشتن و همچنین ضروریات زندگی و ساير شرائط حج را داشته باشد، واجب است به حج برود؛ و در غير اين صورت واجب نیست. [1] ◀️ آیت الله مکارم: هرگاه زن مالي داشته باشد و يا با اشتغال در مؤسسه اي هزينه حجش را به دست آورد، و مخارج روزانه اش نيز تأمين باشد، واجب الحج است. اما اگر با رفتن به حج، شوهرش براي مخارج زندگي به زحمت بيفتد، در صورتي مستطيع است که به زحمت افتادن شوهر موجب مشکلاتي براي زن نباشد. [2] ◀️ آیت الله سیستانی: واجب نيست. [3] ◀️ آیت الله فاضل: اگر با فروش اموال ارث، هزینه رفت و برگشت حج برای خانم تامین شود و مخارج ضروری اش را شوهرش پرداخت می کند، بر خانم رفتن به حج واجب می شود و اگر به مقدار هزینه رفت و برگشت حج نباشد، رفتن به حج واجب نمی‌شود. اگر به مغازه برای تامین مخارج ضروری که شوهر نمی ‌دهد نیاز دارد فروش مغازه واجب نیست و اگر زمین روستا نیز به مقدار هزینه حج ارزش نداشته باشد، رفتن به حج برخانم واجب نیست. [4] ____________________ ⬅️ پی نوشت: ⬇️⬇️ [1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: waLXAfJjDQ. [2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9606140091. [3]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله سیستانی، کد استفتا: 655468. [4]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی، کد رهگیری: 9611533.
📌 🔹روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند.. 🔸که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد... 🔹با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...! 🔸به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد. ایشان پرسیدند: 🔹چه کار می کردی؟ .... گفت: هیچ. 🔸فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟ 🔹گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)! 🔸آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟ گفت: نه! 🔹آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...! 🔸گفت: نه آقا اشتباه دیدید! 🔹سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟ 🔺گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین! 🔸این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت... 🔹تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود: 🔺من یاغی نیستم 🔅 خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!... فقط اومدیم بگیم که: 🔺خدایا ما یاغی نیستیم.... بنده ایم.... 🔺اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده..... 🔺لطفا همین جمله را از ما قبول کن. ✅
🌏🌕تقویم نجومی شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۸ فروردین ۱۳۹۷ میلادی: Tuesday - 17 April 2018 قمری: الثلاثاء، 30 رجب 1439 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹مرگ ابوحنیفه،‌ 150ه-ق 🔹مرگ شافعی،‌ 204ه-ق 🔹غزوه نخلة 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️4 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام ▪️5 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام ▪️11 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان(عج) 🔗 تقویم نجومی شیعه 🌓 این سه شنبه در واقع است. ✅ این روز ، روز مبارکی برای امور زیر است: 🔘 ازدواج 🔘 خرید جواهرات 🔘 شروع به ساخت وساز 🔘 و اکثر امور ❤️🚫 سه شنبه شب (سه شنبه که شب شد) مباشرت ، خوب نیست و کراهت دارد. ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در سی ام ماه قمری ، موجب ایمن شدن از بلاها میگردد. 🔴 یا در این روز ، رأس طبابت است . برای افراد دموی ، بلغمی و سوداوی مناسب تر است. ⚪️ این سه شنبه برای (رفع موهای بدن با نوره) مناسب است. 