هر شب بررسی کن...
ببین چند بار نفس را زمین زدی؟!
و چند بار نفست تو را زمین زد؟!
دشمن تو بدیهای تو نیست...
دشمن تو رفتارهای بدِ تو هم نیست...
دشمن تو، نفس تو است...
هر شب قبل از خواب اعمالمان را #محاسبه کنیم.
روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!
همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...
در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
کسی پرسید : این عتیقه چیست ؟
شیطان گفت : این نا امیدی است...
شخص گفت : چرا اینقدر گران است؟
شیطان با لحنی مرموز گفت :
این موثرترین وسیله من است !
شخص گفت : چرا اینگونه است؟
شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم...
این وسیله را برای تمام انسانها بکار
برده ام، برای همین اینقدر کهنه است
*سلام دوستان*
*🕊️♥️ مهمون امروز ما شهید بزرگوار ♡شهید حمید احسانی♡ ۲۰ ساله ، دارای ۱ فرزند دختر♡*
*♥️ نام پدر ♡ حجت الاسلام محمدامین احسانی♡*
*♥️ تاریخ تولد♡24 تير 1372♡*
*♥️ تاریخ شهادت♡ 19 آبان 1392♡*
*♥️ محل شهادت♡سوریه - دمشق - زینبیه♡*
*♥️ محل مزار♡مشهد - بهشت رضا (ع) ♡*
*مادر شهید میگوید: حمید علاقه خاصی به مداحی داشت🌹🍃پسرم سال ها در ایام محرم و مجالس مداحی می کرد. او خیلی بیشتر از سنش شرایط را درک می کرد. همسرم روحانی بود و زندگی طلبگی داشتیم. حمید زود ازدواج کرد و خدا يك دختر زيبا به او و همسرش هديه داده بود🍃🌹 اما آقا حميد غير از خانودهاش، دغدغههای ديگری داشت و میگفت: «موقعی كه پدر بزرگوار حضرت رقيه(س) شهيد شد ما آنجا نبوديم و الان يك فرصتی است كه جبران كنيم. خوشحال باشيم كه فرزندمان درد حضرت رقيه را درك كند.» حمید تازه استادکار کاشی کاری شده بود و سر و سامان گرفته بود🍃🌹از دوستانش شنیده بود که در سوریه چه خبر است. بدون اینکه به خانواده اطلاع بدهد به سوریه رفت. بار اول که حمید به سوریه رفت، من اصلاً در جریان نبودم. بعد از مدتی پیکر شهدای مدافع حرم را در بهشت رضا (ع) تشییع می کردند که حمید هم در این مراسم حضور داشت🍃🌹 او به پدرش گفته بود یک سال دیگر من هم شهید می شوم و در کنار این شهدا من را به خاک می سپارند. حمید یک روز قبل از رفتن به سوریه برای من یک پیراهن خرید و آورد. از او پرسیدم این پیراهن چیه؟ گفت: من روز مادر نیستم و هدیه شما را زودتر گرفتم🍃🌹 حمید برای دومین بار عازم سوریه شد. اوایل ماه محرم حمید تماس گرفت و گفت: من چند روز دیگر شهید می شوم و پیکرم روز ۸ محرم به دستتان می رسد. و دقیقا هم همانطور شد🍃🌹 صورتش را كه باز كرديم يك طرف صورتش رفته بود. گفتند تكتيرانداز به پيشانی اش شليك كرده است. خودش كه زنگ ميزد ميگفت دعا كنيد جلوی حضرت زينب(س) شهيد شوم و دوست ندارم اسير و مجروح شوم🍃🌹 دوستانش ميگفتند حميد معمولاً صبحها دير از خواب بلند ميشد ولی آن روز زود بيدار شد و جلوی قرارگاه را جارو زد و صبحانه بچهها را آماده كرد و به همه گفته بود من امروز شهيد ميشوم و با همه خداحافظی كرد... 🍃🌹همسرش میگوید: حمید قبل از شهادتش تماس گرفت و گفت: می خواهم صدای دخترمان را بشنوم. نادیا خواب بود نشد صدایش را بشنود. صبح روز بعد هم که حمید تماس گرفت نادیا خواب بود. گفت: هر کاری در حق تو کردم، من را حلال کن. گفت: دوست داشتم بیشتر با تو زندگی کنم و فرزند دیگری داشته باشیم و با نادیا بزرگش کنیم، اما نمی شود.*
*🕊️🌹شادی روحش صلوات*
#امر_به_معروف
#شرايط_امر_به_معروف
💠 در صورت تحقق شرايط زیر امر به معروف و نهى از منكر واجب مىشود:
1. #علم_شناخت
آمر به معروف بايد اینها را بداند:
1. 🌺معروف و منكر را بشناسد و بداند چیست.
