شیخ رجبعلی خیاط میفرمود
بطری وقتی پر است و میخواهی
خالی اش کنی ، خمش میکنی ...
هر چه خم شود خالی تر میشود ؛
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود
سریع تر خالی میشود ...
دل آدم هم همین طور است ؛
گاهی وقتها پر میشود از غم ، غصه ،
از حرفها و طعنههای دیگران ...
قرآن میگوید :
"هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛
خم شو و به خاک بیفت ؛
" این نسخهای است که خداوند برای
پیامبرش پیچیده است
🍁🍂🍁🍂
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸حکایت تکان دهنده از حضرت امام رضا (ع)
⭕️داستان مرد نابینا و نادر شاه
🎙استادعالی
🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈
#قسمت_ششم
روز های اسفند ماه به سرعت می گذشت انگار عجله داشت زودتر خودش را بهار برساند ، مردم روستا در تکاپوی سال نو بودند هر کسی در حد توان خانه را تمیز می کرد و حسابی بعد از یکسال غبار رویی می کردند
اسفند از نمیه گذشته بود که من و مادرم شروع به خانه تکانی کردیم من بعد ظهر ها به آغل حیوانات می رفتم و آنجا را تمیز می کردم
چند روزی زمان برد تا آغل کمال تمیز شود بعد از تمیز کردن آغل داخل اتاق رفتم مادرم را دیدم که مشغول سفید کردن اتاق تنور بود
( گچ های سفید که بروی دیوار می کشیدند )
مادرم دو روزی بود که مشغول این کار بود چون باید تمام دیوار ها تمیز می کرد کمی زمان می برد
بعد از سفید کردن دیوار ها قالی های اتاق را جمع کردیم و در حیاط به میله ای که دو طرفش بسته بود آویزان کردیم
هر دویمان با چوب خاک هایشان را تکان دیم خیلی خسته شدیم داخل اتاق رفتم کف اتاق خالی بود برای این که که روی زمین نشیم پارچه های پهن کردیم مشغول خوردن چای شدیم
روزها به همین منوال می گذشت یک روز وکور پر از ظرف را خالی کردم و ظرف هایش را پاک کردم روزی دیگر وسایل اتاق را جابجا کردم هر طوری بود وسایل اضافه را از خانه بیرون ریختم
آشپرخانه بیشتر از همه جا کار داشت چون باید وسایل را بیرون می آوردیم و مرتب در زیر اپن می چیدم
تمام این کار ها را بعد ظهر ها بعد از مدرسه و درس خواندن انجام می دادم
چون نمی خواستم از درس های مدرسه عقب بیفتم یک هفته ای به عید مانده بود تکاپوی مردم روستا بیشتر شد پدر و برادرم از شهر برگشته بودند و کمی از بازار نخودچی ، کشمش و آجیل های مرسوم روستا و میوه شیرینی هم تهیه کردند
سال تحویل روز شنبه ساعت ۶ صبح بود فقط دو روز دیگر وقت باقی مانده بود تا کارها تمام کنیم بیشتر از قبل هر چهار نفرمان کار می کردیم
روز شنبه بعد از نماز صبح سفره ی هفت سین را پهن کردم آیبنه ی کوچک که دورش با نقش و نگار های خاص تزئین شده بود را از طاقچه برداشتم و در بالای سفره گذاشتم قرآن را روبروی آیینه عکس قرآن در آیینه افتاد نمای خیلی قشنگی ایجاد کرد
هفت سین آماده شده را در سفره ی هفت سین گذاشتم ، بلند شدم نگاهی به سفره کردم خیلی زیبا شده بود کم کم لحظات تحویل سال نزدیک می شد من همراه با خانواده دور سفره هفت سین نشستم و شروع به خواندن قرآن کردم که انشاالله امسال سال خیلی خوبی داشته باشیم مادرم دعا کرد امسال انشالله سفر کربلا قسمتش شود
قطره ی اشک از چشمانش ریخت ، اشک چشمش را پاک کرد شروع به خواندن دعا ی تحویل سال شد یا مقلب القلوب و البصار •••
بعد از تمام شدن دعا صدای توپ از رادیو شنیده شد همه به هم عید را تبریک گفتیم و خوشحال بودیم که سال ۱۳۷۴ در کنار هم آغاز کردیم بعد از یکی دو ساعت عید دیدنی ها شروع شد من همراه خانواده به خانه مادربزرگم رفتیم چند ساعتی ماندیم همه عموهایم ، عمه هایم به آنجا آمده بودند
همه به هم عید را عید تبریک می گفتند و مثل شب چله خوشحال بودند که فرصتی پیش آمد که دورهم باشند من مشغول خوردن آجیل شدم مادربزرگم شیرینی ها میوه هایش را در گوشی قرار داده بود چون هوا گرما شده کرسی را جمع کرده و میزی برای پذیرایی وجود نداشت
روز های عید طبعیت روستا بسیار زیبا،شده بود من یک روز با چند تا از بچه ها فامیل قرار گذاشتم تا به خانه چند تا از فامیل برویم آن ها قبول کردند مسیر حرکتمان را از دشت انتخاب کردیم
رنگ سبزی بر دشت پهن شده بود حیوانات مشغول چرا کردند بودند گل زرد ، بنفش در جای جای دشت دیده می شد با دوستانم کمی در دشت دویدم هیجان زیادی داشتیم کمی بعد در کوچه ها راهی شدیم و عید دیدنی را از خانه عمو هایم شروع کردیم حتی به خانه همسایه ها رسیدیم وقتی محله خودمان تمام شد محله های اطراف هم عید دیدنی رفتیم
