eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
برای با شهدا بودن بهانہ زیاد است؛ بهاے این ، هم‌نفس شدن است با شهدایی ڪہ روزگاری در این زیستہ ‌اند... 🌷
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | چرا کار شهیدا گرفته؟ ولی چرا کار فرهنگی ما نمیگیره؟ چرا اثرگذار نمیشه؟ 👤 حاج حسین یکتا
20.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی: سفره حضرت زهرا(س)
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سخنران شیخ احمد کافی
✨﷽✨ ✅اهميت‌و‌چرايی‌دعا‌برای‌ظهور 💠 آثار و برکات دعا براى امام زمان ✍امام صادق علیه‌السلام فرموده اند: «خداوند متعال عبادت نشده است به چيزى كه برتر از ادا نمودن حقّ مؤمن باشد» (اصول كافى) همچنين امام حسن عسكرى علیه السلام فرموده اند: «هر كه به حقوق برادران ايمانى آشنايى بيشترى دارد و حقّ آنان را بيشتر و بهتر ادا مى نمايد، شأن و منزلت والاتری نزد خداوند متعال دارد» (الاحتجاج) اكنون كه اين مطلب را دانستى، بدان كه در بين تمام اهل جهان كسى پيدا نمى شود كه حقّ و حقوقش بر تو، بيش از حقوق امام زمان باشد؛ چرا كه مطابق احاديث قطعى فراوان، هستى و بقاى تو، سكون و آرامش تو در اين عالم، و تمام نعمت هايى كه به تو مى رسد، و روزى و آبى كه مى خورى و مى آشامى، همه به بركت وجود مبارك اوست. 📚آثار و برکات دعا براي امام زمان، ص10 📌با دعای فراوان برای فرج و ساير کارهاى باب ميل ايشان، کمى از حقوق امام زمان که بر گردنِ ماست را ادا کنيم...
✅تنها وسیلۀ آرامش دل ✍آیت الله بهجت:«أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» (هان! دل‎ها فقط به یاد خدا آرام می‎گیرند). یعنی تنها وسیلۀ آرامش دل، ذکر الله است. ولی ما بر اسباب تکیه می‎کنیم و از مُسَبّب‎الاسباب غافل هستیم و حال‎اینکه خداوند متعال می‎فرماید: « أَنَّ الْقُوَّة لِلَّهِ جَمیعاً» (قدرت و توانایی همگی فقط از آن خداست). 📚رحمت واسعه، ص١٧۶
✨﷽✨ 🏴علم حضرت معصومه سلام الله علیها ✍روزى جمعى از شيعيان براى تشرف به محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام و ارائه پرسش هاى خود وارد مدينه شدند. وقتى به منزل آن حضرت رسيدند، با خبر شدند كه آن بزرگوار در شهر نيست و تا زمان خروج آنها نيز بازنخواهد گشت. به ناچار پرسش هاى خود را نوشتند و به افراد خانواده امام كاظم‏ عليه السلام سپردند تا در سفر بعد پاسخ آن سؤالات را بگيرند. آنها پس از سپردن آن نامه مدتى در مدينه ماندند. وقتى براى خداحافظى به خانه امام كاظم‏ عليه السلام آمدند، پاسخ پرسش ‏هاى آنها كه در نامه ‏اى نوشته شده بود به آنها داده شد. نكته‏‌اى كه مايه تعجب آنها شد اين بود كه دريافتند پاسخ سؤالات را حضرت معصومه‏ عليها السلام -با اينكه در آن عصر حدود شش سال بيشتر نداشت- نوشته و آماده نموده است. هنگام مراجعت و در بين راه، با امام كاظم‏ عليه السلام كه از سفر باز مى ‏گشت، ملاقات نمودند و ماجرا را به اطلاع آن حضرت رساندند. امام‏ عليه السلام نوشته را از آنها طلبيد و مطالعه كرد و پاسخ‏ هاى حضرت معصومه‏ عليها السلام را درست يافت، آنگاه به نشان تمجيد از حضرت معصومه‏ عليها السلام و تصديق او سه بار فرمود: «فداها ابوها» پدرش به فدايش باد. 📚منبع: كشف اللئالى، صالح بن عرندس حلّى، طبق نقل كتاب كريمه اهل بيت‏ عليهم السلام، ص 63 ‌🌿🍁🍂🍁🌿
⭐خدایا شکرت بابت تن سالمم ⭐خدایا شکرت بابت روح آگاهم ⭐خدایا شکرت بابت وجدان بیدارم ⭐خدایا شکرت بابت زیبایی ظاهریم ⭐خدایا شکرت بابت روزیه فراوانم ⭐خدایا شکرت بابت خانواده خوبم ⭐خدایا شکرت بابت آرامشم ⭐خدایا شکرت بابت رفاه و آسایشم ⭐خدایا شکرت بابت حس خوشبختیم ⭐خدایا شکرت بابت داده ها و نداده هات ⭐خدایا شکرت بی دلیل و با دلیل😉 خدایا شکرررررت...☺️ خدایا لطفاً منو ببخش خدایا سپاسگزارم خدایا دوستت دارم 🌿🍁🍂🍁🌿
📥 نامه ای به خودم: ✏ تو قوی ترین آدمی هستی که من تو زندگیم دیدم. با اینکه خیلی ضربه خوردی ولی👇 همیشه مهربون باش☺️ همیشه خوب باش و حال دیگران رو خوب کن🎯 و همیشه یه لبخند زیبا روی لبات داشته باش و توی لحظه حال زندگی کن😎 دوستت دارم(اسم خودت) ❤️❤️❤️
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| √ آدمایی که تا یه آدم معروف و خاص می‌بینن یا باهاش عکس می‌گیرن یا سعی میکنن خودشونو یه جوری بهش بچسبونن، یه اشکال فنی دارن!
