eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
12.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ سردار اشتری، فرمانده فراجا: اعترافات مهمی از آشوبگران وجود دارد که به مرور و در زمان خود منتشر خواهد شد 🔹‌ سلاح میدانی نیروهای ما ساچمه زن پلاستیکی و پینت بال و غیر کشنده است و سلاح جنگی فقط مربوط به داخل مقرهای ما است. 🔹‌ برخی از کشته ها با سنگ یا چاقو کشته شده اند و مشخص است توسط چه کسی کشته شده اند. افزایش تعداد کشته ها به نفع طرف مقابل است چون دامنه آشوب بیشتر می شود. 🔹‌ همکاران ما بعد از ۴۰ روز حضور برای اربعین بدون مرخصی بلافاصله برای برخورد با اغتشاشات حاضر شدند. قوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺دهم ربیع الاول ازدواج خجسته آسمانی 🌺🍃 خیر خلق الله حضرت رسول الله💚 و سیدةالبطحاام المومنین 💚 حضرت خدیجةالکبری صلوات الله💚 علیهماوعلی اولادهما💚 بر شما خجسته و فرخنده باد🎉🎊🎉 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترشی بادمجون کبابی😋😍 مواد لازم🔻 بادمجون ۱ کیلو‌نیم گوجه ۲ عدد سرکه انگور ۱و نیم لیوان سیر ۵ عدد فلفل تند ۴ عدد سبزیجات شامل (نعنا ،ترخون ،گشنیز ،جعفری ،ریحون) ۱ پیمانه خرد شده گلپر ۱ قاشق مربا خوری آسیاب شده سیاه دونه ۱ قاشق چای خوری نمک ۱ قاشق غذا خوری از خوبی های این ترشی اینه که بلافاصله بعد از آماده شدنش میشه نوش جان کنید ،شما میتونید به جای میکس کردن و مخلوط کن از چاقو برای خرد کردن بادمجون استفاده کنید، مقدار نمک کاملا سلیقه ای هست و‌ میتونید بیشترش کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت‌الاسلام دانشمند" 🔸مبلغ باش👌 اگه خیرشو ندیدی به من لعن بفرست!!! 👌کوتاه و شنیدنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 نماهنگ بسیار زیبای خورشید، تقدیم به منتظران امام_زمان (عج) 🌺به مناسبت آغاز امامت و ولایت حضرت امام_مهدی علیه السلام
بچه ها این دسر توش از دنت استفاده میشه(حالا هر طعمی) ولی من بجای دنت پوره توت فرنگی زدم. نکته مهم این دسر سرعت عمل شما توی مراحل تهیش هست ، چون ژلاتین اگه زیاد در محیط بیرون بمونه میبنده سریع مواد لازم : پودر ژلاتین ۲ ق غ سرخالی یک لیوان شیر ولرم یک عدد بستنی وانیلی یک بسته توت فرنگی منجمد یک بسته پنیر ماسکارپونه که اصلا شوری نداره و مخصوص دسر هست. طرز تهیه : پودر ژلاتین رو با نصف شیرمون(نصف لیوان)،به روش بن‌ماری ذوب میکنیم،بعد نصف دیگه ی شیرمون رو با بستنی ترکیب میکنیم،جفت اینارو میزاریم کنار ، توت فرنگی هارو با یکم شکر(من شکر نزدم ، دلبخواهی هست) و یکم آب داخل آبمیوه گیری میکس میکنیم،داخل یه ظرف جداگانه پنیر رو با پوره توت فرنگی میکس میکنیم و با همرن برقی دو دقیقه میزنیم تا یکدست بشه مواد ، بعد مخلوط شیر و بستنی و ژلاتینمون رو اضافه و با سرعت هم‌میزنیم و با سرعت هم داخل قالب میریزیم ، دقت کنین سرعتتون بالا باشه قالب رو با روغن مایع چرب کنین. ۶ الی ۷ ساعت در یخچال بزارین تا ببنده. مراحل خارج کردن از قالب رو هم توی فیلم میتونید ببینید
