سلام امام زمانم✋🌸
سلام پدر مهربانم، مهدےجان❤️
مولاے غريبم
داستان عشق من به شما
مال این دنیا نیست!
سالها پیش از این دنیا،
من خریدار محبت شما شدم،
و شما مرا به فرزندے پذیرفتید.
و این عشق، ادامه خواهد داشت؛
تا ظهورت، تا بهشت و قیامت، و تا خدا خدایی میکند!
پدر مهربانم دوستت دارم
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ
ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
"ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ"
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول هفتـه تون عـالی💓
🌸آرزو دارم بـه کامت زنـدگی باشد عسل
💓تـاج خوشبختی بگیـری روزوشبها دربغل
🌸آرزو دارم در این ایام و در سال جدید
💓دور باشی تـا ابدازغصه و جنگ و جدل
🌸با تنی سالم، لبی خندان به فالت دلخوشی
💓آنقـدر سرخوش بتازی تا نگنجد در مَثَل
🌸کـوریِ چشم ِحسودان فاتح میدان شوی
💓در امان باشی تو از نیرنگ و از دوز ودغل
🌸آرزو دارم که باشی در جهان حاجت روا
💓دست غیبی مشکلاتت را نمایـد حلّ ِ حل
🌸شاعر چشمان تو باشد دلِ سنگ صبـور
💓ناز چشمان تو باشد مطلع شعـر و غزل
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓دوستان معجزه زندگيند.
❣گاه در اوج غم و غصه و درد،
يادی از خنده و يا لبخندی
گرهي از دل پردرد تو را وا بكند،
مرهم زخم تو پيدا بكند.
❣گرچه شايد، حتي، نه تو او را
ديدي و نه اميد به ديدارش هست.
❣ولي از بوي خوش پاكي و زيبايي او
که در این نزدیکی است،
دل طوفان زده ات گرم شود.
و تو خود ميبيني غرق شادي شده اي.
❣پس تو هم باور كن
دوستان معجزه زندگيند...💓
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کنیم تا نظر #امام_زمان (عج) تربیت ما را به عهده بگیرد؟
🎙 حجت الاسلام حسن محمودی
🌙 این ماه را از دست ندهید..
🔻 رهبر حکیمانقلاب:
🔹گرفتاری زندگی؛ گرفتاری معاش؛ گرفتاری امور شخصی؛ گرفتاری اهل و اولاد، و انواع گرفتاری ها مانع میشود که ما به خودمان، آن چنان که شایسته است، برسیم. لذا یک ماه رمضان را که خدای متعال قرار داده است، فرصت مغتنمی است. این ماه را از دست ندهید. مقصودم این است که اگر نمیتوانیم بهطور دائم در حال مراقبت و ساخت و ساز خودمان باشیم، اقلاًّ ماه رمضان را مغتنم بشماریم
۱۳۷۱/۱۲/۰۴
#فرصت_مغتنم
#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 ماه رمضونه بیحیایی نکنیم...
#استاد_قرائتی
🌷رمزموفقیت:
۱.وقتمان راهدرندهیم:
عن اللغومعرضون.وقتتون راهدرندهید
لیس للانسان الاماسعی فقط به قدرتلاشت گیرت میاد
۲.اهل دقت وتوجه باشیم
اُنظُر...ببین
۳.توکل به خداکنیم
اِستَعینوُابِاللّهِ...ازخداکمک بگیر
🌷برنامه قرآن برای زندگی ما:
شب برای استراحت
جَعَلنَاالَّیلَ لِیَسکُنوُا فیه
روزبرای کاروفعالیت
جعلناالنهارمعاشا
سحر برای عبادت
وبالاسحارهم یستغفرون
🌷برنامه عبادت سحرها:
تلاوت قرآن.رتل القرآن ترتیلا
استغفار
وبالاسحارهم یستغفرون
نمازشب
ومن اللیل فتهجدبه نافله لک
🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅روزهدار به رحمت خدا نزدیک میشود
🔰#استاد_انصاریان
👥 پاداش صدقه در هنگام افطار
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
هرکس در هنگام افطار، به اندازه یک گرده نان به مسکینی صدقه دهد، خداوند گناهش را آمرزیده و ثواب آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل از آتش برای وی نوشته می شود.