👈 بطور کلی فقط نیمه دوم ماه (۱۵ روز دوم) چون جرم ماه در حال کوچک شدن است برای نوره کشیدن مناسب است. 👈اما از فواید نوره: نوره کشیدن آب پشت را زیاد، بدن راقوی و بدن را فربه میکند. و روایتی از رسول است که هر کس بیشتر از یک ماه نوره را ترک کند نمازش مقبول نیست. (حلیة المتقین) 🔵 سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و از این کار پرهیز شود. 👕 سه شنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. ( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.) ✴️️ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون شاد🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔حلیة المتقین
‌ ‌ 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ‌ (ع)✨ ☘گام اول: 🔸دنیا دو روز است...یک روز با تو و روز دیگر علیه تو 🔸روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو... 🔸زیرا هر دو پایان پذیرند ... ☘گام دوم: 🔸بگذارید و بگذرید ..... ببینید و دل نبندید . 🔸چشم بیاندازید و دل نبازید.... که دیر یا 🔸زود ...... باید گذاشت و گذشت... ☘گام سوم: 🔸اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت 🔸 قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان‌‌‌‌‌‌ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
هدایت شده از یاس
مرحوم كلينى به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمايد: روزى سه نفر زن حضور پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند. اوّلين نفر از ايشان اظهار داشت : يا رسول اللّه ! شوهر من گوشت نمى خورد، ديگرى گفت : شوهرم بوى خوش عطر استفاده نمى كند، سوّمى عرض كرد: يا رسول اللّه ! شوهرم با من نزديكى نمى كند. حضرت رسول از شنيدن چنين سخنانى ناراحت شد و به سمت مسجد حركت نمود، پس از وارد شدن به مسجد در جمع اءصحاب ، بالاى منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى چنين فرمود: چه شده است ! شنيده ام كه بعضى از دوستان من گوشت نمى خورند و عدّه اى بوى خوش استعمال نمى كنند و بعضى ديگر با زنان خود هم بستر نمى گردند. همه بدانيد كه مَنِ رسول اللّه گوشت مى خورم و بوى خوش استفاده مى كنم و با زنان خود هم بستر مى شوم . پس هركس از روش من در تمام جهات زندگى روى گردان باشد، من از او بيزار خواهم بود.(38) همچنين مرحوم شيخ صدوق آورده است : عبداللّه بن عبّاس پسر عموى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، حكايت كند: روزى عقيل نزد رسول خدا حضور داشت و حضرت بسيار نسبت به ايشان اظهار علاقه و محبّت مى نمود، علىّ بن ابى طالب عليه السلام وارد شد و اظهار نمود: يا رسول اللّه ! آيا عقيل مورد علاقه و اطمينان شما است ؟ حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: آرى ، به خدا سوگند! من او را به دو جهت دوست دارم : يكى به جهت خودش و دوّم به جهت دوستيش با ابوطالب . و سپس افزود: همانا فرزندش مسلم در محبّت و دفاع از فرزندت حسين عليه السلام كشته خواهد شد و مؤ منين براى او گريان خواهند گشت و ملائكه ها بر او درود خواهند فرستاد. ابن عبّاس مى افزايد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، پس از اين سخنان گريان شد و اشكِ چشم هايش ، بر صورت مباركش جارى گشت و سپس فرمود: من شكايت غاصبين و ظالمين بر اهل بيتم را به خداى سبحان مى كنم .(39)
هدایت شده از یاس
