eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
23.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐦معجون🍧🍨🧁 ◀️موز ،بستنی😢 ◀️خامه صبحانه ◀️مغزیجات(گردو/پسته/بادوم/کنجد)
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سبزی_پلو_با_ماهی😍😋 ماهی شوریده یا هر ماهی دیگه ۱ کیلو زعفران دم شده ۸ ق غ روغن زیتون نصف پیمانه نمک ۱،۵ ق چ زردچوبه ۱،۵ ق چ پودر سیر ۱،۵ ق چ فلفل سیاه ۱ ق چ فلفل قرمز نوک ق چ سبزی کوکو ۳۰۰ گرم تخم مرغ ۱ عدد آرد ۲ ق غ نمک،فلفل سیاه،زردچوبه نصف ق چ
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شام فوری😋• ~❤️مواد لازم: سینه مرغ مکعبی خرد شده ۱یا ۲ عدد نمک ۱قاشق چایخوری پاپریکا ۱/۵ قاشق چایخوری زردچوبه ۱/۲ قاشق چایخوری فلفل سیاه ۱ قاشق چایخوری ۲ حبه سیر خرد شده یا رنده شده ۲قاشق غذاخوری رب گوجه ۳قاشق غذاخوری ماست کره ۵۰ گرم ۱قاشق غذاخوری آرد ۴۰۰ میلی لیتر شیر ۱قاشق چایخوری نمک ۱قاشق چایخوری فلفل ۲۰۰ گرم پنیر پیتزا
19.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصل اکبرجوجه همینه🤤 مواد لازم: مرغ کره زعفران نمک رب انار ‎‌
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت چهل و هشتم🎬: روزها مثل برق و‌ باد می گذشت ،اما ساعت به ساعت و‌ دقیقه به دق
شاهزاده ای در خدمت چهل و نهم🎬: فضه تا سخن ام سلمه را خدمت مولایش عرض کرد ، بانوی خانه سریع از جا بلند شد و به طرف چادرش رفت ، علی علیه السلام هم عبا بر دوش نهاد و فضه هم چون می خواست از قافله عقب نماند و می دانست که حادثه ای بزرگ در شرف وقوع است ، چادر به سر کرد و دست بچه ها را گرفت و به سمت خانه ام سلمه راهی شدند. از خانه علی علیه السلام تا خانه پیامبر صلی الله علیه واله راهی نبود ، درب خانه ای که در آن همسر پیامبر ،ام سلمه ساکن بود باز مانده و زنی که بی شک همسر پیامبر بود ، بی صبرانه جلوی درب ، نگاه به بیرون داشت و با آمدن این جمع ملکوتی ،لبخندی کل صورتش را پوشانید و شادمان برای استقبال آنها قدم به بیرون درب نهاد و همانطور که شتابان جلو می آمد خود را به آنان رسانید ،بوسه ای از گونه بچه ها چید و سپس با لبخند جواب سلام این زوج خوشبخت را داد و دست زهرا را در دست گرفت و به سمت خانه می کشید انگار می خواست با تمام حرکات نشان دهد که امری بزرگ در پیش است. در حین ورود به خانه ، ام سلمه با هیجانی در صدایش تعریف می کرد که امین وحی بر پیامبر نازل شده ، گویا خداوند برنامه ای ویژه برایتان چیده و براستی که چنین بود ، چون خدا عاشق علی و اولاد اوست ، خداوند با عشق و از نور خود این خانواده را آفرید و عاشقانه آنان را دوست می داشت و این ملکوتیان فرشی نیز همان خلیفه الله روی زمین بودند ، انسانهایی که تمام وجودشان وقف خداوند و اجرای فرامین الهی بود. وارد اتاق شدند ، بوی بهشت در همه جا پیچیده بود ، پیامبرصلی الله علیه واله نشسته بود و کسای یمانی را بر سر کشیده بود ، با وارد شدن این خانواده آسمانی ، یکی یکی آنان سلام دادند و در زیر کسای پیامبر و در آغوش این بزرگترین ستودهٔ هستی جا شدند ، در این هنگام ام سلمه که عظمت این صحنه را می دید و از شوق ،اشک از دیدگانش جاری شده بود از پیامبر خواست تا او را نیز در زیر کسا جای دهد و رو به پیامبر فرمودند: اجازه می فرمایید من هم در نزد شما زیر کسا جای گیرم؟ پیامبر با محبتی در کلامش فرمود: تو در جای خودت باقی بمان، هر چند که زن خوبی هستی، یعنی اینجا نه تنها جای تو نیست ، بلکه هیچ‌کس دیگر لیاقت چنین جایگاهی را ندارد و سپس دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت : بارالها! اینان اهل بیت منند پس هر گونه پلیدی را از ایشان دور کن و پاک و معصومشان گردان... در این هنگام بود که انگار عشق خداوند بار دیگر به جوشش افتاد ،باز هم شاعر شد و در مدح بهترین بندگانش غزل های عاشقانه سرود... جبرییل بر پیامبر نازل شد و پیام پروردگار را اینچنین ابلاغ نمود :«همانا خداوند خواسته است که پلیدی را از شما اهل بیت بدور باشد و شما را پاک گرداند «احزاب ۳۳»» و فضه شاهد بود که پس از این ماجرا به مدت شش ماه ،هر گاه که پیامبر برای نماز صبح به مسجد می رفت ،کنار در خانهٔ علی و فاطمه می ایستاد ،به آنان سلام می کرد و با صدای بلند می فرمود «اصلوة یا اهل البیت» و سپس آیه تطهیر را تلاوت می فرمود. و هر انسانی می دانست که هیچ کار پیامبر بی حکمت نیست و هر کار و حرف و حرکتش هزاران معنا دربردارد ووقتی چندین ماه بر کاری مداومت کند ،یعنی الا یا اهل العالم بدانید که فقط این فرشتگان زمینی این خانواده آسمانی اهل بیت من هستند تا قیامت که خداوند در وصفشان غزل ها گفته و آیات نازل کرده... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت پنجاه 🎬: فضای مسجد معطر به عطر خدا بود و بوی خدا در کالبد جهان آفرینش پیچیده بود. نماز ظهر و عصر به امامت پیامبر صلی الله علیه واله ،اقامه شد . فضه به همراه اهل بیت پیامبر ،همانها که زیر کسا جمع شدند و در مدحشان از آسمان آیه نازل شد ، به مسجد آمده بود . نماز بیش از هر روز طول کشید ، گویا هنگامی که محمد صلی الله علیه واله سر بر آستان خدایش می سایید ، حسن و حسین این دو کودک شیرین سخن و زیبارو ، بر کول پدر بزرگ سوار بودند ، تا خداوند عشق کند از آفریدن معشوقانی چون این انوار دوست داشتنی... حال که نماز به اتمام رسیده بود و جمعیت کم کم از جا بر می خواست تا متفرق شود ، ناگاه صدای هیاهویی از بیرون مسجد به گوش رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر شد ، تا اینکه ، همگان متوجه مرد عربی شدند که دست فرزند خردسالش را در دست داشت و او را کشان کشان به مسجد آورده بود. مرد عرب که از خشم صورتش کبود شده بود ، نزدیک پیامبر آمد ، همانطور که سلام عرض می کرد ، عرق پیشانی اش را با پشت دستش گرفت. پیامبر نگاهی به پسرک ترسان که رد ناخن های پدرش هنوز دور مچش برجا مانده بود، نمود و سپس نگاهی به مرد عرب کرد و‌گفت : چه شده برادر؟ چرا اینچنین هراسان و خشمگینی؟ چرا این پسرک چنین حال و روزی دارد... مرد عرب آه بلندی کشید و همانطور که سرش را به دو طرف تکان میداد گفت : من از دست این پسر و مادر ناپاکش خون دلها خورده ام ، این...این پسر کارهایش به آدمیزاد نمی ماند ، انگار شیطان کل وجودش را تسخیر کرده و با اشاره به پسر ادامه داد: اصلا...اصلا رنگ و روحیه و شباهات ظاهریش را نگاه کنید...هیچ شباهتی به من ندارد...زمین تا آسمان با من فرق می کند. گاهی....گاهی ....و در اینجا حرفش را خورد و زیر لب لااله الاالله گفت ، نزدیک تر شد و آرام کنار گوش پیامبر چیزی زمزمه کرد... پیامبر نگاهی به مرد و سپس نگاهی به پسرش انداخت ، پسر را صدا زد تا نزدیک تر بیاید و پس از آن، چشم گرداند در بین جمعیت... چشمانش به جایی خیره ماند و لبخندی بر لب نشاند، رد نگاه پیامبر را که می گرفتیم به کسی جز علی علیه السلام نمی رسید. علی چون همیشه از هر فرصتی استفاده می کرد تا حلاوت راز و نیازی با پروردگار را نوش جان نماید. پیامبر اشاره به او کرد و گفت : بگذارید نماز مستحبی ابوتراب تمام شود...