فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دعای تصویری #ماه_رجب
🌓یا من ارجوه لکل خیر ...
🎙با نوای #سید_قاسم_موسوی_قهار
مداحی آنلاین - دعای ماه رجب - مهدی صدقی.mp3
1.39M
🌙دعای هر روز #ماه_رجب
🌓یا من ارجوه لکل خیر ...
🎙با نوای حاج #مهدی_صدقی
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
|⇦•مدح خوانی زیبا تقدیم به ساحت مقدس راوی دشتِ کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام به نفسِ حاج مهدی مختاری •✾•
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
عید عجم و جشن نشاط عرب آمد
از کثرت انوار یکی روز و شب آمد
پایان جمادی شد و ماه رجب آمد
ماهی که شود مُلک جهان خُلدِ مُخلّد
از یمن قدوم دو علی و دو محمّد
بر اهل ولا عید مؤیّد شده امروز
در جلوه رُخ داور سرمد شده امروز
لبخند، عیان بر لب احمد شده امروز
میلاد همایون محمّد شده امروز
در دامن خورشید، عیان قُرص قمر شد
فخر دو جهان سیّد سجّاد پدر شد
امشب صدف بحر ولایت گُهری زاد
یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد
در خانۀ خورشید ولایت قمری زاد
یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد
این محور دین اختر تابندۀ علم است
در قلب زمان، نور فزاینده علم است
آرندۀ علم است و نمایندۀ علم است
گویند علم است و شکافندۀ علم است
در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش
پیغمبر اسلام فرستاده سلامش
عِلمِ همه یک قطره زدریای کمالش
دیوانه شود عقل به توصیف جمالش
جانِ همه خوبان جهان خاک ره تو
شد باعث بینائی جابر نگه تو
ما را زگنه نیست به جز روی سیاهی
ای چشم خداوند، کَرَم کن به نگاهی
از شوق تو چون مِهر تو چون داغ به سینه
چشمم به بقیع است و دلم سوی مدینه
ای شمع دل پنج امین و دو امینه
ما غرق به دریای گناه و تو سفینه
غرقیم ولی چشم به احسان تو داریم
با دست تُهی دست به دامان تو داریم
مهر تو ثمر گشته بسی حاصل ما را
حبّ تو صفا داده بقیع دل ما را
وصف تو همی شور دهد محفل ما را
اینگونه سرشتند از اول گل ما را
تا حشر گُل مهر تو روید زگِل ما
آوای تو پیوسته برآید زدل ما
تو کعبه ای و کعبه گرفتار بقیعت
پیوسته ملک سائل زوّار بقیعت
جان و دل ما شمع شب تار بقیعت
تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت
این درد فراقی که به جان است دوا کن
بر ما ز ره لطف گذرنامه عطا کن
ای بوسه گه یوسف زهرا دهن تو
نقل دهن ما همه نَقل سخن تو
#حاج_غلامرضا_سازگار
👈 امشب، شبِ اول ماه رجب است...
حلول ماه مبارک رجب و فرارسیدن سالروز ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد.
#أین_الرجبیون
💕❤️💕
بهشت رحمت صفاى جنت / بهار طوبى جمال یزدان
امام باقر که فیض وافر / دهد کلامش به علم و عرفان
ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد . . .
متن روایت:
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ فِی بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَیْنَ الرَّجَبِیُّونَ فَیَقُومُ أُنَاسٌ یُضِیءُ وُجُوهُهُمْ لِأَهْلِ الْجَمْعِ عَلَى رُءُوسِهِمْ تِیجَانُ الْمَلِکِ مُکَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ مَعَ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَکٍ عَنْ یَمِینِهِ وَ أَلْفُ مَلَکٍ عَنْ یَسَارِهِ یَقُولُونَ لَهُ هَنِیئاً لَکَ کَرَامَةُ اللَّهِ یَا عَبْدَ اللَّهِ فَیَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ عِبَادِی وَ إِمَائِی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُکْرِمَنَّ مَثْوَاکُمْ وَ لَأُجْزِلَنَّ عَطَایَاکُمْ وَ لَأُبَوِّئَنَّکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ إِنَّکُمْ تَطَوَّعْتُمْ بِالصَّوْمِ لِی شَهْراً عَظَّمْتُ حُرْمَتَهُ وَ أَوْجَبْتُ حَقَّهُ مَلَائِکَتِی أَدْخِلُوا عِبَادِی وَ إِمَائِی الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع هَذَا لِمَنْ صَامَ شَیْئاً مِنْ رَجَبٍ وَ لَوْ یَوْماً وَاحِداً فِی أَوَّلِهِ أَوْ فِی وَسَطِهِ أَوْ فِی آخِرِه.(روضه الواعظین ج2ص402)
امام صادق(ع) در فضیلت این ماه در روایتی جالب فرموده است:
«روز قیامت منادی از درون عرش ندا مىدهد اهل ماه رجب کجایند؟ گروهى برمىخیزند که چهرهشان براى مردم محشر مىدرخشد، بر سرشان تاج پادشاهى آکنده از مروارید و یاقوت است. همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوى راست و هزار فرشته از سوى چپ ایستادهاند و به او مىگویند اى بنده خدا! کرامت خداى بر تو گوارا باد! از عرش هم ندا مىآید که اى بندگان من! سوگند به عزت و جلال خودم جایگاه شما را گرامى و عطاى شما را جزیل قرار مىدهم و غرفههایى از بهشت به شما ارزانى مىدارم که از زیر آن جوىها جارى است و جاودانه در آن خواهید بود و پاداش عملکنندگان چه نیکوست، شما براى من در ماهى، روزه مستحبى گرفتید که حرمت آن ماه را بزرگ و حق آن را واجب کردهام. اى فرشتگان من! اى بندگان و کنیزکان مرا به بهشت درآورید. امام صادق(ع) اضافه فرموده است که این پاداش کسى است که چیزى از ماه رجب را روزه بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد.»
یا باقر العلوم جهان شد گدای تو
شرمنده عنایت و لطف و عطای تو
یا باقر العلوم تو دریای رحمتی
قطره چگونه مدح بگوید برای تو
حلول #ماه_رجب🌙🌺
#میلاد_امام_محمد_باقر(ع) 🎉
#مبارڪ_باد💫🌺
🌸"ماهِ تمامِ" اوّلِ "ماهِ خدا " شدی
💐توپنجمین ستاره ی بی انتها شدی
🌸سقف فقاهت از قد عِلمَت شکاف خورد
💐تا باقرالعلومِ همه ماسِوا شدی
#میلاد_امام_محمد_باقر(ع) 🌟
و حلول #ماه_رجب مبارڪ🌙🎊
7745405_522.mp3
4.51M
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
|⇦•مدح خوانی زیبا تقدیم به ساحت مقدس راوی دشتِ کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام به نفسِ حاج مهدی مختاری •✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
#امام_محمدباقر_علیه_السلام:
خداوند عزوجل، کسى را که در میان جمع #شوخى کند، دوست دارد به شرط آنکه #ناسزا نگوید.
☀️#نسیم_حدیث ☀️
💎امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند:
امور خود را به ما واگذار کنید چون بر ما واجب است که شما را به مقصد برسانیم همانگونه که در ابتدا به راه انداختیم!
📚بحارالانوار ج ۵۳،ص ۱۷۹
✧═════•❁❀❁•═════✧
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
💕💙💕
🌷امام باقر علیه السلام"
🌷ان افضل العبادة عفة البطن والفرج
کافی ج ۲ ص۷۹
🌷بافضیلت ترین عبادتها:
🌷۱.پرهیزازلقمه حرام
🌷۲.حجاب وعفت وپاکدامنی
ولادت باسعادت امام باقر ع مبارک
💕❤️💕
۩ یا امـام زمــ❣ـان ۩
لبريز ترانہ و نوايم با تو
از درد و غم زمان رهايم با تو
تو سبزترين بهار در جان منی
سبز است تمام لحظہ هايم با تو
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_صلوات💚
✧═════•❁❀❁•═════✧
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
💕💙💕
امام باقر (ع) می فرمایند:
ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلَى اللّهِ عَزَّوجلَّ مِن عَمَلٍ یداوَمُ عَلَیهِ ، وإن قَلَّ
هیچ چیز نزد خداوند عزّوجلّ محبوبتر ازعملى نیست که بر آن مداومت شود ؛ هر چند اندک باشد.
