درسهایی از حضرت (سلام الله علیها)
1⃣3⃣ قسمت سی و یــــکم💎
چرا که فاطمه سلام الله علیها خلاصه وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسیم آرام بخش پدر، کوثر قرآن، سرور بانوان جهان، ریحانه بهشتی، یادگار خدیجه، همسر علی و مادر حسین بود، وقتی به پیامبر گفته شد: شما فاطمه را در آغوش می گیری بسیار می بوسی و این همه عطوفت و مهربانی برایش ابراز می داری در حالی که به سایر دخترانت این همه اظهار محبت نمی کنی؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: نطفه فاطمه از غذاهای بهشتی است من بوی بهشت از وجود او استشمام می کنم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همواره می فرمود: هنگامی که شوق بهشت در دلم پیدا می شود گلوی فاطمه را می بوسم. و می فرمود: نخستین کسی که در بهشت بر من وارد می شود،فاطمه دختر محمد است.
ادامه دارد...
#مدیریت_زمان 21
🔸🔹 البته میزان خواب هر کسی بستگی به طبع و مزاجش داره. معمولا افرادی که رطوبت بدنشون بالاتر هست بیشتر میخوابند و کسانی که بدنشون خشک تر و لاغرتر هست خواب کمتری دارند.
🥘 یه نکته دیگه در مورد خواب اینکه بهترین وقت خواب زمانی هست که هضم معدی انجام شده و غذا از معده عبور کرده. معمولا حدود 3 ساعت طول میکشه تا غذا در معده هضم بشه.
⏰ بهترین زمان خواب شب از حدود ساعت 10 شب تا حدود 4 صبح هست. خواب در حال گرسنگی باعث ضعف حرارت بدن و لاغری میشه.
🔸 از ساعت هایی که خوابیدن در اون زمان ها مذموم هست یکی در زمان بین الطلوعین، وقت اذان ظهر و موقع غروب آفتاب هست.
بزرگیمیگفت:
تڪیهڪنبهشهداء💔
شهدا تڪیهشان به خداست؛☝️
اصلاڪنار گل بشینی بوی گل میگیری
پسگلستانڪنزندگیت
رابایادشهدا 🕊
🌻🕊هدیـهبهارواح مطـهرشهـدا🌹صلــوات
🍁🍂🍁🍂
#بستنی_رژیمی_طالبی
درست کردن این بستنی بسیار راحته و با هر نوع میوه ای می تونین درست کنین....بدون ثلعب ، بدون تخم مرغ و حتی بدون دستگاه بستنی ساز😍
این بستنی ها در واقع رژیمی هستن و ضمن اینکه خوشمزه هستن بعد از خوردنش عذاب وجدان نمی گیرین🤣
من اینبار از طالبی استفاده کردم چون بی نهایت شیرین بود و نیازی نبود از شیرین کننده دیگه ای استفاده کنم....
مواد لازم:
طالبی تیکه شده و یخ زده ۳۰۰ گرم
شیر خنک یک لیوان
شکر 2 ق غ
ابتدا طالبی رو به تیکه های کوچک برش زدم و داخل فریزر گذاشتی حداقل ۴ ساعتی بمونه و بعد داخل میکسر ریختم و به همراه شیر و شکر میکس کردم( میتونید از ۲ یا ۳ ق غ خامه قنادی یا خامه صبحانه هم استفاده کنید خوشمزه تر میشه اما من چون میخواستم کاملا رژیمی باشه استفاده نکردم)
بچشید اگر شیرینیش کم بود شکر بیشتری بریزید....
بعد داخل ظرف درب دار ریختم و گذاشتم فریزر ۷ الی ۸ ساعت بمونه تا خوب خودشو بگیره و بعد هم سرو کنید.
نکته:اگر از خامه قنادی استفاده کردید دیگه هیچ شیرین کننده دیگه ای اضافه نکنید چون خامه خودش شیرینه اما اگر خامه صبحانه استفاده کردین نیاز به شیرین کننده داره...
نوش جونتون🌹
#امام_رضا (ع) میفرماید:
رَحِمَ اللّه ُ عَبْدا اَحیا اَمْرَنا … یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَاِنَّ النّاسَلَوْ عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا
رحمت خدا بر بنده اى که امر ما را زنده کند، دانش هاى ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند از ما پیروى مى کردند.
