#معنی_بعضی_اصطلاحات_رساله
❓در رساله کلماتی مثل واجب، حرام، مکروه، احتیاط مستحب و احتیاط واجب وجود داره؛ معنی اینها چیه؟
✅ «واجب» یعنی باید حتماً اونکار رو انجام بدیم، وگرنه مرتکب گناه شدیم؛ مثل نماز که واجبه.
✅ «حرام» یعنی اون کار گناهه و نباید انجامش بدیم؛ مثل شراب که خوردنش حرامه.
✅ «مستحب» یعنی ثواب داره و بهتره اون کار رو انجام بدیم؛ ولی اگه کسی انجام نداد، گناهی مرتکب نشده؛ مثل نماز شب.
✅ «مکروه» یعنی کاری که بهتره انجامش ندیم؛ ولی اگه انجام دادیم، گناهی مرتکب نشدیم؛ مثل خوردن گوشت اسب و الاغ.
بعضی جاها، «مکروه» به معنی ثواب کمتر هم بهکار میره؛ مثل نماز در حمام و قبرستان که ثواب کمتری نسبت به جاهای دیگه داره.
✅ «احتیاط واجب» یعنی توی این مسئله، مرجع ما به نظر قطعی نرسیده. بنابراین یا باید به این احتیاط عمل کنیم و یا به مرجع اعلم بعد از مرجع خودمون که فتوای قطعی داره، رجوع کنیم.
✅ «احتیاط مستحب» یعنی از نظر مرجع ما مستحبه که احتیاطاً اون کار رو انجام بدیم. بنابراین ما میتونیم به اون مستحب عمل کنیم یا نکنیم؛ اما رجوع به مرجع دیگه جایز نیست.
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ
👈 مجموعه #اخلاق_بندگی
غیبت و از دست دادن اعمال
✅ با غیبت، خوبی های انسان به گردن شخص غیبت شونده می رود و برای او می شود.
#استاد_محمدی_نژاد
بسم ربّ المهدی
✨ حدیث روز :
🔹 امام عسکری علیهالسلام به امام مهدی ارواحنافداه فرمودند:
🔺 و اعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلَاصِ نَزَعَ إِلَيْكَ مِثْلَ الطَّيْرِ إِلَى أَوْكَارِهَا
🔸 بدان، همان گونه که پرنده به سوی لانهاش میرود، دلهای اهل طاعت و اخلاص به سوی تو کنده میشود.
📚 کمال الدین، ج۲، ص۴۴۴
🔵 میزان اشتیاق ما به حضرت ولی عصر ارواحنافداه ، نشان دهنده میزان مطیع بودن و خالص بودن ما در عرصه بندگی است.
🔹 کسی که نسبت به امام زمان ارواحنافداه اشتیاق ندارد، اعمالش طاعت محسوب نشده و عبادات خالصانهای ندارد.
#سؤالات_شما
سلام علیکم. استفاده از چه چاههایی در فقه غیرمجازند؟ اگه پدرم از چنین چاهی برای آبیاری درختهاش استفاده کنه، وظیفه من چیه؟ نباید از اون میوه بخورم؟
#پاسخ
ــــــــــــــــ
🌺 سلام علیکم 🌺
🚩 حفر و استفاده #حرامه.
🚩 استفاده از میوهها #اشکالی_نداره.
