eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
41.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداوند به زبانی صحبت می‌کنه که همه ما میفهمیم .....🍃🍃 👤دکتر الهی قمشه ای💖 کانال خودتون رو به دوستان و عزیزانتون معرفی کنید تا اون ها هم راه زندگی زیبا رو پیدا کنند💥💫
🔸هرچه فشارهای اسرائیل بیشتر شود، به نفع ظهور است🔸 ✍آیت الله حائری شیرازی چرا هرچه ظلم‌ها و جنایت‌ها بیشتر می‌شود، زمینه برای ظهور آقا فراهم‌تر است؟ برای اینکه بشریت، این‌گونه حق و باطل را از هم تمیز می‌دهد! باطل آنقدر شور می‌شود که می‌گویند آنقدر شور شد که خان هم فهمید! این‌قدر شور می‌شود که متوسط مردم هم می‌توانند بفهمند که چه چیز حق است و چه چیز باطل. راه حق و راه باطل، تفاوت‌شان روزبه‌روز آشکارتر می‌شود. هرچه شقی، شقی‌تر بشود و سعید، سعیدتر، شناختن این دو برای یک ناظرِ بی‌طرف، راحت‌تر است. هرچه فشارهای اسرائیل بیشتر شود، به نفع ظهور است. هرچه قیام عمومی در عالَم، علیه اسرائیل زبانه بکشد، به نفع (ع) است.
✅حذف ولایت فقیه وجه مشترک روسای جمهور سابق ببینید این چهار رئیس جمهور چه دشمنی با حضرت آقا داشتند و دارند!... 🔴 درزمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ، او طرحی را ارائه داد که بر اساس آن رهبری ایران شورائی اداره شود... یعنی حذف ولی فقیه... 🔴در زمان خاتمی، او لایحه ای را به مجلس داد که به لوایح دوقلو معروف شد که مهمترین بند این لوایح محدود کردن اختیارات ولی فقیه بود... 🔴در سال هفتم ریاست احمدی نژاد خبرنگار از او درباره اختیارات رهبری سوال می کند و او جواب می دهد مگر می شود یک نفر تصمیم گیرنده نهائی باشد... یعنی حذف ولی فقیه... 🔴و اما بدترین آنها!... در زمان حسن روحانی او با تمام توانش در صدد به چالش کشیدن ولی فقیه بود و هر کجا که رهبر معظم انقلاب در یک موضوع راهبردی نظری دادند، آنرا رد کرد و حتی استهزا کرد که سه نمونه آنرا ذکر می کنیم: ۱_ زمانی که ترامپ گفت من برجام را پاره می کنم رهبر معظم انقلاب فرمودند: اگر تو برجام را پاره کنی ما آن را آتش می زنیم... و حسن روحانی با کمال بی شرمی و وقاحت گفت بعضی ها فکر می کنند که برجام یک کاغذ است که آن را در آتش منقل کنار دستشان بیندازند و بسوزانند... ۲_ زمانی که در مذاکرات برجام مقام معظم رهبری فرمودند: مواظب باشید کلاه سرتان نگذارند جناب روحانی با کمال پر روئی گفت: بعضی ها می گویند مواظب باشید آمریکائی ها کلاه سرتان نگذارند، با حالت تمسخر و پوزخند گفت: خیر آقا ما عمامه داریم کلاه سرمان نمی رود... ۳_زمانی که مذاکره با آمریکا را می خواستند شروع کنند حضرت آقا فرمودند: من به این مذاکرات خوشبین نیستم... و روحانی باکمال بی ادبی گفت: در مسائل سیاسی خوشبینی و بدبینی معنائی ندارد، آمریکا کدخداست و باید با کدخدا مذاکره کنیم... آری ۴ رئیس جمهوری که ۳۲ سال بر این کشور حکومت کردند در کل این ۳۲ سال، همه همّ  و غمشان کوبیدن رهبر و از بین بردن این انقلاب مقدس به وسیله حذف کردن ولی فقیه بود، چون به خوبی می دانستند که تا ولی فقیه هست آنان نمی توانند زیر یوغ آمریکا بروند و نقشه های شوم خودشان را اجرا کنند به همین جهت تمام تلاششان را برای حذف ولی فقیه کرده اند و می کنند !!! اما غافلند از اینکه خودشان با دستان خودشان گورشان را می کنند، چون اراده ی الهی بر این قرار گرفته که این انقلاب با رهبری ولی فقیه "امام خامنه ای" روحی فداه به انقلاب جهانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وصل شود... امام خمینی قدس سره فرمودند: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد ✍️در ۱۴۰۳ به کمتر از رای نخواهیم داد .