2. 🌸بداند كه فاعل منكر هم معروف و منکر را میشناسد.
3. 🌼بداند كه فاعل منكر عمدا و بدون عذر شرعى مرتكب آن مىشود.
تبصره:
🔹 لازم نيست اين شناخت به تفصيل و با جزئيات باشد بلكه اگر اجمالًا بدانيم كارى كه شخص ترك كرده است، واجب یا کاری را که انجام میدهد حرام است، امر به معروف واجب است.
🔸 اگر فردی در ترک واجب یا انجام حرام عذرى شرعى يا عقلى داشته باشد امر به معروف ونهى از منكرش واجب نيست.
2. #احتمال_تأثير
🌱احتمال دهد كه امر و نهى او در شخص خلافكار اثر دارد، خواه اثر فورى داشته باشد يا غير فورى، كامل يا ناقص، بنابراين اگر بداند هيچ اثر نمىكند واجب نيست.
تبصره.
🔸طبق نظر آيتالله سيستانى: اگر كسى مىداند كه امر و نهى او اثر ندارد، احتياط واجب آن است كه كراهت و ناراحتى خود را از كارهاى ناشايسته خلافكار به هر طورى كه ممكن است (با گفتار يا رفتار يا نوشتار و مانند آن) اظهار نمايد؛ هرچند بداند كه در او اثر نخواهد داشت.
🔹طبق نظر آيتالله بهجت: در صورتى كه انسان مىداند سخن او تأثيرى در ديگرى ندارد، بر او لازم نيست امر به معروف نمايد، ولی مستحب است.
3. #اصرار_بر_گناه
🍀 شخص معصيتكار قصد ادامه منكر و يا تكرار منكر را داشته باشد ولى اگر بداند يا احتمال صحيح بدهد كه فرد خاطى قصد ندارد گناه خود را تكرار كند، نهى از منكر واجب نيست.
4. #نبودن_ضرر
🌿 در امر و نهى ضرر جانى، آبرويى و مالى (ضرر مالى قابل توجه نه جزئى) نباشد، پس اگر بداند يا خوف اين باشد كه امر يا نهى او، ضرر جانى يا آبرويى يا مالى نسبت به او يا بعضى از مؤمنين مىرساند، امر به معروف و نهى از منكر واجب نيست.
📚 امام، رساله م2791 و تحريرالوسيلة ج1 ص465 القول في شرائط وجوبهما؛ خامنهاى، اجوبه س1057 و سايت احكام موضوعى امر به معروف؛ بهجت، رساله م 1608؛ فاضل، رساله م 2124؛ وحيد، رساله م2069؛ نورى، رساله م 2789؛ صافى، رساله م 2862؛ سيستانى، رساله ج1 م2202 و 2205؛ مكارم، رساله، م 2414.
#سوژهسخنطنز😅
-اقا: ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺎﺳﺎ ﭼﯿﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﯼ؟!🤔🤔
-خانم: ﺁﺥ ﺑﺎﺯ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﮔﻮﻟﻢ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺎﺩ!😍😍
-آقا: ﻣﮕﻪ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻮﻟﺖ ﻣﯿﺰﺩ ﺑﮕﻮ ﺩﻭﺭ ﺷﻮ، ﺩﻭﺭ ﺷﻮ ..