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبتی کسی که حتی شاهد وصیت و دفن سلام‌الله علیها بود 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت سالروز جنگ جمل 💠 اندیشکده راهبردی
مدح و متن اهل بیت
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #شصت_وسه می خواست با
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت آنقدر دویده بود که نفس کشیدن برایش سخت شده بود،نفس نفس می زد ،گلویش میسوخت،پاهایش درد می کرد اما آن مرد خیلی ریلکس پشت سرش می امد و همین آرامش او را بیشتر به وحشت می انداخت. الان دیگر مطمئن شده بود که یک مزاحمت ساده نبود،کم کم یاد حرف های کمیل افتاد،سریع گوشی اش را درآورد ،و بدون نگاه به تماس های بی پاسخش در حالی که می دوید شماره را گرفت. ** کمیل در جلسه مهمی بود،با ماژیک روی تخته چیزهایی را یادداشت می کرد و بلافاصله توضیحاتی را در مورد آن ها می داد،این پرونده و عملیاتی که در پیش داشتند آنقدر مهم و حساس بود،که همه جدی به صحبت ها و توضیحات کمیل گوش سپرده بودند. صفحه ی گوشی کمیل روشن شد اما کمیل بدون هیچ توجه ای یه توضیحاتش ادامه داد،احساس بدی داشت اما بی توجه به احساسش صلواتی زیر لب فرستاد و ادامه داد. چرخید و از میز برگه ای برداشت تا نشان دهد که چشمش به اسم روی صفحه افتاد،با دیدن اسم سمانه ناخوداگاه نگاهش به ساعت که عقربه ها ساعت۱۰را نشان می داد خیره شد،ناخوداگاه ترسی بر دلش نشست ،عذرخواهی کرد و سریع دکمه سبز را لمس کرد و گوشی را بروی گوشش گذاشت. ــ الو جوابی جز نفس زدن نشنید،با شنیدن صداها متوجه شد که در حال دویدن هست . از جمع فاصله گرفت و ارام گفت: ــ الو سمانه خانم جوابی نشنید اینبار با نگرانی و صدایی بلند تر او را صدازد اما با هم جوابی نشنید. میخواست دوباره صدایش بزند اما با شنیدن صدای مردانه ای که گفت: ــ گرفتمت و جیغ بلند سمانه که با التماس صدایش می کرد قلبش فشرده شد: ــ کــــمــــیـــل کمیل با صدای بلندی سمانه را صدا می کرد: ــ سمانه خانم،سمانه باتوم جواب بده الو همه با تعجب به کمیل خیره شده بودند،امیرعلی سریع به طرفش امد و گفت: ــچی شده کیل با داد گفت: ــ سریع رد تماسو بزن سریع امیرعلی سریع به طرف لپ تاپش رفت ،کمیل دوباره گوشی را به گوشش نزدیک کرد ،غیر صداهاس جیغ سمانه چیز دیگری نمی شنید،دیگرتسلطی بر خودش نداشت،سریع کتش را برداشت و به طرف ماشین دوید و خطاب به امیرعلی فریاد زد: ــ چی شد؟ امیرعلی سریع به سمتش دوید و کنارش روی صندلی نشست . ــ حرکت کن پیداش کردم کمیل پایش را تا جایی که میتوانست روی گاز فشار داد مه ماشین با صدای بدی از جایش کنده شد. کمیل عصبی مشتی بر فرمون زد و داد زد: ــ دختره ی احمق این وقت شب کجارفته؟ ــ آروم باش کمیل ــ چطور آروم باشم،چطور؟؟ فریادهای خشمگین کمیل، اتاقک کوچک ماشین را بلرزه انزاخته بود،بارش باران اوضاع جاده ها را خراب تر کرده بود،کمیل با دیدن هوا و یادآوری جیغ های سمانه قلبش فشرده شد و خشم تمام وجودش را به آتش کشاند. ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری ○⭕️ --------------------•○◈❂