20.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تهچین‌ عدس پلو😉🎁 مواد لازم: برنج ۴پیمانه عدس یک پیمانه گوشت چرخ شده ۳۰۰گرم موادته چین: تخم مرغ یک عدد ماست ۲ق غ زعفران به میزان لازم گلاب یک ق غ روغن ۲ق غ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چوبک سیب زمینی😎 3 عدد سیب زمینی آبپز 1 عدد سفیده تخم مرغ 1 قاشق غذا خوری نشاسته ذرت یا آرد سفید نمک و فلفل سیاه طبق ذائقه روغن برای سرخ کردن
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌯 ساندویچ سرد مرغ 😍 مواد لازم: یک عدد سینه مرغ پخته و مکعبی شده چهار ق‌ غ پیازچه خرد شده شش ق‌ غ جعفری خرد شده چهار ق‌ غ ذرت آبپز شده ( قابل حذف ) ده عدد خیارشور سرکه‌ای نگینی شده چهار ق‌ غ مغز گردو خرد شده شش ق‌غ سس مایونز دو ق‌غ سس خردل،نمک ، پاپریکا ، پودرسیر ،آویشن،آب نصف لیمو ترش یک عدد نان باگت ،گوجه فرنگی ، چیپس ، کاهو
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوجه ماستی ایرونی 🍗 ۱ عدد سینه مرغ بدون استخوان ۳ ق غ ماست چکیده ۱ ق چ نمک نصف ق چ فلفل سیاه ۴ حبه سیر مقداری روغن زیتون
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت دوازدهم 🎬: سرباز جوان ، از اینکه باعث شده بود اندکی ذهن دخترک اسیر را از ا
شاهزاده ای در خدمت سیزدهم🎬: مرد جوان بادی به غبغب انداخت ، و انگار در شیرینی کارهای آن دلاورمرد شریک بوده ، گفت : بلی...براستی که در مدح علی از آسمان آیه نازل شده تا کور شود هرآنکه نتواند دید...و آیات دیگری در مسائل دیگر که کم کم و به نوبت برایتان خواهم گفت تا این راه دراز برایمان کوتاه شود و بانو آزرده خاطر از رنج سفر نشوند... حال که متعجب شدی برای ابوتراب آیه نازل شده ، بگذار واقعه ای دیگر را برایت بگویم که بدانی منزلت اسدالله چقدر بالاست... میمونه که غرق داستان شیرین ، مرد ناشناس اما همدلِ همسفرش شده بود گفت : چه واقعه ای از ستایش پروردگار بالاتر؟! مرد جوان لبخندی زد و‌گفت : شاید بالاتر از ستایش خداوند نباشد ، اما شنیدنش برای ما بسیار شگفت انگیز بود. راستش خودم از زبان ابوتراب شنیدم که می فرمود: آن زمان که در مکه بودیم و مسلمانان تحت آزار و شکنجهٔ کافران بودند و ما قدرت مقابله با آنان را نداشتیم ،پیامبر مرا خواست و به من فرمود: یا علی! وقتی اهالی مکه به خواب رفتند، برای انجام کاری مهم و پنهانی به کعبه می رویم ، آن شب پس از اطمینان از بی خبری و غفلت مشرکان ما دو نفر به مسجدالحرام آمدیم و داخل کعبه شدیم، پیامبر به من دستور داد تا بنشینم ، آنگاه پای مبارکشان را بر دوش من نهاد تا آن حضرت را بلند کنم و یکی از بت ها را که بلندترینشان بود ، سرنگون کند، اما پیامبر دید مرا توان آن نیست تا حضرت را بالا ببرم، پیامبر از دوش من فرود آمد و به من فرمود: پای خود را بر دوش من بگذار تا تو را بلند کنم، من امر آن حضرت را اطاعت کردم ، وقتی پیامبر برخاست آنقدر بالا رفتم که به نظرم رسید اگر بخواهم به افق آسمان هم برسم ، می توانم. به فراز کعبه رسیدم و صورتکی از بت به رنگ زرد و از جنس مس دیدم، بت را فرو افکندم و وقتی بت مسین بر زمین سرنگون شد، مثل شیشه ای شکست و خُرد شد. بلی شاهزاده خانم ، ابوتراب پا به روی شانهٔ محمد، فرستاده خدا گذاشته...شانه ای که جای دست خدا بر آن است ، آنزمان که پیامبر به معراج رفت و دست لطف و عنایت خداوند بر سر پیامبرش کشیده شد و براستی هیچ کس جز علی چنین سزاوار بزرگی و عظمت نیست‌.. میمونه که انگار عشق علی...ندیده و نشناخته در دلش فوران کرده بود گفت : می خواهم از محمد بدانم و از علی....از اولِ اول...آیا می شود؟ ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