- خانم: ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺭ ﺷﻮ، ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ وااای..😍
ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻬﺖ میاااد😜😈😜
#لبخنــــــــــد
-امام باقر ؏به فرزندشان امام صادق ؏ فرمودند:
-بر تو باد به انجام کار خیری که وسط دو کار بد قرار گرفته و آن دو را از بین می برد
- امام صادق ؏ پرسیدند:
-چگونه چنین چیزی ممکن است؟
-امام فرمودند:
-همانطور که قرآن می گوید مؤمنین کسانی هستند ڪه وقتی انفاق می کنند زیاده روی و سختگیری نمی کنند. (بنابراین اسراف و سختگیری هر دو گناه است و حد وسط آن یعنی میانه روی حسنه است بر تو باد به آن حسنه که بین آن دو گناه است)*
-اسلام از یک طرف اسراف را حرام نموده و از طرف دیگر حرص و آزمندی و طمع اموال را نیز مذموم شمرده است. -امام علی؏ فرمودند:
-برحذر باشید از حرص زدن و ولع دنیا که آن سرمنشأ هر پستی و اساس هر رذالت است.
-پس اگر مصرف زیاد در مسیر خدا باشد و در مورد خودش باشد نه تنها منع نشده بلکه ممدوح و مورد تأیید است..
📚*تفسیر نور الثقلین، جلد 4، سوره فرقان، ص 27
✍چند لحظه خلوت با امام زمان 💫
🌳آقا جون، یابن الحسن ، مولای من
بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم
راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم🍃
بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم🍃
نامه اعمال من حال تو را بد می کند
جمعه ها بدجور احساس خجالت می کنم😔
غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل
بعد ازین تا زنده ام با تو رفاقت می کنم🍃
روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه
حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم😔
من که باری بر نمی دارم ز روی شانه ات
با چه رویی بر تو اظهار ارادت می کنم😔
تا نرفته آبرویم ، آبرویم را بخر
فکر کن که مادرت گفته وساطت می کنم😭
✍آقاجون ، مولای مهربانم 💫
من بریدم دل ز دنیا، آبرویم را مبر
رو زدم حالا به دریا، آبرویم را مبر😔
غرق در بحر گناهم، دست گیر عالمین
جان زهرا، جان مولا، آبرویم را مبر😔
خواستی در پیش مردم آبرویم را بریز
صبح محشر پیش زهرا، آبرویم را مبر😔
من کجا و نوکری کردن برای تو کجا
وصله ی ناجورم اینجا، آبرویم را مبر😔
من خودم را بین خوبان تو پنهان کرده ام
تو ببین این خوب ها را، آبرویم را مبر😔
دارم از حال خودم خیلی خجالت می کشم
سر نمی آرم به بالا، آبرویم را مبر🍃
بین خوبانت به من هم روزی اشکی بده
می شوم بی اشک رسوا، آبرویم را مبر😔
دارد آقا آبرویم می رود کاری بکن
جان آقا، جان آقا، آبرویم را مبر🍃
دارد این دوری ز تو خیلی خرابم می کند
بیشتر با این بلاها آبرویم را مبر🍃
﷽
🕊❓ مسئلهی : كسى كه نمیتونه غسل كنه (چون غسل براش ضرر داره یا آب نیست یا عذر مُوَجّه شرعی دیگهای داره) ولى تيمم براش ممكنه، آيا اجازه داره با همسرش نزديكى كنه و بعد با تيمم نماز بخونه؟
📚 آیات عظام امام خمینی، خامنهای، بهجت، تبریزی، سیستانی، صافی، نوری، مکارم و وحید:
📝 بله، میتونه؛ چه وقت نماز شده باشه، چه هنوز وقت نماز نشده باشه.
⭕️ نکته: خجالتکشیدن عذر موجه شرعی حساب نمیشه.
🔺توضيحالمسائل مراجع، م۳۵۳؛ امام، تحريرالوسيلة، ج۱، غسلالجنابة، م۳؛ نورى، توضيحالمسائل، م۳۵۴؛ وحيد، توضيحالمسائل، م۳۵۹؛ خامنهاى، اجوبةالاستفتائات، س۱۹۰.فاضل،
تعليقات علىالعروة، غسلالجنابة، م۸.