Kodam_Ahkam.mp3
2.52M
🎧 #پادکست
👈 احکامی که لازم داریم، باید یاد بگیریم
💠 در هر شغلی هستیم، احکام اون را باید یاد بگیریم
#استاد_محمدی_نژاد
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خروش زنان انقلابی دردفاع ازحریم ولایت و مادرسادات علیهم السلام
متروی تهران
انسان ها در کنار هم معنا می یابند
تو به تنهایی بی معنایی
تو وقتی معنا میابی که در کنار یک نفر دیگر باشی
در کنار استاد معنای شاگرد میگیری
در کنار فروشنده معنای مشتری
در کنار مادر معنای فرزند
در کنار مادربزرگ معنای نوه
در کنار شریک زندگی معنای همسر
و هزاران معنای دیگر که تو در برابر دیگران میگیری
مهم نیست که دیگران با یکدیگر چگونه رفتار می کنند
مهم این است که دیگران در برابر تو چگونه رفتار می کنند
و این بستگی دارد که تو چگونه خودت را در یک رابطه معرفی میکنی
اگر تو خودت را در رابطه محترم معرفی کنی چیزی جز احترام دریافت نمی کنی
و اگر در رابطه عشق ببخشی چیزی جز عشق دریافت نمی کنی
همه چیز به خودت بستگی دارد این خودت هستی که انتخاب میکنی چگونه باشی و دیگران چگونه با تو رفتار کنند 🍁
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
🌷لا تقربوا
به ۶ کار نزدیک نشوید:
🌷به حدود الهی نزدیک نشوید:
تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فلاتقربوها...۱۸۷بقره
🌷درحال عادت ،نزدیکی نکنید:
وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ... (٢٢٢)بقره
🌷مست نشویدودرحال مستی نمازنخوانید:
لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنتم سکاری (٤٣)نساء
🌷به کارهای زشت نزدیک نشوید:
وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ (١٥١)انعام
🌷به مال یتیم نزدیک نشوید:
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ... ٣٤اسراء،۱۵۲انعام
🌷به عمل خلاف عفت نزدیک نشوید:
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَآ...(٣٢)اسراء
🍁🍂🍁🍂
#اهداف_دنیایی_مبارزه_با_هوای_نفس 14
☢ حتماً شنیدید که میگن سربازی رفتن، انسان رو مرد میکنه👌
— چرا ؟!
✔️ چون طبیعتاً آدم توی "سربازی" سختی هایی رو تحمل میکنه که باعث میشه رشد کنه🕊
و با زمانِ قبل از سربازیش کاملاً فرق داشته باشه....👌
👆این از خواصِ سختی دیدن هست...
✅🔷➖🎨🌱🌺
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٢٥
ثريا خواست چيزي بگويد. ولي نتوانست. دهانش باز ماند. فقط پيش خودش تكرار كرد:
- دخترش!... دخترش!... مريم! آره! اسم دخترش مريم بود! دوباره مرا نگاه كرد.
راحله لبخند شادمانه اي زد. فهيمه بيشتر از همه از حالت ثريا خنده اش گرفته بود. عاطفه هم مبهوت بود. اين را از سرش كه رو به زمين بود احساس كردم. به دنبال فاطمه گشتم، نبود. ميان بچهها پيدايش نكردم. سرم را كمي چرخاندم. توي دهانه در ايستاده بود نگاهش نگران به نظر ميرسيد. انگار نگران من بود. اما نگاه آرام من او را هم آرام كرد نفسي تازه كرد و آمد داخل. نمي دانم از كي آنجا ايستاده بود. شايد فقط قسمتي از حرفهاي مارا شنيده بود. شايد هم همه اش را. امد و كنار من ايستاد. دستم را بالا آوردم و دستي را كه روي شانهام بود لمس كردم. دستم را گرفت. كمي فشار داد و نشست. اما دستم هنوز در ميان دستش بود.
- مريم جان اگه ناراحتت نميكنه اون پروژه مادرت رو براي بچهها بگو.
سرم را به نشانه قبول تكان دادم. مطمئن بودم كه ديگر حرف زدن از مادر و مشكلاتش من را ناراحت نميكند. ديگر نظر بقيه در مورد مادر برايم مهم نبود. پس هر چه بادا باد! بگذار اينها هم بدانند، اون زندگي كه حسرتش را ميخورند، چه زندگي گنديه! رو كردم به ثريا و گفتم:
- اونهايي كه تو از خانم مظفري-يا مادر من- ميدوني، همه اش يا فيلمه، يا مصاحبه اس كه اونها هم در حقيقت يه فيلمه. چون هنر پيشه ها، حتي در مصاحبه شون هم دارن نقش بازي ميكنن. انگار همه زندگيشون شده نقش بازي كردن! ولي حقيقت اينجاست! توي دل من!
كمي مكث كردم نگاهم واكنش تك تك بچهها را ميبلعيد. كسي چيزي نگفت. فقط ثريا بود كه با تعجب زل زده بود به من.
- حقيقت اينه كه شغل مادرم سالهاست زندگي مارو خراب كرده. براي اينكه كه اون ديگه نميتونه خودش باشه. هر دفعه يكيه. هر دفعه به خاطر يه فيلم خونه و زندگيش رو به امان خدا ول ميكنه و ميره!
ثريا با ترديد گفت:
- خب! شغلش اينطور اقتضا ميكنه! مگه نه؟!
انگار هنوز از عصبانی شدن من میترسید.
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