خلاصه تا چند روز همین روال را در پیش داشتیم تا روز سیزده فروردین همه ی فامیل قرار گذاشتند تا برویم کنار رودخانه در اطراف رودخانه درخت های زیادی وجود داشت تا هم سایه مناسبی داشته باشد و برای اقامت مکان آرامی باشد وقتی در منطقه کوهستانی اطراف رفتیم یکی از عموهایم آتش درست کرد و با همکاری بقیه دیگ بزرگی گذاشت و زنان آش خوشمزه ای پختند زن پسر عمویم نیز که تازه وارد خانواده ما شده بود به بقیه کمک میکرد تا زیر انداز ها را پهن کنند و چای آتشی درست کنند بعد از مدتی چای آماده شد و همه مشغول خوردن چای با خرما شدند قبل از آماده شدن آش مشغول خوردن تخمه شدند و مثل همیشه صحبت کردند وقتی آش آماده شد در کاسه های روحی ریختند و با کشک و پیاز داغ در سفره گذاشتند
پس از نهار مشغول بازی هفت سنگ شدیم روز خدا را شکر روز خیلی خوبی بود و در کنار اقوام خیلی به من خوش گذشت تنها با نزدیک شدن به غروب سیزدهمین روز از تعطیلات به فکر تکالیف مدرسه افتادم البته خیالم از این بابت راحت بود چون در طول تعطیلات درس هایم را خوانده بودم
ترنم باران💚🌈
#مدیریت_زمان 62
برمیگرده میگه من اشتبااااه کردم اینو به عنوان همسرم انتخاب کردم!😫
- خب باشه اشتباه کرده باشی!
- نه حالا میخوایم جدا بشیم! 😤
- حالا اشتباه هم کرده باشی! چه اشکالی داره؟ دو روز این دنیا که این حرفا رو نداره. ☺️
این حرفا چیه؟ لبخند بزن و زندگی کن... لطف کن به همسرت... عاشقانه زندگی کن...بزرگوار باش... اگه اون بده تو سعی کن خوب باشی... سعی کن حال همسرت رو خوب کنی همیشه...💕🌷😊
🔶 چشم بهم بزنی تموم شده رفته فرصت محبت کردنات... مگه تو بچه ای که قاطی کردی؟! بچه ها هستن که زمان براشون نامفهومه. تو بزرگ باش...ة
شخصی کفشهایش را برای تعمیر نزد کفاشی میبَرد. کفاش میگوید: این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلا ده تومان میشود و خرج کفش میشود سی تومان. مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد.
کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت، کوک سوم و تمام...! اما در مییابد اگر چه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهد شد. از یک سو، قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلب اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نه؟!
او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعدهی توافق، مانده است. یک دو راهی ساده که هیچکدام خلاف عقل نیست. اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده، اما اگر بزند، به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده است. اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون راه رفته، اما اگر بزند، صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است، و ما کفاشهای دو دل...! برایتان دعا میکنم که در این دنیای فانی هر لحظه با نگاه و کلام، از سر وجدان و مهرورزی، کوک چهارم را برای ديگران بزنید...
⚫️تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت آیتالله شبستری
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالم مجاهد جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محسن مجتهد شبستری رحمةالله علیه را به خاندان گرامی و فرزندان ارجمند و همه ارادتمندان ایشان در تهران و آذربایجان تسلیت عرض میکنم. این عالم بزرگوار از جمله موفقترین روحانیون فعال در خدمات اجتماعی و هدایت عمومی و ادارهی حوزههای علمیه در تهران و تبریز بودند. تلاشها و زحمات ایشان در دوران طولانی امامت جمعهی تبریز فراموش نشدنی است و آثار ماندگار آن مرحوم در حوزهی علمیهی تهران و غیره موجب جلب رحمت الهی به ایشان است انشاءالله. از خداوند متعال مغفرت و علو درجات این عالم بزرگوار را مسألت میکنم.
سید علی خامنهای
۲۷ آبان ۱۴۰۰
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_ویژه #اخلاق_مهدوی
🌷روایت فوقالعاده از شهیدِ زنده
در همین نزدیکی... جایی بینِ ما...
🎙 #استاد_عالی
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ترفند_مرغ_خوشمزه
4 پایه مرغ
ماست 200 گرمی
فلفل قرمز
½ قاشق چایخوری گشنیز
میخک
زردچوبه
2 حبه سیر
هل
نمک
1 قاشق غذاخوری روغن زیتون
دارچین
آب لیمو
سیب زمینی
📝 خلال دندان را به پایه های مرغ بچسبانید و روی یک ورقه پخت قرار دهید.
تمام مواد لازم برای سس را مخلوط کنید. سس را روی پایه های مرغ بریزید.
خلال دندان تهیه کنید. سیب زمینی ، نمک و فلفل را اضافه کنید.
به مدت 45 دقیقه در دمای 180 درجه سانتیگراد / 350 درجه فارنهایت بپزید
#با_رسپی_های_امتحان_شده
🔴 شنیدهها حاکی از آن است که دستگیری زنگنه وزیر نفت دولت روحانی به علت تخلفات در پرونده کرسنت قطعی شده است.
#دولت_انقلابی یعنی #ایران_قوی به یاری و مدد #امام_زمان
🌹 پیام دیوار نوشته رهبر معظم انقلاب #امام_خامنه_ای در #دیدار_نخبگان جوان چه بود⁉️
🍃سلامتی #امام_زمان صلوات🌸 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ 🌸