(معانى الأخبار، ص ۱۸۰، ح ۱)
🍁🍂🍂🍁
◉#ڪلیدرسیدنبهعرش
☚تمام هم و غم شما⇣⇣⇣
《انجام واجبات و ترڪ محرمات》
باشد...🔺
اگر #عارف نشدید،،،❢
تا روز قیامت مرا لعن ڪنید❢
📚 آیت الله بهجت
🍁🍂🍁🍂
*┅═✧﷽✧═┅*
*چهار نکته درباره آبرو*
1⃣👈 *آبروی مسلمان همچون جان او، احترام ویژه دارد و دفاع از آبروی مسلمان واجب است*
*2⃣👈حرمت بسیاری از گناهان کبیره برای جلوگیری از ریختن آبروی مسلمان است. همچون سوءظن، غیبت، تهمت، افشاگری و .... و بیشترین شاهد در احکام فقهی، مربوط به مسائل عِرضِی وآبرویی است*
3⃣👈 *بردن آبروی مسلمان به هر گونه ای که باشد حرام است، چه با زبان چه با قلم چه با پیامک چه با فیلم و سی دی چه در مورد بستگان یا غریبه ها.چه در فضای حقیقی باشد چه در فضای مجازی*
4⃣👈 *اگر کسی آبروی مومنی را ببرد، علاوه بر توبه و استغفار به درگاه الهی باید طلب حلالیت از طرف مقابل کند و جبران نیز کند{جبرانش به این است که پیش هر کسی آبروی طرف را برده برود و بگوید من اشتباه کردم اینطوری نبوده که من به شما گفتم}*
✅ *حجت الاسلام فاطمی نیا از عالمان بزرگ، در جلسهای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی فرمود خدا چند گناه را سخت میبخشد*
*۱- عمداً نماز نخواندن*
*۲- به ناحق آدم کشتن*
*۳- عاق والدینشدن*
*۴- آبرو بردن*
*این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای تعریف میکرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟ میگفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر الان در زمان ما هیئتیها، مسجدیها و مقدسها، آبرو میبرند*
*عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنم*
*روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت مینشست و آبروی دیگران را می برد*
---------------------------------------
✅ *نشر این پیام صدقه جاریه است*
🍁🍂🍁🍂
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.
موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود!
مردم میگفتند چه خوب، عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
بیست سال بعد از ازدواج آن زن از دنیا رفت، مرد ناگهان عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود...!
همه تعجب کردند و علت را از او جویا شدند: مرد گفت کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم...
🍂🍁🍂🍁
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و بیست و ششم
چشمانم مات صفحه تلویزیون سقفی داروخانه مانده و گوشم به اخباری بود که از جولان بیش از پیش تروریستهای تکفیری در عراق خبر میداد. انفجار خودروی بمبگذاری شده، عملیاتهای انتحاری و کشتار جمعی مسلمان بیگناه در عراق، اخبار جدیدی نبود و پس از اشغال این کشور توسط آمریکا، مصیبت هر روزه عراقیها شده بود، ولی ظاهراً شیاطین آمریکایی و تکفیری قصد کرده بودند عراق را هم به خاک مصیبت سوریه بنشانند که این روزها تروریستهای داعش جان تازهای گرفته و هوای حکومت بر عراق به سرشان زده بود. با این همه، دل خودم لبریز درد بود و نمی توانستم به تماشای نگونبختی مسلمان دیگری بنشینم که تکیهام را به صندلی پلاستیکی داروخانه داده و خسته از صف طولانی داروخانه که مدتی میشد مجید را معطل کرده بود، چشمانم را بستم و باز هم صدای گوینده اخبار مثل پُتک در سرم میکوبید. بلاخره آوار غم و غصه و هجوم اینهمه فشار عصبی کار خودش را کرده و ضعف جسمانی هم به کمکش آمده بود تا کارم به جایی برسد که امروز دکتر پس از معاینه هشدار داد که اگر مراقب نباشم، کودکم پیش از موعد مقرر به دنیا میآید و همه کمردردهای شدیدم نشانی از همین زایمان بیموقع بود که میتوانست سلامتی دخترم را به خطر بیندازد. باید کاملاً استراحت میکردم و اجازه نمیدادم هیچ استرسی بر من غلبه کند و مگر میتوانستم که انگار از روزی که مادرم به بستر سرطان افتاد، خانه آرامش من هم خراب شد. باز کمردردم شدت گرفته و شاید از بوی مواد آرایشی داروخانه حالت تهوع گرفته بودم که به سختی از جایم بلند شدم، با قدمهای سنگین و بی رمقم از میان جمعیت گذشتم و از در شیشهای داروخانه بیرون رفتم بلکه هوای اواسط اردیبهشت ماه، نفسم را بالا بیاورد. هر چند هوای این ماه بهاری هم حسابی داغ و پُر حرارت شده و انگار میخواست آماده آتشبازی تابستان بندر شود که اینچنین با تیغ آفتاب به جان شهر افتاده بود. حاشیه پیاده رو، تکیه به شیشه داروخانه ایستاده بودم که بلاخره مجید با پاکت داروهایم آمد و بیمعطلی تاکسی گرفت تا زودتر مرا به خانه برساند. او هم ناراحت بود ولی به روی خودش نمیآورد که چقدر دلواپس حال من و دخترمان شده و سعی میکرد با شیرین زبانی همیشگیاش آرامم کند. از تاکسی که پیاده شدیم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم که در خلوت کوچه دلم ترکید و با لحنی لبریز بغض زمزمه کردم: «من خیلی حوریه رو اذیت کردم! خیلی عذابش دادم مجید! بچهام خیلی صدمه خورد!» و تنها خدا میداند چقدر پشیمان بودم و دلم میلرزید که مبادا دخترم دچار مشکلی شود که اشکم جاری شد و در برابر سکوت غمگینش پرسیدم: «مجید! یعنی بچهام چیزیش شده؟» همانطور که همپای قدمهای کوتاهم میآمد، به سمتم صورت چرخاند و پاسخ دلشورهام را به شیرینی داد: «الهه جان! چیزی نشده که انقدر غصه میخوری؟ دکتر فقط گفت باید بیشتر مراقب باشی، همین! از امروز دیگه به هیچی فکر نمیکنی، غصه هیچی رو نمیخوری، فقط استراحت میکنی تا حالت بهتر شه!»
با ما همراه باشید🌹
رمان های عاشقانه مذهبی 💍