کافی : ج ۲ ، ص ۸۲ ، ح ۳
💕❤️💕
✍حاج آقا قرائتی
هر چه هوا سرد تر شد،
لباس را ضخیم تر میکنی
تا سرما به تو نفوذ نکند!
هر چه جامعهات فاسد تر شد،
تو لباس تقوایت را ضخیمتر
کن تا به تو نفوذ نکند!
و هرگز نگو محیط خراب بود،
منم خراب شدم!
💕💚💕
هـلال مـاه اگـر دیـده شـد چـه سود؟
مـاه تـمام عـالـمیان پـشت پـرده است . . .
اللّهم عجّلْ لِوَلیّک الْفَرَج . . .
💕🧡💕
🍂 #پاداش_روزه_ماه_رجب
🌿🌺🍃🌺🍃🌺🌿
حديث :🌺🍃
🔸حدثنى محمد بن الحسن رضى الله عنه قال حدثنى الحسن بن الحسين بن عبدالعزيز المهتدى عن سيف بن المبارك بن زيد مولى ابى الحسن موسى عليه السلام عن ابيه المبارك عن ابى الحسن عليه السلام قال رجب نهر فى الجنه اشد بياضا من اللبن و احلى من العسل من صام يوما من رجب سقاه الله عزوجل من ذلك النهر.
ترجمه :🌺🍃
🔹 امام كاظم عليه السلام فرمودند: رجب رودخانه اى است در بهشت سفيدتر از شير و شيرين تر از عسل . كسى كه يك روز از روز رجب را روزه بگيرد، خداوند عزوجل از آن رودخانه به او عطا خواهد كرد .
🌸منبع:کتاب
ثواب اعمال وعقاب اعمال🌸
💕💚💕
می گویند مردي زیرک از همسایه اش دیگی را قرض گرفت.
چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد.
وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید در جوابش گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.
چند روز بعد، مرد زیرک دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به مرد زیرک داد به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.
تا مدتی از مرد زیرک خبری نشد.
همسایه به در خانه او رفت و سراغ دیگ خود را گرفت.
مرد زیرک گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید: چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید.
دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد.
و این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد عجیب ترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید.
💕💛💕
•◌🌿🦋🌿◌•
⚠️ #تلنگرانه
ﺭﻭﺯ ﻗﯿــﺎﻣـﺖ ﻧﯿﮑـیﻫﺎﯾمــان را به ﻣﺤﺒـــﻮﺏﺗﺮﯾـﻦ ﻓـــــﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿمــان
ﻧﺨـﻮﺍﻫیــــمﺩﺍﺩ...🖐🏻
ﺍﻣـﺎ مجـﺒــﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮیـم بـﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿـﮑﯽﻫﺎیمـان ﺭﺍ بـﺪﻫیـم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ مـﺘﻨﻔــﺮ ﺑﻮﺩیـم🔥ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ را ﮐﺮﺩیم!!!
⛔️ #حقالناس...
اوج حمــاقت است نه زرنـگی!
✅ زرنـگی، بنـــدگی خــداسـت♥️
💕💛💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🔹 #فرق_توبه_و_استغفار
🌿🌸🍃🌸🍃🌸🌿
🍃 مضمون این آیه خیلی در قرآن تکرار شده:
🌱«و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه؛🌱
ای قوم از پروردگارتان طلب مغفرت و آمرزش کنید و سپس توبه کنید و باز گردید به سوی او»
🔸 فرق استغفار با توبه: انسان با گناه از خداوند دور میشود و دیگر دست خودش نیست که بخواهد برگردد، راه بر او بسته می شود. لذا اول باید با استغفار طلب مغفرت کند تا راه را صاف کنند و راه باز شود و بعد توبه و بازگشت کند. لذا در صورتی میتواند بازگشت کند که مورد مغفرت قرار گرفته باشد.