شاهزاده ای در خدمت چهاردهم🎬: روزی دیگر از پشت کوه های سر به فلک کشیده دنیا ،سر زد و کاروان قصهٔ ما ، همچنان در راه رسیدن به یثرب بود. میمونه ، چشمانش را باز کرد و از تابش اشعه های خورشید که از درزهای محمل به داخل می آمد ، متوجه سر زدن روزی دیگر بود. روزی که شاید متفاوت با دیروز و دیروزهایش بود ، قلب میمونه در سینه برای دانستن خیلی چیزها به تپش بود. میمونه ، آرام پردهٔ محمل را بالا داد و دربین همسفران دنبال چهره ای آشنا که حتی نامش را هم نمی دانست ، می گشت. همانطور که اطراف را جستجو می کرد با صدای تک سرفه ای متوجه کنارش شد و با دیدن همان جوان دیروز، محجوبانه سرش را پایین انداخت و زیر زبانی سلام کرد و با لحنی آرام گفت : می شود ادامهٔ سخنان روز قبل را بگویید؟ سرباز جوان همانطور که دستی به یال اسبش می کشید گفت : به روی چشم ،چه می خواهی بدانی؟ میمونه که بی قرار برای شنیدن بود گفت : از اول...هر چه که میدانی ، از محمد و علی برایم بگو... مرد جوان نفسش را آرام بیرون داد و گفت : باشد ، آنچه که شنیده ام را برایت روایت می کنم ، راستش محمد رسول خدا ، پسر عبدالله بن عبدالمطلب است، عبدالمطلب از بزرگان مکه و کلیددار کعبه بود ، در آنزمان اغلب مکیان بت پرست بودند و اما عبدالمطلب به دین اجدادش حضرت ابراهیم نبی بود و خدای نادیده را می پرستید ، اما داخل کعبه پر از بت های سنگی و چوبی بود که مشرکان برای پرستیدن در آنجا قرار داده بودند، یعنی خانه ای را که ابراهیم نبی به حکم خداوند برای پرستش پروردگار ، بنا کرده بود ، شده بود بت خانهٔ مشرکین... در این زمان ، منجّمان یهودی در طالع یکی از پسران عبدالمطلب آینده ای روشن دیدند ، یعنی منجی آخرالزمان را که بشارتش در کتابهای پیشین ، تورات و انجیل و... داده شده بود در طالع عبدالله پسر عبدالمطلب دیدند. چون یهودیان انسانهایی بسیار مغرور و خودخواهند و به گمانشان می توانستند با تقدیر خداوند بجنگند ، تصمیم گرفتند هر طور شده ، این منجی از بین یهودیان پا بگیرد و نسلش از طرف مادر به یهودیان وصل باشد ، چون یهودیان اعتقاد دارند تنها قوم برگزیده زمین آنان هستند ، بنابراین زیباترین دختر بزرگ یهودیان را پیش کش خانه و درگاه عبدالمطلب برای پسرش عبدالله کردند و آن را با هدایای زیاد به نزد عبدالمطلب فرستادند تا به عقد عبدالله در آورد... اما چون تقدیر خداوند است که پیامبرش ازصلب و رحمی پاک بوجود بیاید و عبدالمطلب از ماهیت کثیف یهودیان آگاه بود ، به این وصلت رضایت نداد. یهودیان که دیدند تیرشان به سنگ خورده ، نقشه ای دیگر کشیدند ، آنان می خواستند تا قبل از اینکه عبدالله ازدواج کند ، او را با حیله ای بکشند ،تا اصلا نسلی از او به جانماند ، اما نمی دانستند که چراغی را که ایزد بر فروزد، هر آنکس پُف زند ریشه اش بسوزد.... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی
شاهزاده ای در خدمت پانزدهم🎬: مرد جوان نگاهی به افق و اشعه های زیبای خورشید انداخت و ادامه داد : آری، به گوش یهودیان مکه رسیده بود که عبدالله عازم سفر است ، پس بهتر دیدند که در همین سفر به نحوی او را مسموم و از بین ببرند تا او‌ که هنوز مجرد بود ،بدون اینکه نسلی از ایشان پا بگیرد ، از دنیا برود. اما غافل از این بودن که چند روز قبل از سفر ، عبدالمطلب که عمق کینهٔ یهودیان را می دانست ، دختر عفیفه و نجیبه و خدا پرست برای عبدالله عقد کرده بود و عبدالله ،آن داماد پنهانی ، تازه از حجله درآمده و عازم سفر است. عبدالله در آن سفر به طرز مرموزی کشته شد و وقتی خبر به یهودیان رسید ، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، اما دیری نپایید که دوباره منجمان یهود خبر دادند که نطفهٔ آخرین فرستاده خدا بسته شد و از صلب عبدالله هم هست . و آنزمان این خناثان دوران تازه متوجه شدند که عبدالمطلب عروسی به خانه آورده به نام آمنه، پس با تمام توان ،خانه عبدالمطلب و عروس بیوه را زیر نظر گرفتند تا لااقل در هنگام تولد پیامبر ،به نوعی او را بربایند و از بین ببرند ... اما فراموش کرده بودند که براستی بالاترین دست ها ،دست خداوند یکتاست و او خود مراقب بهترین بنده اش خواهد بود. محمد به دنیا آمد و رشد کرد و با حمایت پروردگارش از کمند حیله های یهود جان سالم بدر برد. پیامبر هنوز کودک بود و طعم شیرین مادر داشتن را نچشیده بود که مادرش آمنه را از دست داد و گویا تقدیر خداوند بود که پیامبرش را با انواع سختی ها آبدیده نماید. محمد جوانی بلند بالا و زیبا شده بود و بعد از مرگ عبدالمطلب پدر بزرگش، حضانتش به سفارش پدر بزرگ به عمویش ابوطالب سپرده شد و تحت نظر ایشان بزرگ شد و قد کشید و در جوانی شغل بازرگانی را پیشه نمود ، بانوی بزرگوار و متدینی به نام خدیجه که جزء اعیان و اشراف آن زمان بود ، ثروتش را در اختیار محمد قرار داد تا با آن تجارت کند و انگار تقدیر خداوند بود تا محمد به این شغل درآید تا در این بین ، خدیجه محو امانت داری محمد و محمد غرق دینداری خدیجه شود و ازدواجی بس میمون و مبارک شکل گیرد... و اینچنین شد که یکی از ثروتمندترین زنان عرب، زنی جوان و زیبا و پرهیزکار به عقد بهترین بندهٔ خدا در روی زمین درآمد و این رشک دیگران را برانگیخت... ادامه دارد.... 🖍به قلم :ط_حسینی
آیت‌الله‌ (ره): 🔸 حضرت آیت‌الله‌العظمی‌ را رحمت کند، وقتی که خدمت ایشان عرض کردم: آقا یک و وردی به ما بگویید ، ایشان فرمودند: 🔸« ذکر مومن و اشخاص مطیع، نمازشب است. این ذکر پروردگار است و تمام اذکار را در بر دارد، "استغفار" دارد، "دعای برای مومنین " دارد، "الهی العفو" می گویی و ...» 🔸اگر مَردی همین شب ها ان شاءالله قدری از خواب شیرین، صرف نظر کن و برخیز و ذکر پروردگار را بگو! 👌حیفِ وقت است که صرف اباطیل کنیم!
🌺 حضرت استاد : کوشش کنید هرگز نمازشب‌تان ترک نشود! حتی اگر احساس می‌کنید، کوهی با همه سنگینی‌اش روی شماست، باز کنید و برای نمازشب برخیزید! ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