جابر بن يزيد جعفى به نقل از حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر عليه السلام حكايت كند: در زمان حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، يك جوان يهودى نزد خانواده خود كه همه يهودى بودند مى زيست . اين جوان در بسيارى از روزها نزد رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى آمد و چنانچه حضرت كارى داشت ، به ايشان كمك و همكارى مى كرد. و چه بسا پيامبر خدا صلوات اللّه عليه ، براى رؤ ساى قبائل و يا ديگر اشخاص نامه مى نوشت و توسّط آن جوان گمراه نامه ها را براى آن افراد مى فرستاد. پس از گذشت مدّتى بدين منوال ، جوان چند روز به ملاقات حضرت رسول نيامد، به همين جهت حضرت جوياى حال جوان نامبرده گرديد؟ گفتند: مدّتى است كه مريض مى باشد و در بستر بيمارى افتاده است ؛ رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله به همراه بعضى از يارانش براى عيادت ، به سمت منزل آن جوان حركت كردند، همين كه وارد منزل شدند، ديدند كه جوان در بستر خوابيده و چشم هاى خود را بسته است ، و چون حضرت او را صدا زد، جوان چشم هاى خود را باز كرد و گفت : لبّيك يا اباالقاسم ! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، فرمود: شهادت بر يگانگى خدا و رسالت من بده و بگو: ((اءشهد اءن لا اله الاّ اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه )). پدر جوان كه نيز يهودى بود بر بالين پسرش نشسته بود، جوان نگاهى به پدر كرد و لب از لب نگشود. بار ديگر حضرت رسول سخن خود را تكرار نمود و باز جوان نگاهى به پدر خود كرد و همان طور ساكت ماند، در مرحله سوّم حضرت پيشنهاد خود را مطرح نمود و جوان متوجّه پدر خود گرديد. پس پدر به فرزند خود گفت : آنچه مى خواهى انجام ده و هر چه مى خواهى بگو، جوانى كه تا آن لحظه گمراه بود، لب به سخن گشود: ((اءشهد اءن لا إ له إ لاّ اللّه ، و أ نّك محمّد رسُول اللّه )) و با اسلام آوردن ، سعادتمند و هدايت يافت ؛ و جان به جان آفرين تسليم كرد. پس از آن حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله به همراهان خود فرمود: او همانند ما مسلمان گرديد، او را غسل دهيد، كفن كنيد تا بر او نماز بخوانيم و دفنش نمائيم . و سپس اظهار داشت : الحمدللّه كه توانستم يك نفر را از گمراهى و آتش جهنّم نجات دهم .(40)
هدایت شده از یاس
محدّثين و مورّخين حكايت كرده اند: روزى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، به همراه برخى از اصحاب خود از محلّى عبور مى نمود كه به نوجوانى برخوردند و پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله به آن نوجوان سلام كرد. نوجوان بسيار شادمان و خندان گرديد؛ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، به او خطاب نمود و فرمود: آيا مرا دوست دارى ؟ گفت : آرى ، به خدا قسم ! تو را دوست دارم . حضرت فرمود: همانند چشمانت ؟ گفت : بهتر و بيشتر. حضرت افزود: همانند پدرت ؟ گفت : بيشتر. فرمود: همانند مادرت ؟ گفت : بيشتر نيز فرمود: همانند جان خودت ؟ گفت : يا رسول اللّه ! بيشتر از هر چيزى ، به تو علاقه مندم و تو را دوست دارم . در اين هنگام حضرت اظهار نمود: آيا همانند پروردگارت و خدايت مرا دوست دارى ؟ نوجوان در اين لحظه اظهار داشت : خدا، خدا، خدا، نه ؛ يا رسول اللّه ! هيچ چيزى در مقابل خداوند متعال ارزش ندارد و هيچكس را بر او برترى و فضيلتى نيست ؛ يا رسول اللّه ! تو را به جهت عشق و ايمان به خدا دوست دارم . حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله با شنيدن چنين سخن و اعتقادى راسخ ، متوجّه همراهان خود شد و فرمود: شما نيز اين چنين عشق و ايمان داشته باشيد و خدا را اين چنين دوست بداريد؛ چه اين كه آنچه ازنعمت ها و سلامتى در اختيار داريد، همه از الطاف خداوند متعال است . سپس افزود: و اگر مرا دوست داريد، بايد به جهت دوستى و ايمان به خداى سبحان باشد.(41)
هدایت شده از یاس