#جابجای_کفش
💬سوال:
. گاهى در سالن دانشگاه و نمازخانه كفش ها جابه جا مى شود، آيا جايز است به جاى كفشمان كفشى كه باقى مانده برداريم⁉️⁉️
✅پاسخ:
📝همه مراجع (به جز تبريزى، سيستانى و وحيد ):
اگر بدانيد كفشى كه برداشته ايد، مال كسى است كه كفش شما را برده و راضى است آن را به جاى كفش او برداريد، برداشتن آن اشكال ندارد ؛ وگرنه بايد به صاحبش برسانيد. اگر از پيدا شدن آن مأيوس شويد، مى توانيد آن را براى خود برداريد. اگر قيمت آن از كفش خودتان بيشتر باشد، بايد هر وقت صاحب آن پيدا شد، زيادى قيمت را به او بدهيد و چنانچه از پيدا شدن او نااميد شويد، بايد زيادى قيمت را با اجازه حاكم شرع (مجتهد جامع شرايط )، از طرف صاحبش به فقير صدقه بدهيد.
📝آيات عظام تبريزى، سيستانى و وحيد:
اگر بدانيد كفشى كه برداشته ايد، مال كسى است كه كفش شما را برده و راضى است آن را به جاى كفش او برداريد، برداشتن آن اشكال ندارد ؛ وگرنه بايد به صاحبش برسانيد. اگر از پيدا شدن آن مأيوس شويد، بايد با اجازه حاكم شرع (مجتهد جامع شرايط )، قيمت كل كفش را از طرف صاحبش به فقير صدقه بدهيد.
تبصره‼️. در مال مجهول المالك، بعد از يأس و نااميدى با اجازه حاكم شرع به فقير صدقه داده مى شود.‼️
✍️ پاسخی بر ادعای عدم نجاست سگ
💭 اخیراً کلیپی از یکی از روحانیون در فضای مجازی منتشر شده که سگ را نجس نمیداند و دلایل خود را اینگونه بیان میکند: «ما به این نتیجه رسیدیم که سگ پاک است. در قرآن ما نه تنها دلیلی بر نجاست سگ نداریم؛ بلکه تعریف و تمجید از سگ آمده است و حتی آیهای داریم که دال بر طهارت سگ است؛ روایاتی هم که درباره نجاست سگ داریم، روایات متعارض است» و به همین منظور به بازنشر یادداشت آیت الله علیدوست، عضو جامعه مدرسین و از اساتید حوزه درباره نجاست سگ میپردازیم.
◻️ ببینید! آیا منابع معرفتی ما نسبت به گزارههای دینی فقط قرآن است؟
منابع معرفتی ما سه چیز است:
الف) وحی، که همان قرآن باشد؛ ب) سنت مسلّم معصوم؛ ج) عقل.
بنابراین وقتی چیزی در قرآن نبود، لکن در سنت و روایات معتبر بود (دقت کنید که میگویم: روایات معتبر) یا مطابق درک عقل بود، میتوان به دین نسبت داد، هر چند در قرآن نباشد.
چقدر از احکام نماز، روزه، حج در قرآن هست!
◻️ واقع این است پاسخ دهنده محترم، تصور کرده که نجسبودن سگ به معنای پلشتی و پستی سگ است، در حالی که نجسبودن یک اعتبار شرعی است. جالب است بدانیم که «نجاست سگ» به «لزوم پرهیز از سگ» تفسیر شده است بدون این که ارتباطی با پستی و پلشتی سگ داشته باشد.
◻️ این که قرآن، شکار حیوان را توسط سگی که تعلیم داده شده، حلال شمرده به معنای استفاده از آن بدون شستن و تمیز کردن نیست!
قرآن در این آیه در مقام بیان حلال بودن و حلال نبودن شکار است نه کیفیت استفاده کردن!! بنابراین معلوم گردید که قول به نجاست سگ در تضاد با قرآن نیست!