°•🌱 اگر عالم پر از اشرار گردد دوباره ڪربلا تکرار گردد جهان داند ڪه ما مهدی تباریم تجلای جلال ذوالفقاریم به فرمان ولی پا در رڪابیم یزیدی مسلکان را بر نتابیم. ✋🏻
صلوات صلوات صلوات على محمد - صلوات صلوات صلوات على محمد.mp3
3.55M
🌷صلوات صلوات علی محمد 🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌷 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷🍃
⁉️چگونه ترند اول توییتر فارسی شد؟ 🔹پس از بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان نیروهای مسلح،‌ موجی در توییتر فارسی به راه افتاده است که موجب شد ترند اول توییتر فارسی شود. 🔹بررسی‌ها نشان می‌دهد در همین مدت کوتاه بیش از ۵۰۰ هزار توییت با این هشتگ در فضای توییتر فارسی تولید شده است و این در حالی است که هشتگ‌هایی که توسط ضد انقلاب تبلیغ و ترویج می‌شد در ردیف‌های بعدی قرار گرفته‌اند. 🔹از سوی دیگر بررسی‌ها نشان می‌دهد هشتگ از دیشب تا کنون تبدیل به ترند دو جهان نیز شده است. ✅
°•🌱 🌸 اگر براے خدا جنگ مۍ ڪنید ... احتیاج ندارد ڪه بـه من و دیگرے گزارش ڪنید! گزارش را نگہ دارید براے قیامت... اگر ڪار براے خداست گفتنش براے چیست؟! 💛✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت های باور نکردنی و غرور آفرین رهبر حزب لیبرال دموکراسی مجلس ⭕️ درباره نظام ولایت فقیه و اسلام شیعی: 🔻 تمام قدرت مجازی‌شان را به کار گرفته‌اند تا قدرت الهی را منهدم کنند و ان‌شاءالله خودشان منهدم خواهند شد… ✍ ایران _قدرتمند
☀️ ☀️ 🔸قسمت ٢٥ - تو چطور مي‌توني چنين چيزهايي رو قبول كني؟ از كجا معلومه كه درست باشن؟ سميه دلخور شد، به تندي گفت: - براي چي قبول نكنم؟! اينها روايات درست و صحيحي هستن كه تا حالا هيچ عالمي اونها رو رد نكرده! راحله باز هم با همان حالت استيصال و در ماندگي قبلي اش گفت: - اما آخه قبول كردنش مشكله! من هر كاري مي‌كنم نمي توانم اين حرفها رو به خودم بقبولانم! - خُب براي اينكه منطقي با اين مسئله برخورد نمي كنيم! مگه خود مردها استعدادها وتواناي هاشون با همديگه يكسانه؟ خب هركسي توانايي واستعدادش با اون يكي فرق داره. الان ميان جمع خودمون، آيا استعدادهامون يه جور ويه اندازه است؟ ميان مردها هم كسي هست كه به اندازه علامه طباطبايي و بوعلي سينا استعداد داره، وبعضي افراد هم بيشتر از پنج كلاس نمي تونن درس بخونن. خب آيا ميشه هركسي اعتراض كنه كه چرا مثل كسي كه ازاوبالاتره، نيست؟ راحله گفت: - اينها به هم چه ربطي داره؟ سميه گفت: - خُب، اولا" چون همه مون از حالت عَدَم بوجود اومديم، حق هيچ اعتراضي به خالقمون نداريم! ثانيا" چون چنين تفاوت‌ها و تنوع‌هايي لازمه نظام خلقت وعين عدالته، طبيعتا" خداوند هم از هركسي به اندازه استعداد وتوانايي اش توقع داره! پس اين ماييم كه بيش از اندازه از خودمون توقع داريم و زياده خواهي ميكنيم. پس مابايد كاملا" به اين وضعيتي كه داريم، راضي باشيم و به قول قديمي‌ها ناشكري نكنيم. مسلما" لطف خدا شامل ماهم شده است. سميه كه ساكت شد، همه جاساكت شد. راحله خودش را با مجله اش مشغول كرده بود. فهيمه هم وانمود مي‌كرد كه بيرون راتماشا مي‌كند. سميه سرش راپايين انداخته بود، انگار داشت ناخن هايش رانگاه مي‌كرد. عاطفه از زير چشم، راحله و فهيمه را تماشا مي‌كرد و پوزخند مي‌زد. ثريا هم خودش را به خواب زده بود. انگار همه بچه‌ها به ضعيف تر بودنشان راضي شده بودند. راحله نگاهي به بچه‌ها كرد و نگاهي به مجله اش. وقتي كه صحبت كرد، حرفهايش آرام تراز قبل بود: -البته به نظر منم صحبتهاي سميه خانم درسته. هرچند مطمئنم شواهدي توي احاديث و روايات يا آيه‌هايي از قرآن هست كه برعكس مضمونيه كه سميه گفت. اما مي‌خوام بگم اصلا" فرض كنيم كه واقعا" بعضي شواهد از آيات و احاديث نبوي وائمه دلالت براين داشته باشند كه بايد بعضي محدوديت‌ها روكه در عالم خلقت در وجود زنها قرارداده شده، قبول كرد. ولي بازهم من به ضروريات زمان تكيه مي‌كنم. عاطفه سرش را به نشانه تاسف تكان داد: - خير! مرغ راحله يه پاداره! راحله كوتاه نمي آد. راحله گفت: - بحث كوتاه اومدن نيست. مي‌دونين كه ما دودسته احكام داريم: احكام اوليه و ثانويه. احكام اوليه هميشه و براي همه زمان‌ها ثابت هستن. ولي، احكام ثانويه با توجه به عامل زمان تغيير مي‌كنن يا وضع مي‌شن. قبول داريم كه در زمان صدر اسلام هم پيامبر وائمه محدوديت ‌هايي براي زنها قايل مي‌شدن. مثلا" اينكه هيچ وقت زن نمي تونست حاكم يا قاضي بشه! مي‌دونين كه طبيعي هم بود، چون در اون زمان حاكم و قاضي بايد با تكيه بر دانسته‌هاي خودش حكم مي‌كرد و چون زنها هم محدود بودند وسواد ودانش وذكاوت كمتري داشتند، پس زنها نمي تونستند به چنين مناصبي دست پيدا كنن. اما امروز.... راحله كمي مكث كرد، شايد خودش هم هنوز مردد بود. عاطفه مهلت نداد: - اما امروز چي؟ امروز با اون روزها چه فرقي كرده؟ زنها مرد شدن؟ عوض راحله، فهيمه جواب داد: ادامه دارد....     •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️☀️ - شايد من متوجه شده باشم كه راحله چي مي‌خواد بگه! فكر مي‌كنم منظور راحله اينه كه امروزه با توجه به اين كه زنها حضور فعالتري درجامعه دارن وخيلي از اونها هم ازسطح سواد ودانش بالايي برخوردارند وازطرف ديگه، باگسترش يافتن جامعه وتخصص‌هاي مربوط به زنها، ما مي‌تونيم بعضي از احكام ثانويه رو كه حضور زن رو درجامعه محدود ميكنه، تغيير بديم. مثلا" اجازه بديم كه زنها هم مناصبي چون قضاوت وحكومت رو در اختيار بگيرن. عاطفه گفت: - ديگه چي؟ چيزديگه اي لازم ندارين؟ جوابش را راحله داد: - اصلا" فرض كنيم كه اين احكام هم ثابت اند. اما ما بايد يه چيزديگه رو قبول كنيم. مي‌دونين كه امروزه ديگه جوامع فرق كرده اند. مسائلي درجامعه ما رُخ مي‌ده كه درجوامع ديروز رُخ نمي داد وطبيعتا" مورد نياز زنها هم نبود. اما زنهاي امروز ماچيزهايي مي‌دونن وتوقعاتي دارن كه شايد با حرفهاي قبلي نشه به اونها جواب داد. پس چون مصالح جامعه اسلامي در اولويت قرار دارن، بدنيست كه بعضي احكام روبه شكلي دربياريم كه نه اون احكام رو تغيير داده باشيم ونه مصالح امروز جامعه رو ازدست داده باشيم. راحله كمي صبر كرد. سميه با ناراحتي سرش راتكان داد و زير لب گفت: - ببين كار رو داريم به جايي مي‌رسونيم كه مي‌خوايم تو حكم خدا هم دست ببريم. اتوبوس كه ايستاد، حرفهاي راحله هم تمام شده بود. ثريا چشمهايش را باز كرد و صاف نشست. ادامه دارد....     •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ ☀️ 🔸قسمت٢٦ - پس اين لكنته چرا دوباره ايستاد! ماهم برگشتيم واطرافمان رانگاه كرديم تاببينيم چه اتفاقي افتاده است. تازه متوجه شدم كه بيرون هوا كاملا" تاريك شده است. عاطفه گفت:  - اُف! هوا تاريك شده وما نفهميديم! ثرياگفت:  - ازبس حرف مي‌زنين. من كه سرم درد گرفت، فك شماهارو نمي دونم. - اتفاقا" ماهم دهنمون كف كرد ازبس حرف زديم. فاطمه ازجايش بلندشد. دستي به شانه عاطفه زدوگفت:  - خسته نباشين بچه ها! انصافا" كه دستتون درد نكنه. بحث خيلي قشنگي بود. من كه خيلي لذت بردم. عاطفه پريد ميان حرفش:  - راستي توچرا حرف نزدي فاطمه. توكه خودت هميشه يه ستون بحثي! - بس كن عاطفه، كم چاخان كن، بذار ببينم چي مي‌خوام بگم. آهان! بچه‌ها حالا ديگه اذان را گفته اند. ماهم اينجا ايستاديم براي نماز! فكركنم بحث شما هم براي امشب كافي باشه. چون بقيه مي‌خوان استراحت كنن. ممكنه بحث كردن مزاحمشون بشه. پس بقيه بحث باشه تا اطلاع ثانوي.  فصل پنجم همه رفته بودند به جز من و ثريا! رفته بودند تلفن بزنند. ولي من و ثريا نرفتيم. گفتم: - پس تو چرا نرفتي ثريا؟ به خونه تون تلفن نمي زني بگي رسيدي؟ حوله اش را از ساك درآورد. حوله اش قشنگ بود. بدم نمي آمد يكي از اين حوله‌ها داشته باشم! رنگش سبز سير بود، فكر كردم به رنگ چشم هايش هم مي‌خورد. گفت:  - من شب زنگ مي‌زنم. بابام حالا خونه نيست! وسايل حمامش را درآورد. همه اش كامل بود. من كه يادم رفته بود ليف و صابون بياورم، گفتم: - خب با مادرت حرف بزن. - ولش كن بابا! بي خيال شو! تا شب هيچ اتفاقي نمي افته! راستي تو چرا نرفتي زنگ بزني؟ به خودم گفتم ببين مرض داشتي سوال بي خودي كردي؟ بيا حالا اينم جوابش! بگو ببينم چي مي‌خواي بگي. گفتم:  - الان كسي خونه مون نيست، منم بعداً مي‌زنم. بلند شد ايستاد:  - باشه شب هر دومون مي‌ريم زنگ مي‌زنيم! بيا درست شد! همين يكي رو كم داشتيم! سعي كردم يك طوري حرف را عوض كنم. گفتم:  - باشه! راستي من هنوزم باورم نمي شه كه تو من رو نشناخته بودي. همين طور كه مي‌رفت طرف در گفت:  - البته قيافه ات برام آشنا بود، بعداً هم كه يادم اومد كجا ديدمت با خودم كلنجار مي‌رفتم كه بالاخره بهت آشنايي بدم يا نه؟ راستش از اون بلوايي كه اين دخترا به پا كردن اصلاً خوشم نيومد. اولش فكر مي‌كردم كه زير سر تو يا به خاطر توئه. ولي بعد كه دقت كردم فهميدم تو هم مثل من ميون اون‌ها غريبه اي. بعد داشتم فكر مي‌كردم كه من رو يادته يا نه؟ ديدم به من نگاه مي‌كني. فهميدم مرا شناخته اي. ديدم بد نيست كه با هم رفيق بشيم. بالاخره هر چي باشه ما تو اين مسافرت بايد براي خودمون رفيق داشته باشيم، نه؟ سرم را تكان دادم و خنديدم. او هم لبخندي زد و خواست رد شود كه صدايش زدم:  - راستي ثريا، كدوم نگاه رو مي‌گي؟ كي؟ سرش را از دهانه در آورد تو:  - موقع ورود به مشهد رو مي‌گم. يادت نيست. همون وقت كه فاطمه اون نوار رو گذاشت! حالا اجازه مي‌دين برم حمام يا نه؟ راست مي‌گفت. موقعي كه داشتيم وارد  شهر مشهد مي‌شديم، نگاهش مي‌كردم كه يكهو غافلگيرم كرد. البته نه اينكه فقط اونو نگاه كنم. خيلي‌هاي ديگه را هم نگاه كردم. به خاطر نواراي بود كه فاطمه گذاشت. چه سرود قشنگي بود! يادم باشه دوباره ازش بگيرم گوش كنم. فاطمه نوار را داد به آقاي پارسا. آقاي پارسا هم نوار را گذاشت توي ضبط اتوبوس. صدايش را هم بلند كرد. دوست دارم نگات كنم تو هم منو نگاكني  من تو را صدا كنم تو هم منو صدا كني  قربون صفات برم، از راه دوري اومدم  جاي دوري نمي ره اگه به من نگاه كني. فكر كنم اولين بار صداي گريه فاطمه را همين جا شنيدم. اول فقط يك هق هق بيشتر نبود! آن هم آن قدر آهسته كه فقط من شنيدم. نگاهش كه كردم اول فقط يك باريكه اشك ديدم و بعد چادرش را ديدم كه كشيده شد روي صورتش! چشم هايش پنهان شد. به خودم گفتم چقدر دل نازك! دل من زندونيه، تويي كه تنها مي‌توني قفس و واكني و پرنده رو رها كني. بعد عاطفه را ديدم. بلند شده بود ايستاده بود. بالاي سر فاطمه، جلوي صندلي‌هاي ما خم شده بود و دنبال چيزي مي‌گشت. نمي فهميدم دنبال چه مي‌گردد. خيابان‌ها و كوچه‌ها رو از شيشه رديف جلويي نگاه كرد، سميه هم چادرش را كشيده بود توي صورتش. شانه هايش هم تكان مي‌خورد! پس او هم؟ شايد به خاطر سرود بود: مي‌شه قفل حرمت گوشه قلب من باشه  مي شه قلب منو مثل گنبدت طلا كني  تو غريبي و منم غريبم اما چي مي‌شه  اين دل غریبم و با خودت آشنا كني. برگشتم طرف عقب. مي‌خواستم ببينم بقيه چه حالي دارند! كنجكاو شده بودم! ادامه دارد....     •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ ☀️ 🔸قسمت٢٧ راحله سرش را تكيه داده بود به صندلي و به جايي از سقف اتوبوس خيره شده بود. و چنان خيره شده بود و كنار چشم هايش چين خورده بود كه انگار با نگاهش سقف را سوراخ مي‌كرد. شايد او هم به فكر عميقي فرو رفته بود. فهيمه داشت كتاب مي‌خواند. هر چند وقت يك بار هم سرش را بلند مي‌كرد و از شيشه‌ها بيرون را نگاه مي‌كرد. انگار او هم دنبال چيزي مي‌گشت و بعد نگاهم ثريا را پيدا كرد. پاهايش را پايين گذاشته بود ولي هنوز چشم هايش بسته بود. پس هنوز وانمود مي‌كرد كه خواب است! عاطفه با صدايي بغض آلود فرياد كشيد: - حَرم بچه‌ها حَرم! اوناهاش! چشم‌هاي ثريا به سرعت بازشد و توي همان چند لحظه بود كه ديدم چشم هايش سرخ است. همان موقع بود كه نگاه او هم مرا غافلگير كرد و مجبور شدم سرم را برگردانم. سعي كردم درست و حسابي دل بدهم به نوار كه مي‌خواند: دوست دارم تو اين خونه، صابخونه درو وا كني.. من به تو نگاه كنم، تو هم منو دعا كني ولي بعد كه گفت: دلم و گره زدم به پنجره ات دارم مي‌رم، دوست دارم تا من مي‌آم، اون گره‌ها رو وا كني..صداي گريه راننده را شنيدم. اولش فقط يك هق هق مردانه بود. وقتي كمي نيم خيز شدم شانه‌هاي راننده را ديدم كه با هق هق تكان مي خورد. فكر كنم همين صداي گريه بود كه اون جور به دل بچه‌ها آتش زد و تا آن حد گريه كردند. ميان همين گريه‌ها بود كه شنيدم فاطمه داره با نوار زمزمه مي‌كنه: دوست دارم از الان تا صبح محشر هميشه  من به تو رضا بگم، تو هم منو رضا كني. شعر قشنگي بود با اينكه نوار را صبح از فاطمه گرفته بودم و شعرش را نوشته بودم، ولي باز هم دلم هوايش كرده بود. اولش فكر مي‌كردم راننده هم به خاطر همين نوار به گريه افتاده. از بس خودم اين نوار را دوست دارم. ولي حالا كه فكر مي‌كنم، به نظرم مي‌آد كه به خاطر دخترش بود. يعني آن طور كه او التماس مي‌كرد، معلوم بود كه خيلي نگران است! وقتي به حسينيه رسيديم و خواستيم پياده شويم، از جاي خود بلند شد و رو به همه ايستاد. سرش پايين بود و نگاهش به كفش هايش. بچه‌ها همه ايستاده بودند. كيف هايشان دستشان بود و منتظر بودند. شايد منتظر آخرين غرغرهاي راننده بودند كه گفت:  - من...! من مي‌خواستم بگم كه...! دست هايش رفت داخل موهاي فرفري اش چنگ شد. دوباره باز شد. كمي سرش را خاراند و صدايش را صاف كرد:  - من مي‌خواستم كه... از همه شوما معذرت مي‌خوام به خاطر... به خاطر بداخلاقي ام! راستش دَسِ خودم نبود! يه كم اعصابم خراب بود. همه اش به خاطر اون دختره بود! فكر كردم عاطفه را مي‌گويد. عاطفه سرش را پايين انداخت. راننده پشتي صندلي خودش را گرفت:  - دختر خودم رو مي‌گم. مريضه، تو بيمارستان بستريه! سرش را بالا آورد. نگاهش توي اتوبوس گشت زد:  - خواستم بگم مي‌رين حرم، دختر ما رو هم دعا كنين. به امام هشتم، شما مث دختر خود ما مي‌مونين. پس خواهرتونو فراموش نكنين! اين جمله را گفت و سرش را پايين انداخت. بچه‌ها بعد از چند لحظه سكوت در حالي كه از درد دل آقاي راننده متاثر شده بودند، به آرامي از همان جلوي اتوبوس پياده شدند. موقعي كه من و فاطمه داشتيم از جلويش رد مي‌شديم، فاطمه زير لب گفت كه انشاءالله خدا دخترتوت رو شفا بده. راننده نشنيد. آقاي پارسا رو بغل كرده بود و دوباره سفارش مي‌كرد كه آقاي پارسا از طرف بچه‌ها عذرخواهي كند و براي دخترش دعا كنند. *** - چيه دختر؟! چرا هنوز تو فكري؟ نكنه تو فكر ننه و بابايي؟ ثريا بود! حوله سبزش را انداخته بود روي سرش. از حمام آمده بود، جلوي دهانه پنجره و تو ايوان ايستاده بود. گفتم:  - من؟! نه! تو فكر تو بودم. خنديد، بلند و كشدار. حوله از روي سرش افتاد روي شانه هايش!  - به فكر من؟! شوخي مي‌كني. - نه! جدي مي‌گم. داشتم فكر مي‌كردم كه اگه موهات طلايي بود، چه قدر اين حوله سبز كه انداختي رو سرت، بهت مي‌اومد. خنده اش خشكيد. اين قدر زود و تند كه هاج و واج ماندم. از جلوي پنجره كنار رفت. بلند شدم و رفتم كنار پنجره، داشت حوله اش را پهن مي‌كرد روي طناب گفتم: ادامه دارد....     •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه بامــــاهمـــراه باشــید🌹
😷فواید پزشکی و چهره با نمازشب    همه سلولهای بدن در معرض هجوم  فری رادیکالها  می باشند ویکی از اثرات ذر اّت( فریرادیکالها ) ابتلا به بیماری های مربوط به کهنسالی و همچنین ، و چین ، رادیکالها و چروک صورت و زودرس می باشد.  چون  از آنجا که ملاتونین از مؤثرترین عوامل پیش گیرنده و مقابله با(فری رادیکالها) می باشد -  چون ملاتونین نقش دفاعی دارد و مهم ترین عامل افزایش آن داری و اقامه نماز شب است می توانیم نماز شب را بهترین عامل زداینده بیماریها و مظاهر پیری،مانند چین و چروک صورت و غیره... بدانیم. طبق گفته پرفسور "راتید": اگر ملاتونین نبود، تمام سلولهای بدن در معرض مرگ بودند و انسان چند ساعت بیشتر زنده نمی ماند. در این باره امام رضا علیه السلام می فرماید: بر شما باد به ! هیچ بنده ای نیست که آخر شب بیدار شودو هشت رکعت و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن 70 بار استغفار کند، مگر اینکه خداوند (45).« عمر او را طولانی می کند. پیشوایان دینی ما که معارف و علم خود را از وحی الهی الهام گرفته اند، قرنها پیش به این حقیقت پی برده اند و به اقامه نماز شب توصیه نموده اند و آن را به عنوان بهترین عامل حفظ جوانی، طول عمر، شادی و نشاط معرفی کرده اند. 📚 منابع . 102 با تلخیص. 45 . بحار، ج 87 ، ص 161 - 44 . اسرار پزشکی نماز شب، ص 101 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طاقت دوری تو نداره... دیگه خسته شده💔🥀 عج الله ◗عھد‌مـــی‌بنـــدم..✋🏻✨
1_542801407.mp3
4.61M
🎧 نواهنگ زیبای یوسف زهرا
ما اینجوری دور ایرانمون گشتیم و میگردیم. خیال خام نداشته باشید .‌.. خط قرمزمون وَطنمون ، شهدامون ،🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👑خواب مهدی(عج) را 💥ببینی شب بخیر 👑بوسه از پایش بچینی 💥شب بخیـــــــــــــر 👑خواب زهرا(س)را 💥ببینی شب بخیر 👑هدیه از مادر بگیری 💥شب بخیـــــــــــــر 🌼 شبتون_امام_زمانی 🌼🍃