حضرت موسى بن جعفر به نقل از پدران بزگوارش عليهم السّلام ، از جابر بن عبد اللّه انصارى حكايت نمايد: روزى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله ، به مسجد آمد و نزد ما نشست و فرمود: برنامه اى از طرف خداوند متعال نازل شده است ، جهت اجراء آن علىّ بن ابى طالب عليه السلام را بياوريد. پس سلمان فارسى به دنبال آن حضرت رفت ، هنگامى كه علىّ عليه السلام نزد رسول خدا صلوات اللّه عليه آمد، با يكديگر خلوت كرده و مطالب سرّى را براى علّى عليه السلام بيان نمود و ما متوجّه آن سخنان نشديم ، فقط مشاهده كرديم كه حضرت رسول سخت عرق كرده و قطرات عرق از پيشانى و صورت مباركش ، همچون دانه هاى درِّ شفّاف سرازير است و چون اسرار ايشان پايان يافت ، به حضرت علّى عليه السلام فرمود: آن ها را حفظ و رعايت نما كه بسيار مهمّ خواهد بود. بعد از آن اظهار نمود: اى جابر! ابوبكر و عمر را بگو تا نزد ما آيند. پس به سراغ آن ها رفتم و پيام حضرت رسول را رساندم ؛ و هر دو حاضر شدند، سپس حضرت فرمود: به عبدالرحمان هم بگوئيد بيايد؛ او هم آمد. بعد از آن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، به سلمان فارسى خطاب كرد و فرمود: برو نزد امّ سلمه و يك عدد فرش خيبرى از او بگير و بياور. وقتى سلمان فارسى آن فرش را آورد، حضرت دستور داد تا فرش را پهن كنند و هر نفر در گوشه اى ، روى آن بنشيند؛ پس ابوبكر و عُمر و عبدالرحمان در سه گوشه آن نشستند. و بعد از آن حضرت رسول با سلمان فارسى خلوت كرد و اسرارى را برايش بيان نمود و در پايان فرمود: در چهارمين گوشه فرش بنشين ؛ و به حضرت علّى عليه السلام نيز دستور داد: در ميانه و وسط آن فرش بنشين ؛ وآنچه برايت گفتم بگو، كه در اين صورت بر هر كارى و هر حركتى قادر خواهى شد. در اين لحظه ، آن سه نفر گفتند: اين از خصوصيّات علىّ است ؟! حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: بلى ، قدر و منزلت او را بشناسيد و احترام او را رعايت كنيد. جابر انصارى گويد: بعد از آن ، فرش حركت كرد و در آسمان ها به پرواز در آمد و چون پس از مدّتى به زمين باز گشت ، از سلمان فارسى شنيدم كه گفت : پس از پرواز به آسمان ها، در گوشه اى از زمين كنار غارى فرود آمديم و طبق دستور حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، به ابوبكر گفتم : به افرادى كه داخل غار هستند، سلام كن و چون سلام كرد جوابى نشنيد. سپس به عمر گفتم كه سلام كند، او هم پس از سلام جوابى نشنيد، همچنين عبدالرحمان سلام كرد و نيز جوابى داده نشد، بعد از آن خودم سلام كردم و جواب سلام من نيز داده نشد. در نهايت به حضرت علىّ عليه السلام عرضه داشتم : اكنون شما بر اهل غار سلام نمائيد؛ و چون همانند ديگران سلام كرد ناگهان درب غار گشوده شد و صدائى از درون آن به گوش رسيد و نورى نمايان گرديد به طورى كه آن سه نفر از وحشت پا به فرار گذاشتند. من به ايشان گفتم : آرام باشيد، فرار نكنيد تا ببينيم چه خواهد شد و آن ها چه مى گويند. سپس حضرت علىّ عليه السلام به اهالى درون غار خطاب نمود و فرمود: سلام بر شماها كه به خداى يكتا ايمان آورده ايد. در همين لحظه از درون غار گفته شد: سلام بر تو اى امام متّقين ! ما شهادت مى دهيم كه پسر عمويت پبامبر خدا است و تو امام و پيشواى مسلمين هستى ؛ و ولايت و خلافت پس از رسول خدا تنها مخصوص تو است نه ديگران . بعد از آن ، هر سه نفر به حضرت علىّ عليه السلام گفتند: ما نيز به آنچه اهل غار اظهار داشتند، ايمان داريم ؛ ولى هنگام باز گشت نزد رسول اللّه ، براى ما شفاعت نما؛ شايد كه از ما راضى شود. پس از آن طبق دستور حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، روى همان فرش نشستيم و بعد از پرواز، مجدّدا جلوى مسجد فرود آمديم و حضرت از منزل خارج شد و نزد ما آمد و فرمود: در اين سفر چه گذشت ؟ آن سه نفر عرضه داشتند: يا رسول اللّه ! بر آنچه اهل غار شهادت دادند، ما نيز شاهد و مؤ من هستيم . حضرت رسول صلوات اللّه عليه اظهار نمود: اگر ثابت قدم باشيد، هدايت يافته و سعادتمند خواهيد بود؛ و بدانيد كه آنچه وظيفه رسالتم بود به شما ابلاغ كرده ام . و در پايان فرمود: آن كسى كه ولايت و خلافت علىّ ( عليه السلام ) را بعد از من بپذيرد، پيروز و نجات يافته است .(42)