◻️ قابل توجه این که امروزه وارد کردن سگ در زندگی یک مجموعه فرهنگ است که نمیتوان در اظهار نظر آن را نادیده گرفت؛ حضور سگ با خود تبعاتی دارد بدون آن که نشانه تمدن، فرهنگ و به روز بودن باشد! به روز بودن را با امور دیگری نشان دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز
🤔اگه خدا باهامون قهر کنه و صدامونو نشنوه تقصیر کیه⁉️
✅ پاسخش رو از امام رضای رئوف بشنویم💯
🎤 حجت الاسلام عالی
#امام_رضا ع
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#غیرت_دینی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💌
4_5785230942377347321.mp3
730.3K
#صوت_اجرا
#عمو_روحانی_مهربون
#شعرکودکانه #حضرت_زهرا(س)
بچه ها درجواب میگن ام ابیها
دختر آل طاها ام ابیها
هدیه و لطف خدا ام ابیها🌹
همسر و یار علی ام ابیها
باغ و بهار علی ام ابیها🌺
کوثر قرآن تویی ام ابیها
مادر پاکان تویی ام ابیها🌸
هستی پیغمبری ام ابیها
از همگان برتری ام ابیها🌼
مهر تو مهر خدا ام ابیها
لطف تو بی انتها ام ابیها🌻
راه تو راه دین است ام ابیها
راه خدا همین است ام ابیها💐
مداحی آنلاین - میگن بهشت خدا زیر پای مادره - محمدرضا طاهری.mp3
8.1M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا(س)
💐میگن بهشت خدا زیر پای مادره
💐یا عاقبت بخیری تو دعای مادره
🎤 #محمدرضا_طاهری
👏 #سرود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیدهای_تربیتی
💠 مخاطب خود را به فکر فرو برید. و الحق این چند ثانیه محصول خلاقانه این گونه است.
🔹 اساسا خلاقیت مایه اندیشیدن است.
🔶 و قَضي رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَريماً
آیه ۲۳
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو ، یا هر دوی آنها ، نزد تو به سن پیری رسند ، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
🔶 و اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّياني صَغيراً
آیه ۲۴ سورهی اسراء
و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف ، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند ، مشمول رحمتشان قرار ده!»
امیرالمومنین عليه السلام:
💎 أشَدُّ الغُصَصِ فَوتُ الفُرَصِ
سختترين غصّهها، از دست دادن فرصتهاست.
📚 غررالحكم حدیث۳۲۱۵
animation.gif
5.6K
#کفش_هم_اتاقی
💬سوال:
اگر كفش هم اتاقى خود را بدون رضايت او بپوشد و با آن وضو بگيرد ؛ چه حكمى دارد⁉️⁉️⁉️
✅پاسخ:
📝همه مراجع:
اگر اطمينان به رضايت دارد، اشكال ندارد و اگر بدون رضايت او اين كار را انجام دهد، گناه كرده ؛ ولى وضويش صحيح است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻جان؟! چی شد؟! دروازه خالی از تماشاگر رو باز میکنه؟!😂
#داستان_روزگار_من(۱۵)و (۱۶)
خب اعظم جون باید چیکار کنم که از این حال و هوا در بیام ؟؟!!😞😞😞😞
بسپرش به من خودم درستت میکنم 😉😉😏
خب ببخشید خیلی بهتون زحمت دادیم دیگه دیر وقته فردا دخترا شیفت صبح هستن بهتره زود بخوابن
😊😊😅😅
اعظم خانم- عه بازم که گفتین زحمت ،
این چه حرفیه مگه غریبه ایم ناسلامتی همسایه و دوست هستیم
مرجان خانم- درسته ممنون از لطفتون
فرزااااانه .... فرزاااانه ... دخترم بیا میخوایم بریم
از اتاق اومدیم بیرون سحر گفت عه خاله هنوز که زود یه خرده بشینین
تازه گرم گرفتیم باهم
نه عزیزم دیگه وقت گذشته شماهم فردا باید زود بیدار بشین
بازم تشکر میکنم اعظم خانم بابت شام و مهمونیه امشب خیلی خوش گذشت
فرزانه-اره خاله دستت درد نکنه
خواهش میکنم عزیز دلم ☺️☺️
رسیدیم خونمون
وااای مامان چقدر خوش گذشت
مامان فرزانه چه دست پختی داشت
البتههههه غذاهاش به خوشمزه گیه غذاهای مامان مرجان من که نیست ...