🔴 نگرانی دروغین دقت کرده اید کسانی که برای تعطیلی کسب و کارهای اینترنتی داخل اینستاگرام داد و فریاد می کنند ، در برابر تعطیلی بسیاری از مغازه ها و مشاغل و نیز افت شدید بازار بورس به خاطر اغتشاشات و ناامنی هایی که همین اینستاگرام از مهمترین بسترهای ایجاد آن ها بوده ساکتند؟! واقعا انتظار دارند باور کنیم که نگران و دلواپس شغل و درآمد مردم هستند؟!! ✍"قاسم اکبری" 🍁🍂🍁🍂
♦️پس از لورفتن و بازداشت اتباع اروپایی بجرم جاسوسی و شرکت سازمان یافته در اغتشاشات اخیر توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران، امروز جمعه ۷اکتبر /۱۵ مهر هلند و ۶کشور اروپایی دیگر از شهروندان خود(جواسیس) خواست فورا ایران را ترک کنند. کشور و زنان با و عفاف👌🏻یانکی گو هوم 🍁🍂🍁🍁
🌷۱.اولین معلم کیست؟ خداوندکه قرآن را وبیان رایادداد الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان 🌷۲.اولین دستورخداچیست؟ حجاب.یابنی آدم لایفتننکم الشیطان... لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی واقمن الصلوه.. 🌷۳.نام مشهورامام زمان ع درقرآن بقیه الله 🌷۴ .۴ صفت یاران امام زمان ع اقامه نماز،دادن خمس وزکات،امربه معروف،نهی ازمنکر الذین ان مکناهم فی الارض اقامواالصلوه... 🌷۵.علت جهنمی شدن انسان چیست فکرنکردن .لوکنا نسمع اونعقل ماکنا فی اصحاب السعیر 🌷۶.علت بهشتی شدن چیست؟ صبرکردن جزیناهم بما صبروا 🌷۷.هدف آفرینش ماچیست؟ لعلکم تفلحون.خوشبختی ما 🌷۸.شیطان هم ازجن است هم انس هرکس مارابه گناه تشویق کردشیطان است فریب شیطان رانخوریم 🍁🍂🍁🍂🍁
🌷خداچه کسانی راامام وحاکم ماقرارداده؟ 🌷امام سجاد ع: ايها الناس! اعطينا ستا و فضلنا بسبع: اعطينا العلم و الحلم و السماحة والفصاحة و الشجاعة و المحبة في قلوب المؤمنين.... 🌷 خداوند به ماامامان ۶ صفت عطا فرموده: 🌷۱.علم، 🌷۲.بردبارى، 🌷۳. سخاوت، 🌷۴. فصاحت، 🌷۵.شجاعت 🌷۶. محبت در قلوب مؤمنين 🍁🍂🍁🍂🍁
👈سه گام برای درمان افسردگی 🍁 اول به یاد داشته باشید که علت ریشه های تمام افسردگی ها خشم است و آن هم خشمی که متوجه یک شخص به خصوص است . به حافظه خود رجوع کنید اگر از کسی یا کسانی عصبانی یا دلخور هستید نزد آنها بروید بگویید که آنها را بخشیده اید و از آنها بخواهید که شما را ببخشند و کینه به دل نماند. 🍁دوم به زندگی خود نظم بدهید در بیشتر موارد بی نظمی و بی برنامگی موجب تقویت افسردگی می‌شود، فهرست مرتبی از کارهایی که باید بکنید تهیه کنید هر کاری که از این فهرست انجام می‌دهید موجب می‌شود که احساس بهتری به شما دست بدهد. 🍁سوم سعی کنید به دیگران کمک کنید اگر احساس می کنید که در آستانه بحران روانی قرار دارید، کسی را بیابید که مشکلی دارد و او را در حل مشکل یاری کنید این گفته درست است که اگر به دیگران کمک کنید که به خواسته‌هایشان برسند، شما نیز به خواسته های تان خواهید رسید. 📚 ،زیگ زیگلار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─