هدایت شده از یاس
شخصى به نام بحر سقّا حكايت كند: خدمت امام صادق عليه السلام بودم ، آن حضرت فرمود: اى بحر! اخلاق خوب موجب شادى و سرور است ؛ و سپس افزود: آيا مى خواهى به داستانى از زندگى پيامبر خدا كه اهالى مدينه آن را نمى دانند برايت بيان كنم ؟ عرض كردم : بلى . حضرت فرمود: روزى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله ، با جمعى از اصحاب خود در مسجد نشسته بود، ناگهان كنيزى از انصار وارد مسجد شد و كنار پيغمبر خدا صلوات اللّه عليه ايستاد و گوشه اى از پيراهن حضرت را گرفت . پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله برخاست و كنيز بدون آن كه سخنى گويد، پيراهن حضرت را رها كرد و چون آن حضرت نشست ، دو مرتبه كنيز پيراهن ايشان را گرفت و اين كار را تا سه مرتبه انجام داد تا آن كه مرتبه چهارم پيامبر ايستاد و كنيز پشت سر حضرت قرار گرفت و يك نخ از پيراهن حضرت را آهسته كشيد و برداشت و رفت . پس از آن مردم به كنيز گفتند: اين چه جريانى بود كه سه مرتبه گوشه پيراهن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را گرفتى و زمانى كه حضرت از جاى خود بلند مى شد، تو سخنى نمى گفتى و حضرت هم سخنى نمى فرمود؟! كنيز گفت : در خانواده ما مريضى بود، مرا فرستادند تا نخى به عنوان تبرُّك از پيراهن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى شفاى مريض برگيرم و چون خواستم نخى از پيراهنش در آورم ، متوجّه من گرديد و من شرم كردم تا مرتبه چهارم كه من پشت سر آن حضرت قرار گرفتم و چون توجّه شان به من نبود نخى از پيراهنش گرفتم و براى شفاى مريض بردم .(43)
هدایت شده از Sadeghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عموان:مـادر این ویدیو ارزش دیدن داره،کاری میکنه آدم به کارهاش فکر کنه
⚡️🌈⚡️🌈⚡️🌈⚡️🌈⚡️ اعمال_روز_آخر_ماه_رجب 🍃 🍃 روایت شده که پیامبر اکرم در بیان نماز آخر ماه رجب می فرمایند :  هر کس در آخر ماه رجب ۱۰ رکعت نماز بخواند (۵ نماز دو رکعتی) که در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه و توحید ۳ مرتبه و کافرون ۳ مرتبه باشد ، و پس از هر سلام دستهایش را به سوی آسمان بلند کند و بگوید : لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَه، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ، وَ هُوَحَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ، وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.   و سپس بگوید: اَللّهُمَ لا مانِعَ لِما اَعطَیتَ وَ لا مُعطِیَ لِما مَنَعتَ وَ لا یَنفَعُ ذَا الجَدِّ مِنکَ الجَدُّ سپس دستهایش را به صورت بکشد و حاجتش را از خداوند بخواهد، ان شاالله دعای او مستجاب شود و خداوند بین او و جهنم هفت گودال فاصله بیاندازد که اندازه هر گودال به اندازه فاصله آسمان تا زمین است و به ازای هر رکعت، هزار رکعت نوشته شود و برای او گذر از صراط و دوری از جهنم تضمین شود. سلمان رضوان الله علیه می گوید :  هنگامی که کلام  پیامبر صلی الله علیه و آله به آخر رسید ، به حالت گریه به سجده افتادم و خداوند را شکر نمودم که این حدیث را از پیامبر شنیدم. 🌸 💠نسخه‌ای برای کسانی که نتوانستند در ماه رجب روزه بگیرند💠 ⚜بعضی هستند که میخوان در ماه رجب از ثواب روزه‌داری در این ماه بهره‌مند بشوند ولی به خاطر شرایطی که دارند نمی‌توانند روزه بگیرند؛ 🌹شیخ عباس قمی در مفاتیح نسخه‌ای برای این افراد بیان کرده است که آنها را به این ثواب میرساند: ✅اگر شخص قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه اين تسبيحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دريابد: 💢سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِيلِ سُبْحَانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ ⇦ مفاتیح الجنان ⚡️🌈⚡️🌈⚡️🌈⚡️🌈⚡️