ای شیطون .
اره خداییش خیلی زحمت کشیده بود
همون جور که تو اتاقم داشتم لباسامو عوض میکردم بلند گفتم مامان.....
جانم......
میگم مامان بهتر نیست یه شبم ما دعوتشون کنیم
چراکه نه عزیزم ماهم دعوت میکنیم
حالا دیگه برو بخواب صبح نمیتونی بیدار بشی
چشم شب خیر مامان
شب بخیر گلم😘😘😘
بازم مثل همیشه آماده شدمو رفتم دنبال سحر تا بریم مدرسه
سحر تو راه بهم گفت : دیشب مامانم خوابیده بود من زنگ زدم به شاهین حرف زدیم
☎️☎️☎️☎️☎️
قرار شد که بعدازظهر بریم بیرون همدیگرو ببینیم ...
منم گفتم لابد تو هم گفتی اررررره...؟!
سحر - خب معلومه که قبول کردم
😈😈😈😈😈
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#داستان_روزگارمن (۱۷)
یه خرده با حالت تندی گفتم خب تو نمیگی سحر چه جوری بریم به چه بهونه ای ؟؟!!!
سحر- چه جوری نداره که ما دیگه بزرگ شدیم قرار نیست که مثل بچه ها باز خواست بشیم
😒😒😒
اما سحر بازم باید بگیم که کجا میریم ...
این که کاری نداره ...
میگیم میریم کتابخونه یا کلاس اضافه
یا هزاران بهونه هست که میتونیم بگیم
ولی خیلی خوش میگذره فرزانه
فقط باید به خودمون برسیم
😍😍😍😍
فرزانه - من چی بپوشم آخه،
سحر میگم تو اماده شو بیا خونه ما تا بهم کمک کنی که چی بپوشم
باشه میام ...
رسیدیم مدرسه ، بخاطر هیجانی که برای قرار داشتیم ساعت مدرسه برامون زود میگذشت ⏲⏲⏲⏲⏲⏲⏲
تا چشم رو هم گذاشتیم زنگ آخر شد
کنار مدرسه ما یه خرازی بود به سحر گفتم بریم اونجا یه دستبند بخرم ...باشه بریم
وارد مغازه شدیم سلام دادیم
سحر گفت ببخشید مدلای دستبنداتونو میشه نشون بدین
خانم فروشنده جعبه دستبندارو
آورد ...
سحر کدومو انتخاب کنم همشون خوشگلن
به نظر من اون نگین سبزه هم رنگش به چشمات میخوره هم درخشندگیش زیر نور زیاده
فرزانه- اره به نظر این بهتره
راهیه خونه شدیم مامان تو اتاق مشغول اتو کردن لباسا بود
رفتمو کنار چارچوب در واییستادم ... مامان...
بله دخترم ....
مامان جون امروز قراره با سحر بریم کتابخونه...
کدوم کتابخونه ،کجاست؟؟؟
یه کتابخونه هست که نزدیک پارک ارغوانه ، همون پارکی که یه بار با خاله محبوبه اینا رفته بودیم ... اهااان اره یادم اوومد
حالا با چی میخواین برین ؟؟!
مامان هم تاکسی هست هم اتوبوس واحد
مامانم-اهووووم بهتره با اتوبوس واحد برین امنیتش بیشتره
باشه برین فقط مراقب خودت باش تا هوا روشنه زود برگردین نکشه به تاریکی ....
باشه مامان جونم 😍😍😍😍
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#داستان_روزگارمن (۱۸)
من تو اتاقم تمام مانتوهامو ریخته بودم زمین وای حالا کدومو بپوشم کاش سحر زود میومد
در اتاقم به صدا در اومد تق...تق
بله
سحر داخل اتاق شد
سلام سحر کی اومدی اصلا انقدر حواسم پرت بود که متوجه اومدنت نشدم
عه دختر تو که هنوز آماده نشدی ؟؟؟
اخه نمیدونم چی بپوشم ☹️☹️☹️
سحر- بذار ببینم
اینا نه ...اینم خوب نیست ...