📚(بحارالأنوار، ج96، ص318 به نقل از کتاب فضائل الاشهرالثلاثة)
👌 توصیه: در ماه مبارک رمضان، هنگام افطار، برای سلامتی مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، صدقه دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅ارزشمندترین سرمایهای که باید در #ماه_رمضان بدست بیاری...
🔰#استاد_شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کوثر خانم، سوالات داوران رو با قرآن جواب میده
💥اگه چند وقت دیگه براندازا گفتن اینا مصداق کودک آزاریه تعجب نکنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این لحظه رو برای همه تون آرزو میکنم با چشم خودتون بببینید
اللهم عجل لولیک الفرج
#ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خاطره شنیدنی حجت الاسلام والمسلمین راجی از حضور در مدارس در هنگام اغتشاشات ١۴٠١
در برنامه «جهان آرا»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا جواب سلام واجب است؟
تجربهگر جهان پس از مرگ به این سوال پاسخ میدهد/ جواب سلام من را چه خوب دادند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیرت داوران از تلاوت فوق العادهی این نوجوان...
👈يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده ؛
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده!
👈يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد رو نميبينه، صبح رو نميبينه ؛
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يک روز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه!
👈يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه!
👈يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه!
👈يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه!
👈يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره!
الآن مشكلت چيه دوست من؟
🤲دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن ؛ تو خيلى خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن، ناشكرى نكن.
آسونا رو خودت حل كن؛ سختاشم خدا ...
🌸🌸🌸
✍در بیست سالگی برای خواستهای که از خداوند داری، وضو میگیری و دعا میکنی. آنقدر مصمم هستی که به سجده میروی و در سجده دعا میکنی... اما، نمیشود! دلگیر میشوی از خداوند ... در سی سالگی هم به سجده میروی،البته این بار سجدهی شکر، برای آنکه دعای بیست سالگیات پذیرفته نشد! این یک تفاوت ده ساله بود که باعث شد به گوشهای از حکمت پروردگارت پـی ببری. فکرش را بکن در آینده چقدر از پذیرفته نشدن برخی از خواستههایمان خوشحال خواهیم شد... به انتخاب خداوند اعتماد کن
📚قرآن کریم / سوره بقره / آیه۲۱۶
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرّ شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید.
🌸🌸🌸
یکی از بزرگان می گوید: بر مریضی که در حالت مرگ بود وارد شدم ، شهادتین را به او تلقین کردم ولی زبانش بدان نطق نمی کرد.
وقتی به هوش آمد از او پرسیدم چرا شهادتین را نمی گفتی؟
گفت: ترازویی را بر دهانم گذاشته بودند، مرا از نطق به شهادتین منع می کرد.
به او گفتم آیا کم فروشی می کردی؟
جواب داد: به خدا قسم نه، ولی وقتی چیزی را وزن می کردم عجله داشتم و نمی گذاشتم دو کفه ترازو با هم جفت شوند.
این حال کسی است که ترازویش دقیق نیست ، پس حال آن کس که کم فروشی می کند چه گونه خواهد بود؟ حال آنکه در ترازو دزدی می کند چگونه می باشد ؟!
به راستی این کار دزدی و خیانت و حرام خواری است، خداوند کسی را که چنین کند به آتش جهنم وعده داده است، جهنمی که کوه های سخت و محکم دنیا را به راحتی ذوب می کند.
🌸🌸🌸
مدح و متن اهل بیت
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 رمان شب #بدون_تو_هرگز 48 "کیش و مات" 🔹دست هاش شل و من رو ول کرد ...چرخیدم سمتش ...