🌷🌷🌷🌷 📢 اعمال خیری که در روز اوّل ماه شعبان، سبب آویختن به درخت طوبی می شود👇 ✨رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: 🌷قسم به آن کس که مرا به حق به نبوّت برانگیخت، هرکس در روز اول ماه شعبان به راهی از راه های خیر بشتابد، به شاخه ای از شاخه های درخت طوبی در آویخته است و لذا آن شاخه او را به سوی بهشت می کشاند. 🌷هرکس در این روز برای خدا نماز مستحبّی بخواند، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس در این روز صدقه دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس از ستمی درگذرد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛ 🌷هرکس بین شوهر و همسرش، بین پدر و فرزندش، بین خویشاوندانش، یا مرد و زن همسایه اش، یا مرد و زن بیگانه آشتی دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس در دَین آن کس که در تنگی و سختی است، تخفیف دهد یا از آن درگذرد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛ 🌷هرکس به حساب خویش نظر کند و دَینی را ببیند که صاحبش از آن مأیوس شده است، پس آن دَین را ادا نماید، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس سرپرستی یتیمی را به عهده گیرد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس مانع شود که سفیهی، آبرو و حیثیت مؤمنی را ببرد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛ 🌷هرکس همه قرآن یا بخش کوچکی از آن را بخواند، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس یاد خدا و نعمت های او کند، و سپس خدا را شکر کند، به شاخه ای از شاخه های طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس در این روز مریضی را عیادت کند، به تشییع جنازه ای برود و مصیبتی را به کسی تسلیت گوید، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛ 🌷هرکس در این روز به والدین خود یا یکی از آن دو، نیکی کند، به شاخه ای طوبی در آویخته است. و هرکس والدین خود را قبل از این روز خشمناک کرده باشد، و در این روز آن دو را خوشنود سازد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است؛ 🌷و بدین گونه، هرکس در این روز کاری از کارهای خیر انجام دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است. 📚(بحارالأنوار، ج97، ص61-62 به نقل از 🌷🌷🌷🌷
🔆 اسیر شیطان 🔅 حضرت موسی (علیه‌السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه‌السلام) ایستاد. 🌕 موسی (علیه‌السلام) گفت: تو کیستی؟ ابلیس گفت: من ابلیس هستم! 🌕 موسی (علیه‌السلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند! ابلیس گفت: من آمده‌ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم! 🌕 موسی (علیه‌السلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس گفت: با رنگ‌ها و زرق و برق‌های این کلاه، دل انسان‌ها را می‌ربایم. 🌕 موسی (علیه‌السلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره می‌شوی و هر جا که بخواهی، او را می‌کشی. ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛ ⏺سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره می‌گردم: 1- هنگامی‌که او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛ 2- هنگامی‌که او عمل خود را بسیار بشمارد؛ 3- هنگامی‌که گناهش در نظرش کوچک بشمارد