آنگاه درست یا اشتباه بودن حرف شما را بوسیلهٔ ابوتراب ،ثابت خواهم کرد. جمعیت که همگان انگار گیج شده بودند که قضیه چیست و چرا پیامبر از علی علیه السلام کمک می خواهد....پیامبر که دانای عالم است ، بر همه چیز اشراف دارد ، پس برای چه منتظر علی ست؟؟ ادامه دارد... 🖍 به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت پنجاه و یکم 🎬: همگان چشم به مردی داشتند که کمی قبل از این در نماز انگشتری گرانبها بخشید و به افتخارش از آسمان آیه نازل شد و خداوند بی پرده به بندگانش ، این مرد را به عنوان ولیٌ خودش بعد از پیامبر صلی الله علیه واله، معرفی نمود. حال همگان به علی علیه السلام ، خیره بودند، این مرد پهلوان همو که ندای آسمانی او را «لافتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار» خواند ،می بایست ، اعجازی دیگر رو کند. علی علیه السلام ، سلام نماز را داد و با اشاره پیامبر ، متواضعانه از جا برخاست و به سمت ایشان رفت. علی کنار پیامبر قرار گرفت ، رسول خدا یکی از دست هایش را به دور شانه های او انداخت و علی را بیش از قبل به خود نزدیک کرد و همانطور که با محبتی عمیق او را می نگرید ، لبخندی زد و سپس نگاهی به مرد عرب و طفل ترسان پیش رویش کرد و رو به پسرک که رد اشک هنوز بر گونه هایش باقی بود کرد و فرمود : پسرم ، آیا این مرد را دوست می داری؟ پسرک همانطور که نگاهی به پیامبر و نگاهی به علی می کرد ، سرش را به نشانه تایید تکان داد و ناگهان همچون تیری که از کمان بیرون می جهد ، از جا پرید ، خود را به پیامبر رساند و ابتدا دست پیامبر و سپس دست علی را بوسه باران کرد. پیامبر صلی الله علیه واله ، که کل صورتش از شادی میدرخشید.رو به مرد عرب کرد و گفت : برو به خانه و افکار مهمل نباف ، این پسر ،از آن توست و در حلال زادگی اش هیچ‌شکی نیست... با این کلام پیامبر ، همگان متوجه شدند که موضوع از چه قرار بوده... فضه که از فاصله ای دورتر شاهد وقایع بود. زیر لب تکرار کرد : با این حرکت پیامبر برهمگان ثابت شد که محبت علی برابر است با حلال زادگی...یعنی هیچ حرامزاده ای علی را دوست نمی دارد و یعنی علی در دل تمام بندگان پاک دنیا جای دارد و چه زیبا میزان و ‌ترازویی را پیامبر به امتش نشان داد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: « لا یحبه الا مومن و لا یبغضه الا منافق » و از این رو بود که بارها و بارها علی علیه السلام فرمود : به خدا سوگند از جمله پیمان هایی که رسول خدا با من نهاده بود ، آن بود که جز منافق با من دشمنی نمی ورزد و جز مومن مرا دوست نمی شمارد.... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
27.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌒🌙در نماز شب دعا مستجاب است ،
دود این شهر مرا از نفس انداخته است به هوای حرم کربُبلا محتاجم عرفه نزدیک است و از بهترین ایام برای علیه‌السلام شب و روز عرفه است 🌸🍃
خدايا ...🙏 تقدير دوستانم را زيبا بنويس🌼🍃 به اميد ِلبخندروی لب، شادی توی دل استجابت در دعا آرامش درقلبتون الهي آمين 🙏 🌙 شب بخیر ⭐️ 🌸🍃
@zekrroozane ذڪرروزانہغم و شادی ۴۶_.mp3
زمان: حجم: 10.19M
وشادی 💫 قسمت (چهل وششم ) حسن ظنّ🍂 حاجیه خانم رستمی فر ⇣༅⇣༅⇣༅⇣༅⇣༅⇣
eitaa.com/anoyealam4_6005697184253611668.mp3
زمان: حجم: 655.1K
سلام بر مهدی! روزِ من... با نام تو شروع می‌شود. ... اهمیّت انتظار! ما ضر من مات منتظر لامرنا ألا یموت فی وسط فسطاط المهدی و عسکره! آن‌که در انتظار امر ما بمیرد، از این‌که در وسط خیمه‌ی مهدی و لشکرش از دنیا نرفته، ضرر نکرده است. 📚 کافی(ط-الاسلامیه) ج1، ص372