🌸منبع:گفتارهای آیت الله ناصری🌸
☆○°°°○°°°○🌿🌸🌿○°°°○°°°○☆
💕🧡💕
حکایت زیبا👌
دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت:
چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
چوپان در جواب گفت:
آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام.
دانشمند گفت:
خلاصه دانشها چیست ؟
چوپان گفت:
پنج چیز است:
- تا راست تمام نشده دروغ نگویم
- تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم
- تا از عیب و گناه خود پاک نگردم،
عیب مردم نگویم.
- تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
- تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم
دانشمند گفت:
حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده
💕💚💕
#مردی_در_آینه
#قسمت_چهل_نهم: قلبی که دیگر نمی زد
لالا ديگه نمي تونست حرف بزنه ... فقط گريه مي کرد ... مي لرزيد و اشک مي ريخت ...
با هر کلمه اي که از دهانش خارج شده بود ... درد رو بيشتر از قبل حس مي کردم ... جاي ضربات چاقو روي بدن خودم آتيش گرفته بود ...
- من ترسيده بودم ... اونقدر که نتونستم از جام تکون بخورم... مغزم از کار افتاده بود ...
اون که رفت دويدم جلو ... کريس هنوز زنده بود ... يه خط خون روي زمين کشيده شده بود و اون بي حال ... چشم هاش داشت مي رفت و مي اومد ... نمي تونست نفس بکشه ... سعي کردم جلوي خونریزی رو بگيرم ... اما همه چی تموم شد ... کریس مرد ...
تنفس مصنوعي هم فايده اي نداشت ... قلبش ايستاد ... ديگه نمي زد ...
چند دقيقه فقط اشک مي ريخت ... گريه هاي عميق و پر از درد ... و اون در اين درد تنها نبود ...
اوبران با حالت خاصي به من نگاه مي کرد ... انگار فهميده بود حس من فراي تاسف، ناراحتي و همدردي بود ... انگار حس مشترک من رو مي ديد ...
نمي دونستم چطور ادامه بدم ... که حاضر به بردن اسم قاتل بشه ... ضعف و بي حسي شديدي داشت توي بدنم پيش مي رفت و پخش مي شد ...
- توي همون حال بودم که يهو از دور دوباره ديدمش ... داشت برمي گشت سراغ کريس ... منم فرار کردم ... ترسيدم اگر بمونم من رو هم بکشه ...
اون موقع نمي دونستم چقدر قدرت داره ... بعد از مرگ کريس فهميدم اون واقعا کي بود ...
- تو رو ديد؟ ...
- فکر مي کنيد اگه منو ديده بود يا مي فهميد من شاهد همه چيز بودم ... الان زنده جلوي شما نشسته بودم؟ ... اون روز هم توي خيابون ترسيدم ... فکر کردم شايد من رو ديده و تو رو فرستاده سراغم ...
دستم رو گذاشتم روي ميز ... تمام وزنم رو انداختم روش و بلند شدم ... سعي مي کردم خودم رو کنترل کنم اما ضعف شديد مانع از حرکت و گام برداشتنم مي شد ... آروم دستم رو به ديوار گرفتم و از اتاق بازجويي خارج شدم ...
تنها روي صندلي نشسته بودم ... کمي فرصت لازم داشتم تا افکارم رو جمع کنم ...
اوبران هم چند لحظه بعد به من ملحق شد ...
- توماس ... بدجور رنگت پريده ... همه ماجرا رو شنيدي ... با لالا هم که حرف زدي ... برگرد بيمارستان و بقيه اش رو بسپار به ما ... تو الان بايد در حال استراحت ... زير سرم و مسکن باشي ... نه با اين شکم پاره اينجا ...
چند لحظه بهش نگاه کردم ... چطور اين همه رفاقت و برادري رو توي تمام اين سال ها نديده بودم؟ ... حالا که قصد رفتن و تموم کردن همه چيز رو داشتم ... اوبران فرق کرده بود؟ ... يا من تغيير کرده بودم؟ ...
نفس عميقي کشيدم و دوباره از جا بلند شدم ... آخرين افکارم رو مديريت کردم و برگشتم توي اتاق بازجويي ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