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
#بدون_تو_هرگز 49
"خداحافظ زینب"
✅ تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ...
🔹اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ...
- بی انصاف ... خودت از پسِ دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟😭
🔸برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمتِ دستشویی ... پشتِ در ایستادم تا اومد بیرون... زُل زدم توی چشم هاش ... با حالتِ ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ...
🔵 التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفسِ عمیق کشیدم ...
-یادته 9 سالت بود تب کردی ...
سرش رو انداخت پایین ...
منتظرِ جوابش نشدم ...
- پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ...
🔸التماسِ چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ...
- خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ...
🔷 پرده اشک جلوی دیدم رو گرفته بود ...
- برو زینب جان ... حرفِ پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ...
و صورتم رو چرخوندم ... قطراتِ اشک از چشمم فرو ریخت ...😭 نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ...
❇️ تمامِ مقدماتِ سفر رو مامورِ دانشگاه از طریقِ سفارت انجام داد ...
براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ...
هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ...
✈️ پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدنِ پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ...
بچه ها، حریفِ آرام کردن من نمیشدن....
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「✨🌸」
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
「⃢🌸→
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
#بدون_تو_هرگز 50
"سرزمینِ غریب"
✍🏼 [ از قسمت پنجاهم به بعد خاطره از زبان دختر شهید سید علی حسینی بیان میشود ]
👨💼نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیّر و تعجّب... نگاهش رو پر کرد ... 😳
چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه...
🔷 سوارِ ماشین که شدیم ... این تحیّر رو به زبان آورد ...
-شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردنِ شما اینقدر زحمت کشید ...
🔺زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ...
- و اولین دانشجویی که از طرفِ دانشگاهِ ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ...
🔸نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدنِ کلمه اولین دانشجوی مسلمانِ محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...!
✅ ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جوابِ مودبانه در جوابِ این اهانتش توی نظرم می چرخید ...
✔️ امّا سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمیدونستم ...
🏡 من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبکِ مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ...
🏢 فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ...❌
امّا به شدّت اشتباه می کردن ...
❤️ هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ...
من تا همون جا رو هم فقط به حرمتِ حرفِ پدرم اومده بودم ...
🔶 قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ... ❓🤔
- بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا؟ ...
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 51
"اتاق عمل"
🔹دوره تخصصی زبان تموم شد ... و آغازِ دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود ...
❇️ اگر دقت می کردی ... مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن ...
تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصاً یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیسِ بیمارستان و رئیسِ تیمِ جراحی عمومی معرفی کرد ... 😕
💢جالب ترین بخش، ریزِ اطلاعاتِ شخصی من بود ...همه چیز،حتی علاقه رنگی من ...
این همه تطبیقِ شرایط و محیط با سلیقه و روحیاتِ من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود ...
🚫از چینش و انتخابِ وسائل منزل ... تا ترکیبِ رنگی محیط و ...‼️
گاهی ترسِ کوچیکی دلم رو پر می کرد ... 😥
✔️ حالا اطلاعاتِ علمی و سابقه کاری ... چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت ...
🔸هر چی جلوتر می رفتم ... حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد ... فقط یه چیز از ذهنم می گذشت ...
- چرا بابا؟ ... چرا؟ ...
🏢 توی دانشگاه و بخش ... مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم ...
و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسبِ علم و تجربه تلاش می کردم ...
🔷 بالاخره زمانِ حضورِ رسمی من،
در اوّلین عمل فرارسید ... اون هم کنارِ یکی از بهترین جراح های بیمارستان ..
همه چیز فوق العاده به نظر می رسید ... تا اینکه واردِ رختکنِ اتاق عمل شدم ... رختکن جدا بود ... امّا ...
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「✨🌸」
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈
「⃢🌸→
┈━═•••❁🦋❁•••═━┈