این یکیم که مدلش جالب نیست ...
فقط همینارو داری اینا همش یا بلنده یا گشاده ...
یکی دارم اما برام کوچیک شده...
خب بیار ببینمش ...
ایناهاش سحر اینه ... بذار بپوشم
خب این از همش بهتره فقط مشکل استیناشه که مهم نیست تاش میزنی
چی میگی این خیلی کوتاه و تنگه ...
تازه مامانمم عمرن بذار من اینو بپوشم
حالا زود باش آماده شو شاید گذاشت فقط بدووو
من آماده شدمو با سحر اومدیم از اتاق بیرون دلشوره داشتم مامانمم تو پذیرایی مشغول تماشای فیلم بود
ما اروم داشتیم به سمت در ورودی میرفتیم که مامانم گفت ...
فرزاااانه اینجوری میخوای بری
با این سرو وضع
منم که حسابی هول کرده بودم یهو چشم به آینه قدیه کنار در افتاد با استرس گفتم نه مامان ...😰😰
اومدم ببینم مانتو تن خورش چه جوریه ...
سحر وایسا من چادرما بیارم ...
چادرما سرم کردمو راهی شدیم
سحر تو راه گفت یعنی تو با چادر میخوای بیای 😒😳😳😳
اره ن پس بدون چادر ؟؟!! چه حرفایی میزنی سحر
اینجوری نمیشه خیلی ضایعه خواهشن در بیار چادرتو اینجوری مثل اون دختره زینب میشی خیلی خوشم میاد ازش
بالاخره هرجوری که بود سحر متقاعدم کرد
تو پارک با اون سرو وضع منتظر پسرا بودیم خدایی اصلا ظاهرمون خوب نبود چرا من داشتم این کارارو میکردم اصلا چم شده بود
اقایی از کنارمون رد میشد همین جور خیره به ما دونفر شد سحرم سریع گفت چیه خوشگل ندیدی
مرده هم با خم کردن لباش به حالت تاسف گفت چرا خوشگل دیدم تا دلتون بخواد اما ولگرد ندیدم
سحر میخواست جواب بده که دستشو گرفتمو با خودم بردم
سحر من واقعا مردم از خجالت یعنی همه به چشم ولگرد به ما نگاه میکنن
ادامه دارد....
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#داستان_روزگار_من (۱۹)
بالاخره پسرا سروکلشون پیدا شد بعد سلام و علیک
شاهین گفت خیلی منتظر موندین ؟؟
من سریع از کوره در رفتمو با عصبانیت گفتم بله که خیلی وقته منتظریم که شما افتخار بدین و بیاید اینجا ما داشتیم بی ابرو میشدیم 😡😡😡
شاهینم با عصبانیت گفت هی تند نرو خب نمیومدی ... سحر رفیقت چی میگه اصلا چرا اینو اوردی تو مخیه چقدر ؟؟😒😒
بهنام پرید وسط و گفت بس کن شاهین خواهشن درست حرف بزن با خانما
بهنام رو به من کردو گفت خانم شرمنده من از طرف دوستم بخاطر بی ادبیش معذرت میخوام ...
حالا اگه اجازه بدین بریم کافی شاپی جایی راحت حرف بزنیم
ماهم قبول کردیمو رفتیم
تو کافی شاپ همش نگاهم به ساعتم بود اما متاسفانه ساعت خوابیده بود بهنام خیلی مزه میریخت و همش ازم تعریف میکرد منم داشتم گوش میدادم خیلی محو حرفاش شده بودم
برای بار دوم که به ساعتم نگاه کردم متوجه توقفش شدم از جام بلند شدمو بیرون و نگاه انداختم واااای هوا تاریک شده بود 😱😱😱
سحرپاشو دیرمون شده هوا تاریکه خدایااا😰😰
بدو سحر ...
بدونه خداحافظی زدم بیرون سحر پشت سرم اومد
عجله نکن دیر نشده که
چرا دیر نشده به مامانم قول داده بودم که قبل تاریک شدن هوا برگردم
بغضم گرفته بود با همون حالت به سحر گفتم یه کاری بکن توروخدا مامانم عصبانی میشه 😢😢😢😢
سحر یه ماشین دربستی گرفت و سوار شدیم هی به راننده میگفتم اقا عجله کن ... اقا یه خرده تندتر ...😰😰
راننده گفت خانوم میشه هولم نکنید حواسم پرت میشه من دارم مسیرمو میرم خب
جلو در رسیدیم
من زود رفتم خونه از روی عجله یادم رفت چادرما سر کنم
درو باز کردمو وارد خونه شدم عموم اینا اومده بودن
یهو با دیدنشون خشکم زد
با زبونم بند اومد به هر زوری که بود سلام دادم
سلام عمو جون خوش اومدید
سلام فرزانه جون عمو جان کجا بودی ؟.
هیچی عمو کتابخونه بودم الان میام پیشتون
دوییدمو رفتم تو اتاقم
وااای خدا چیکار کنم عموم منو با این سرو وضع دید ابروم رفت
ابرویه مامانمم رفت
قلبم تند تند میزدو دستام میلرزید.
ادامه دارد...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌷۶.سرزنش نکردن کارهای اشتباه:
🌷رسول خدا صلى الله عليه و آله :
🌷مَن أذاعَ فاحِشَةً كانَ كمُبتَدِئها ، و مَن عَيَّرَ مُؤمِنا بِشَيءٍ لَم يَمُتْ حَتّى يَركَبَهُ .[الكافي : 2/356/2 .]
🌷پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
🌷هر كس گناه کسی را فاش كند، مانند كسى است كه آن را انجام داده است
🌷و هر كه مؤمنى را به چيزى سرزنش كند، نميرد تا خود مرتكب آن شود
❄️⛄️🌨⛄️❄️
⚠️ #تلنگر
با انجام این ۹کار جایگاهتون رو بالاتر ببرید
1⃣ از خودتون بودن خجالت نکشید
2⃣ انتظاراتتون از خودتون بالا و از بقیه پایین بیارید
3⃣ هیچگاه طرز فکرتون رو به خاطر اینکه شبیه دیگران باشید عوض نکنید
4⃣ به خودتان ایمان داشته باشید
5⃣ در لحظه زندگی کنید
6⃣ نه گفتن رو یادبگیرید
7⃣ کاری رو انجام بدید که از ته قلب به درست بودنش ایمان دارید
8⃣ ازمتفاوت بودن نترسید
9⃣ تو جامعه با افراد با احترام و محبت برخورد کنید
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
#شهیدانه🥀🖤
شهدایے زندگے ڪردن به؛↓
←پروفایل شهدایی
نیست...🙂
اینڪه همون شهیدے ڪه من
عڪسشو پروفایلمو📲 گذاشتم↓✨
🌱 چے میگه مهمه...
🌱چے از من خواسته مهمه
🌱راهش چے بوده مهمه
🌱چطورزندگےمیڪرده مهمه
🌱باڪے رفیق بوده مهمه
🌱دلش ڪجاگیربوده مهمه
🌱چطورحرف میزده
🌱چطورعبادت میڪرده
❄️⛄️🌨⛄️❄️
شیطونـهڪنارِ
گوشتزمزمهمیڪنه:
تاجوونےاززندگیـتلذتببر❗️
هرجورڪهمیشهخوشبگذرون
اماتوحواسـتباشه،
نڪنهخوشگذرونیتبه
قیمتِشڪسـتنِدلامامزمانمونباشه...💔
- تلنگر
❄️⛄️⛄️❄️
‹🌱🖇›
•°
•{ اگر دختر خانم هامیدونستن
همشون #ناموس امام زمان(عج) هستن
شاید دیگہ#آتیش
به وجود #مهدے_فاطمہ نمیزدن!!
شاید عڪساشون رو از توے دست✋🏻
و پای#نامحـرم جمع میڪردن ... }•
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج...ツ
#تلنگࢪانھ🌱
❄️🌨⛄️🌨❄️